از دیوارکشی تا نگاه به بیرون؛ لزوم عبور از دو قطبیهای کاذب
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۰۹۰۲۲
فرهیختگان نوشت: عادت مرسوم فعالان سیاسی، رسانهها و کارشناسان شده که چند ماه مانده به هر انتخاباتی از طرح، برنامه و گفتمان و توجه به مطالبات واقعی جامعه سخن میگویند و تاکید میکنند مبادا دوباره انتخابات دچار سیاسیبازی و عملیاتهای روانی و رسانهای شده و از مسیر اصلی خود که پاسخگویی به نیازهای جامعه و رقم زدن بهترین سرنوشت برای مردم است، بازبماند ولی خب هربار با آغاز انتخابات چه مجلس باشد و چه ریاستجمهوری کمتر کسی به این مسائل پایبند است و تلاش میکند بهصورت هدفمند برای اعتلای کشور از مسیر صحیح و ابزار درست بهره بگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انتخابات مجلس و بهویژه انتخابات ریاستجمهوری 1400 نیز از این قاعده مستثنی نیست و از آنجاکه بعید نیست دوباره دوقطبیهای کاذبی مانند دوقطبی «سازش یا جنگ» به موضوع اصلی بدل شده و همه مسائل اصلی را تحتالشعاع قرار دهد، باید گروههای سیاسی از همین امروز تلاش کنند با طرح مسائل اصلی، اجازه سیاسیکاری و دوقطبیسازی کاذب و رسانهای را بگیرند.
عدم مدنظر قراردادن دوقطبیهای واقعی بهمعنای حرکت در مسیر مطالبات واقعی مردم و دوری از جوزدگی و در مقابل، دوقطبیسازی کاذب باعث خواهد شد پس از برگزاری انتخابات و تنها با گذشت مدت کوتاهی، همان حامیان فرد پیروز به منتقدان اصلی او تبدیل شوند و هم از رای خودشان سرخورده شوند هم از شرکت در انتخابات؛ اتفاقی که واضحتر از هر زمان دیگری در جریان انتخابات سال 94 و بعد 96 رخ داد و باعث ریزش بدنه اجتماعی فراکسیون امید و حسن روحانی شد.
در مقابل این فضا البته نباید این را هم از یاد برد که ورود تکساحتی به انتخابات و تمرکز بر یک موضوع خاص بدون درنظر گرفتن دیگر موضوعات و مسائل، هرچند آن یک مساله مهم هم باشد، نتیجهای جز شکست در پی نخواهد داشت. برای مثال ایستادن روی موضوعاتی مانند فساد یا مسائل اقتصادی و کنار گذاشتن موضوعات دیگر مثل مسائل فرهنگی که از دغدغههای اصلی جامعه هم هست نهایتا همان سرنوشتی را در پی خواهد داشت که نامزدهای موسوم به جریان اصولگرایی در انتخابات ریاستجمهوری 92 و مجلس 94 برای خود رقم زدند و نتوانستند رای مردم را جلب کنند. از اینرو بهنظر میرسد چه انتخابات مجلس 98 و چه ریاستجمهوری 1400محل مناقشهای باشد که یکسوی آن کسانی هستند که رقابت سالم و موثر را در توجه تمام و کمال به مجموعهای از مولفههای واقعی میدانند و در مقابل کسانی باشند که همچنان میخواهند با شعار و صدای بلند به پیروزی برسند.
هرچه هست این واقعیت غیرقابل انکار بهنظر میرسد که مردم از وضع موجود ناراضی هستند و بهطور طبیعی دو انتخابات پیش رو هم متاثر از همین واقعیت خواهد بود. بر همین اساس تلاش سیاسیون برای مرزبندی با وضع کنونی قابل انتظار است و اساسا باید گفت محل مناقشه در این دو انتخابات بیش از هرچیز ناظر به استمرار این رویه یا حکمرانی ایدهای جدید بر فضای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و... کشور خواهد بود.
