تأثیر فلسفه اسلامی بر غرب خصوصا در دوران مدرسی انکارناپذیر است
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۴۶۷۵۲
به گزارش خبرنگار مهر، عبدالرزاق حسامیفر، دانشیار فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین در بیست و سومین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا با موضوع «حکمت ایرانی و حکمت متعالیه» به ارائه مقاله خود با عنوان سهم ما ایرانیان در شکل گیری فلسفه اسلامی پرداخت و گفت: فلسفه اسلامی به عنوان یکی از جریانهای مهم در تاریخ فلسفه، نقش برجسته ای در میان جریانهای فلسفی دارد و تأثیری که به ویژه در دوره حکمت مدرسی بر فلسفه غرب گذاشت، انکارناپذیر است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: این فلسفه مشتمل بر سه نظام فلسفی بزرگ است: یکی، حکمت مشاء در ابن سینا، دوم، حکمت اشراق در سهروردی و سوم حکمت متعالیه در ملاصدرا. در فلسفه غرب بر سر سهم کشورهای آلمان و اتریش در شکل گیری فلسفه تحلیلی بحثهایی وجود دارد که مشابه آن را میتوان در مورد سهم ایرانیان و عربها در شکل گیری فلسفه اسلامی مشاهده کرد.
حسامی فر ادامه داد: اگر نگاهی مختصر به تاریخ فلسفه اسلامی بیندازیم، میبینیم که سه فیلسوف مکتب ساز در فلسفه اسلامی یعنی ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا، هر سه ایرانی هستند و در میان دیگر فیلسوفان مسلمان، تنها تعداد انگشت شماری همچون کندی، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد ایرانی نیستند و در واقع اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان مسلمان، ایرانی هستند تا آنجا که به تعبیر سید حسین نصر بیش از نود درصد فلسفه اسلامی کار فیلسوفان ایرانی است.
دانشیار فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) در ادامه سخنانش تصریح کرد: متأسفانه پارهای از محققان عرب به ویژه در کتابهایی که در باب تاریخ فلسفه اسلامی نوشته اند، این فلسفه را یک فلسفه عربی خوانده اند. آنچه موجب این سوءبرداشت سهوی یا عمدی شده است، عبارت است از یکی نگارش کتب فلسفه اسلامی به زبان عربی که در آن زمان در جهان اسلام، چونان زبان علم به کار میرفت و دیگر اینکه چون در جهان اسلام بیشتر کشورهای اسلامی عرب بودند، در قرون وسطی، حسب تسمیه کل به جز بزرگتر، به جهان اسلام، جهان عرب گفته میشد، اما هیچیک از این دو دلیل، تحویل این فلسفه را به ملیت عربی موجه نمیسازد، چنانکه اگر به عنوان مثال آثار فیلسوفان اسلامی به زبان چینی نوشته میشد، نمیتوانستیم آن را فلسفه چینی بنامیم.
این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش گفت: ماجد فخری در مقدمه کتاب خود در زمینه تاریخ فلسفه اسلامی میگوید که فلسفه اسلامی به این دلیل فلسفه عربی خوانده میشود که حاصل کار ملت عرب بوده است و این البته حکم نادرستی است؛ چرا که سهم حدود ۱۰ درصدی اعراب در شکل گیری فلسفه اسلامی نشان میدهد نامگذاری آن به فلسفه عرب، ظلمی آشکار به این شاخه از معرفت بشری است و اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم باید آن را به جهت سهم گسترده ایرانیان در شکل گیریش، فلسفه ایرانی بنامیم، البته بهتر از هر چیز لازم است فارغ از هر ملیتی نام فلسفه اسلامی را بر آن اطلاق کنیم.
