یانكىها و عملیاتِ فریب/بازى آمریكا با واژه مذاكره
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۷۴۸۹۲
سؤال اساسى این است كه مذاكره بر سر چى؟ آمریكا در این مورد در این باره توضیح بیشترى نمىدهد، بهجز آنكه مىگوید «ایران باید یك كشور عادى باشد.» اگر بپرسیم عادى بودن یعنى چه یا چطور عادى باشیم، تازه مىرسیم به همان ۱۲ شرط كذایى ! پس ظاهراً اآمریكا حاضر است درباره آن ۱۲ شرط - كه تقریباً همه ماهیت ایران را از بین مىبرد - بدون پیششرط مذاكره كند! به گزارش بلاغ، در حالى كه مقامات آمریكایى تا چندى پیش براى ایران شاخ و شانه مىكشیدند و از اعمال تحریمهاى اقتصادى گرفته تا روى میز بودن گزینه نظامى سخن مىگفتند، در هفتههاى اخیر با تغییر لحن تهدیدآمیز، خود را مشتاق مذاكره با ایران نشان مىدهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* بازى آمریكا با واژه مذاكره
واقعیت این است كه آمریكا در شرایط فعلى از مذاكره بهعنوان یك تاكتیك براى رسیدن به اهداف خود استفاده مىكند. مقامات این كشور در چند هفته اخیر به روشهاى مختلف اعلام آمادگى كردهاند تا با ایران بدون پیش شرط مذاكره كنند. اما سؤال اساسى این است كه مذاكره بر سر چى؟ آمریكا در این مورد در این باره توضیح بیشترى نمىدهد، بهجز آنكه مىگوید «ایران باید یك كشور عادى باشد.» اگر بپرسیم عادى بودن یعنى چه یا چطور عادى باشیم، تازه مىرسیم به همان ۱۲ شرط كذایى ! پس ظاهراً اآمریكا حاضر است درباره آن ۱۲ شرط - كه تقریباً همه ماهیت ایران را از بین مىبرد - بدون پیششرط مذاكره كند! یعنى آمریكا براى آن ۱۲ شرط خود، شرط دیگرى نمىگذارد و اینرا یك امتیاز به ایران معرفى مىكند!
كلمه مذاكره تبدیل به نوع جدیدى ازسیاستهاى آمریكا شده است. در هفتههاى اخیر دونالد ترامپ بارها از مذاكره با ایران سخن گفته است و حتى از نخستوزیر ژاپن خواسته تا بین تهران و واشنگتن میانجى شود. اخیرا رسانههاى عراقى هم اعلام كردند كه پمپئو در سفر اخیر خود به عراق، به نخستوزیر این كشور گفته است كه ترامپ بهدنبال جنگ با ایران نیست و تنها در پى توافقى است كه آنرا به نام خود ثبت كند. تمایل آمریكایىها براى مذاكره با ایران درحالى است كه در ماههاى اخیر، تنشها بین ایران و آمریكا تشدید شده است. آمریكا بهدنبال توافقى جدید درباره برنامه هستهاى و موشكى ایران است، اما مقامات ایرانى گفتهاند كه بهوهیچوجه مذاكره جدید در كار نخواهد بود و برنامه موشكى ایران جنبه دفاعى دارد و قابل مذاكره نیست. از طرفى، واشنگتن درحالى بهدنبال توافق جدید هستهاى است كه پنج كشور قدرتمند پس از یك دهه تلاش، در سال ۱۳۹۴ برجام را امضا كردند، ولى ترامپ با این ادعا كه برجام بدترین توافق تاریخ است، از آن خارج شد.
در این بین، سخنگوى وزارت امور خارجه ایران در واكنش به صحبتهاى پمپئو تأكید كرد كه براى جمهورى اسلامى ایران بازى با كلمات و بیان اهداف پنهانى در قالب كلمات جدید ملاك عمل نیست، بلكه تغییر رویكرد كلى و رفتار عملى آمریكا در قبال ملت ایران ملاك است.
اما رفتارهاى آمریكا با درخواستهاى این كشور همخوانى ندارد و از یك طرف درخواست مذاكره مىدهد و از سوى دیگر، ایران را در بخش پتروشیمى تحریم مىكند. البته اكنون نیز ادعاى ضرورت رفتار ایران بهعنوان «یك كشور نرمال» و همچنین تأكید بر «مقابله با اقدامات شریرانه ایران»، عملا در بردارنده همان شروط، هرچند ضمنى است؛ به عبارت دیگر، تعریف ایران بهعنوان یك كشور نرمال از دید آمریكا، خواه ناخواه دربرگیرنده همان ادعاهاى سابق خواهد بود و به نظر مىرسد این امر اكنون مبهمتر بیان شده است.
