عبدی: نجفی نماد تکنوکراسی سالم و کارآمد پس از انقلاب است!/ تاجزاده: باید به ترامپ شماره تلفن بدهیم!
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۷۸۹۸۳
طیف اصلاح طلب که هیچ شناختی از روابط بین الملل و سیاست خارجی ندارد، همچنان پیشنهادهای عجیب و غریب میدهد. آیا مشکل ما با آمریکا مکالمه تلفنی است؟!
سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*******
** عبدی: نجفی نماد تکنوکراسی سالم و کارآمد پس از انقلاب است!
«عباس عبدی» فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «نجفی را میتوان یکی از نمادهای تکنوکراسی سالم و کارآمد پس از انقلاب معرفی کرد…غرورش دوست داشتنی بود...روشن است که باید این نتیجه را گرفت که او حتماً به شرایط بسیار بحرانی رسیده بود و حتی اگر با سبق تصمیم هم همسرش را نکشته باشد، رفتاری کرده که خواسته یا ناخواسته منجر به قتل او شده است. این شرایط بحرانی چیست؟ و چرا وی به این نقطه رسید که یکی از سرمایههای ارزشمند ایران باید اکنون به اتهام قتل عمد آن هم همسرش محاکمه شود؟».
وقتی اصلاح طلبان، مفسدان دانه درشت اقتصادی را که خون مردم را در شیشه کرده و معیشت خانوادههای ایرانی را به مشکلات عدیده دچار کردهاند، کارآفرینانی در حد «استیو جابز» مینامند، اصلاً عجیب نیست که یک قاتل را- صرفاً به دلیل هم قبلیگی- انسانی سالم و کارآمد جا بزنند!
واقعیت این است که رفتار قبیلهای اصلاح طلبان، آسیبهای زیادی به کشور زده است. حمایت از مدیران نجومی بگیر، حمایت و پشتیبانی از مفاسد اقتصادی آقازادهها و در جدیدترین نمونه، تطهیر و بزک یک قاتل.
همانطور که عبدی به درستی اذعان کرده است، نجفی یک مدیر تکنوکرات بود. تکنوکرات ها نگاه متفاوتی به قدرت و انقلاب است. این تیپ سیاسی همه انگارههای سیاسی را از حیث ملاحظات فردی میبیند. رفتارشناسی تکنو کراتها را باید در زندگی فردیشان دنبال کرد. سبک زندگی این جریان رفاه طلبی فردی- اشرافیگری و خودشیفتگی- است و سبک زیست سیاسی این نحله نعل به نعل زندگی فردیشان رقم میخورد.
** تاجزاده: باید به ترامپ شماره تلفن بدهیم!
«مصطفی تاجزاده» از محکومین فتنه ۸۸ در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «در شرایط کنونی من به مذاکره مشروط با دولت آمریکا و حتی شخص ترامپ معتقدم. بر این اساس باید با پذیرش اصل مذاکره نسبت به رفتار آمریکاییها عکسالعمل نشان دهیم؛ برای مثال اگر آمریکا ۱۲ شرط برای مذاکره با ایران میگذارد، جمهوری اسلامی هم ۱۲ شرط بگذارد…اگر ترامپ تلفن میدهد ما هم تلفن بدهیم. موافقم که ما ابتدا نباید به او زنگ بزنیم زیرا القاکننده ضعف ایران است اما میتوان گفت هر که تمایل به مذاکره دارد، این شماره ماست؛ زنگ بزند».
تاجزاده در ادامه گفت: «اگر ایران بخواهد به سمت لغو تحریمها حرکت کند، باید به تنشزدایی بپردازد و تنشزدایی میسر نیست مگر با دیپلماسی قوی و پایبندی به اصول معقول و جهانپسند».
این فعال اصلاح طلب در ادامه گفت: «ما با برجام توانستیم چندسال از امتیازات خوبی استفاده کنیم، نفت بفروشیم و بخشی از اموال بلوکهشده خود را پس بگیریم و به اقتصاد کشور آرامش ببخشیم».