روش شناسی فلسفه سهروردی
عباس بخشنده بالی استادیار فلسفه دانشگاه مازندران نیز در این همایش درباره روش شناسی فلسفه سهروردی در به کارگیری اصطلاحات حکمت خسروانی به ارائه سخن پرداخت و گفت: دومین مکتب تأثیرگذار در فلسفه اسلامی در قرن ششم هجری قمری به واسطه شیخ شهاب الدین سهروردی به نام حکمت اشراق پایه گذاری شد.
وی افزود: ویژگی مهم این مکتب، هماهنگی میان آموزههای غرب و شرق است. وی با مطالعه و فهم اندیشهها ی گوناگون از جمله اندیشههای ایران باستان به نوآوری پرداخت و فلسفه خود را بنیاد نهاد. هدف مقاله ام که با روش توصیفی تحلیلی نگارش گردید، کاوش در آموزههای ایران باستان است که شیخ اشراق نظام فلسفی خود را بر پایه آنها شکل داد.
این محقق در ادامه سخنانش تأکید کرد: حاصل این پژوهش آن است که شیخ اشراق با کنجکاوی در میان متون مختلف از جمله متون کهن ایران باستان، آموزههایی اشراقی را یافت و توانست مکتب فلسفی هماهنگ و در عین حال متفاوت با آنچه در فلسفه مشایی وجود داشت، بنا کند و گامی تأثیرگذار در جهت شکوفایی فلسفه اسلامی بردارد. این تأثیرپذیری سهروردی از آموزههای ایران باستان را میتوان به عنوان گامی در جهت هماهنگی آموزههای اسلامی و ایرانی در تاریخ فلسفه اسلامی در نظر گرفت.
کد خبر 4639486منبع: مهر
کلیدواژه: فلسفه اسلامی ملاصدرا سهروردی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۴۶۷۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فلسفه ظرفیتی در اختیار قرار میدهد که از نگاه انحصارگرا خارج شویم
خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: «فلسفه اسلامی» تعبیری است که برای اشاره به دستاوردهای فلسفی مسلمانان در طی سیزده قرن گذشته به کار میرود؛ تلاشی که با یعقوب بن اسحاق کندی و شکلگیری نهضت ترجمه آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. خاستگاه فلسفه اسلامی، یونان باستان است. مسلمانان از قرن دوم هجری، ترجمه آثار فلسفی را آغاز کردند. در این قرن بخش زیادی از تألیفات ارسطو و شارحان مدرسه اسکندریه و بسیاری از کتب جالینوس و برخی مکالمات افلاطون به عربی ترجمه شد. فلسفه اسلامی با یعقوب کندی شروع شد ولی با فارابی هویت مستقل خویش را پیدا کرد و با ابنسینا به اوج رسید. گفته شده فارابی، اصول و مبانی فلسفه اسلامی را پایهگذاری کرد اما نتوانست آن را گسترش دهد اما ابن سینا با نظریهپردازی در موضوعات گوناگون و طرح اصول و فروعات فلسفی جدید به گسترش و تکمیل فلسفه اسلامی پرداخت.
در سالیان اخیر بحثهای بسیاری پیرامون هویت «فلسفه اسلامی» شکل گرفته است. برخی نگاه انتقادی دارند و «فلسفه اسلامی» را تعبیری متناقضنما در نظر میآورند چون از نظر آنها فلسفه یعنی تفکر آزاد که هیچ قید و پسوندی نمیپذیرد. گروهی دیگر فلسفه اسلامی را فلسفهای که توسط مسلمانان در کشورهای اسلامی دنباله شده است میدانند ولی گروه دیگری هستند که فلسفه اسلامی را یک دستگاه اندیشهای مستقل از فلسفه یونان و فلسفه غرب و شرق تلقی میکنند چنانکه علامه مصباح یزدی بر این باور بود که وجود کمترین ارتباط میان فلسفه و اسلام، برای درستی عنوان فلسفه اسلامی کفایت میکند؛ چنانکه برخی از مسائل فلسفه اسلامی، از آموزههای اسلامی نشأت گرفته و برخی از آنها در خدمت اثبات آموزههای اسلامی است.