* سناریوها ى محتمل در رفتار جدید مقامات آمریكایى
اما در فضاى رسانهاى اظهارات پمپئو در مورد گفتگوى بدون پیش شرط با ایران نوعى عقب نشینى معرفى شده است. اما آیا در واقعیت نیز این مسأله نوعى عقب نشینى است یا سناریوهاى دیگرى در پشتپرده از سوى ترامپ و تیم وى دنبال مىشود؛ در اینرابطه به چند سناریو مىتوان اشاره كرد:
در سناریوى نخست، این گزینه مطرح است كه باتوجه به اینكه كمپین انتخاباتى ترامپ بهزودى آغاز بهكار مىكند و وى براى دور دوم ریاستجمهورى، خود را آماده مىكند، به یك برگ برنده نیاز دارد. از آنجایى كه پروژه ونزوئلا و كرهشمالى در حوزه سیاست خارجى آنگونه كه رئیسجمهور آمریكا مایل بود، پیش نرفت و در مورد ایران نیز تاكنون نتیجه مشخصى حاصل نشده است، بنابراین ترامپ عزم خود را جزم كرده كه در یك حوزه سیاست خارجى، موفقیتى كسب كند. درحالحاضر نیز دردسترسترین گزینه براى ترامپ، مذاكره با ایران است. حتى صرفا آغاز مذاكره و نه به نتیجه رسیدن آن، پیش از انتخابات آمریكا مىتواند یك برگ برنده براى رئیسجمهور آمریكا محسوب شود.
در سناریوى دوم برخى معتقد هستند آنچه كه موجب عقبنشینى ترامپ شد، به اقدامات متقابل ایران و سیاستهاى تهران در حوزه بازدارندگى بازمى گردد. این سیاستها و اقدامات در حوزه میدانى و سیاسى، آمریكا را به تعدیل رفتار واداشت تاجایى كه ابتدا ترامپ و سپس پمپئو نیز از شروط ۱۲ گانه عقبنشینى كردند.
در این بین، سناریوى سومى نیز مطرح است مبنى بر اینكه پیشنهاد مذاكره بدون پیششرط از سوى آمریكا، تداوم فریبكارى آن كشور است. وزیر امور خارجه آمریكا در سوئیس اعلام كرد كه آماده مذاكره بدون پیششرط با ایران پیرامون برنامه هستهاى است و تأكید كرد كه این مذاكره بهصورت مستقیم و با انجام ارزیابى مستقل از برنامه هستهاى ایران خواهد بود. این در حالى است كه آژانس بینالمللى انرژى اتمى بهعنوان تنها مرجع قانونى ارزیابى پایبندى ایران به برجام، اخیرا در آخرین گزارش خود براى پانزدهمین بار پایبندى ایران به تعهداتش را اعلام كرد. حال اگرچه پیشنهاد پمپئو در ظاهر، عقبنشینى از بیانیه ۱۲ شرطى براى مذاكره است اما در عمل، اقدامى فریبكارانه براى تحت فشار قراردادن ایران با ایجاد مسیرى انحرافى است.بىشك آمریكا بهدنبال از بین بردن مرجعیت آژانس بینالمللى انرژى اتمى وبىاعتبارسازى گزارشهاى ۱۵گانه آن و همچنین زمینهسازى براى ارائه گزارشى آمریكایى درباره نقض برجام از سوى ایران است. تداوم رفتارهاى فریبكارانه آمریكا نشان مىدهد كه برآورد ایران نسبت به ضرورت اتخاذ راهبرد «مقاومت فعال» در قبال زیادهخواهىها و نقض مكرر تعهدات از سوى آمریكا، كاملا هوشمندانه و اجتنابناپذیر بوده است.
* نتیجه
«مایك پمپئو» وزیر خارجه آمریكا سال گذشته در سخنان ضدایرانى در محل اندیشكده «هریتیج»، ۱۲شرط را براى ایران عنوان كرد و گفت اگر ایران به آنها عمل كند آمریكا حاضر است تا روش خود را تغییر دهد. توقف فعالیت موشكى، توقف حمایت ایران از محور مقاومت در منطقه، توقف غنىسازى، بازرسى نامحدود ماموران آژانس از تمامى سایتهاى ایرانى، آزادى جاسوسان آمریكایى دستگیر شده در ایران، خروج نیروهاى مستشارى ایران از سوریه، خلع سلاح حشدالشعبى در عراق و... ازجمله شروط پمپئو براى ایران بود. اما وى اخیرا از گفتگوى بدون پیششرط با ایران سخن گفت. به نظر مىرسد محتملترین سناریو در این مورد را باید فریبكارى جدید و بازى جدید آمریكا دانست. چراكه در درجه اول ایران با توجه به سابقه مذاكره با آمریكا قطعا تن به مذاكره جدید با مختصاتى كه آمریكایىها مىخواهند نخواهد داد و از سوى دیگر، هیچ تضمینى براى ایران وجود ندارد كه در صورت مذاكره با ترامپ و رسیدن به توافق، رئیس جمهور بعدى آمریكا نیز به این توافق پایبند باشد. علاوه بر این، نكته مهم این است كه آمریكا قرار است بر سر چه مسائلى با ایران مذاكره كند. اگر مسأله هستهاى مد نظر است كه ایران در سال ۹۴ با آمریكا و ۵ كشور دیگر توافق برجام را امضا كرد و به تعهدات خود نیز تاكنون عمل كرده كه آژانس انرژى اتمى ۱۵ بار تعهد ایران به مفاد برجام را تأیید كرده است. این در حالى است كه این آمریكا بوده كه از این توافق خارج شده است. بنابراین اگر قرار است در مورد هستهاى گفتگویى صورت بگیرد آمریكا باید با بازگشت به توافق برجام و انجام تعهدات خود نسبت به ایران اقدام كند. از سوى دیگر اگر هدف آمریكا از گفتگو، مذاكره در مورد بحث موشكى و توان نظامى ایران است كه رهبر معظم انقلاب بهصراحت اعلام كردندكه بر سر «مسائل ناموسى» مذاكرهاى صورت نخواهد گرفت.
