بار آمریکا را به دوش نکشید!
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۹۹۸۸۵
واقعیت این است که پذیرش مذاکره با طرفی که انواعی از اقدامات را علیه ما انجام داده است و سپس برای تبدیل آن به یک نتیجه دراز مدت، ما را به مذاکره دعوت میکند، معنایی غیر از تسلیم شدن ندارد. ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۸ رسانه ها خواندنی نظرات - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: بعضی نوشتهاند: «مذاکره، تسلیم نیست، نفس گفتوگو واجد هیچ معنای منفی نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
واقعیت این است که پذیرش مذاکره با طرفی که انواعی از اقدامات را علیه ما انجام داده است و سپس برای تبدیل آن به یک نتیجه دراز مدت، ما را به مذاکره دعوت میکند، معنایی غیر از تسلیم شدن ندارد. چرا که هیچ مصلحتی برای طرف مظلوم در اجابت دعوت طرف ظالم برای آنکه اهداف دشمنیهای خود را محقق گرداند وجود ندارد. آمریکاییها با صراحت از لزوم تحویل منطقه امنیتی ایران، توسط جمهوری اسلامی به دشمنان خود حرف میزنند و همزمان میگویند ایران باید با ما مذاکره کند. در این ماجرا هر انسان عاقل میداند که حتی یک درصد احتمال وجود ندارد که مذاکره ایران با آمریکا، در کنار نفع حداکثری برای آمریکا، اسرائیل و رژیم سعودی، حتی نفع حداقلی برای ما داشته است.
در این میان نفس پذیرش گفتوگو به معنای کم آوردن ماست و نتیجه این تلقی اعمال فشار بیشتر از سوی کسی است که ما را به مذاکره فرامیخواند. اما با فرض اینکه بحرانی وجود داشته باشد که ندارد، اجابت این گفتوگو نمیتواند به مدیریت بحران بین ما و آمریکا کمک کند چرا که به فرض اینکه تنش را هر دو طرف پدید آوردهاند و نه آمریکای زیادهخواه و این ما هستیم که باید دنبال کاهش تنش باشیم، مذاکره ما به پذیرش ما از سوی آمریکا برای مشارکت در «راه حل» نمیانجامد. آنان اصولاً در منازعات، خود یک طرف اصلی بحرانهای پدید آمده هستند چطور برای طرفی که از ابتدا سیاستش مبتنی بر رد منازعه- مثلاً درباره جنگ سوریه، یمن و عراق- بوده است، در مدیریت چنین مواردی سهم قایل میشوند. جالب این است که این آقایان همزمان با آن که اعتراف صریح میکنند، «دولت آمریکا دنبال دیکته کردن سیاستهایش نه تنها بر کشورهای منتقد و مخالف خود بلکه بر دولتهای همپیمان خویش در اروپا و دیگر نقاط است و شاهد زورمداری و جنگ افروزی دولت ترامپ و متحدان منطقهایاش هستیم»، از ایران میخواهند که به مذاکره بیقید و شرط تن داده و به نتایج آن که دست کشیدن از قدرت و منافع خود است، هم پایبند باشد! آیا این عبارت، با رساترین کلمات به مفهوم و معنای تسلیم کامل ایران و تقدیم کامل موجودی ایران به آمریکا نیست: «سیاست خارجی که حکومت ایران به ویژه در منطقه در پیش گرفته باید به صورت ساختاری تغییر کند. همین رویکرد نادرست است که زمینه را برای زیادهخواهی قدرتهای سیادتطلب جهانی و خطر درگیری نظامی فراهم آورده است. این سیاست باید از داعیهای جهانی و منطقهای به حوزه ملی تغییر یابد» خب پس باید گفت اینکه نوشتهاند مذاکره تسلیم نیست و واجد هیچ معنای منفی نیست، بیمعناست.
