حکایت مدرسه ساز شدن حافظی از زبان خودش
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۳۳۷۶۶
محمدرضا حافظی، فردی که زندگی خود را صرف کار خیر مدرسه سازی برای فرزندان این سرزمین کرد تا نام و یاد و قدمهای خیرش همواره بر سر در مدارس ایران بدرخشد.
وی در سال ۱۳۱۰ در شهر برجرود به دنیا آمد. در خانوادهای متمول و در عین حال خیّر و فرهنگ دوست پرورش یافت. او در جوانی در حوزه علمیه تحصیل کرد و در ادامه مدتی در آلمان سکونت داشت و موفق به کسب مدرک دکترای مدیریت از دانشگاه نیوپرت کالیفرنیا شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حافظی را میتوان از پیشگامان و خیرین در عرصه مدرسه سازی به شمار آورد که زندگی و سرمایه خود را سالها در این عرصه به کار برد و جمع کثیری از خیرین مدرسه ساز را شناسایی و به این سمت و سو هدایت کرد.
وی از سال ۱۳۷۸ ریاست جامعه خیرین مدرسه ساز کشور را به عهده داشت که اکنون حدود ۳۰ هزار عضو دارد و ثمره حضورش در این مجمع در کنار دیگر خیرین کشور به یادگار ماندن هزاران مدرسه به صورت خیرساز در اقصی نقاط کشور است.
در تشریح دلایل و نحوه ورود حافظی به کار مدرسه سازی مطالب و سخنان بسیار است اما بازگو کردن روایت زندگی و مسیری که او در پیش گرفت، از زبان این بزرگمرد به مراتب خواندنی و تأثیرگذار است برای آنان که تصمیم دارند پا در میدان مدرسه سازی بگذارند تا فرزندان ایران در فضایی امن و آرام به تحصیل پرداخته و آینده روشنی برای کشورمان ترسیم کنند.
حافظی در روایت از پای کار آمدن خود در عرصه مدرسه سازی اینگونه گفته است:
مرگ پسرم موجب شد تحولی در کار من ایجاد شود تا کار او که مدرسه سازی بود را ادامه دهم لذا میتوان گفت مدرسه سازی میتواند در یک خانواده و یا در یک اجتماع تحولی به وجود آورد.
جوانی ۲۴ ساله داشتم که عصای پیریام بود و هرچه او را شارژ مالی میکردم احساس میکردم چیزی برای او باقی نمیماند و فوقالعاده نگران زندگی و آینده این جوان بودم و اینکه وقتی این دنیا را ترک کنم آنچه اندوخته زندگیام ممکن است به باد فنا دهد و برداشتم از این جوان این بود که ممکن است پولی که به او میدهم در راه غیرصواب هزینه میکند.
دختری را برای فرزندم انتخاب کرده و منزلی را در خیابان آفریقای تهران خریداری کردم و خانواده آن دختر جهیزیه را در این خانه مستقر کردند و قرار بود فروردین سال بعد مراسم عروسی برگزار شود.
در تمام خانوادهها رسم این است که جشن گرفته شیرینی و گل آماده میکنند. هنوز تمام جزئیات آن را به خاطر دارم؛ دقیقاً هنگام تحویل سال تلفن منزلمان به صدا در آمد. بنده و همسرم در آشپزخانه نشسته بودیم، همسرم گوشی را برداشت و بعد از لحظاتی گوشی از دستش افتاد و نشست. گوشی را که گرفتم، فرد پشت خط پرسید: شما با امیر حافظی چه نسبتی دارید؟ پاسخ دادم: فرزندم است! ادامه داد: با مریم مهدوی چه نسبتی دارید؟ و باز پاسخ دادم: عروسم است لحظهای تأمل کرد و گفت: کامیونی روی خودروی آنها آمده و هر دوی آنها فوت کردهاند.
برای لحظاتی دنیا پیش چشمانم سیاه شد. دوستان جسدها را به پزشکی قانونی بردند و پس از تشییع، مقبرهای در بهشت زهرا خریداری کردم و شعری با همان احساس سرودم و بالای مزارشان قرار دادم و در آن شعر از خدای خودم گلایه کردم که در این موقعیت و کهولت سن سزاوار نبود چنین ظلمی طبیعت به من کند. اما در ادامه همان شعر استغفار کردم و گفتم اگر از حدود ادب خارج شدم احساس پدری است و خدایا مرا خواهی بخشید.