بنابراین مىتوان به این نتیجه رسید كه ادعاى آمریكا در مورد مذاكره و گفتگوى بدون پیش شرط تنها یك فریب بزرگ و جنگ روانى از سوى آمریكا است. هدف واشنگتن نیز ایجاد شكاف داخلى بین جریانهاى سیاسى داخل ایران است تا حامیان مذاكره را در برابر مخالفان مذاكره با آمریكا رو درروى یكدیگر قرار دهد و همزمان با ایجاد فشار حداكثرى به ایران از خارج، در عرصه داخلى نیزبىثباتى سیاسى را رقم بزند.
در فریبكارى آمریكا در مورد مذاكره بدون پیش شرط همین بس كه پس از چند روز از سخنان پمپئو در مورد مذاكره بدون پیش شرط با آمریكا، دفتر كنترل دارایىهاى خارجى وزارت خزانهدارى آمریكا شركت صنایع پتروشیمى خلیج فارس و همچنین ۳۹ شركت وابسته به صنایع پتروشیمى خلیج فارس را تحریم كرد. علاوه بر این، نشانه دیگر فریبكارى آمریكا این است كه مایك پمپئو بهتازگى در نشست خبرى مشترك باهایكو ماس، وزیر خارجه آلمان صراحتا خواستار تصویب بدون تاخیر و بدون شرطِ لوایح گروه ویژه اقدام مالى (FATF) از سوى ایران شده است. وزیر خارجه آمریكا گفته: «ایران بهطور كامل نتوانسته تعهدات خود ذیل برنامه اقدام FATF كه در سال ۲۰۱۶ پذیرفته است را اجرا كند. بهعنوان بخشى از برنامه اقدام، ایران متعهد شده كه دو كنوانسیون پالرمو (مقابله با جرائم سازمان یافته فراملى) و CFT(مقابله با تأمین مالى تروریسم) را تصویب كند؛ اما همانطوركه از اصلىترین حامى تروریسم در جهان (!) انتظار داشتیم، آنها تصمیم گرفتهاند این كار را انجام ندهند.» در واقع درخواست آمریكا از ایران در مورد FATF دقیقا بهمعناى همان ۱۲ شرطى است كه پمپئو سال گذشته براى مذاكره با ایران اعلام كرده بود. بنابراین ادعاى مذاكره بدون پیش شرط با ایران را باید تنها یك فریب و بازى جدید از سوى آمریكا دانست كه با هدفبىثباتى سیاسى در داخل ایران انجام شده است.
در كل، مىتوان اظهارات پمپئو در مورد گفتگوى بدون پیش شرط با ایران را اینگونه تحلیل كرد كه تغییر موضع واشنگتن از یكسو نشان مىدهد كه بلوف واشنگتن درباره حمله نظامى به ایران صرفا ابزارى براى عملیات روانى علیه مردم و مقامات ایرانى بود و خود آمریكایىها نیز بهخوبى مىدانند كه گزینه نظامى در واشنگتن به هیچ عنوان روى میز نیست. علاوه بر این، تغییر موضع آمریكایىها همچنین نشانهاى از یك عقبنشینى تاكتیكى بود. ترفندى كه اینگونه تلقین كند كه آمریكا با تمام وجود خواهان رفع اختلافات با ایران است. در واقع زمانى كه پمپئو مىگوید ایران باید یك كشور نرمال وعادى شود، منظور او این است كه قدرت موشكى ایران باید تعطیل شود، ایران باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد، محور مقاومت نباید توسط ایران تقویت شود، برنامه هستهاى صلحآمیز ایران باید كاملا تعطیل شود و دهها مورد دیگر. این مسائل نشان دهنده این است كه مذاكره و گفتگوى بدون پیش شرط كه این روزها آمریكایى لقلقه زبانشان شده، صرفا یك عملیات فریب است.