در چنین بستری کنشگران سیاسی منتقد دولت باید بدانند صورتبندی همه مناسبات در چارچوب دوقطبیهای واقعی است که میتواند زمینه را برای رقم خوردن فضایی جدید در عرصه اجرایی و سیاستگذاری کشور بزند و متوقف ماندن بر دوقطبیهای جعلی نتیجهای جز استمرار وضع موجود نخواهد داشت.
شفافیت - رانت بهجای بنبست - نگاه به بیرون
حوزه اقتصاد هم از دوقطبیهای جعلی و غیرواقعی در امان نمانده است. در شرایطی که اکثریت مردم با بحران معیشت دست به گریبانند و همین موضوع، مساله اقتصاد را به یکی از اولویتهای جامعه تبدیل کرده، آدرسهای غلط در این زمینه وضع را میتواند از آنچه هست هم بدتر کند.
آدرسهای غلطی که در دورههای قبلی نیز کار دست کشور داد و با شعار چرخیدن همزمان چرخ سانتریفیوژها و چرخ سفره مردم، وضعی را رقم زد که محصولش حال و روز امروز اقتصاد ایران است. ایدهای که تحقق همه آرزوها را از مسیر نگاه به بیرون و جذب سرمایه خارجی دنبال کرده و با این تصور که پیشبرد امور کشور در داخل و با بضاعت کنونی ممکن نیست، نوعی بنبست را در این زمینه متصور است.
دوگانه بنبست در داخل و نگاه به خارج از آنجایی مجعول است که امتحان خود را در این 6 سال بهاندازه کافی پس داده و در روزهای بازگشت پاورچینپاورچین همه تحریمها، تشت رسوایی آن با سر و صدایی بلند از بام افتاده و به همینخاطر حنای آن برای جامعه دیگر رنگی ندارد.
در چنین شرایطی منطق حکم میکند بهجای متوقف ماندن بر چنین دوگانهای، به دوگانه شفافیت- رانت تغییر پارادایم داد. دوگانهای که بهنظر میرسد قدری واقعیتر بوده و بهجای فضاسازیهای تبلیغاتی ریشه در مصادیق واقعی دارد و بهطور عینی برای عموم مردم قابل اندازهگیری است. این بستری است که در قالب آن میتوان پدیدههایی چون دلار 4200 تومانی و سامانه شفافیت حقوق مدیران و... را نیز به سنجش گذاشت.
بهعنوان یک نمونه در دسترس، مردان دولت تدبیر برای برونرفت از آشفتهبازار سقوط ارزش ریال، فکرهایشان را روی هم ریختند و طرحی جدید درانداختند و اعلام کردند نرخ قطعی دلار 4200 تومان بوده و هر چیزی غیر از آن قاچاق است. نتیجه اما آن شد که عدهای با بهرهگیری از رانتهای خاص، گرفتند و بردند و خوردند و یک آب هم رویش اما از آنچه گرفته بودند یک سکه سیاه هم به مردم نرسید. برخی هم که قدری شریفتر از دسته اول بودند با وجود دریافت مقادیر زیادی دلار 4200 تومانی یا کالایی وارد نکردند یا چیزی دیگر وارد کردند و درنهایت به نرخ دلار آزاد به مردم فروختند. با این حال خیلی از آنها همچنان راستراست میگردند و در سایه مصونیتی که عدم شفافیت برایشان ساخته به ریش ملت میخندند. دوقطبی شفافیت - رانت به همین واسطه یکی از دوگانههای واقعی حاکم بر اقتصاد است و نقد وضع موجود تا حد زیادی در این بستر میتواند پیگیری شود.
