عماد توحيدي: مسالهي ساده انگاري به شدت دامن هنر ايران را گرفته است
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۱۰۹۱۰۶
خبرگزاري آريا - موسيقي ما – بهانهي اين گفتوگو انتشار آلبوم «در بهار تو را صدا کردم» با شعر و خوانش «احمدرضا احمدي» و موسيقي «عماد توحيدي» است. اين آهنگساز که پيش از اين ساخت موسيقي آلبومهاي شعر خواني «ازدحام سکوت» با خوانش بهروز رضوي از اشعار ارفع کرماني و «شمس جان» با مثنوي خواني عبدالجبار کاکايي را در کارنامه دارد از تجربه جديد خود در اين عرصه ميگويد:
از ديدگاه شما ساختار مطلوب همراهي موسيقي و شعر چيست؟
اين مساله را ميتوان از وجوه متعددي بررسي کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اين نکته در نهايت به افزايش نفوذ شعر بر مخاطب کمک ميکند؟
دقيقاً! وقتي سازندهي موسيقي به شرط آگاهي از ادبيات، برداشتي مولف از شعر داشته باشد در پروسه ساخت هر قطعه ميتواند موازي با شعر و حتي متضاد با آن عمل کند. گاه با موسيقي به کشف معنايي خاص در بيتي ياري رساند و گاه ابهام و لايه هاي متعدد معنا را بهرخ کشد. درنهايت هدف اين است که رخ نمايي و تاثير هر دو هنر در مسيري واحد باشد.
به آگاهي موسيقيدان از ادبيات اشاره کرديد! ميزان اين آگاهي در اهالي موسيقي را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
ببينيد من در مصاحبه ديگري هم گفته بودم که معدل سطح موسيقيشناسي شاعران و ترانه سرايان فعلي در مقايسه با گذشتههاي نه چندان دور، وضعيت نابساماني دارد. متاسفانه سطح فهم موسيقايي امثال بيژن ترقي، اسماعيل نواب صفا، معيني کرمانشاهي يا پرويز وکيلي و ديگران در نسلهاي بعد تکرار نشد. بسياري از فعالان عرصه شعر و ترانه از آشنايي حداقلي با موسيقي برخوردار نيستند. از طرفي اين ماجرا در موسيقيدان امروز هم قابل مشاهده است. بسياري اهالي موسيقي هم در حوزه ادبيات ناتوان و فاقد مطالعات جدي هستند و بهطور غريزي بر روي هر شعر و ترانهاي با هر سطحي، ملودي مينويسند و آنچه که اهميتي ندارد پيوندهاي معناشناختي کلام با ملودي است. در اين بين مديران موسيقي هم که عموماً نه شناختي جدي از موسيقي دارند و نه از ادبيات و کار را به شوراها و مشاوران ميان مايه خود ميسپارند. شما کارنامه داوود پيرنيا و هوشنگ ابتهاج و احمدرضا احمدي در حوزه شعر و موسيقي را با عملکرد مديران اين دهه ها قياس کنيد، بي شک ما در حال تجربه يک سير قهقرايي هستيم که سوء کارکرد برخي پديدههاي رسانهاي و تکنولوژيک امروز نيز به اين سقوط کمک ميکند.
از آسيبهاي مديريت موسيقي گفتيد و بهنظر ميآيد يکي از دلايل جدي افت کيفيت آثار توليدي فعلي موسيقي ايران همين مديريت کلان در موسيقي است.