گزارش از محسن رحمانی واسوکلایی
انتهای پیام/
منبع: بلاغ مازندران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bloghnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بلاغ مازندران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۷۴۸۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نمایشی حیرت انگیز از قدرت بدون زدن ضربه کامل
۱۳ آوریل حدود ساعت ۱۱ شب به وقت محلی، جهان چیزی شگفتانگیز دید، چیزی که باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و در مدارس نظامی و سیاسی تدریس شود. ما بهترین بازی سیاسی را دیدیم و این به صورت زنده برای همه پخش شد
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، آرمین هاشمزاده؛ سیزده آوریل نمایش قدرتی توسط جمهوری اسلامی ایران کارگردانی شد، روسیه با حمایت دیپلماتیک خودش از ایران و پشتیبانی سیاسی خود، اسرائیل را به عنوان پسر بد برای تنبیه شدن در نظر گرفته و والدینش آمریکا، بریتانیا و فرانسه صندلیهای ردیف اول را برای نمایش دریافت کرده اند.
کشورهای دیگر هم حضور داشتند. اما چینیها کسانی بودند که احتمالاً برای یادگیری خود یادداشت برمیداشتنند؛ و اگر شما هنوز متوجه نشدید، درباره حمله تنبیهی ایران به اسرائیل صحبت میکنیم؛ و بله، این یک حمله انتقامگیری بود و صلح و ثبات را به همراه خواهد داشت.
پس برای شروع و درک اهمیت حرکت سیاسی که رخ داده، ابتدا باید تصویر کلی را درک کنیم و برای این منظور چند نکته را توضیح خواهیم داد. تعداد زیادی بازیگر درگیر و تحت تأثیر تمام رویدادهای رخ داده پس از ۷ اکتبر هستند و ما درباره آنها صحبت خواهیم کرد و سعی خواهیم کرد تمام جنبههای آن را توضیح دهیم.
اسرائیل، کشوری که صد سال دیرتر به مهمانی استعماری و استبداد رسیده است و هنوز فکر میکند که مردم برگزیده در سرزمین برگزیده هستند، وضعیت افسانهای بین همسایگانش داشت. حدود ۶ ماه پیش در ۷ اکتبر، مقاومت فلسطین به مناطق تحت کنترل اسرائیل نفوذ کردند و نیروهای ارتش اسرائیل را مورد حمله قرار دادند.
زمانی که عملیات مقاومت فلسطینی به پایان رسید اسرائیل در شوک بود نه به این دلیل که ۱۳۰۰ نفر در آن روز جان باختند، بلکه در واقع اسرائیل برای اولین بار، به عنوان شوری با افسانه شکستناپذیر تحقیر شده است. توجه به این نکته ضروری است که ایران و متحدانش در محور مقاومت از قبل اطلاعی درباره عملیات نداشتند، این نه تنها با شواهد تایید میشود، بلکه تقریباً همه کشورها نیز این را قبول دارند که البته به جز اسرائیل. آمریکا، به عنوان قدرت بزرگ جهانی، که میخواست مثل پلیس جهانی عمل کند وظایفش را (تا حدودی) انجام میداد؛ و انتظار میرفت تا بعد از مدتی اسرائیل را کنترل کند.
مثالی برای این موضوع، آخرین جنگ مصر و اسرائیل است که حتی اسرائیل جنگ را پیروز شده بود و در پایان کنترل شبهجزیرهی سینای را داشت، اما با فشار آمریکا آنها شبهجزیره را تحویل دادند و مصر شرایط کمپ دیوید را پذیرفت و دومین کشوری شد که پس از اسرائیل، کمک نظامی از طرف آمریکا دریافت کرد. از آن زمان به بعد، ایالات متحده به مصر بیش از ۵۰ میلیارد دلار کمک نظامی و ۳۰ میلیارد دلار کمک اقتصادی ارائه داده است.
اما هر چقدر زمان گذشت و روزها به هفتهها و هفتهها به ماهها تبدیل شد، دنیا متوجه شد که این بار به نظر میرسد اسرائیل یک چک سفید گرفته و هر هزینهای که باشد، آمریکا در کنار آن خواهد بود. عملاً دنیا التماس میکرد تا آمریکا این دیوانگی را متوقف کند، اما تأثیری نداشت. این مهم نبود که دادگاه بینالمللی چه میگوید، این مهم نبود که اسرائیل قوانین بینالمللی را نقض کرده بلکه در هر صورت آمریکا تمامی قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد را مسدود میکرد. آنها قصد تغییر موقعیت خود را نداشتند و دنیا دید که چگونه آمریکا تبدیل به یک بازیگر ایدئولوژیکی شده است.
