ادبیات نویسندهای داخل تنگ بلورین
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۱۰۱۲۵۲
این روزها سالروز درگذشت نویسنده روسی آنتوان چخوف است؛ نویسنده و نمایشنامهنویسی که موردتوجه بسیاری از ایرانیهاست.
خدیجه زمانیان/
این روزها سالروز درگذشت نویسنده روسی آنتوان چخوف است؛ نویسنده و نمایشنامهنویسی که موردتوجه بسیاری از ایرانیهاست.
بسیاری چخوف را مهمترین داستان کوتاهنویس میشمارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مطمئناً چخوف نخستین و تنها پزشکی است که هم در رشته پزشکی موفق بود و هم در دنیای نویسندگی. او نخستین مجموعه داستانش را دو سال پس از دریافت درجه دکترای پزشکی به چاپ رساند. سال بعد، انتشار مجموعه داستان «هنگام شام» جایزه پوشکین را که فرهنگستان روسیه اهدا میکرد، برایش به ارمغان آورد. چخوف بیش از 700 داستان کوتاه نوشتهاست. تسلط چخوف به نمایشنامه سبب افزایش توانایی وی در خلق دیالوگهای زیبا و جذاب شده بود. او را «مهمترین داستان کوتاهنویس همه اعصار» نامیدهاند.
بهروز حاجی محمدی، مترجم کتاب «آنتوان چخوف (شش داستان و نقد آن)» در گفتوگو با خبرنگار ما درباره دلیل توجه و علاقه چخوف به نوشتن داستان کوتاه، گفت: چخوف میخواهد جهان را در پدیده هنری بیرونی مثل داستان کوتاه و نمایشنامه نشان دهد، با توجه به پیچیدگی جهان ذهنی و پیچیدگی آن پدیده، شکل بیانی و سبک متفاوت میشود. البته در خیلی از مواقع یک مفهوم پیچیده در قالب بیانی ساده مطرح میشود که همه اینها به ذائقه نویسنده برمیگردد. مثلاً مفاهیم مطرح شده در رباعیات خیام بسیار پیچیده است اما در فرمی ساده شده است. در جهان چخوف هم پدیدهها، انسانها و زندگی وقت روسیه تزاری دیده میشود . او در قالب و بیانی ساده، همه اینها را بیان میکند. مانند دوربین عمل میکند و آنچه هست را نشان میدهد. اما انتخاب صحنه خاص و ادیت نهایی و نحوه چیدمان این صحنهها کنار هم هنر را خلق میکند. پس هنر، چیدمان است و سبک ادبی هم چیدمان است و سبک چخوف هم چیدمان ساده و در عین حال القاکننده معانی ژرف است.
او با اشاره به زندگی پرمرارت و سبک زندگی چخوف و تأثیر آن بر جهانبینی نویسنده، با تأکید بر اینکه او میگوید از کودکی پدرم تربیت من را آغاز کرد، یعنی از کودکی کتک خوردهام، اضافه کرد: البته او در نوشتههایش آدم سرخوردهای نیست، اما به زندگی هم نگاه خوشبینانه ندارد. در بدبینانهترین داستانهایش حزن و سرخوردگی در شخصیتهایش هست، اما در ته حزنی که دارند امیدوارند. حزن او به قصد گریاندن مخاطب نیست و حتی وقتی کارگردانها نمایشنامههایش را اجرا میکردند اگر میدید به شکل تراژیک روی صحنه میروند با آن مخالفت میکرد. توجه به ابعاد مختلف زندگی انسان تخصص او بود و زندگی همین است؛ شادی، حزن، شکست و ناکامی دارد.
حاجی محمدی با اشاره به باور غلطی که در همه جای دنیا وجود دارد و فکر میکنند طنزپردازها افرادی شادآند، گفت: اتفاقاً بسیاری از بزرگان طنزپرداز در ته اندیشهشان زندگی تراژیکی داشتهاند و اصلا دید تراژیکی به زندگی داشتهاند. در بسیاری مواقع طنز، زیرساختهای تراژیک فلسفی دارد. آثار چخوف هم همینگونه هستند. مخاطب آثار او در زیرلایههای طنز و شوخیاش، رنج و تنهایی انسان را میبینید. او در واقع از تنهایی انسان به مثابه جهانیاش صحبت میکند. زیرساخت طنزهای واقعی، تراژدی است و کار طنز، نشان دادن تلخیهای جامعه است؛ مثل آثار چاپلین.