بي ترديد! برنامه هاي شعر و موسيقي «گلها» در جامعهاي با ٨٥ درصد بيسواد چنان تحولي ايجاد ميکند که صنعت چاپ و انتشار مجموعه اشعار قدما و معاصران را از سکون و سکوت به رونق و اقبال مي رساند. شعرخواني روشنک، آذر پژوهش، رضا معيني و...مورد توجه بسياري از مخاطبان راديو قرار ميگيرد و صفحه هاي گرام بسياري از اين برنامه منتشر و دست به دست ميشود. چرا؟ چون پيرنيا و بعدتر ابتهاج در مديريت موسيقي راديو و در حوزه کار خود کارشناسند. احمدرضا احمدي به عنوان مدير کانون بهدليل اينکه شاعر موسيقي شناسي است، متولي توليد آثار ارجمندي در حوزه معرفي شعر کلاسيک و نو با شعر خواني آثاري از سعدي و حافظ و مولانا و ابوسعيد ابوالخير و رودکي و خيام تا نيما و شاملو و نادرپور و رحماني و ابتهاج و شهريار و اخوان ميشود. او برخي از آثار را با صداي خود شاعر و شعر سعدي را به ابتهاج، مولانا و حافظ و نيما را به شاملو ميسپارد. احمدي حتي تدوين و معرفي رديف موسيقي ايراني را با آواز شجريان و ساز اساتيد ديگر و دهها اثر مفيد ديگر را در زمينه هاي شعر و داستان کودکان و معرفي بزرگان موسيقي ايران و جهان را با صداي بزرگاني چون منوچهر انور، فيروزه امير معز، بيژن مفيد و مظفر مقدم را موجب ميشود. در زمينه موسيقي نواحي ايران هم آثار فوق العاده اي را مديريت و توليد ميکند، نتيجه را ببينيد و قضاوت کنيد. «نتايج»، عملکرد را روشن ميکند. کدام مدير موسيقي در اين سالها از مشاوره احمدي و ابتهاج استفاده کرده؟ کدام يکي حتي با پيشينه مديريت موسيقي و کارنامه مديران قبل از خود آشناست؟
نمونههاي صداي شاعر توليد شده در کانون فکري کودکان و نوجوانان شايد اولين تجربيات جدي همگامي موسيقي با شعر خواني است. ارزيابي شما از کيفيت توليد اين آثار تا امروز چيست؟
ما با دو جريان جدي در مورد انتشار شعرخواني با ترکيب موسيقي متن در ابتداي دهههاي پنجاه و شصت روبروييم. توليدات کانون با نظارت احمدرضا احمدي و فعاليت شرکت فرهنگي هنري ابتکار که آثاري چون «کاشفان فروتن شوکران» و «قاصدک» و «سکوت سرشار از ناگفته هاست» را در اين ژانر منتشر کرد. هر دو جريان نزد دوستداران ادبيات محبوب بودند و جداي از همسويي قابل قبول شعر و موسيقي، شرايط خاص اجتماعي و سياسي جامعه نيز در اين محبوبيت نقش آفرين بوده است. در دهه هفتاد و هشتاد نمونههاي ناموفقي از شعرخوانيها با صداي برخي شاعران و بازيگران منتشر شد که اجراي اشعار و استفاده دم دستي از قطعات آهنگسازان که موسيقي را در کاربردي ديگر و نه شعر خواني ساخته بودند، بزرگترين لطمه را به اين جريان زد و سادهانگاري حاکم بر اين آثار موجب ادامه توليد اين قبيل آثار ضعيف تا بهحال شده است. امروز هم بهدليل ازدياد استوديوهاي خانگي و ضبط آسان صدا توسط يک ميکروفون و لب تاپ و البته توهم شاعرانگي برخي، شاهد شعرخواني هاي بعضاً فاجعه با موسيقيهاي بيربط هستيم. مسالهي ساده انگاري به شدت دامن هنر ايران را گرفته است و در تمامي حوزه ها فراگير است. بازيگر شعر ميگويد و کارگردان نمايشگاه نقاشي ميگذارد و مجري داستان مينويسد و ...آنچه که مهم نيست کيفيت است.
آيا خوانش ترانه نيز از الگوهاي همراهي شعر کلاسيک و موسيقي تبعيت ميکند؟
در شعر خواني طبعاً ما با نظام رسميتري از زبان روبروييم و در ساحت خوانش ترانه بهدليل وجوه محاورهاي و مردمي متن نياز به لحن و حس گفتاري ديگري است، هر چند اين نکته بسيار مهم است که در دکلمه ترانه به ظرفيتهاي شاعرانگي والاي متن نياز است که با حس بيان درست کلمات در رويکردي شخصي تر و عاطفي تر نسبت به شعرخواني همراه باشد.
نظرتان راجع به خوانش شعر توسط خود شاعر چيست؟ به هر حال او بيشترين آشنايي را با متن خويش دارد و احتمال غلط خواني و تفاسير نابجاي معنايي از متن به حداقل ميرسد.
در شعر فارسي از گذشته بهجز شاعران، شعرخواناني بودهاند که شعر شاعران را به لحاظ آواشناسي، زبان شناسي و زيباييشناسي بهتر از شاعران اجرا ميکردند و از همان ديرباز در برخي متون آمده که: «شعرگويان جان فداي شعرخوانان ميکنند».در دهه هشتاد و نود بسياري از شاعران نمونه هاي ضعيفي از خوانش شعر خود را منتشر کردند که حتي به سطح ادبي آثار ايشان لطمه زد. معدود شاعراني چون احمد شاملو و احمدرضا احمدي همزمان هم در تاليف و هم در اجرا شاخصاند. اين مطلقاً به معناي بي ارج بودن شعرخواني ديگر شاعران نيست؛ اما مبحث توليد و انتشار و التزام به اصل «چون جمع شد معاني گوي بيان توان زد» ماجراي ديگري است. طبعاً نکاتي که اشاره کرديد در کنار وجود توان بالاي دکلماسيون و اجراي ارجمند متن نتيجهاي درخشان را رقم ميزند.
