بد و بیراه به تکفیریها میگفت با همان حال پر از دردش
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۵۱۰۲۸
خبرگزاری میزان- بد و بیراه به تکفیریها میگفت با همان حال پر از دردش. خونش هم بند نمیآمد. همان جایی که خوابیده بود، پر از خون تازه و لخته شده بود.
گروه سیاسی خبرگزاری میزان؛ شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ در تهران متولد شد و در روز ۲۱ دی سال ۱۳۹۴ در منطقه خانطومان سوریه در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) توسط عوامل گروهک تروریستی تکفیری داعش به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیکر شهید قربانخانی که به «حُر مدافعان حرم» معروف است پس از ۴ سال در سوم اردیبهشت سال ۱۳۹۸ به کشور بازگشت و با حضور گسترده و پرشکوه مردم مومن و ولایتمدار تهران تشییع و در گلزار شهدای منطقه یافتآباد به خاک سپرده شد.
خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «مجیدبربری» نشر دارخوین به قلم «کبری خدابخش دهقی» گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت پنجم
نزدیک منطقه خانطومان
گردان مرتضی کریمی به خط شد که اول راه بیفتد، حاج مهدی بلند بلند حرف میزد و دستور میداد. «مرتضی کریمی! گردانت را بردار و به خط بزن».
نیروهای گردان مرتضی یکی یکی از پشت دیوار آجری نصف و نیمه که معلوم بود از اثرات شلیک تیر و گلوله به این روز افتاده، وارد یک دشت میشدند، دشتی وسیع که در آن درختهای زیتون و کاج فراوانی به چشم میخورد.
هدف، گرفتن تپه مانندی بود که عربها به این تپهها تَل میگفتند. بعد از اینکه تَل را گرفتند، چند خانه، هدف رزمندگان بود. سوز سرمای دم صبح به صورت هر رزمندهای مثل سیلی میخورد و همه منتظر بالا آمدن آفتاب زمستانی با همان نور کم جانش بودند.
مرتضی کریمی بلند گفت: بچهها لبیک یا زینب، یا علی ، حرکت.
حاج مهدی کنار دیوار ایستاده و یکی یکی بچهها را وارد خط میکرد. مجید نفر دوم یا سوم بود که میخواست وارد خط شود. فقط آن وسط عصبانیت از وجود مجید کم بود که آن هم اضافه شد. حاج مهدی خونِش به جوش آمد. «مجید! تو اینجا چه غلطی میکنی؟ کی تو را تا اینجا آورده، برو عقب، برو فقط نبینمت. تا بفرستمت عقب».
نگاه به حاج مهدی کرد. بر عکس همیشه که یک جواب دست به نقد در جیبش داشت، این بار حرفی نزد. فقط با نگاهش حرف زد و آرام آرام رفت آخر ستون. صدای شلیک و «لبیک یا زینب» در هم پیچیده بود. همه به سمت تپه میرفتند و لبیک میگفتند. صدایی نگاه همه را برد طرف خودش. صدای «لبیک یا زینب» مجید بود که بیشتر فرماندهان را هاج و واج کرد. مجید شانه به شانه حاج قاسم میدوید. همه توانش را در صدایش جمع کرده بود و لبیک را تکرار میکرد. حاج قاسم تا صدایش را شنید، داد زد:
- مجید، تو اینجا چیکار میکنی، مگه قرار نبود نیایی، تو را میخواستن برگردونن عقب.
+ از زیر دست حاج مهدی فرار کردم و اومدم. مگه من مُردم که این نامردا بخوان به حرم حضرت زینب نگاه چپ کنن. «لبیک یا زینب».
پشت هم تیر خالی میکرد. از آن طرف، نزدیک دیوار تا دیدند مجید است که چند متری از آنها فاصله گرفته، صدایش کردند «مجید، مجید، مجید نرو. این را کی راه داد تو خط، مجید برگرد. مجید کِی رفتی اون وسط، مجید برگرد».