تاجزاده مدعی است که «برجام موجب آرامش اقتصادی در کشور شده است». شاید از نگاه او کاهش ارزش پول ملی- دلار ۳ هزارتومانی در قبل از برجام و دلار ۱۲ هزارتومانی در پسابرجام (که حتی در برههای تا حدود ۲۰ هزارتومان نیز افزایش یافت) - و افزایش سرسام آور قیمت خرید و اجاره بهای مسکن و همچنین افزایش افسارگسیخته قیمت خودرو و سکه و لوازم خانگی همگی مصادیق به آرامش رسیدن اقتصاد ایران است!
این فعال اصلاح طلب مدعی شده است که برای لغو تمامی تحریمها، باید دیپلماسی جهان پسند داشته باشیم. طیف اصلاح طلب پیش از این، برجام را نماد تنش زدایی و تعامل و برد- برد نامیده بود. حال سؤال این است که آیا این توافق- که دولتمردان آن را فتح الفتوح نامیده بودند-تحریم ها را لغو کرد؟! برخی در پاسخ می گویند که ترامپ نگذاشت که تحریمها لغو شود!
در پاسخ به این ادعا باید گفت؛ مقامات ارشد دولت روحانی تاکید کرده بودند که در اولین روز اجرای برجام- دی ۹۴- تمامی تحریمها به یکباره لغو خواهد شد و نه تعلیق، اما هنوز ۲۴ ساعت هم از اجرای برجام نگذشته بود که دولت اوبامای مؤدب! و باهوش! تحریمهای جدید ضدایرانی را اعلام کرد.
آمریکا، مذاکره را برای معامله نمیخواهد، بلکه هدف اصلی آمریکا از مذاکره و توافق، دیکته کردن زیاده خواهی های خود است. اینکه طرف مقابل اجازه ندارد دانش هستهای داشته باشد- دانشی که در علم پزشکی کاربرد فراوان دارد- نه اجازه دارد توان دفاعی داشته باشد- تا هر زمان واشنگتن اراده کرد، حمله کند- و در مجموع هیچ مؤلفه قدرتی نداشته باشد و اگر دارد، یکطرفه در مذاکره تقدیم کند!
اکنون بلوف حمله نظامی آمریکا به ایران به هیچ عنوان در افکار عمومی مردم ایران جواب نداده. از سوی دیگر تحریمها نتوانسته ایران را فلج کند. برای همین واشنگتن برای مذاکره التماس میکند، یکروز با اعلام شماره تلفن و روز دیگر با فرستان واسطه.
اما طیف اصلاح طلب که هیچ شناختی از روابط بین الملل و سیاست خارجی ندارد، همچنان پیشنهادهای عجیب و غریب میدهد. آیا مشکل ما با آمریکا مکالمه تلفنی است؟! مگر آقای روحانی ۱۵ دقیقه با اوباما گفتگوی تلفنی نداشت؟! نتیجه چه شد؟! نتیجه آن شد که تنها در یک قلم، آمریکا- در اقدامی که پس از انقلاب بی سابقه بود- نماینده دولت روحانی در سازمان ملل را تروریست! نامید و از ورود او به خاک آمریکا جلوگیری کرد!
** FATF عامل دخالت بیگانگان است، اما چارهای جز پذیرش نداریم!
«مصطفی هاشمی طبا» در یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: «ایران اگر الحاق به کنوانسیونهای مورد نظر کارگروه ویژه اقدام مالی FATF را نپذیرد، کلیه روابط بانکیاش با کشورهای دیگر مختل میشود…اگر ما به خاطر خواست اروپا و آمریکا الحاق به این کنوانسیونها را نپذیریم به خود آسیب زدهایم. حرفهای دیگری نیز مطرح میشود که این نوع لوایح دخالت بیگانه در کار ما را تسهیل میکند که به گمان من وقتی ما وارد اقتصاد جهانی شدیم و خواهان باقیماندن در آن هستیم، باید شرایط و قوانین بازی را بپذیریم... یقیناً اگر به ضربالاجل FATF بیتوجهی شود، شاهد رشد نرخ ارز و بالا رفتن قیمتها خواهیم بود و تاوان این مسائل را باز هم مردم باید بپردازند».
