انقلاب اسلامی؛ دریچه ای به عصر پساسکولاریسم
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۳۵۷۳۶۲
به گزارش حوزه سایر رسانه ها خبرگزاری تقریب، دومین جلسه گفتگو گام دوم انقلاب اسلامی با حضور مخاطبان مختلف در کانون اندیشه جوان برگزار شد.
در این جلسه سجاد صفار هرندی مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به ارائه نکات و مباحث مهمی پیرامون بیانیه گام دوم انقلاب پرداخت و با بررسی نقش انقلاب ایران در نظریه های مختلف جامعه شناسی، ابعاد مختلف عبور انقلاب از سکولاریسم را تبیین کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ابتدای جلسه صفار هرندی با اتکای به بیانیه گام دوم انقلاب، به ضرورت نگاه به تاریخ و تحلیل تجربه ها پرداخت. وی با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در قسمتی از بیانیه ی گام دوم انقلاب اذعان داشت: برای برداشتن گام های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت. به اعتقاد ایشان، مقام معظم رهبری در شناخت گذشته بیشتر تاکیدشان بر شناخت آغازگاه ها است. گاهی اوقات نقاط صفر شروع یک حادثه ای همچون انقلاب برای بسیاری از مردم امری طبیعی به نظر می رسد؛ در حالی که اصلاً چنین نیست و شناختن این اوامر باید در بستر تاریخ صورت بگیرد. حضرت اقا در بیانیه قصدشان چنین است که نقطه آغاز انقلاب را برای نسل جدید ترسیم نمایند.
مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در ادامه افزود: تبیین انقلاب اسلامی در علوم انسانی به راحتی صورت نمی گیرد. عدم تطابق با سکولاریزاسیون منجر شده است که اندیشمندان معاصر، این انقلاب را به عوامل اقتصادی و اجتماعی ربط بدهند و کمتر آن را یک معلول علت های دینی و مذهبی بدانند. برخی آن را به جاذبه حضرت امام ربط میدادند و انتظار داشتند بعد از فوت ایشان مسیر انقلاب عوض شود؛ درحالی که چنین نشد.
وی با تفکیک دکترین سکولاریسم از نظریه سکولاریزاسیون اشاره کرد: در دکترین سکولاریسم ما با یک آموزه سیاسی رو به رو هستیم و این توصیه (باید بشود) در نظام های سیاسی بسیاری از جوامع اثر گذاشته است. اما در نظریه سکولاریزاسیون ما به دنبال توصیف (اینگونه هست) این مقوله هستیم. بر اساس این نظریه در طول تاریخ یک روندی وجود دارد که خود به خود دین به مرور یا حذف شده است و یا به قسمت های خاصی محدود گردیده.
در ادامه صفار هرندی با بررسی تحولات تاریخ انقلاب گفت: تمام مشکل نظریات غربی آن بود که باید به مرور زمان دین به حاشیه برود و نقشی در مسائل مختلف نداشته باشد.
وی افزود: بسیاری از دانشمندان، انقلاب اسلامی را به مثابه یک زبان و شیوه فرض می گیرند و اذعان دارند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی عامل اصلی انقلاب در ایران بوده است اما به علت اینکه مردم ایران با دین اسلام بسیار رابطه تنگاتنگی داشته اند، زبان اعتراض آنها دین اسلام می شود.
وی با بیان این نظریه اشاره کرد: در رد این موضوع همین بس است که بعد از گذشت ۴۰ سال هنوز مردم شعار هایشان را دینی می دهند و اساس اعمال خود را دین قرار داده اند.
صفار هرندی در ادامه با اشاره به نظریه دیگر دانشمندان افزود: یکی دیگر از نظریات اندیشمندان، انقلاب اسلامی به مثابه نیروی اجتماعی است. این نظریه عقب افتادگی مردم ایران در دوران پهلوی را مبنای خود می داند و اعلام می کند که اسلام و مسلمانان در دوران پهلوی نتوانستند خود را با رشد و پیشرفت شاه انطباق دهند و این امر علت بروز انقلاب گردید.
مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به طور مبسوط به نقد این نظریه پرداخت و اشاره کرد: نظر اکثر جامعه شناسان و مردم شناسان بر این است که مردم ایران در دوران پهلوی رشد بسیاری داشته اند و موید این حرف آن است که کانون اصلی انقلاب اسلامی، شهر های پیشرفته بوده و اکثر اقشار جامعه خود را درگیر این انقلاب کرده اند.