به این چارچوب باید دوقطبی عدالت و تبعیض را هم اضافه کرد که در بسیاری از مصادیق بر دوگانه پیشگفته نیز منطبق میشود؛ دوقطبیای که در یکسوی آن گروهی بهواسطه برخورداری از رانتهای سیاسی و خانوادگی و... به منابعی دسترسی دارند و مال و مکنتی به هم میزنند که برای عموم جامعه آرزو است و در سوی دیگرش، عدالت در توزیع امکانات و مواهب مطالبه میشود و هرگونه تبعیضی بدون درنظر گرفتن پیوندهای سیاسی و قبیلهای، از دم تیغ نقد عدالتخواهی میگذرد.
در این بستر آنهایی که توسعه با قرائت مطلوب خود را به هر قیمتی که هست دنبال میکنند و ابایی هم از آن ندارند که در این میان عدهای له شوند در یکسر این صفبندی و کسانی که برای مبارزه با ویژهخواری و بازپسگیری ویلاهای لاکچری و... از همهچیزشان هزینه میکنند در سر دیگر قرار دارند. بازتعریف مناقشات در این چارچوب علاوهبر به حاشیه بردن دوقطبی جعلی ذکرشده در سطور ابتدایی این بخش، صورتبندی حقیقیای نیز برای افکارعمومی تصویر میکند که حتما به سود نمایندگان وضع موجود نخواهد بود.
مقاومت فعال - انفعال بهجای سازش - جنگ
نه اینکه ماجرا تنها انتخابات سالهای 92 یا 96 باشد که امروز و در سال 98 هم هنوز عدهای هستند که تلاش میکنند با دوقطبی جعلی جنگ - سازش جامعه را دو تکه کرده و از آشوب حاصل از این اتفاق، پیروزی جناحی و سیاسی حاصل کنند.
تیتر دوراهی جنگ و صلح هفتهنامه «صدا» ارگان اطلاعرسانی یکی از احزاب اصلاحطلب همین چند وقت پیش به صریحترین شکل ممکن گفت یا با آمریکا بسازید یا آماده جنگ باشید، یا ارگان اطلاعرسانی دولت که به قلم موسویان، عضو تیم مذاکرهکننده هستهای در دولت اصلاحات همین دوگانه را تئوریزه کرد و تنها فرصت کشور برای آغاز مذاکره با ترامپ و رهایی از شرایط سخت را چند ماه باقیمانده تا آغاز رقابت انتخابات ریاستجمهوری آمریکا توصیف کرد و گفت: «آقای روحانی در سخنرانی علنی گفت مقامات دولت آمریکا هشتبار تقاضای ملاقات با دولت جمهوری اسلامی ایران را داشتهاند، علاوهبر آن پنج رهبر دنیا واسطه ملاقات شدند، اما اعلام کردیم زمان و شرایط مناسب برای مذاکره و ملاقات وجود ندارد. ممکن است ترامپ چنین درخواستهایی را تا شهریور امسال هم مطرح کند به امید اینکه در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمانملل، دیداری رخ دهد؛ اما کمکم به زمان پایان چنین درخواستهایی نزدیک میشویم، چون از پاییز امسال بهتدریج مبارزات انتخاباتی کاندیداها برای کنگره و ریاستجمهوری آمریکا در پاییز سال آتی شروع میشود و برای ترامپ ریسک مذاکره با ایران در دوران انتخابات بسیار خواهد بود. ضمن اینکه نتیجه انتخابات آمریکا نباید عامل تعیینکنندهای برای تصمیمات مقطع فعلی کشور باشد زیرا اولا محبوبیت ترامپ افزایش یافته و هیچ تضمینی هم وجود ندارد که دموکراتها پیروز انتخابات باشند و ثانیا تخریبها در یکی، دو سال گذشته و تا پایان دوره اول ریاستجمهوری ترامپ بهقدری گسترده بوده و خواهد بود که راه مفری برای منتخب بعدی نماند.»