کسی نمیداند که آیا حمایت کامل ایالات متحده بود یا اشتباه محاسباتی اسرائیل، اما در ۱ آوریل ۲۰۲۴، حمله هوایی اسرائیلی ساختمان کنسولگری سفارت ایران را کنار سفارت ایران در دمشق، سوریه، نابود کرد و ۱۳ نفر را، شامل یک فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه پاسداران)، سردار محمدرضا زاهدی و هفت فرمانده دیگر سپاه پاسداران به شهادت رساند.
برای روشنسازی این موضوع، بگذارید این سوال را مطرح کنیم: چرا حملات به سفارتخانهها اینقدر مهم هستند؟
معاهده وین درباره روابط کنسولی یک معاهده بینالمللی است که در سال ۱۹۶۳ امضا شد و روابط کنسولی بین کشورهای مستقل را تنظیم میکند. این معاهده پس از یک کنفرانس سازمان ملل درباره روابط کنسولی امضا شده است.
معاهده وین تصریح میکند که سفارتخانهها غیرقابل حمله هستند و نیروهای محلی کشورهای میزبان مجاز به ورود به محوطه نیستند. به موجب قانون بینالملل، سفارتخانههای کشورها به عنوان قلمروهای خود تلقی میشوند. دیپلماتها همچنین از حصانت دیپلماتیک برخوردارند، که به معنای آن است که ممکن است از برخی از قوانین کشور میزبان معاف شوند و حمایت میشوند.
به عبارت دیگر، این بدان معناست که حمله به کنسولگری ایران در دمشق - طبق قانون بینالملل - معادل حمله به خاک ایران است. اسرائیل بدون هیچ تحریکی به ایران حمله کرد. هیچ عذری برای بمباران کنسولگری کشورهای دیگر وجود ندارد و بله همه میدانند که همه کشورها سفارتخانههای خود را به عنوان پایگاه عملیاتی استفاده میکنند و اگر قابل قبول باشد که یک سفارتخانه را بمباران کنند، این به معنای هرج و مرج در سراسر جهان است؛ بنابراین پس از بمباران، ایران درخواست محکمی از سازمان ملل و شورای امنیت برای محکومیت کامل این عمل عامدانه اسرائیل داشت.
انتظار میرفت تمام دنیا این عمل را محکوم کند. در واقع، ایران هیچگونه جنگی را نمیخواست، اما این برای ایران یک خط قرمز بود و نمیتوانید ایران را سرزنش کنید.
هیچ کشوری چنین عملی را اجازه نمیدهد و در این مورد انتقام گیری منطقی است. در هر حال، من نمیگویم که اگر شورای امنیت سازمان ملل متحد حمله اسرائیل را محکوم کند، این از انتقام گیری ایران جلوگیری میکند، اما شواهد قانعکنندهای وجود دارد که قطعاً میتوانست کمک کرده و تنش را کاهش دهد.
فقط برای اینکه دو رویی کشورهای غرب مشخص شود لازم است در نظر بگیریم که در همان روز، ۶ فعال مدنی بینالمللی هم توسط اسرائیل کشته شدند و از آنجا که شهروندان خارجی بودند، غرب به طور متفاوت واکنش نشان داد، در واقع اکنون با این تبعیض ما میدانیم یک شهروند غربی معادل چند فلسطینی است، هر یک از آنها معادل پنج هزار فلسطینی محاسبه میشوند.
حالا بیایید خودمان را در جایگاه ایرانیان قرار دهیم و ببینیم با چه چیزی درگیر هستیم؟ شما در اطرافتان دیوانهای دارید که در حال کشتار است و همیشه تاریخی از ترور دانشمندان و فرماندهان شما و بسیاری از جاسوسیها در کشور شما داشته است، از طرفی یک مدعی پلیس جهانی وجود دارد که هیچ کاری برای متوقف کردن او انجام نمیدهد و بسیاری از کشورها نیز نسبت به منافع خود نگران هستند. کنسولگری شما به تازگی بمباران شده و ساختار قانونمند بینالمللی دیگر کاربردی نیست، حداقل دیگر نه، و شما تحت فشار عظیمی از سوی مردم خود قرار دارید.
شما نمیخواهید جنگ منطقهای یا جنگ کلی را شروع کنید.
شما نمیخواهید پاسختان در برابر این حمله دیوانهوار به عنوان یک حرکت ضعیف در نظر گرفته شود.
شما نمیخواهید به آنها به اندازهای صدمه وارد کنید که مجبور شوند پاسخ دهند.
شما میخواهید بازدارندگی خود را بازیابی کنید.
شما به نوعی پاسخی نیاز دارید که هر بازیگری در طیف بینالمللی بتواند پیام متقاضی شما را درک کند؛ و همچنین زمان کافی برایتان وجود ندارد.