در پایان سجاد صفار هرندی اظهار داشت: خاص شدن انقلاب اسلامی به علت تقابل با نظریه سکولاریزاسیون است و جمهوری اسلامی، دین را یک فرا نهاد می داند و تمام مفاهیمی همچون عدالت، آزادی و استقلال را در ذیل اسلام ارائه می دهد.
وی با اشاره به نظریه فوکو، این امر را یک معنویت سیاسی دانست و بیان کرد: در سیاست به دنبال معنویت باید گشت و علاوه بر اجرای احکام الهی در عرصه اجتماعی، اعمال سیاسی را به تنهایی عمل معنوی باید دانست. این شرایط خاص انقلاب اسلامی منجر شده است که تبیین این انقلاب بسیار سخت و دشوار گردد.
انتهای پیام/
منبع: تقریب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۳۵۷۳۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیزیکدانان، تعداد جهانهای موازی را کشف کردند
به گزارش تابناک، نظریه جهانهای فراوان که برخی از آن به جهانهای موازی، بسگیتی یا چندجهانی یاد میکنند، شاید همه ویژگیهای یک نظریه علمی معتبر را نداشته باشد، اما ویژگیها و پیامدهای آن حتی توجه مردم عادی را جلب میکند. فیزیکدانان در تازهترین پژوهشها گفتهاند که ابعاد جهانهای موازی بینهایت نیست، بیاندازه بینهایت است.
«آلبرت اینشتین» با تمام نبوغ و دانش خود، تفسیر آماری مکانیک کوانتومی را قبول نداشت و این مفهوم را در جمله معروف «خدا تاس نمیاندازد» عنوان کرد. «نیلز بوهر» هم که از پایهگذاران مکانیک کوانتومی بود، در پاسخ اینشتین گفت: «به خدا نگو چهکار کند.»
تحقیقات فیزیکدانان طی نیمه دوم قرن بیستم نشان داد که نهتنها تعبیر اینشتین در تاسبازی اشتباه بود که کازینوی عظیم فیزیک کوانتومی بهاحتمال زیاد دارای اتاقهایی بسیار بیشتر از هر آن چیزی است که تاکنون تصور میکردیم. حال «ارسلان عادل» و همکارانش در دانشگاه کالیفرنیا در دیویس (UCD)، آزمایشگاه ملی لسآلاموس در ایالات متحده و انستیتو فدرال فناوری سوئیس در لوزان میگویند که به نظر میرسد تعداد این اتاقهای اضافی، نهایتی ندارد!
این پژوهشگران در مقالهای در آرکایو، نقشه واقعیت بنیادین را دوباره ترسیم کردهاند تا نشان دهند که نحوه ارتباط ما با اشیاء در فیزیک، ممکن است مانع از مشاهده چشمانداز عظیم عالم شود.
تفسیر آماری عالم
نزدیک به یک قرن است که درک ما از واقعیت، تحت تأثیر نظریهها و مشاهداتی که زیر پرچم مکانیک کوانتومی مطرح شدهاند، پیچیده شده است. روزگاری که میشد اندازهگیریهای دقیقی از اجسام انجام داد و سرنوشت محتوم آنها را با معادلات مکانیک، ترمودینامیک، الکترومغناطیس و نسبیت تعیین کرد، گذشته است.
برای درک تاروپود بنیادینی که عالم را تشکیل داده است، به ریاضیاتی نیاز داریم که بازی احتمالات را به اندازهگیریهای حدودی و غیرقطعی مرتبط کند؛ و این، به دور از دیدگاه شهودی عالم است.
بر اساس تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتومی، به نظر میرسد که امواج هر احتمالی همیشه وجود دارند، تا زمانی که آن اتفاق قطعی میشود و دیگر احتمالات به ناگاه ناپدید میشوند. حتی در حال حاضر هم کاملاً مشخص نیست که درنهایت، چه چیزی سرنوشت گربه شرودینگر را تعیین میکند.