اما اتفاق عجیب هنگام مجلس ترحیم بود که دیدم جمعیت انبوهی حضور پیدا کردند و من هیچ ارتباطی با آنها ندارم. آن زمان بنده رئیس جامعه خیرین مدرسهساز نبودم اصلاً مدرسهسازی انجام نمیدادم و این همه آدم مرا نمیشناختند. در مراسم متوجه شدم تمام افرادی که آمده بودند همه به نیکی از امیرم صحبت میکردند و یکی میگفت: پسرت چرخی برای یک فرد خریده و این فرد سرمایهاش را روی آن چرخ میگذارد و با آن کاسبی کند. یا خانمی که کارشناس وزارت صنایع بود به منزلمان آمد و به همسرم گفت: تو فرزندت را نمیشناختی که چقدر به اجتماع کمک میکرد.
آن زمان فهمیدم میهمانان مجلس ختم تنها به خاطر امیر آمدهاند و نه به خاطر بنده.
مرگ فرزندم امیر برای من آرامشی به وجود آورد و نه تکدر خاطر. به خدایم گفتم: خدایا تو به من آموزش دادی که کار خیر در جوانی لذت دارد.
روز سوم به بالای مزار امیر رفتم و گفتم: مرگ تو به من آرامش داد و تو به من آموختی که چگونه زندگی کنم.
اولین کاری که کردم منزلم را در خیابان آفریقا فروختم و یک دبیرستان احداث کردم و مظفر وزیر وقت آموزش و پرورش آن را افتتاح کرد. مظفر آن زمان به بنده گفت: مشیت الهی اینگونه رقم خورد که تو با مرگ فرزندت این کار خیر بزرگ را انجام دهی و اگر یک فرزند از دست دادی امروز ۱۲۰۰ فرزند به دست آوردی، و در این زمان احساس کردم بهشت موعود را میبینم.
بعد بررسی کردم و متوجه شدم مدارس کشور همه چهار نوبته هستند و در آن زمان ۲۸ استان در کشور وجود داشت و نمایندگان خیراندیشان هر استان را شناسایی کرده و در جوار حرم امام رضا (ع) گرد هم آمدیم و هسته مرکزی این حرکت بزرگ را در آنجا پایهگذاری کردیم و باور نداشتم این حرکت با چنین رشدی مواجه باشد.
محمدرضا حافظی پس از سالها تلاش در عرصه مدرسه ساز و درست یک روز پس از برگزاری آئین نکوداشتی با عنوان «مهر خوبان» که توسط سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس و با حضور محمدباقر نوبخت معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه و سید جواد حسینی سرپرست وزارت آموزش و پرورش در باغ موزه هنر ایرانی برگزار و از کتاب وی رونمایی شد، آئینی که به دلیل کسالت، بدون حضور وی برگزار شد، ۲۱ خرداد در بیمارستان ایرانمهر تهران دار فانی را وداع گفت.
پیکر مرحوم محمدرضا حافظی فردا - پنج شنبه ۲۳/۳/۹۸ پس از اقامه نماز به امامت آیت اله امامی کاشانی از محل مدرسه عالی شهید مطهری واقع در میدان بهارستان تشییع خواهد شد.
روحش شاد.