برای تبیین این مساله با عبدالله صلواتی، استاد فلسفه دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی همصحبت شدیم. پیشتر بخش اول این گفتگو با عنوان «متون مقدس، فیلسوف را دچار خودسانسوری نمیکند» منتشر شده بود.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم این گفتگو است:
* آیا فلسفه اسلامی این ظرفیت را دارد که همانند فلسفه غربی، صورت انضمامی بپذیرد و بتواند در امور مختلف اجتماعی و سیاسی اثرگذار و تعیینکننده باشد؟
طبیعتاً پاسخ بنده به این پرسش مثبت است و در مقالات مختلف سعی کردم این تفکر انضمامی را نشان دهم. اساساً ظرفیت فلسفه اسلامی طوری است هم میتوانی آن را خیلی اوج بدهی و به آسمان ببری و هم میتوانی آن را به زمین بیاوری و از کارکرد زمینی آن بهرهمند شوی. بد نیست تفکیک وظایفی هم بشود که برخی محققان کارکردهای اینجهانی فلسفه اسلامی را نشان دهند و طیفی دیگر کارکردهای الهیاتی و وجودی را در فلسفه اسلامی کنکاش کنند. برخی هم این ظرفیت را دارند هم پژوهشهای اینجهانی فلسفه را پی بگیرند و هم پژوهشهای آن سویی فلسفه اسلامی را.
بنده در آثارم دغدغه امتداد فلسفه صدرایی را دارم. در یکی از تالیفاتم به نام «باور در عصر کلیک؛ آسیبهای اعتقادی فضای مجازی و راهکارهای آن» از ظرفیت فلسفه اسلامی استفاده کردم هرچند استفاده از این ظرفیت خیلی آشکار نیست ولی در برخی موارد نمودش مشخص است. همچنین در کتاب «تحول معرفتشناختی فضای مجازی» از ظرفیت فلسفی اسلامی استفاده شده است. میخواهم این را بگویم که امتداد فلسفه صدرایی یا فلسفه اسلامی در امور اجتماعی به این معنا نیست که عیناً اقوال و اصطلاحات یک فلسفه را در مسائل روز به کار بریم و کلیدواژههای آنها را تکرار کنیم بلکه شما از دامنه تأثیر، از ظرفیتی که وجود دارد، از جهتدهی که در فلسفه اسلامی هست میتوانید در تحلیل مسائل استفاده کنید.
بنابراین کارهایی که بنده انجام دادم و کارهایی که دیگران در این فقره انجام دادند عملاً نشان میدهد فلسفه اسلامی به طور عام و فلسفه صدرا به طور خاص این ظرفیت را دارد از امتداد اجتماعی آن بهرهمند شویم ولی نکته اینجا است در فلسفه ملاصدرا یکسری اصول و مبانی مترقی داریم، همچنین یک نگرش وجودی عمیق داریم و این اصول و مبانی مترقی و این نگرش وجودی، ظرفیت قدرتمندی برای امتداد اجتماعی آن فراهم میکند که ما را قادر میسازد در خصوص مسائل اخلاقی روز، حقوق بشر، فضای مجازی و مسائل زیست محیطی و خیلی از مسائل دیگر از آن استفاده کنیم و تحلیل خاص خودمان را داشته باشیم. به نظر میرسد برای پویایی فلسفه ملاصدرا نیاز به این تفکر و پژوهشهای انضمامی داریم، یعنی پژوهشهای انضمامی و توجه به امتداد اجتماعی فلسفه اسلامی امر مستحب نیست، بلکه امروزه یک ضرورت است.