گفتهاند برای آنکه بتوانیم از اهداف طرف مقابل به یک ارزیابی واقعی برسیم و این ارزیابی بدون واسطه و تبلیغات رسانه ای و رجزخوانیهای از راه دور باشد، باید به مذاکره بدون قید و شرط و مستقیم روی بیاوریم! اما واقعیت این است که ما در قرن 14 یا 15 میلادی قرار نداریم که نتوانیم بدون سفر و ملاقات رویارو از حرفهای واقعی طرف مقابل سر در بیاوریم آمریکاییها نه تنها در بیان و بقول این آقایان در رجزخوانی بلکه در بیانیههای رسمی و حتی قوانینی که علیه ما تصویب کرده و به اجرا گذاشتهاند، حرفها و منظورشان را به ما رساندهاند کمااینکه در بحث هستهای هم آنان همه حرفهای خود را زده بودند و پشت میز همانها را به قانون و قاعده و تعهد برای ما تبدیل کردند و از ما برای حرفهای زوری که قبلاً زده بودند، امضای تأیید گرفتند. پس حرفی نیست که زده نشده و این رسانهها نیستند که مشغول داعیه درستکردن برای مقامات آمریکایی علیه ما هستند این خود مقامات آمریکا هستند که در طول چهل سال گذشته دشمنی علیه ایران را اعمال کردهاند چه رسد به اظهار مستقیم.
اینها میگویند «نگذاریم روسیه و... با کارت ما بازی کند. خودمان کارتمان را خرج کنیم.» واقعیت این است که مسایل ما و آمریکا را دیگران نساختهاند. روسیه، چین و حتی اروپاییها نقشی در خلق دشمنی آمریکا علیه ما نداشتهاند. آنان هیچگاه با کارت ما وارد بازی با آمریکا نشدهاند چرا که اساسا ایران قابل معامله نبوده است. روسیه زمانی میتواند با کارت ایران در مواجهه با آمریکا بازی کند که ایران در جبهه آن باشد و در واقع در ذیل آن تعریف شده باشد.
بعضی گفتهاند: « مردم ایران، اینک زیر بار فشار طاقتفرسای فقر، بیکاری و هزینههای فزاینده زندگی رنج میبرند و هم به شدت نگران شعلهور شدن جنگاند. ما قبل از هر چیز از بنبست دیپلماسی و آغاز جنگی ویرانگر که پیش و بیش از هر چیز باعث مرگ هزاران نفر از هموطنانمان و آسیبدیدگی و احیانا آواره شدن صدها هزار نفر از آنان شده احساس نگرانی میکنیم.»
واقعیت این است که مردم ایران دو جلوه را درکنار هم شاهد هستند یکی اقتدار و امنیت ایران در مقایسه با وضع دیگران که در اظهارات مخالفان و دشمنان اقتدار و امنیت ایران هم به آن اشاره شده است و مردم ایران از این جهت بر خویش میبالند. جلوه دیگر مشکلات اقتصادی و... است که گرچه آنها را بیارتباط با فشار دشمنان هم نمیدانند اما بهطور عمده معتقدند پیامد ناکارکردیها و سیاستهای نادرست داخلی است و این لزوما باید در یک روند متکی به داخل رفع و حل شود و هیچ کشور دشمن یا دوست نمیتواند کمکی به ما در رفع و یا کاهش آنان کند.
مردم ایران به حسب تجربه 20 سال اخیر خود به خوبی میدانند که آمریکا که کانون اصلی دشمنی علیه ایران است و در این میدان دشمنی، دیگرانی مثل رژیمهای اسرائیل و سعودی اصولا قابل ذکر نیستند، اگر در خود توان اداره یک جنگ پرشدت یا کمشدت علیه ایران را میدید به آن دست زده بود و لذا خیال مردم بابت جنگ راحت است. مردم میدانند در سیاست جمهوری اسلامی بهطور اصولی و در سیاست آمریکا بهطور تحلیلی جنگ وجود ندارد. اما این دسته از نیروهای سیاسی که ملت را از جنگ میترسانند برای آن نیست که جنگی در نگیرد چرا که لازمه آن قرار داشتن در کنار نظام و مردم ایران است، هدف آنان این است که مقاومت مسئولین کشور در برابر دشمن را از طریق فشار مردمی بشکنند. خود این اعتراف به این نکته است که دولتها و سیاستهای خارجی قادر به غلبه به ایران از طریق تهدید نظامی و حتی عملی کردن آن نیستند و این آقایان درصدد کمک به آمریکا برای واداشتن ایران به تسلیم هستند. اما البته آمریکاییها به خوبی میدانند که کسی که در درون خانه خود قرار دارد و بر خاک خویش تکیه کرده و از نظر دفاعی احساس ضعف نمیکند، به آسانی میتواند بر قدرت نظامی دشمن خود غلبه کند. سوریه یک نمونه بود که نیروی ایرانی عملیاتهای بزرگ - از جمله عملیات آزادسازی حلب و عملیات آزادسازی دیرالزور- را به دعوت دولت سوریه فرماندهی میکرد و این در حالی بود که آمریکا نتوانست حد و خطی که در شرق سوریه از آن حرف میزد را تحت فرمان خود نگه دارد. پس جنگی به وقوع نمیپیوندد.