شما در آلبوم «ازدحام سکوت» با صداي بهروز رضوي بر خلاف سنت حاکم بر ساخت موسيقي براي شعر در نمونههاي منتشر شده، براي هفده غزل ارفع کرماني هفده موسيقي متفاوت را طراحي کرديد. در آلبوم منتشر نشده «شمس جان» که حکايت کنيزک و پادشاه از دفتر اول مثنوي مولاناست با صداي عبدالجبار کاکايي و داوود آزاد است اين رويه يعني ساخت اختصاصي موسيقي براي هر شعر را پيگيري و حالا در آلبوم «در بهار تو را صدا کردم» با شعر و صداي احمدرضا احمدي بار ديگر براي هر شعر ، موسيقي مستقلي ساختيد. در اين مورد توضيح ميدهيد؟
اعتقاد من براي طراحي موسيقي در اين گونه برداشت قريب به تاليف مستقل از فضاي حسي و محتوايي هر شعر است.هر قطعه شعر در خدمت انتقال محتوايي خاص است و موسيقي بايد اين محتوا را به زبان خويش ترجمه کند. اين که پنج قطعهي موسيقي در يک آلبوم شعر خواني در يک نقش تزييني يا پاساژگونه بين قطعات شعر تکرار شوند موجب هم نشيني باقدرت کلام و موسيقي نميشود. احتمال افزايش حوزه نفوذ شعر بر مخاطب به طراحي هوشمندانه موسيقي مربوط است. اين که مثلاً با تکيه بر روح حماسي مجموعهاي از اشعار در خلال شنود شعر قطعاتي fanfare شنيده شوند آسان گيري موضوع است که موجب تجلي کاربرد تزييني و باري به هر جهتي موسيقي است. تلاش من اين است که موسيقي و شعر چندان در هم تنيده شوند که جدايي ناپذير باشند و تاثير يکي از قوت و قدرت ديگري کم نکند و يا به آن اضافه نکند، نسخهاي خلاقانه از شعر در قالب نت ها و همه چيز در مسير انتقال احساس و محتوا.
ز تجربه کار با احمدرضا احمدي بگوييد.
جايگاه ممتاز و موثر احمدرضا احمدي که با زباني ساده به ايجاد ساختارهاي بديع و فرمهاي نو و همچنين پرشهاي ذهني متنوع و پيچيده در شعر معاصر دست يافته، روشن است و بيترديد او از پايه هاي اصلي شعر مدرن فارسي است. از سويي قطعاً همکاري با کسي که در کانون فکري کودکان و نوجوانان متولي انتشار آثار متعددي در اين زمينه بوده است براي من بسيار دلنشين بود. نسل من با صفحهها و کتابهاي کانون بزرگ شدند و فرصت همکاري با سکاندار توليد دهها اثر خاطره انگيز شعر و داستان موثر در تربيت فرهنگي يک نسل بسيار مغتنم بود و پيشنهاد اين همکاري را بي درنگ و بدون توجه به بودجه ناچيز پروژه پذيرفتم. به دليل شرايط خاص جسماني جناب احمدي ناگزير به ضبط شعر خواني در منزل ايشان بوديم. بهدليل انتشار ويژه نامه جنگ مس در اسفند سال گذشته تهيه کننده مصّر بود که ظرف ده روز پروسه توليد به انجام رسد و نسخهاي از آلبوم ضميمه اين ويژه نامه شود. خوشبختانه عليرغم زمان اندک و بودجه ناچيز و درگير بودن همزمان من با ساخت موسيقي سريال «خاک گرم» که از شبکه يک پخش ميشد، توانستيم پروژه را به انجام برسانيم و پرونده شعر احمدرضا احمدي با ضميمه شعر خواني ايشان در فصلنامه وزين «جنگ مس» با سردبيري مجتبي احمدي منتشر شد. خوشبختانه احمدرضا احمدي و من هردو از نتيجه اين همکاري خرسنديم. در اينجا موظفم از آرش صفدري و وحيد اختري دو دوست بسيار عزيز و هنرمندم که بيست و چهار ساعت شبانه روز مددرسان من بودند تشکر کنم. نسخه مستقل اين آلبوم هم به تازگي توسط کانون فرهنگي هنري ني داوود منتشر شده است که آماده پخش است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۱۰۹۱۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کُریخوانی در حد تیم ملی! (عکس)
به گزارش "ورزش سه"، در این تمرین بازیکنان باتجربه تیم ملی فوتسال در مقابل جوانترها بازی دوستانه درون تیمی برگزار کردند که هیجان و حساسیت آن را در عکسها میتوان دید.
نکته جالب اینکه وحید شمسایی سرمربی تیم ملی هنوز هم مانند دوران جوانی در این کُریخوانیها شرکت میکند و همین موضوع باعث میشود شاگردانش با تمام وجود تمرین را جدی بگیرند.