اما مجید دیگر صدای پشت سریهایش را نمیشنید و صدای کنار دستیها را هم تیرهایی که رد و بدل میکردند، نمیگذاشت بشنود. کمتر از بیست دقیقه به تل رسیدند و آنجا را گرفتند. تیر از همه طرف به سمت بچهها شلیک میشد. هر کسی پشت سنگر کوچکی که قبلا تکفیریها برای خودشان درست کرده بودند، پناه گرفت. سنگرهایی از تکههای کوچک و بزرگ سنگ و پای هر کدام از دو طرف بیست سی متر کنده بودند. خیلی از بچهها کف زمین خوابیدند. در آن دشت، پناهگاهی به غیر از سنگرها نبود که کمین و تیراندازی کنند. چند تایی از بچهها همان اول شهید شدند. مجید جزو نفرات اولی و دومی بود که جلوتر از همه، تیر رها میکرد. میخواست از سنگر عقبی به سنگر جلوتر از خودش برود. حمیدرضا تا مجید را دید که از پشت سنگرش بلند شده، ترسید. داد زد: «مجید بشین، مجید از پشت سنگرت حرکت نکن».
همان موقع خم شد. نمیتوانست بدود. دستش را به شکمش گرفت. به سختی خودش را به پشت سنگر جلوتری رساند. رد خون روی زمین خاکی خبر از تیرخوردن مجید میداد. بادگیر آبیاش که به تن داشت، به رنگ قرمز شده بود. مجید تیر خورد. حمیدرضا خودش را به مجید رساند. حاج قاسم را صدا زد. حاج قاسم خم شد و یک نفس خودش را به سنگری که مجید بود، رساند. میخواستند جیب خشاب را از مجید جدا کنند. بیشتر نیروها چاقو همراهشان بود. حاج قاسم اسلحهاش را زمین گذاشت. چاقو را به گردنش وصل کرده بود. به زحمت از زیر لباسهایش بیرون کشید و خواست جیب خشاب را ببرد که دست خودش را برید. بیشتر دلهره و نگرانی مجید را داشت. دست خودش برایش اهمیت نداشت. دستش را با باندهایی که همراهش بود، بستند. جیب خشابهای مجید را باز کردند، ولی او آرام نبود. همان طور که دستش را گذاشته بود روی جای تیر، ناله میکرد و میگفت:
+ حاجی سرم درد میکنه. توی سرم دارن طبل میزنن.
حاج قاسم جواب داد:
- مجید جون، آروم باش، بچهها حالا میان میبرنت عقب.
و بلند شد. تق تق صدای گوشخراش تیراندازیهای حاج قاسم بود که هر چند لحظه یک مرتبه بلند میشد. تیراندازی میکرد و دوباره دو زانو می نشست و سرش را میدزدید تا مهمان تیر تکفیریها نشود. حتی برای یک ثانیه تیراندازی از طرف دشمن نه کم و نه خاموش میشد. تا نشست، مجید گفت:
+ آخ آخ، حاجی پاهام، درد دارم. کمک کن.
حاج قاسم یک تکه سنگ زیر سر مجید گذاشت و با عجله رفت پایین پاهایش نشست و پاهایش را ماساژ داد. عمو سعید سراغ مجید را از بقیه گرفته بود. گفتند: مجید تیر خورده، داغه بدنش، بد و بیراه به تکفیریها میگه.
سید فرشید خودش را به مجید رساند. دل نداشت مجید را با آن حال و روز ببیند. مجید، سید را که دید؛ تکانی به خودش داد و گفت:
+ سید جون، سه تا تیر خوردم، میرم یا میمونم.
* مجید و جا زدن! میمونی، الان با بچهها میبریمت عقب.
بد و بیراه به تکفیریها میگفت با همان حال پر از دردش. خونش هم بند نمیآمد. همان جایی که خوابیده بود، پر از خون تازه و لخته شده بود. سید فرشید و حاج قاسم مراقبش بودند. حاج قاسم میگفت:
- مجید ذکر بگو، یا زهرا، یا علی، لبیک یا زینب.
+ آخ سرم، یا علی، یا زهرا، لبیک یا زینب. من خیلی درد دارم.
حاج قاسم ترسید تیرها به صورت مجید هم بخورند، یک سنگ جلوی صورتش گذاشت. درد زیادی میکشید. سید فرشید چند دقیقهای با مجید حرف زد. دلداریاش داد و سعی کرد او را آرام کند. حاج قاسم دیگر تاب دیدن درد کشیدن مجید را نداشت. یادش آمد قرص همراهش هست. دو تا ژلوفن را سریع درآورد و در دهان مجید گذاشت. خواست که آبش بدهد، اما او با لبخندی بیهوش شد و قرصها از توی دهانش روی خاک افتاد و دفتر زندگی مجید قربانخانی، بیست و یک دی سال نود و چهار بسته شد.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: مجید بربری مجید قربان خانی شهید مجید قربان خانی حر مدافعان حرم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۵۱۰۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اختلافی که پس از سالها فیتیله اش روشن شد!