اما اینکه این آقایان برخلاف آمریکاییها که هر روزه یادآور میشوند که دنبال جنگی علیه ایران نیستند، از جنگ حرف میزنند برای آن است که میدانند چه پیشنهاد ذلتباری را در زمانی که ایران از بعد نظامی و امنیتی در اوج خود قرار دارد، به ایران میدهند. از جنگ صحبت میکنند تا زشتی تسلیم محض را بپوشانند. در واقع این آقایان از طرف پیروز در میدان میخواهند که خود را بدون قید و شرط تسلیم فرمانده شکستخوردگان نماید! آیا نام این منافع ملی است؟
برخی گفتهاند: «تمام توان نظامی و بازدارندگی کشور باید در خدمت دیپلماسی کشور باشد و نه بالعکس، اگر حاکمیت جواد ظریف را نمیپسندد، قاسم سلیمانی را وزیر امور خارجه کند... آمریکاستیزی اثر مثبت دیپلماسی سالم و نرمال ایران را کم میکند و متأسفانه کشور ایران به کارت بازی روسیه، چین و حتی اروپا تبدیل میشود... ما باید به فکر تأمین منافع ملی کشور خودمان باشیم... باید ببینیم امروز کدام سیاست به سود منافع ملی ایران است ما نباید تأمین منافع ملی کشور را فقط به وقایع درون آمریکا منوط کنیم.
واقعیت این است که توان نظامی و دیپلماسی هر دو باید در خدمت تأمین منافع ملی ایران باشند قرار دادن یکی از این دو ذیل دیگری به معنای چشمپوشیدن و یا تحتالشعاع قرار دادن یک وجه مهم از توانایی کشور است که باید به تأمین منافع ملی ایران کمک کند. اما اگر از نظر آقایان طی سالهای اخیر این دو جدا از یکدیگر افتادهاند، باید ببینید چرا چنین شده و فلسفه وجودی هر یک در قانون اساسی مورد مطالعه قرار گیرد تا معلوم شود آنکه جدا افتاده، کدام است. و نکته دیگر این است که باید ببینیم طی این سالهایی که این دو از یکدیگر جدا افتادهاند، کدام در تأمین منافع ملی موفقتر عمل کرده و کدام دچار ضعف بوده و منافع ملی را با کاستی مواجه کرده است. راهحل آن این نیست که رئیس یک دستگاه را برداریم و در دستگاه دیگر به کار بگیریم چرا که هر دستگاهی «کار ویژه» خود را دارد.
اما آمریکاستیزی هیچگاه در دستور کار سیاست خارجی ایران نبوده و هیچ دستگاه دیگری نیز در ایران مروج آمریکاستیزی نبوده است و اساساً در خصومت بین ایران و آمریکا این طرف آمریکایی بوده که خصومت ورزیده و به ایران خسارت زده است نه اینکه طرف ایرانی حتماً در مقام انتقام یا قصاص علیه آمریکا وارد عمل شده باشد. پس موضوع اساساً آمریکاستیزی نیست ایرانستیزی است و این آقایان نمیخواهند ایران آمریکاستیزی را کنار بگذارد میخواهند ایران از هویت مستقل و مردمی خود فاصله بگیرد و رنگ و بوی رژیمهایی مثل عربستان بگیرد که کاملاً تحت سیطره آمریکاست و از سوی آنان تحقیر میشود حالا در آن از دموکراسی و حقوق مردم و ارزشهای مورد قبول آنان خبری نبود هم نبود!