چندی پیش «ناهید تاج الدین» نماینده مردم اصفهان در مجلس و عضو فراکسیون امید گفته بود: «من به عنوان موافق پیوستن به FATF می دانم که ۴۷ درصد پولشویی دنیا در آمریکا و ۲۳ درصد در اروپا انجام میشود و اروپا و آمریکا سهم ۷۰ درصدی در پولشویی دنیا دارند و انگشت اتهام پولشویی پیش و بیش از هرکس به سمت آمریکا و اروپا دراز است. من می دانم که سیاستمداران دنیا بیشتر از اینکه نگران اخلال در نظم اقتصادی به وسیله پولشویی باشند، نگران اخلال در نظم سیاسی هستند و بیشتر از اینکه به اقتصاد توجه داشته باشند، به اثرات و تبعات اقتصاد سیاسی توجه دارند و این نگرانی بیش از همه در آمریکا وجود دارد. اما نباید یادمان برود موقعیت امروز ایران در روابط بین الملل موقعیتی است که با ظرافت میتواند نجات برجام را مطابق منافع بین المللی مدیریت کند و این پیچ تاریخی را بادرایت بگذراند».
طیف اصلاح طلب خوی سلطه گری و دیکتاتوری آمریکا را با تعابیری همچون «نظم موجود بین المللی» و «قوانین بازی» بزک میکنند و علیرغم اذعان به رکودشکنی آمریکا و اروپا در پولشویی و حمایت از تروریسم، مدعی هستند که ایران باید از سلطه گری آمریکا تبعیت کرده و به FATF بپیوندد.
می گویند برجام را امضا کنید تا اقتصاد نجات یابد، کانال مالی اروپا را بپذیرید تا برجام نجات یابد، FATF را بپذیرید تا کانال مالی اروپا نجات یابد، برجام موشکی و منطقهای را بپذیرید تا FATF نجات یابد، برجام حقوق بشری را بپذیرید تا برجام موشکی و منطقهای نجات یاید و...
منبع: مشرق
کلیدواژه: وعده های روحانی بازار سکه و ارز قتل همسر نجفی شهید نصیری ویژه های مشرق استیو جابز دولت روحانی سازمان ملل عباس عبدی فراکسیون امید کانال مالی اروپا مصطفی تاج زاده مصطفی تاجزاده ناهید تاج الدین ویژه های مشرق ویژه های مشرق هاشمی طبا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۷۸۹۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پولیتیکو: ۳ دولت اخیر آمریکا در مقابل ایران ناکام شدند
خبرنگار نشریه پولیتیکو میگوید: وقتی از یک مقام آمریکایی پرسیدم استراتژی بایدن در قبال ایران چیست، با خنده گفت: من یک پاسخ برای آنها دارم؛ دولت بایدن هیچ استراتژیای در قبال ایران ندارد.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: پولیتیکو به قلم یک اپوزیسیون ایرانی میافزاید: اگر بایدن بخواهد به هرجومرج رو به افزایش در خاورمیانه پایان دهد، باید با یک استراتژی مشخص به میدان بیاید. بیشتر تهدیداتی که متوجه منافع آمریکا است، از جانب ایران است. ایران در آستانه دستیابی به بمب اتم قرار دارد. نیروهای نیابتی آن در حال گسترش اقدامات خود هستند. آنگونه که حمله اخیر به اسرائیل نشان داده، برنامه موشکهای بالستیک ایران در حال تقویت شدن است.
مقامات در واشنگتن بر سر نحوه تعریف کلمه استراتژی اختلافنظر دارند و بسیاری از این کلمه به صورت عمومی استفاده میکنند. من از بسیاری از سیاستگذاران شنیدهام که آنها از نامگذاری برخی اسناد به عنوان استراتژی که در واقع استراتژی نیستند گلایه دارند. این اسناد در واقع بحثهایی انتزاعی هستند که اغلب به چالشهای فوری و مهم سیاست خارجی نمیپردازند. اگر هدف نهائی تلاش شما حل مشکل نباشد، در آن صورت شما استراتژیای برای آن موضوع نخواهید داشت.
بنابراین وقتی مسئولان سیاست خارجی برای توصیف رویکرد بایدن در قبال ایران از کلماتی مانند «مهار»، «تنشزدایی»، «بازدارندگی» و «مدیریت ریسک» استفاده میکنند، برداشت من از این کلمات تنها تاکتیکهای مختلف است نه یک استراتژی مشخص. ایران یک مشکل است اما به نظر نمیرسد که برنامهای منسجم برای حل آن در سر داشته باشد.