وی با بیان اینکه چخوف از هنرمندان برج عاجنشین نبوده است، اضافه کرد: دوستانش تعبیری از زندگی او داشتهاند؛ اینکه او نویسندهای است که داخل تنگ بلورین زندگی میکند. او همه را میدیده و همه هم او را میدیدند، اما همیشه چیزی بین او و دیگران وجود داشته است. روند درست زندگی هنرمندانه هم همین است. نویسنده نمیتواند عین مردم باشد؛ او باید کمی از مردم فاصله بگیرد، اما نه آنقدر که برج عاج نشین شود. به هر حال هنرمند نمیتواند به تعداد آحاد مردم متکثر شود. وظیفه هنرمند بازتاب دادن افکار مردم در هنر است. هنرمند میتواند به درون مردم نفوذ و زندگی کند، اما جهان خودش را داشته باشد. وی در پایان با اشاره به اینکه چخوف نه تنها بر نویسندگان روسی که بر نویسندگان جهان تأثیر گذاشت، گفت: او به همه نشان داد که در عین ژرفاندیشی میتوان ساده نوشت و این کار را بخوبی انجام داد. در «مرغ دریایی» و یا «دایی وانیا» مفاهیم عشق و ملالت زندگی را در اوج نشان میدهد؛ او آیینهای میشود در برابر انسان جهانی و این ویژگی هنر ناب است که در عین حال که پدیدهای را تحلیل میکنید، در جغرافیای خاص نوع پرداخت و ارائهاش جهانی میشود چون یک اثر خوب این ویژگی را دارد. درسی که از چخوف میگیریم همین است؛ طرح پیچیدهترین مسائل، علایق، امیدها، آرزوها و اندیشههای انسانی در قالبی ساده و ناب.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: آنتوان چخوف روسیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۱۰۱۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یادداشت| پیمانهای که پُر شد
استاد اسلامی ندوشن از نامآوران کامروایی بود که پیمانه زندگیشان پُر و پیمان بوده، از مصادیق اعلای بزرگانی که زیست تام و مرگ بههنگام داشتهاند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احمدرضا بهرامپور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در یادداشتی بهمناسبت دومین سالروز درگذشت زندهیاد محمدعلی اسلامی ندوشن، یادی کرده است از خدمات این استاد بنام به فرهنگ و ادبیات ایران. یادداشت بهرامپور را میتوانید در ادامه بخوانید:
حقوق خواندهبود اما جانش سرشتهبا ادبیات و سرشار از مطالعاتِ فرهنگی بود. همچون چخوف که تناقضِ میانِ شغلِ پزشکی و هنرِ خویش را در عبارتی جاودانهکردهبود، او نیز میگفت حقوق عیال و ادبیات محبوبه من است! ادبدوستیِ خویش را بیشتر مرهونِ خالهاش میدانست؛ خالهای تنها که در خردسالی او را با آثارِ سعدی، این «شیخِ همیشهشاب» آشناکردهبود. جیمز جویس نیز میلِ بیمارگونهٔ خویش به داستاننویسی را متاثّر از عمهٔ قدّیسهمانندِ خود میدانست؛ عمهای که جویس را در خردسالی به تماشای تابلوی «روزِ قیامت» میبُرد.
استاد اسلامی گرچه مردی اروپا رفته، پاریسدیده و شرق و غربگردیده بود، اما دلی داشت که همواره در ایران بود و برای آن دُختِ پریوار میتپید. درک و دریافتام از مطالعهٔ مستمرِ آثار استاد را اگر بخواهم در چند واژه خلاصهکنم، این کلیدواژهها است: خردگرایی، مداراگری، فرهنگمداری و اندیشیدن به سرشتِ ایران و سرنوشتِ ایرانی.