این آقایان میگویند ایران نباید در انتظار انتخابات 2020 آمریکا باشد باید با همین دولت ترامپ که خود اینها بر شرور بودن، غیرقابل اعتماد بودن و قلدر بودن آن تأکید میکنند وارد مذاکره بدون قید و شرط شود و به نتایج آن هم که دستکشیدن از قدرت خویش است، تن بدهد و جالب این است که این را عین منافع ملی ایران میخوانند! وقتی مینویسند «ما نباید تأمین منافع ملی خود را به وقایع درون آمریکا منوط کنیم» یعنی اینکه تحت هر شرایطی باید از مذاکره استقبال کرده و با هر خواستهای همراه شویم! خب پس چرا نام این را منافع ملی میگذارند؟ منظور آنان از منافع ملی چیست؟ نکند این ملی در واقع آمریکاست و یا هر جای دیگری که در فشار بر ایران، همدست دونالد ترامپ است؟
انتهای پیام/
بازگشت به صفحه رسانهها
R41383/P/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۹۹۸۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دست برتر ایران و روایت وارونه غربگرایان
چرا افراطیون مدعی اصلاحات، اصرار دارند که نقش «بلندگوهای دشمن در ایران» را ایفا کنند و برای بهرهمندی آمریکا از امتیازات بیشتر، از یکدیگر سبقت میگیرند؟!
به گزارش مشرق، مسعود اکبری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: وقتی هر روز صبح نگاهی به صفحات اول روزنامههای مدعی اصلاحات میاندازیم و یا اظهارات برخی مدعیان اصلاحات را مرور میکنیم، به وضوح ردپای عملیات روانی دشمن را در برخی از این روزنامهها و اظهارنظرها میبینیم. به این نمونهها توجه کنید:
۱- روز گذشته روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «مدیریت تنشهای اخیر و چند پرسش» نوشت:«به نظر میرسد پس از تنش اخیر با اسرائیل و مخالفت آمریکا با افزایش تنش، بیش از چند سال اخیر زمان برای آغاز گفتوگوهای مستقیم میان ایران و آمریکا مساعد شده است.
هر دو کشور از تشدید تنشها در خاورمیانه راضی نیستند.همین کافی است تا پایهای برای آغاز دور تازهای از تعامل باشد. آیا میتوان امیدوار بود که در پس تنشهای اخیر شاهد نوعی تجدیدنظر در روشها بود و در نتیجه گفتوگوی غیرمستقیم و سپس مستقیم ایران و آمریکا وارد سرفصل تازهای شود؟»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت:«بنا بر برداشتی که از رویدادهای اخیر میتوان داشت، تنش بیشتر مضر است.کاهش تنش هم نیاز منطقه است، بنابراین در این شرایط برای پیشبرد اهداف بزرگتر به چیزی نیاز است؟ پاسخ مشخص است تقویت دیپلماسی برای آغاز گفتوگوی ایران با آمریکا.»
۲- در روزهای گذشته روزنامه هم میهن در مطلبی با عنوان «زمان چیدن میوه پاسخ نظامی ایران» نوشت:«جنگ هیچگاه هدف و غایت نیست. وقت آن رسیده است که ایران میوه اقدام نظامی و دفاع مشروع خود را بچیند. تنها راه رسیدن به این منافع، از طریق مذاکره است. ایران باید نشان بدهد که بعد از اقدام به دفاع مشروع، آماده مذاکره با کشورهای حامی اسرائیل و به ویژه آمریکا است. اگر ما از حجم ادبیات گزنده و بیاثر خود نسبت به آمریکا و غرب کاهش دهیم و به سمت مذاکره برویم، آمریکاییها هم مشتاق مذاکره هستند.»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت:«ما باید بتوانیم از یک اقدام نظامی مشروع، یک دستاورد سیاسی ایجاد کنیم. اگر ما مدعی هستیم که غربیها فهمیدهاند قدرت ما چه اندازه است، آمادگی ما در چه حدی است، تا چه حد توان آتش و پاسخگویی و بازدارندگی داریم، بهجای اینکه به سمتی برویم که باعث جنگ شود تا توانمندیهای ما مصروف شود، باید از شمشیر در نیام برای گرفتن امتیاز از غربیها استفاده کنیم.»