تجزیه و تحلیل انتقام ایران:
هر عملیات نظامی نیاز به اهداف و تاکتیکهای واضحی دارد؛ و اگر بخواهیم از دیدگاه یک فرمانده ایرانی بررسی کنیم: شما مسئول طراحی و آمادهسازی ضربه انتقامی هستید که باید بیشترین نتیجه را با بهترین خروجی برای شما فراهم کند، و اگر فقط یک اشتباه انجام دهید، جهان ممکن است آشوب غیر قابل جبران را تجربه کند.
شما میتوانید قدرت دفاع هوایی دشمن را کاملاً از بین ببرید یا حمله غافلگیرانه با موشک به تمامی پایگاههای هوایی را انجام دهید، اما پس از آن چه خواهد شد؟ چگونه جنگ را پایان میدهید؟ در واقع، چگونه میتوانید در مذاکرات صلح شرکت کنید وقتی که حتی دشمن خود را به عنوان یک کشور نمیشناسید؟
برای پیروزی کلی، نیاز به ارسال نیروها برای عملیات و کنترل آنها دارید، اما با دشمن خود مرز دارید. بله، میتوانید متحدان خود مانند حزبالله را دعوت کنید تا به جنگ بپیوندند، که آنها با خوشحالی قبول خواهند کرد و نیروها را برای همراهی در جنگ منتقل خواهند کرد، اما این تصمیم چگونه بر کشور آنها تأثیر خواهد گذاشت؟
در واقع، حزبالله به عنوان یک گروه مقاومتی لبنانی که از مقاومت برخاسته و با فداکاری شکل گرفته است، در حال حاضر در مقابل اسرائیل مبارزه میکند. تا کنون، بیش از ۲۵۰ شهید داشتهاند، و اگر فکر میکنید که این تعداد زیاد نیست، بیایید آن را در مقیاس قرار دهیم. نیروی حزبالله تنها از شیعههای لبنانی است، که تقریباً ۱.۸ میلیون نفر میباشد، و ایران ۸۵ میلیون نفر جمعیت دارد، ۴۲ برابر ظرفیت منابع انسانی نیروی حزبالله.
بنابراین، در مقایسه مستقیم، نسبت تعداد شهدا به جمعیت حداقل ۱۰/۵۰۰ نفر است. بنابراین، هیچکس نمیتواند بگوید که آنها کار کافی انجام ندادهاند. شما همچنین میدانید که طبیعت جنگ تغییر کرده است. زمانهایی که جنگ بخش بزرگی از سیاست خارجی و اعمال قدرت بوده، گذشته است. جنگ همچنان ابزار بسیار قدرتمندی است، اما این تنها ابزار سیاست خارجی نیست. همچنین دیدید چگونه رسانههای اجتماعی نقش بزرگی در جنگ اوکراین و کشتار غزه ایفا کردند. با این دادهها، حالا میتوانیم تمامی سطوح این عملیات را ببینیم.
با گزارشهای تایید نشده، ایران ۱۷۰ دستگاه پهپاد شاهد ۱۳۶ را که بیشتر از فناوری قدیمی مبتنی بر تکنولوژی پیستون ۱۰۰ ساله استفاده میکند را به هزینه ۲۰٬۰۰۰ دلار هر کدام و با یک سرجنگی ۴۰ کیلوگرم و برد ۲٬۰۰۰ کیلومتر پرتاب کرد. ۳۰۰ موشک کروز از کلاس پاوه با قیمتی حدود ۱۶۰٬۰۰۰ دلار و یک کلاهک ۵۰ کیلوگرم. ۱۲۰ موشک بالیستیک با هزینه کلی ۱۶۰٬۰۰۰ دلار هم بودند. ۱۲۰ موشک بالیستیک که استفاده شد، از مدلهای مختلف و متفاوت بودند.
تصاویر نشان میدهند که ایران از بسیاری از موشکهای سوخت مایع نسل قدیمی به عنوان هدف ایزایی و آزمایشی و نمایش قدرت استفاده کرده است.
همچنین تعدادی خیبر شکن که معتقدیم موشک اصلی بود و قرار بود اهداف توسط آنها مورد اصابت قرارگیرد. ایالات متحده و اسرائیل ۷۲ ساعت قبل از عملیات آگاه شده بودند. حتی اگر این را قبول نکنیم، ما معتقدیم که در واقع ایران یک سناریوی آسان برای اسرائیل و متحدانش ایجاد کرده بود تا ببینند آیا حمایت کامل ایالات متحده را دارند؟ اگر تقریبی از زمان ورود پهپادها داشته باشند و همه چیز را برای مقابله با این سلاح آماده کرده باشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر حدس نزدید، اجازه دهید واضح بگویم: در همان لحظهای که آن پهپادهای ارزان شلیک شدند، اسرائیل جنگ را باخته بود. در جنگ، بسیاری از جوانب وجود دارد و مهمترین آنها لجستیک و اقتصاد جنگ است. اگر دشمن شما بتواند سلاحی برابر با ۲۰ هزار دلار شلیک کند، و شما باید از سلاحی با قیمت ۱۰۰ هزار دلار برای دفاع از آن استفاده کنید، شما عملا آن نبرد را از دست دادهاید. این تنها نوع کوچکی از تسلیحات ایران بود که برای نشان دادن قدرت نظامی خود استفاده کرده و به توضیحات زیاد نخواهیم پرداخت، اما به طور کلی اسرائیل برای سرنگونی پهپادها، از بسیاری از جنگندهها در فضای هوایی اردن به عنوان خط دفاعی اول و از گنبد آهنین به عنوان خط دفاعی نهایی استفاده میکرد.
