از دستگیری رابینهود سیزدهآبان تا پوریای شمشیرکِش+عکس
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۱۳۰۲۵۹
فارس: مقر پلیس امنیت عمومی پایتخت؛ ساعت 10 صبح، چهارشنبه ۲۹ خرداد.
در زیر سایبانهایی که در انتهای حیات تعبیه شده است در یک طرف متهمان جای گرفته اند و در طرفی دیگر میزهای پر از تیزی، سلاح ، مشروب، شمشیر و قمه.
بازه سنی دستگیرشدگان 18 تا 30 سال است و همه در یک ویژگی مشترک:« بر روی سر و گوش و گردنشان حداقل جای یک تیزی به چشم میخورد»؛ انگار خط و خش داشتن، نشان گنده لاتی است؛ اکثرشان بچهاند؛ بچهتر از آنچه در باورت بگنجد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دیپلمه است و سابقهای هم ندارد. قیافهاش مظلوم است؛ مظلومتر از آنکه فکرش را کنید. به جرم تخریب 6 خودرو در شهرک ولیعصر(عج) دستگیر شده است.جواد 20 ساله است و تک پسر. پدرش پیک موتوری است و خودش در کار خرید و فروش ماشین و موتورسیکلت.
خودش میگوید: خواستگاری رفتم و جواب «نه» دادند؛ همدیگر را دوست داشتیم اما خانواده دختر قبول نکردند و من هم تلافی کردم؛ رفتم و با قمه به جان ماشین بابای دختر و چند ماشین دیگر افتادم. هرچه حرص داشتم روی ماشینها خالی کردم.
میپرسم الان وضعیتت چگونه است؟ میگوید: همه شاکیها رضایت دادهاند و منتظر حکم دادگاهم.
میپرسم پشیمانی؟ زیر چشمی نگاه میکند و پاسخ میدهد: مگر میشود دستبند به دستت باشد و پشیمان نباشی؟!
آنطرفتر اما حسین، جلوی دوربین خبرنگاران ایستاده؛ روی لاله گوشش، گوشواره ای به شکل ستاره با تاتو نقش بسته؛ جای تیزی قدیمی روی بینیاش جا خوش کرده؛ 34 ساله است و سابقهدار و اهل سیزده آبان؛ از آنهایی که میگوید اهالی محل از هر که شکایت دارند به او میگویند و او انتقامشان را میگیرد.
5 سال است که تحت نظر پلیس امنیت است. اولین سابقه درگیریاش به 20 سالگی برمیگردد. از روزگار مینالد. میگوید: زندگی با من هماهنگ نیست؛ اگر راست بروم کج میشود و اگر کج بروم راست میشود.
بدنساز است؛ اما از جیب پدر می خورد. با هر کس که مردم را برنجاند درگیر میشود و نمیگذارد «مردم اذیتکن» آب خوش از گلویش پایین برود.
از خودش یک رابینهود ساخته که فقط به فکر مردم است؛ میگوید: مردم با من رفیقاند و من نمیگذارم کسی به زور «ناندانی» مردم را ببرند.
از روز درگیری میپرسم. میگوید: بهشت زهرا(س) رفته بودم برای مراسم ختم یکی از بچهمحلها که ناگاه مصطفی را دیدم.
«مصطفی» را که میگوید چشمانش برق میزند؛ میپرسم مصطفی دیگر کیست؟ میگوید: مصطفی همانی است که باعث شد من دو ماه زندان بروم.وقتی او را بعد از 5 سال دیدم نفسم به شماره افتاد، به ناگاه یاد همه بدبختیهایی افتادم که او برایم بوجود آورده بود؛ خون جلوی چشمانم را گرفت به تنها چیزی که فکر کردم انتقام بود؛ انتقام از مصطفی.
دیگر نفهمیدم چه شد؛ با قمهای که به همراه داشتم حمله کردم. مصطفی هم با پدر و برادرانش 5-4 نفری با شمشیر به سویم آمدند؛ من هم تا میتوانستم ضربه زدم. مصطفی آنقدر داغان شد که هزار بخیه خورد.
داشت میمرد؛ اما زنده ماند... میپرسم خودت چه شدی؟ میگوید: فقط پشت آرنجم شکست اما همه آنها را لت و پاره کرده و متواری شدم؛ تا اینکه بعد از 7-6 ماه، هفته قبل پلیس مرا دستگیر کرد. حالا همان مصطفی شاکی اصلی من است.
سوال میکنم همیشه قمه به همراه داری؟ میگوید: بدخواه زیاد دارم باید مواظب خودم باشم.
برایم جالب است هم حسین قمه داشت و هم مصطفی و اکیپش مجهز به شمشیر بودند.
این طرفتر اما پوریا روی زمین نشسته؛ 28 ساله است و ایزوگام کار.
روی دست چپش تازگی بخیهها خودنمایی میکند؛ زخمها هنوز کهنه نشده اند.