* آیا میتوان این ادعا را مطرح کرد که ریشه بسیاری از مشکلات امروزین جامعه ما بازگشت به نگرش فلسفی ما دارد که بر خوانش ما از امور مختلف از جمله دین، فرهنگ و توسعه اثرگذار بوده است؟
میتوان گفت ریشه بسیاری از مشکلات به ذهن و شناخت برمیگردد و یکی از علومی که در خصوص شناخت حرف برای گفتن دارد و اصول و مبانی دارد و به شناخت جهت میدهد فلسفه است و از این جهت میتواند ریشه برخی مشکلات را بخشکاند و اصل مشکل را حل کند.
اگر بخواهیم مشکلات را به نوعی طبقهبندی کنیم بخشی از مشکلات به تبعیض و نابرابری برمیگردد، بخش دیگر به خشونت و جنگ برمیگردد طیفی از مشکلات، به نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی برمیگردد. به نظر میرسد عامل همه اینها به ذهن منتهی میشود و در رأس همه این عوامل، خودخواهی معرفتی، خودشیفتگی، شیفتگی به دنیا، تمامیتخواهی و استبداد است. خودخواهی، خودشیفتگی، شیفتگی به دنیا، استبداد و تمامیتخواهی به انگارههای ما برمیگردد، به عدم انعطاف ذهنی و وجودی ما برمیگردد. چون تمایل نداریم از خود و تمایلات خود و علایقی که در ما نهادینه شده بیرون بزنیم و خویش را در معرض حقایق قرار دهیم. علی القاعده در اینجا فلسفه به ما کمک میکند و ظرفیت خوبی دارد برای اینکه یک گشودگی و انعطاف ذهنی و وجودی برای ما پدید آورد. همچنین، فلسفه ظرفیت خوبی دارد که با خودمان در صلح باشیم تا با دیگران در وضعیت صلح قرار بگیریم.
*آیا انحصارگرایی در این حوزه ایجاد مانع جدی میکند؟
در بحث شناخت ما دیدگاههای انحصارگرا داریم. این دیدگاه انحصارگرا وقتی در عرصه دین بیاید دین را دچار مشکل میکند، وقتی در سیاست بیاید سیاست را دچار مشکل میکند، وقتی در اقتصاد بیاید اقتصاد را دچار مشکل میکند یعنی ویروسی است که همه امور را مبتلا میکند و امور را از منطق و کارکرد و اهداف خودش دور میکند. یکی از جاهایی که نگاه انحصارگرا ما را دچار آشفتگی و نابسامانی میکند جایی است که این نگاه در دین راه پیدا میکند و دین را منحصر در سطح خاصی میکند. در دین استعارههای متفاوت وجود دارد اما نگاههای انحصارگرا بخشی از این استعارهها را برجسته میکنند و برخی را نادیده میگیرند.
قرآن به تعبیر مفسران بزرگ لایهها و سطوح و مراتب مختلفی دارد و هر انسانی به حسب اینکه در چه سطحی باشد با افقی از قرآن همافق میشود. فلسفه و عرفان به ما کمک میکنند تا در سطح وجودی بالاتری قرار بگیریم و از ظرفیت قرآن بیشترین بهره را ببریم، یعنی وقتی به لحاظ وجودی در سطح بالاتری قرار بگیریم سطوح بالاتری از آیات را مورد استفاده قرار میدهیم. از این منظر، فلسفه ظرفیتی در اختیار ما قرار میدهد که از نگاه انحصارگرا خارج شویم و انگارههای خودمان را مدیریت کنیم، شناخت خودمان را مدیریت کنیم و در بخش اخلاق بتوانیم گشودگی و انعطاف ذهنی نسبت به دیگری پیدا کنیم. همه اینها دست به دست هم میدهند تا اولاً ریشه مشکلات را از بین ببریم و ثانیاً انسان متعالی را به جامعه تحویل دهیم تا بتواند یک زندگی مطلوب و ارزشمندی را برای بشر به ارمغان بیاورد و ثالثاً راه را از بیراهه و خردمندی را از حماقت، حقیقت را از توهم، و حق را از باطل تشخیص دهیم.
کد خبر 5919499