اجازه دهید با این اسلحه ساده یک نکتهای را واضح بگویم: ایران، اسرائیل را مجبور کرد بخش قابل توجهی از سیستمهای تسلیحات تهاجمی خود را به عنوان ساختار دفاعی استفاده کند، به این معنی که در سناریوی جنگ واقعی، اسرائیل باید انتخاب کند که یا جنگندههای خود را برای مأموریتهای حمله به ایران ارسال کند یا آنها را به عنوان دفاع نزدیک در آسمان هوایی اسرائیل استفاده کند.
این تنها مسألهای نیست که سلاح ایرانی را از اسرائیل متفاوت کردهاست، بلکه یک تفاوت بزرگ هم این است که اگر ایران ۵۰ پهپاد بفرستد و اسرائیل همه آنها را از بین ببرد، این پیروزی برای ایران و شکست برای اسرائیل است. در مقابل، اگر اسرائیل پنجاه جنگنده را برای بمب باران به ایران بفرستد و تنها ۱۰ عدد برگردد، این نیز یک پیروزی برای ایران و شکست برای اسرائیل است.
حال باید اذعان کنیم که اسرائیل زمان کافی برای آمادهسازی داشته است و ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و اردن به آنها کمک کردهاند، و ایرانیان اطمینان حاصل کردند که تعداد زیادی از پهپادها و موشکها را همزمان ارسال نمیکنند.
پهپاد شاهد ۱۳۶ حدود ۶ ساعت طول میکشد تا به مقصد برسد، و ایران آنها را در دستههای حدودا ۵۰ تایی با فاصلههای یک ساعته پرتاب کرد.
این مانند این است که حتی اسرائیل زمان استراحتی را داشته باشد تا بتواند سیستمهای تسلیحات دفاعی خود را دوباره مسلح کند؛ و برای موشکهای بالیستیک، تنها سامانههای پیکان ۲ و ۳ و دیوید اسلینگ با کمک سامانهی پاتریوت استفاده شدند، و این هم همان داستان لجستیک و هزینه است.
آنها میگویند میتوانند در سال ۲۰۰ تا از این سیستمهای موشکی را تولید کنند. فقط یادآوری کنم، ایران فقط ۱۱۰ موشک بالیستیک از مخازن قدیمیاش را شلیک کردهاست، پس موفقیت در آن هم به تعداد ایران بستگی دارد. اگرچه اسرائیل ادعا دارد ۹۹ درصد تسلیحات را ساقط کردهاست، که یک شوخی است (هیچ سامانه سلاحی ۹۹ درصد موفقیت را ندارد)، ما حداقل پانزده برخورد را در ویدئوها دیدهایم، که دوازده موشک از آنها از نوع بالیستیک بودند، و همه آنها به هدف اصلی خود ضربه زدند. حال باید تصور کنید اگر این یک سناریوی جنگ واقعی بود، ایران پیشاپیش هیچ اعلامیهای نمیداد.
ایران قصد نداشت در شلیکهای اول پهپادها، بزرگترین سیستمهای دفاعی هوایی اسرائیل را هدف قرار دهد، و اخبار عملیات عملا به صورت زنده پخش میشد. برخی تصور میکنند هدف این عملیات نابودی تعداد زیادی مکان نظامی بوده که با نابودی موشکها و پهپادها توسط اسرائیل ایران از منظر نظامی شکست خورده است.
متاسفانه این برداشت بسیار غلط میباشد. بلکه ایران نشان داد که میتواند کاملا در سطح یک کشور ابر قدرت با حجم آتش بالا با کمترین صدمه فیزیکی دشمنانش را هدف قرار دهد، که دشمن مجبور به پاسخ نشود و بیشترین صدمه رسانهای و مالی را به آنها وارد کند، از انجام عملیات با برد بلند علیه دشمنانش ترسی ندارد.
همچنین با تمام همکاریها و هماهنگیهای صورت گرفته و اختلالات در محیط هدف، موشکها و پهپادها پس از طی مسافت ۱۵۰۰ کیلومتری به هدف برخورد کند که خودش دور بردترین ماموریت ایران نیز به حساب میآید.