۳- سخنگوی دولت اصلاحات چندی پیش در توئیتی نوشت:«حالا که مجامع حقوقی و سازمانهای بینالمللی اسرائیل را به خاطر حمله به کنسولگری ایران تحت فشار قرار دادهاند و آمریکا ایران را به خویشتنداری دعوت کرده، مذاکره مستقیم با آمریکا را شروع کرده و ما به ازای خویشتنداری را طلب کنید. فرصتها چون ابر بهاری در گذر هستند.»
۴- روزنامه شرق اخیرا در مطلبی با عنوان« احیای برجام در میانه بحران؟» نوشت:«در حالی که با توجه به تحولات منطقهای و جهانی، احتمال احیای برجام کمرنگتر از هر زمان دیگری است، اخیرا نشریه انگلیسی آی خبر داد که کاخ سفید در حال بررسی توافق هستهای جدید با ایران در ازای لغو برخی تحریمهای اقتصادی علیه تهران است تا از یک جنگ تمام عیار در منطقه جلوگیری کند. این منبع بدون ذکر نامش، فاش کرد که یک دیدگاه در داخل دولت این است که رئیسجمهور فرصتی را برای آغاز مذاکرات دیپلماتیک برای احیای مجدد توافق هستهای ایران میبیند.»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه مدعی شد:«گفت وگوهایی هم درباره احیای برجام با جانشین رابرت مالی صورت گرفته است که نشان میدهد اکنون مذاکرات برجامی... در حال پیگیری است.»
اکنون تحولات به گونهای رقم خورده است که ایران و محور مقاومت، در مقابل آمریکا و متحدانش، دست برتر را دارند. در این شرایط آمریکا به شدت نیازمند روکردن یک برگ برنده برای خود است و «مذاکره با ایران» دقیقا همان چیزی است که برای واشنگتن حکم «امتیاز ویژه و طلایی» را دارد.
یک سؤال؛ آیا مذاکره با آمریکا، برای ایران نیز حکم «امتیاز» و «برگ برنده» را دارد؟ پاسخ قطعا منفی است. تجربه ثابت کرده است که آمریکا در مذاکره، به دنبال نتیجهای است که از طریق «جنگ» یا «تحریم» به دنبال آن بوده و چون نتوانسته از آن طرق، به نتیجه مطلوب خود دست یابد، راه سوم که همان مذاکره است را انتخاب کرده است.
نشان به آن نشان که در دولت قبل، به واسطه مذاکرات هستهای و امضای برجام، همزمان هم در قلب رآکتور هستهای بتن ریخته شد و هم تحریمها دو برابر شد.
«وندی شرمن» دیپلمات ارشد آمریکایی و از اعضای تیم مذاکرهکننده آمریکا- مرداد ۱۳۹۷- در مقالهای در نشریه فارن افرز نوشت:«کاری که برجام با برنامه هستهای ایران کرد، جنگ هم نمیتوانست انجام دهد.»
شرمن در بخش دیگری از این مقاله نوشته بود:«زمانی که گفتوگوهای چندجانبه سال ۲۰۱۳ از سر گرفته شد، چندین سال از وضع تحریمهای شدید علیه تهران میگذشت؛ اما با وجود همه این تحریمها، ایران تعداد سانتریفیوژهای خود را به ۱۹ هزار رسانده بود. تحریمها ممکن است به اقتصاد ایران آسیب رسانده باشد، اما آنچنان تاثیری در برنامه هستهای این کشور نداشت.»
پیش از آن نیز مقامات آمریکایی از جمله «باراک اوباما» رئیسجمهور اسبق این کشور صراحتاً گفته بود که با غلاف اسلحه و بدون شلیک حتی یک گلوله، صنعت هستهای ایران را از کار انداختیم.
افراطیون مدعی اصلاحات در حالی پالس مذاکره مستقیم با آمریکا را ارسال میکنند که حتی متحدان آمریکا نیز به خسارت بار بودن نزدیکی با آمریکا اعتراف کردهاند. به عنوان نمونه چندی پیش «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه در مصاحبه با خبرنگاران گفته بود: « اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به «دنبالهروهای آمریکا» مقاومت کند... اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد...اروپا باید وابستگی خود به «فراسرزمینی بودن دلار آمریکا» را نیز کاهش دهد.»