تلاش برای این فضاسازی که عملا میخواهد ایران را در یک بنبست بزرگ و تاریخی قرار دهد، مصادیق دیگری هم دارد که پیشتر به آن پرداخته شده اما آنچه امروز میتوان درمقابل این دوقطبی جعلی نام برد و تاکید کرد که باید برای عبور از شرایط فعلی و جلوگیری از استمرار نگرانی، چالش و تنشهای روزانه در رسانهها و افکارعمومی به آن پرداخت، توجه به واقعیات جامعه، توانمندیهای کشور و کشف راه درست مواجهه با مسائل و مشکلات است. اگر امروز ایالات متحده یا اروپایی وجود دارد که بر ایران فشار میآورد، تحریم میکند و برعهد و پیمان خود پایبند نیست، به علت مسیر اشتباهی است که برخی سیاسیون رفتهاند و توجه نداشتهاند که مسیر جلوگیری از جنگ، سازش و کوتاه آمدن در مقابل یک زیادهخواه سیریناپذیر بهنام آمریکا نیست بلکه تنها راه مقابله با آن خروج از انفعال در حوزههای مختلف و ایجاد بازدارندگی است، به این معنا که باید کشور در نقطهای قرار گیرد که آمریکا یا هر کشور دیگری خودبهخود از فشار به ایران ناامید شود و اساسا امکان چنین اقدامی وجود نداشته باشد.
این بهمعنای جایگزینی گفتمانی بهنام مقاومت فعال در مقابل انفعال است، مقاومتی که در آن از تحکیم انسجام ملی تا تقویت قوای نظامی، از اقتصاد متکی به مردم تا دیپلماسی توام با عزت، حکمت و مصلحت جا میگیرد و راهی را پیش روی کشور باز میکند که تجربههای تلخی مانند برجام یا اتفاقی که در ابتدای دهه 80 افتاد، رخ ندهد و در داخل هم شرایط بهگونهای رقم نخورد که مردم بهجای توجه به اقدامات مسئولان کشور نسبت به مذاکره یا حرفهای آمریکاییها شرطی شوند و زندگی خود را متاثر از وقایعی بدانند که 10 هزار کیلومتر آنطرفتر از مرزهای جغرافیایی ایران رقم میخورد.
کار - سیاست بازی بهجای اصلاحطلب - اصولگرا
سالهاست فضای سیاسی کشور بهویژه در ایام منتهی به انتخابات درگیر دوگانهای سیاسی بهنام اصولگرایی-اصلاحطلبی است؛ دوگانهای که بسیاری از بازیگران میدان سیاست نقشی در آن برعهده گرفتهاند و تلاش میکنند مشکلات و ایرادات موجود را ناشی از عملکرد منفی جریان مقابل معرفی کنند. این در حالی است که اگر با نگاه تاریخ سیاسی به مساله کارآمدی نگاه شود، مهمترین گزارهای که به چشم میآید این است که هم در زمانی که اصولگرایان بر مسند قدرت بودهاند و هم در ایامی که اصلاحطلبان تصدی امور را در دست داشتهاند، ناکارآمدیهای مختلفی وجود داشته است.
البته ناگفته نماند که بسیاری از ایرادات مهم کشور که در نگاه همه مردم بهعنوان یک چالش قابل شناسایی است، هم در دوره مسئولیت اصلاحطلبان وجود داشته و اصلاح نشده و هم در زمان فعالیت اصولگرایان. چنین شرایطی توضیحدهنده این مساله مهم است که دوگانه اصلاحطلبی- اصولگرایی از اساس یک دوگانه جعلی است و نهتنها نمیتواند مرتفعکننده موانع یک رقابت سالم در فضای سیاسی باشد که پس از مرحله رقابت سیاسی، در عرصه عمل و کارآمدی هم برآوردهکننده نیازهای اولیه حضور یک فرد در جایگاه مهمی مانند پست ریاستجمهوری نیست.