همچنین ایران توانست اطلاعات خوبی از سیستمهای دفاعی اسرائیل بدست آورد به طوری که در آن شب عملا برخی از پرتابگرها از مهمات خالی شده بودند، این به معنی این است که با اندازهی همان حمله، اسرائیل ساختار دفاعی خود را از دست میدهند، و تا روز دوم، ایران احتمالاً قبل از هر هدفی کل واحدهای دفاع هوایی و راداری را هدف گرفته نابود کند، به این معنی است که با همان اندازه از حمله، آنها در حال از دست دادن چتر دفاعی خود هستند، و بعد از روز دوم و شلیک پیاپی ایران شروع به هدفگیری پایگاههای هوایی و بنادر کند.
خلاصه، مردم به غذا نیاز دارند، بدون بنادر و فرودگاه و زیرساختهای دیگر اسرائیل محکوم به شکست است. با فقط یک ضربه در آن روز، اسرائیل ۱.۳ میلیارد دلار هزینه کرده است. در حالی که هزینه کل عملیات برای ایران کمتر از ۳۵ میلیون دلار تخمین زده میشود.
بگذارید برای یک لحظه این را بپذیریم. اسرائیل به اندازهی زیادی از قوانین بینالمللی تخلف کرده است که اگر کسی دست به کار نمیشد تا آنها را مجازات کند، جهان ممکن بود بیشتر به سمت آشوب و درگیری پیش میرفت. اسرائیل باید مجازات میشد.
هر چیزی که باشد، این احتمالاً هم همان نظری است که روسیه و چین زمانی که ایالات متحده، فرانسه و انگلستان نتوانستند اسرائیل را محکوم کنند در نظر داشتند. روسیه و چین قادر به مشارکت مستقیم نیستند، اما میتوانند محیط دیپلماتیکی را برای ایران فراهم کنند تا به عنوان چکش عدالت برای بازگرداندن نظم عمل کند.
به سادگی میتوان گفت یک روز قبل عملیات، روسیه با انجام یک آزمایش موشک بالستیک بینقارهای یک پیام روشن به غرب میفرستد: ایران انتقام خواهد گرفت؛ ما نمیدانیم چگونه یا کی. اما اگر برای از بین بردن حق دفاع ایران یا تشدید وضعیت فکر میکنید، من به عنوان روسیه منتظر شما در نقطه تشدید بالاتر هستم، و اگر این کار را کنید، باید با من روبرو شوید. این پیام همچنین برای هر کشور دیگری است که ممکن است فکر کند که با کمک اسرائیل به دنبال آسیب رساندن به ایران است؛ و در پایان میتوانیم از دیدگاه یک شهروند ایرانی بررسی کنیم که این نمایش شگفتانگیز چگونه رخ داد:
حدود ساعت ۱۱ شب روز ۱۴ آوریل، شما در حالی که خواهان سیاستهای دولت هستید یا خیر، در حال آماده شدن برای خواب هستید. از زمان حمله به کنسولگری کشورتان ۲ هفته گذشته است. هر شب، کمی بیشتر از قبل وقت میگذارید تا ببینید چه اتفاقی میافتد و چگونه کشور شما پاسخ میدهد. این روز به طرز عجیبی است، زیرا هرچند بسیاری از کشورها از شهروندان خود خواستهاند که کشور را ترک کنند، برخی از کشورها در آن منطقه، مانند عراق و سوریه، شروع به صدور مناطق ممنوعه پروازی کردهاند. فکر میکنید ممکن است یک احتیاط دیگر باشد، اما این بار کمی جدیتر است. ناگهان، در آن شب نیکبخت، شما خبرهایی درباره پهپادهای پرتاب شده میبینید.
مردم ممکن است اشتباه کنند، مانند وقوع سیارک و آزمایش موشک بالستیک بینقارهای روسیه، اما سرانه ویدئوها افزایش پیدا کرده و گزارشها واقعیت میشود.
اکنون شما به طور زنده شاهد ضربه انتقامی کامل هستید. شما برای اولین بار مسیر پهپادها و موشکها را مشاهده میکنید، که در واقع رویدادی شگفتانگیز است. سپس، بعد از مدتی، گزارشهایی از موشکهای بالیستیک و کروز چندگانه در سراسر کشور، حتی از شهرهایی که هیچ وقت تصور نمیکردید بر روی آنها پایگاهی وجود دارد. به خود میگویید این چه معنیای دارد؟ سالهاست که از رسانهها شنیدهاید که نیروهای مسلح اسرائیل و ایالات متحده همیشه با حمله به ایران تهدید میکنند، اما در حال حاضر کشور شما است که ضربه میزند، این چگونه ممکن است؟
نه تنها این، شما میشنوید و میبینید که ملتها تصاویری میان جوامع عربی هم به اشتراک گذاشتهاند و ناگهان احساس میکنید که کشور شما برای آنها قهرمان است؛ و به همین دلیل ضربه انتقامی ایران یک لحظه تصمیمگیری در تاریخ بود.
آرمین هاشمزاده دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران
انتشار یادداشت به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.