اسلامی ندوشن در آینه خاطرات شاگردان/ او بزرگتر از نامش بود!استاد اسلامی مردِ «دیدهور»ی بود و هرگز فریبِ «افسانه و افسونِ» زمانه را نخورد. سالهای جوانیاش را شعر سرود، گاه نیز البته بهتفاریق و ازسرِ تفنّن، داستان و نمایشنامه نوشت. اما شغلِ شاغلش نقدِ ادب و فرهنگِ ایران بود. و ادبیات فارسی را بیشتر ازمنظر و زوایای انسانی و اخلاقیاش، پژوهید و تحلیلکرد. بیگمان نقدِ ادبیِ ما بسیار وامدارِ ایشان است و تاریخِ شاهنامهپژوهی و حافظشناسی نیز آراءشان را ازیادنخواهدبرد.
سهمِ استاد در شکلگیری ادبیاتِ تطبیقیِ ایران نیز شایانِ توجه است. استاد اسلامی آثارِ رنگارنگی (شعر و زندگینامه و ...) را به فارسی نیز برگرداند و چندین سفرنامه خواندنی و ماندنی نیز از خود به یادگار نهاد. بسیارند کسانی که از دریچهٔ دلانگیزی که او بهرویشان گشود، با کشورِ شوراها و شهرهای افغانستان و سرزمین چین آشنا شدند.
استاد جستارنویسِ پرکاری نیز بودند و مقالاتِ گوناگونشان در برترین مجلات هر دوره («پیامِ نوین»، «یغما»، «نگین»، «هستی» و ...) منتشرمیشد. اما اهتمامشان در همهٔ این آثارِ گوناگون، معطوف بود به دغدغههای ایراندوستانهٔ استادی که همیشه و همهجا چشمی به تاریخ و فرهنگ سرزمینِ مادریاش داشت و به ما نیز یادآورمیشد «ایران را ازیادنبریم».
استاد اسلامی بهخلافِ اغلبِ ادیبان، جانمایه و جوهرهٔ آثارِ ادبی را با زبان و بیانی روشن و رسا به مخاطب میشناساند. شاهنامه و شعرِ حافظ را با دید و دریافتی روزآمد مینگریست. اغلب درپیِ شناساییِ پیامِ انسانی و اخلاقیِ آثار بود. و خود نیز هرگز به جانبِ جدالهای قلمیِ فرصتسوزانه و فرهنگستیزانه میلنکرد.
بهگمانم در طولِ هزار سالی که از سرودهشدنِ شاهنامه میگذرد، کسی درستتر و خوشخوانتر و خلاقانهتر از استاد اسلامی و زندهیاد شاهرخِ مسکوب «داستانِ داستانها»ی شاهنامه را تحلیل نکرده است. گرچه ایشان ادعایی در حافظپژوهی نداشتند اما چند اثر در این زمینه نیز منتشرکردند و «ماجرای پایانناپذیرِ حافظِ» ایشان از درخشانترین آثار در حیطهٔ حافظپژوهی است.
ایشان بارها در نوشتههایشان کسانی را کامیاب خواندهاند که پیمانهٔ زندگیشان را پُرکردهاند و «ذخائر و استعدادِ وجودیشان را بهحدّاعلا شکوفاندهاند» و بهقولِ بیهقی «جهانخوردند»! ازجمله دربارهٔ بهار نوشتهاند: «من بهار را مردی کامروا میدانم، زیرا از زندگی نترسید و خود را دلیرانه در دهانِ آن انداخت». دربارهٔ اخوان نوشتهاند: «کوتاه یا بلند، مهم آن است که پیمانه پُر شود؛ و پیمانهٔ اخوان پر بود و پیمان را به آخر رساند». نیز دربارهٔ استاد غلامحسین یوسفی نوشتهاند: «برسرِهم [...] سعادتمند زندگی کرد [...]. زندگی پاکیزه و باحاصلی را گذراند».*
استاد اسلامیِ ندوشن خود نیز از نامورانِ کامروایی است که پیمانهٔ زندگیشان پُر و پیمان بوده! از مصادیقِ اعلای بزرگانی که "زیستِ تامّ" و "مرگِ بههنگام" داشتهاند. استاد دور از ایرانِ محبوبشان درگذشتند، اما «پیمانه چو پُر شود چه بغداد و چه بلخ»!
*عبارات نقلشده برگرفته از کتابِ «نوشتههای بیسرنوشت»، اثرِ استاد اسلامی ندوشن است.
انتهای پیام/