اختلاف میان عموهای فیتیلهای با مجید قناد (عمو قناد) که به بیش از یک دهه پیش برمی گردد، این روزها با یک گفت و گوی تلویزبونی در فضای رسانه تازه شده است.
به گزارش ایسنا، مجید قناد به تازگی در برنامه ای که کامران نجف زاده اجرای آن را برعهده دارد (برمودا) اظهاراتی جنجالی داشته که باعث شده یکی از عموهای فیتیلهای پس از سالها به موضوع قهرشان واکنش نشان بدهد.
مجید قناد با حضور در این برنامه تلویزیونی در واکنش به اینکه آیا میخواهید بعد از این همه سال درباره تعطیل شدن برنامه فیتیله حرفی بزنید؟ در بخشی از صحبتهایش اینگونه گفته بود: معمولا کسی از خانه خودش چیزی را بیرون نمیبرد ولی آن زمان واقعاً دل من شکست به خاطر اتفاقی که افتاد و جالب اینجاست که بعد از اینکه دیگر در برنامه نبودم حتی خود مردم هم متوجه شده بودند.
قناد دلیل رفتنش از برنامه فیتیله را اینگونه روایت کرده است: «از نظر من دیگر آن برنامه، برنامه همیشگی من نبود. فقط کاری که آن زمان میکردم این بود در حین اینکه روزهای جمعه ساعت ۶:۳۰ صبح به شبکه دو میآمدم در خیابانهای خلوت با صدای بلند فریاد میزدم. دلم میخواست با کسی که دعوا میکنم تصور کنم روبروی من است و من با شدت حرفهایم را میزدم، آنقدر که ناراحت بودم. من تاکیدم این بود که این بچه دیگر این را نمیخواهد و دیگر این برنامه مال بزرگترها شده است.»
اما اختلاف میان این گروه برنامه ساز ـ عموهای فیتیلهای و مجید قناد ـ به دهه ۹۰ و کمی قبل تر برمی گردد که در نهایت به رفتن عمو قناد از برنامه منجر شد. برنامه با مجری های دیگری چون محمود شهریاری و مهرداد نظام آبادی مدتی ادامه پیدا کرد اما در سال ۹۴ بود که دیالوگهایی بین شخصیتهای این برنامه ردوبدل شد که موجب اعتراض گروهی از مردم آذری زبان و در نهایت توقف پخش از شبکه دو، توبیخ و برکناری برخی از عوامل آن و عذرخواهی مسئولان صدا و سیما شد.
البته ناگفته نماند که در ادامه این طور به نظر می رسید که خود سه عموی فیتیله ای نیز با هم مشکل پیدا کرده اند. هرچند این اتفاق از سوی آنها تایید نشد اما محمد مسلمی در عمل راهش را از حمید گلی و علی فروتن جدا کرد. آنها که در ابتدا با عنوان گروه تئاتر چهره نما کار خود را شروع کرده بودند، در نیمه دوم دهه ۸۰ با عنوان عموهای فیتیله ای از پرکارها و محبوب های تلویزیون بودند اما این اختلاف ها و اشتباهاتی که در ادامه رخ داد، باعث شد که پرونده یکی از برنامه های پربیینده تلویزیونی در حوزه کودک برای همیشه بسته شود.
مجید قناد هم این روزها کلا از تلویزیون دور است و مدتهاست برنامه ای برای اجرا ندارد. آخرین برنامه او در تلویزیون در قامت مجری به سال ۱۴۰۰ در برنامه ای تحت عنوان «لوبیا فردا زود بیا» مربوط می شود.
مجید قناد گفته است: فقط کاری که آن زمان میکردم این بود در حین اینکه روزهای جمعه ساعت ۶:۳۰ صبح به شبکه دو میآمدم در خیابانهای خلوت با صدای بلند فریاد میزدم. دلم میخواست با کسی که دعوا میکنم تصور کنم روبروی من است و من با شدت حرفهایم را میزدم، آنقدر که ناراحت بودم.مجید قناد در گفت و گویی که آبان ۹۷ با ایسنا داشت، تاکید کرده بود که مشکلی با مدیران شبکه دوم سیما ندارد و دلیل کمرنگ شدن برنامههایش برای کودکان بُروز برخی مشکلات مالی است.
این مجری قدیمی برنامههای کودک تلویزیون در صحبت هایش با اشاره به لزوم وجود اسپانسر در برنامهها گفته بود که: «ما از نبود اسپانسر و مشارکتکننده در تولید برنامههای گروه سنی کودک و نوجوان رنج میبریم و تمام تلاشمان این است تا به نوعی این مشکل را برطرف کنیم.»