«جانت یلن» وزیر خزانهداری آمریکا چندی پیش در نشستی در کمیته امور مالی مجلس نمایندگان آمریکا اعتراف کرد که استفاده از دلار در دنیا رو به کاهش است و تحریمها علیه ایران، حتی متحدان آمریکا را به فکر استفاده از ارزهای جایگزین در مبادلات جهانی انداخته است.
روزنامه «فایننشال تایمز» نیز چندی پیش در مطلبی نوشت:«سیاستهای آمریکا برای مقابله با تهران شکست خورده است... تداوم پیشرفتهای هستهای ایران در کنار افزایش نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی، از نشانههای شکست سیاستهای غرب در قبال ایران است.» هفتهنامه اکونومیست نیز پیش از این در تحلیلی با اشاره به رویارویی ایران و آمریکا نوشته بود: «در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران دست بالا را دارد.»
حال سؤال اینجاست که چرا افراطیون مدعی اصلاحات، اصرار دارند که نقش «بلندگوهای دشمن در ایران» را ایفا کنند و برای بهرهمندی آمریکا از امتیازات بیشتر، از یکدیگر سبقت میگیرند؟!
هر وقت از پادوها و دنبالههای دشمن در داخل کشور صحبت میشود، رسانهها و فعالین مدعی اصلاحات به خط شده و به گویندگان این واقعیت، برچسب «متوهم» و «خیالپرداز» میزنند. این فرافکنی و فرار به جلو در حالی است که در کارنامه طیف تندرو مدعی اصلاحات، مستندات متعددی در این خصوص وجود دارد.
از «علیاصغر رمضانپور» معاون فرهنگی وزیر ارشاد در دولت اصلاحات- و سردبیر فعلی شبکه تروریستی و ضدایرانی «اینترنشنال» تا «حسین باستانی» از نزدیکان خاتمی و خبرنگار فراری منتسب به طیف مدعی اصلاحات. وی هر روز صبح تا قبل از ساعت هفتونیم، بولتنی برای مطالعه رئیس دولت اصلاحات آماده میکرد. بولتنی که به مرور برای هیئت دولت، رئیسمجلس و سایر چهرههای کلیدی اصلاحات هم فرستاده میشد.
و از «مرجان شیخالاسلامی آل آقا» از فعالین رسانهای جریان مدعی اصلاحات و از متهمین اصلی پرونده ۶/۶ میلیارد یورویی پتروشیمی و متهم به مشارکت اخلال در نظام اقتصادی کشور و تحصیل مال نامشروع به مبلغ هفت میلیون دلار که سال ۹۶ از کشور متواری شد، تا کاملیا انتخابیفرد و مجتبی واحدی و فریبا داوودی مهاجر و رکسانا صابری و نفیسه کوهنورد و فرناز قاضیزاده و اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و فرشته قاضی و رضا حقیقتنژاد و نیکآهنگ کوثر و مانا نیستانی و امید معماریان و هوشنگ اسدی و نوشابه امیری و محمد مساعد و جمشید برزگر و اردشیر امیرارجمند و نیما راشدان و...
اینها کسانی هستند که با قلمفروشی و وطنفروشی در خدمت سرویسهای جاسوسی غربی بودند و پس از آن نقاب از چهره برداشته و از کشور متواری شده و در دامان اربابان خود مشغول پادویی و مزدوری شدند.
ما در قریب به سه سال اخیر شاهد هستیم که «دیپلماسی پویا و فعال منطقهای و جهانی» جای «دیپلماسی انفعالی» را گرفته و این تغییر ریل گذاری، دستاوردهای بزرگی را در پی داشته است.
بهتر است افراطیون مدعی اصلاحات، این اظهارنظر وزیر امور خارجه دولت قبل را که در پایان کار دولت مدعی تدبیر و امید گفته بود، آویزه گوش خود کنند. وی گفته بود:«با خوشخیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود رنجاندیم. اتفاقی که اگر نمیافتاد نه دوستان دوران سختی رهایمان میکردند و نه با فشار حداکثری ترامپ مواجه میشدیم.»