نظریه جهانهای موازی
اما اینهمه ابهام، مانع از آن نشده است که دانشمندان از دیدگاهها و ایدههای مختلف دست بکشند. «هیو اِوِرِت» (Hugh Everett)، فیزیکدان آمریکایی در دهه 1950 (۱۳۳۰) نظریه جهانهای موازی را پیشنهاد کرد که بر اساس آن، همه اندازهگیریهای محتمل، واقعیت خود را پایهگذاری میکنند. به بیان سادهتر میتوان این نظریه را چنین توضیح داد که انبوهی از جهانهای موازی داریم که هر اتفاق امکانپذیری در یکی از آنها به شکل تصادفی رخ میدهد. آنچه جهان ما را در مقایسه با دیگر جهانها پراهمیت میکند، صرفاً آن است که ما در حال مشاهده آن پدیده هستیم
مدل «جهانهای متعدد» اِوِرِت را از نظر علمی نمیتوان «نظریه» دانست (مانند نسبیت یا مکانیک کوانتومی) و نمیتوان آن را با مکانیک کوانتومی مقایسه کرد که شگفتیهای مطلق را در پدیدهای محسوس به نمایش میگذارد؛ بااینحال محاسبات فیزیکدانان نظریه ریسمان، تعداد حدود ۱۰ به توان ۱۰۰ جهان موازی را محتمل میداند؛ یعنی چند ده میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد عالم!
در مدل چندجهانی (برخی آن را «بسگیتی» ترجمه کردهاند)، با برداشتی از بینهایت عالم از احتمالها شروع میکنیم که به زبان فیزیکدانان، همان مجموع همه انرژیها و موقعیتهای شناختهشده تحت عنوان «هملیتونین سراسری» است و سپس، روی هر چیزی که توجهمان را جلب کند، تمرکز میکنیم. بدین ترتیب احتمالهای نامتناهی را درون زیرسیستمهای همیلتونی مشخصتر و بهمراتب مدیریتپذیرتر، محدود میکنیم.
ذرهبین فریبنده
حظل این سؤال مطرح میشود که این تمرکز یا بزرگنمایی، درعینحالی که میتواند ادراکی از نامتناهی در اختیارمان قرار دهد، آیا میتواند مانع مشاهده چشمانداز کلی شود؟ آیا این کار، رویکرد کوتهفکرانهای نیست که از آشنایی ما با برخی از اشیاء ریزمقیاس (میکروسکوپی) برآمده باشد؟
بهبیاندیگر، میتوان اینطور توضیح داد که در آزمایش گربه شرودینگر، ما بهراحتی میپرسیم که آیا گربه در داخل جعبه، زنده است یا مرده؛ اما هرگز در نظر نمیگیریم که آیا بوی نامطبوعی از جعبه منتشر میشود یا اینکه میز زیر جعبه، گرم است یا سرد.
پژوهشگران در تلاش برای تعیین اینکه آیا تمایل ما به حفظ تمرکز بر آنچه در داخل جعبه است، اهمیتی دارد یا نه؛ الگوریتمی را توسعه دادند تا بررسی کنند که آیا ممکن است برخی از احتمالات کوانتومی موسوم به «حالتهای اشارهگر»، کمی سرسختانهتر از دیگر احتمالها تنظیم شوند و درنتیجه سبب شوند که برخی از ویژگیهای حیاتی با احتمال پایینتری درهم تنیده شوند.
اگر چنین باشد، جعبه توصیفکننده گربه شرودینگر تا حدی ناقص است مگر آنکه ما فهرست طولانی عواملی را در نظر بگیریم که بالقوه در سراسر کیهان پراکندهاند.
ارسلان عادل، فیزیکدان پاکستانی و عضو هیئتعلمی دانشکده فیزیک UCD در توضیح این ایده میگوید: «برای مثال شما میتوانید بخشی از زمین و کهکشان آندرومدا را در یک زیرسیستم داشته باشید و این زیرسیستم، کاملاً درست است». در تئوری، هیچ محدودیتی برای تعریف زیرسیستمها وجود ندارد و فهرست طولانی از حالتهای دور و نزدیک را میتوان در نظر گرفت که هرکدام، واقعیت را با اندکی تغییر پدید میآورند.
پژوهشگران با اتخاذ رویکرد جدید در نظریه چندجهانی (جهانهای متعدد) اِوِرِت، به پاسخی رسیدهاند که آن را تفسیر «جهانهای بسیار فراوانتر» نامیدهاند. تفسیر جدید، مجموعهای بیشمار از احتمالها را در نظر میگیرد و آن را در بازه بینهایتی از واقعیتها ضرب میکند که در شرایط معمولی آنها را در نظر نمیگیریم.
روش نوین هم با شباهت زیادی به تفسیر اصلی، بیش از آنکه درباره رفتار عالم توضیحی ارائه دهد، به تلاش ما برای مطالعه گامبهگام آن در هر لحظه اشاره دارد.
پژوهشگران امیدوارند که این الگوریتم بتواند در توسعه راههای بهتر برای کاوش سیستمهای کوانتومی مانند الگوریتمهای داخل کامپیوتر، کاربرد داشته باشد.
خبرآنلاین