میگوید 10 نفری ریختند روی سرم و تا آنجا که میشد زدند؛ دستم، پشت سرم و ... را زخمی کردند؛ با قمه و شمشیر؛ بعد هم رفتند و یک فیلم کذایی را به پلیس دادند و از من به جرم آدمربایی شکایت کردند.
از جریان فیلم و چاقوکشی و درگیری میپرسم؛میگوید: فیلم مال 5 ماه پیش است. از قهوهخانه با بچهها خارج میشدیم بچهها در دستشان قمه داشتند، میخواستیم برویم دعوا، من دست یکی از بچهها را گرفتم و با هم سوار ماشین شدیم... حالا بعد از 5 ماه بچه محلهای همان پسر از جنت آباد آمدند جلوی در خانهمان و با من درگیر شدند به جرم آدمربایی؛ اتهامی که هنوز ثابت نشده است.
پوریا که سابقهدار است، قرار بوده که هر ماه خودش را به پلیس امنیت معرفی کند اما از دی ماه پارسال که پرونده تشکیل شده تاکنون، به پلیس مراجعه ای نداشته و فراری محسوب میشد تا اینکه 3-2 روز پیش دستگیر شد.
در آن طرف حیات پلیس امنیت، خبرنگاران مشغول مصاحبه با یک مجرم دیگر هستند؛ پسرکی حدودا بیست و چند ساله که به جرم درگیری در باشگاه ورزشی دستگیر شده است.
مسئول پرونده میگوید که بخاطر یک جفت دمبل در گودی باشگاه با قمه به پسرک حملهور شده و جناق سینهاش را به صورت افقی بریده است؛ به نحوی که تمام محتویات شکم بیرون زده بود.
دیدن عکسهای این درگیری و شدت جراحات وارده بر روی شاکی آنقدر دردناک بود که نتوانستم با متهم صحبت کنم؛ هرچند که متهم همواره قمهکشی را تکذیب می کرد و میگفت که نفر دیگری این کار را کرده است.
مشغول مصاحبه با دستگیرشدگان هستیم که سردار رحیمی میآید؛ بعد از بازدید میدانی و صحبت با متهمان به میان خبرنگاران میآید و از دو ماه کار اطلاعاتی پلیس و دستگیری 366 نفر از اراذل و اوباش و مزاحمین نوامیس طی 48 ساعت عملیات پلیس خبر میدهد.
فرمانده انتظامی پایتخت با اشاره به پاکسازی 291 محله از اراذل و اوباش، عمده جرم دستگیر شدگان در این طرح را شرارت، درگیری، باجگیری، خفتگیری،مراحمت نوامیس و محلات و توزیع و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی عنوان و خاطرنشان کرد: پلیس با قدرت با مزاحمین نوامیس و هنجارشکنان برخورد خواهد کرد.
مصاحبه سردار که تمام میشود مثل سایر طرحهای دستگیری میزها از کشفیات خالی شده و متهمان دستبند بر دست و پابند بر پا سوار ونها شده و به بازداشتگاه منتقل میشوند.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۱۳۰۲۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دستگیری زنی که دایی مرده خود را به بانک برای ضمانت برد + عکس | امضا کن خسته شدم!
اریکا دی سوزا»، دایی ۶۸ ساله خود به نام «پائولو روبرتو براگا» را در حالی که روی ویلچر نشسته بود به بانک آورد تا به او برای دریافت وام ۳۲۰۰ دلاری کمک کند. او مدعی بود که خواهرزاده و مراقب اصلی مرد است.
کارمندان بانک با دیدن اریکا که تلاش میکرد سر دایی خود را بالا نگهدارد، خیلی زود متوجه شدند که براگا مشکلی جدی دارد. او هیچ علامتی از زنده بودن نشان نمیداد و اریکا به کارمندان بانک میگفت که داییاش خیلی ساکت و آرام است و با کسی حرف نمیزند. حتی اریکا سعی میکرد با داییاش صحبت کند که طبعتا مرد بیجان توانایی پاسخ دادن نداشته است.
اریکا به دایی خود میگفت، «دایی حواست هست؟ باید برگهها را امضا کنی. من نمیتوانم به جای تو امضا کنم. زود باش دیگه! اینقدر خستهام نکن.»
سپس یکی از کارمندان گفت، «به نظر نمیآید که حالش خوب باشد.» و کارمند دیگر شروع به فیلم گرفتن از این صحنه عجیبوغریب کرد. با وجود اینکه اریکا، مدام میگفت که حال داییاش خوب است و او فقط کم حرف میزند، کارمندان بانک با اورژانس و همچنین پلیس تماس گرفتند.
پس از آمدن پزشک امداد و پلیس مشخص شد، مرد بیچاره چند ساعتی است که فوت کرده و اریکا که نهتنها خواهرزاده او نبود و فقط یکی از اقوام دور او محسوب میشد، قصد کلاهبرداری از بانک را داشته است. او اکنون در بازداشت موقت پلیس قرار دارد تا تکلیف نهاییاش مشخص شود.
کد خبر 845348 برچسبها خبر مهم بانک