در دوران ریاستجمهوری اوباما، دولت میخواست مشکل برنامه هستهای ایران را حل کند. دولت همچنین راهی برای رسیدن به آن هدف داشت و آن بهکارگیری تلفیقی از تحریمها و دیپلماسی بود؛ تلاشی که دولت اوباما از تیم جورج بوش پسر به ارث برده بود. آن استراتژی جواب داد و توافق هستهای ایران متولد شد. بسیاری از ناظران میگویند برجام به اندازه کافی خوب نبود و برخی میپرسند استراتژی واقعی اوباما درباره ایران چه بود؟ برخی او را به تلاش برای ازسرگیری روابط با ایران، به عنوان یک دشمن دیرین آمریکا متهم کردهاند. اوباما امیدوار بود توافق هستهای بتواند منجر به بهبود کلی روابط با ایران شود، اما به نظر من این یک امیدواری بود و نه بخشی از استراتژی.
دونالد ترامپ با به خطر انداختن توافق هستهای استراتژی و امید دولت اوباما را از بین برد. اما از این جهت ترامپ نیز حداقل استراتژی مشخصی برای خود داشت. هدف اعلامی او تغییر رفتار حکومت ایران بود نه خود حکومت. تغییر رفتاری که دولت ترامپ به دنبال آن بود بسیار بنیادین بود، اما در تئوری این درخواست منجر به دنبال کردن سیاست تغییر حکومت شد، نه حل مشکل. تاکتیک ترامپ فشار حداکثری بود، با چاشنی تحریمهای سنگین و دیگر اقدامات تنبیهی. واضح است که این استراتژی جواب نداد. بایدن با هدفگیری نهچندان قاطعانه احیای برجام و یک استراتژی غیر ایدهآل برای دستیابی به این هدف پا به کاخسفید گذاشت. او چند شرط برای این هدف گذاشت، از جمله اصرار بر اینکه ایران باید موافقت کند که در آینده بر سر یک توافق سختگیرانهتر و بلندمدتتر مذاکره نماید. دولت او چنان دیرهنگام به پای میز مذاکره برگشت که تلاش برای احیای برجام حتی قبل از روی کار آمدن یک دولت تندرو در تهران به دلیل درخواستهای طرف آمریکایی سرنوشت نامعلومی پیدا کرده بود.
از وقتی که تلاشها برای احیای برجام به در بسته خورد، تیم بایدن تصمیم گرفت به برخی پیروزیهای کوچک که میتوانست در مواجهه با ایران کسب کند بسنده نماید. آنها چند آمریکایی زندانی را به خانه برگرداندند هرچند که در قبال آن مجبور به پرداخت رقم قابلتوجهی وجه نقد شدند. آنها همچنین از طریق ابزارهای تکنولوژیک به حمایت از جنبش اعتراضی در ایران پرداختند.
دولت بایدن همچنان تحریمهای دولت ترامپ علیه ایران را حفظ کرده است. اما از آنجایی که اجرای این تحریمها را محدود کرده یا به دلایلی خارج از کنترل واشنگتن این تحریمها به اندازه کافی به ایران فشار نیاوردهاند، تغییری در رفتار حکومت ایران بروز نکرده است. در حال حاضر صادرات نفت ایران افزایش یافته است. احتمالا دولت بایدن به این نتیجه رسیده که هیچ راه واقعبینانه و مستقیم برای «حل» مشکل ایران وجود ندارد. تردیدی نیست که این یک مشکل دشوار است. دیگر این است که روسیه و چین که زمانی درخصوص ایران با آمریکا همکاری میکردند اکنون به دلیل تنشهایی که خود با واشنگتن دارند در حال کمک به تهران برای دورزدن تحریمها هستند. دولت بایدن حتی پس از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل، همچنان به پیگیری چشمانداز بزرگتر خود یعنی «یکپارچگی منطقهای» برای خاورمیانه ادامه میدهند. مشکلی که دولت بایدن به دنبال حل آن است، شکاف و اختلاف بین اسرائیل و دولتهای عربی است. آمریکا امیدوار است شاهد برقراری روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و عربستان باشد.