البته اظهارات اخیر مجید قناد در برمودا اولین واکنش به این جدایی نبوده است. آذرماه سال ۹۶ ـ دو سال پس از تعطیلی ـ عموهای فیتیلهای با حضور در برنامه زنده «فرمول یک» سید علی ضیا که از شبکه یک سیما روی آنتن می رفت، درباره ماجرای جداییشان از عمو قناد سخن گفته بودند.
عموهای فیتیله ای در پاسخ به اینکه آیا رابطهای با او(مجید قناد) دارند با اشاره به پشتکار و ویژگیهای این مجری محبوب اعلام کردند که دیگر رابطه تنگاتنگی با او ندارند و به خاطر اختلاف سلیقه از او جدا شدند.
علی فروتن اعلام کرده که با عمو قناد مثل قبل دیگر رابطه تنگاتنگی ندارند چون او درگیر کار خود است و آنها نیز درگیر کار خودشان هستند.
او همچنین تصریح کرده بود که «آقای قناد جزو بهترین ها در حوزه کار کودک است و فقط گاهی اختلاف سلیقه پیش می آید. ما ۷ سال با او برنامه داشتیم و تهیه کننده اول برنامه هم خودش بود اما به دلایلی که گفتنش درست نیست، ارتباط مان قطع شد… ما مجبور شدیم برای این که توی روی آقای قناد که برای ما عزیز است نایستیم، از گروه جدا شویم.»
محمد مسلمی، دیگر عموی فیتیله ای هم درباره جدایی از عمو قناد گفته بود که عمو قناد استادشان است و یادآور شده بود که «من اولین کارم را سال ۷۰ با ایشان شروع کردم. کسی که دست من را گرفت آقای قناد بود و هیچ وقت فراموش نمیکنم که اول خدا و بعد ایشان به من کمک کردند که در کارم این اتفاق بیفتد.»
وی در پاسخ به این که آیا فیتیلهای ها دنبال به شهرت رسیدن از طریق مجید قناد و سپس رها کردن او بودند هم گفته بود: «گروه ما با تهیه کننده های زیادی چون ذاکری، طبیبی، مناجاتی و در مجموع ۷، ۸ تا تهیه کننده کار کرده است. به هر حال همه همکاری ها ادامه پیدا نمی کند، نمی شود گفت اگر همکاری با کسی به پایان رسید، یعنی ما می خواستیم از همکارمان سوء استفاده و سپس او را رها کنیم! اگر چنین تفکری داشته باشیم زیر پای خودمان را خالی کردیم.»
علی فروتن پاسخ داده است: ای کاش آقای قناد هم به جای اینکه در برنامهای دیگر دلش بشکند شروع به کار کردن و تولید محتوا میکرد همینطور بجای اینکه ساعت شش صبح در خیابانها فریاد بزند بهتر بود که با کسی که مشکل داشت صحبت میکرد.حالا پس از گذشت سال ها، دوباره ماجرای قهر و اختلاف میان عموهای فیتیله ای و عمو قناد با پخش یک برنامه تلویزیونی از سر گرفته شده است. در پی صحبت های مجید قناد در برنامه برمودا، یکی از عموهای فیتیلهای نیز به این جریان واکنش نشان داده است.
علی فروتن در واکنش به اظهارت اخیر مجید قناد گفته است: آقای قناد در صحبتهای خود گفتند که آدم حرف خانهاش را بیرون نمیبرد اما متاسفانه تمام حرفهایش را زد. من خیلی دوست داشتم که شفافتر صحبت میکردند و ای کاش این برنامهای که ایشان را دعوت کرده بود به جای اینکه یک نفر را دعوت کند تا جماعتی را محاکمه کند عملا میتوانست نظر همه را بپرسد که چرا این اتفاق افتاد.
او همچنین تاکید کرده که صحبتهای مجید قناد را اصلا قبول ندارد و ادامه داده است: با تمام احترامی که برایشان قائل هستم اما متاسفانه آن امانت داری و واقعیت قضیه را نگفتند؛ ای کاش آقای قناد هم به جای اینکه در برنامهای دیگر دلش بشکند شروع به کار کردن و تولید محتوا میکرد همینطور بجای اینکه ساعت شش صبح در خیابانها فریاد بزند بهتر بود که با کسی که مشکل داشت صحبت میکرد.
کانال عصر ایران در تلگرام