منبع: ایرنا
کلیدواژه: وزارت آموزش و پرورش خیرین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۳۳۷۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حکایت ویلچرهایی که اهدا میشوند و مسئولانی که پاسخگو نیستند | پای ما لنگ است و منزل بس دراز
همشهری آنلاین- سحر جعفریان: لیلا (همسرش) هم کنارش بود و مدام حرف میزد از روز عروسیشان که هنوز سالی از آن نگذشته، از سفر ماهعسلشان که به مقصد همین مازندران بود. لیلا، گاه به دستُ محمد فنجان چای با عطر دارچین میداد و گاه برایش میوههای دلخواه پوست میکَند تا خواب به چشم او راه نیابد. راه هم نیافت اما فقط خواب نیست که علت میشود برای معلولِ تصادفات جادهای. لحظهای غفلت (مکالمه با تلفن همراه) هم حادثهساز است. ماشین تازه خریداری شده با سرنشینانِ سرخوش و جوان خود به قعر درهای سنگلاخ که واژگون میشود، محمد عرقریزان از کابوس بیدار میشود. از آن نیمهشبِ سیاه تا به امروز، لیلا روی ویلچر نشسته و اوج تراژدیِ داستانشان هم این است که برادر کوچک لیلا پیش از این به سبب اختلالات ژنتیک و مادرزاد، دچار ناتوانی و معلولیت جسمی حرکتی بوده و او نیز به چرخِ ویلچر حرکت میکند.
لنگیدن کمیتِ ویلچرنشینانبه همین سادگی میتوان از یک زندگی عادی پرت شد به یک زندگی که نوعی از معلولیت همه ابعاد آن را تحت تاثیر قرار میدهد. طبق آخرین آمار منتشر شده از سوی سازمان بهزیستی کشور، سالانه بیش از ۴۰ تا ۶۰ هزار نفر در پی وقوع تصادفات به جمعیت معلولان کشور افزوده میشوند و این میان بیش از ۳۰ درصد از مجموع آمار معلولان کشور که از طیف وسیعی از انواع معلولیت رنج میبرند به معلولان جسمی حرکتی اختصاص دارد. معلولانی که ویلچر یکی از نیازمندیهای نخستینشان است و بدون آن، کمیتشان لنگتر از لنگ میماند.
آمارهای نگرانکننده در حاشیه طرحی خداپسندانهاز این روست که اجرای طرح اهدای ویلچر هم از سوی سازمان بهزیستی و هم از سوی انجمنهای خیریه و مردمنهادی که خیران و نیکوکاران بسیار در آنها نذرِ ثوابهای کمتر یاد شده دارند، قوت گرفت. قوتی که تصویب قانون حمایت از حقوق معلولان، افزایش نگران کننده آمار معلولان جسمی حرکتی و نیز تخصیص بودجههای نصفه و نیمه این حوزه، مزید علتش بود. اهدای ویلچرهایی که در حال حاضر با قیمت پایه حدود ۲تا ۳ میلیون تومان (ویلچرهای ارتوپدی) در بازار عرضه میشوند و برخی از برندها و مدلهایشان تا بیش از ۱۰۰ میلیون تومان (ویلچرهای برقی مبله) هم قیمتگذاری شدهاند. به این هزینه که اغلب برای بسیاری از خانوادهها سنگین و دشوار است، هزینه تعمیر و سرویس ویلچرها را هم علاوه کنید که آن نیز با میانگین ۲۰۰ هزار تومان تا بیش از چند ۱۰ میلیون تومان انجام میشود. با توجه به این میزان و نوسان این نرخها و سایر هزینههای مادی و معنوی زیست معلولان جسمی حرکتی، باید از اجرای طرح اهدای ویلچر، ابراز خرسندی کرد. برای اطلاع از کمیت و کیفیت اجرای طرح اهدای ویلچر از سوی سازمان بهزیستی کشور به عنوان متولی اصلی آن که انتظار میرود در این حوزه بسیار موثر و الگوساز عمل کند، سراغشان رفتیم. نامهنگاری و مکاتبات اداری برای دریافت پاسخ چند سوال مختصر با همین موضوع یعنی طرح اهدای ویلچر را از تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ آغاز کردیم و تا روز پیش از انتشار این گزارش، همچنان پیگیر بودیم که متاسفانه هیچ پاسخی از مسئولان مربوطه در سازمان بهزیستی دریافت نکردیم. این در حالیست که انتظار میرود مدیران در معاونتهای متعدد سازمانی که چشم امید بسیاری از معلولان برای حمایت و توانمندسازی به آنهاست، پاسخگو و همراه باشند. پاسخگو به جمعیتی که اغلب خود را در وضعیت «پای ما لنگ است و منزل بس دراز/ دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» مییابند.
کد خبر 844936 منبع: همشهری آنلاین برچسبها سازمان بهزیستی معلول و معلولیت