علاوهبر این هستند بسیاری از فعالان سیاسی منصف در کشور که اگرچه برچسبی چون اصلاحطلبی یا اصولگرایی دارند اما همگی متفقالقول معتقدند بر یکسری اصول باید پافشاری کرد و از آنها نگذشت و در مقابل در بسیاری از موارد نیز باید با نگاه اصلاحطلبی وارد شد و حتی از زیربنا تغییر را آغاز کرد. این وضعیت گویای این است که لازمه عبور از وضعیت کنونی و ارتقای رقابتهای سیاسی در وهله اول و موفقیت در میدان عمل که همان ارائه کارنامهای قابل دفاع از عملکرد است در وهله دوم، عبور از این دوگانه جعلی و توصیف یک دوگانه واقعی و گرهگشا از کار مملکت است.
آنچنان که بسیاری از کارشناسان از جناحهای مختلف بر آن صحه میگذارند، مشکل اساسی و دارای اولویت امروز کشور کنار گذاشتن هرگونه سیاسیکاری و سیاسیبازی در عرصه سیاست و مدیریت کشور در وجه سلبی، گسترش فرهنگ کار، داشتن همت و عزم برای انجام اقدامات بزرگ توام با عقلانیت سیاسی، آیندهنگری و فرار از روزمرگی در وجه ایجابی است. توصیف بسیاری از کارشناسان سیاسی و اقتصادی از عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم این است که ناکارآمدی حاصل تعلق جناحی وزرا و معاونان رئیسجمهور به این حزب و آن جناح سیاسی نیست که هم اینطرفی و هم آنطرفی نشانههای زیادی از ناکارآمدی را دارند و در عوض موفقیت آنجایی حاصلشده که سیاسیبازی و سیاسیکاری کنار رفته و صرفا کار بدون حاشیه و مستمر جایگزین شده است. از اینرو در انتخابات آتی هم اگر قرار بر شکستن فضای کنونی کشور و جلوگیری از تکرار وقایع مرسوم در انتخاباتهای گذشته باشد، باید خارج از فضای بازی اصلاحطلبان- اصولگرایان وارد میدان شد و با مردم سخن گفت.
کسی که دنبال پیروزی است باید تلاش کند بهجای تکرار گذشته، ایدهای جدید برای حکمرانی ارائه دهد. البته مرحله بعد این است که این فرد یا گروه به مردم تضمین دهند بهدور از حاشیهسازی مصمم هستند کار کنند و کار کنند و کار کنند و به قول رهبر انقلاب از لحظهلحظه دوران مسئولیت برای خدمت به مردم استفاده کنند. ناگفته نماند که حرکت در این مسیر صرفا مربوط به چند ماه مانده به انتخابات نیست و باید مبتنیبر یک رزومه کاری و طرحی هدفمند وارد میدان رقابت شد تا باورپذیری ملموسی برای افکارعمومی پدید آید.
آزادیهای مشروع - اباحهگری بهجای دیوارکشی- ولنگاری
دوقطبیهای جعلی بهطور طبیعی در عرصه فرهنگ هم مثل سایر حوزهها ریشه دواندهاند و صفکشیهایی را رقم زدهاند که الزاما واقعی هم نبوده و به بیان دقیقتر هر دو سر این قبیل صفکشیها سر کارند. این قبیل دوقطبیها که از قضا در بزنگاههای انتخابات بیش از همیشه به کار سیاسیون میآیند و ماهیتی تعیینکننده دارند، عمدتا حول و حوش مساله آزادی تعریف میشوند.
لااقل تجربه اینطور ثابت کرده که برخی همواره میکوشند آزادی را امری صفر و یکی میان دیوارکشی و ولنگاری صورتبندی کنند. بر این اساس سالهاست شب انتخابات این دوقطبی به خورد جامعه داده میشود که مردم یا باید به کشیده شدن پرده در پیادهروها و بگیر و ببند و گشت ارشاد و تفکیک جنسیتی در زمین و زمان و... تن دهند، یا رایشان را بهنام کسانی به صندوق بریزند که درصورت پیروزی آنها، با هر لباسی و هر پوششی و هر سر و شکلی که خواستند راهی خیابانها شوند.
این وسط اگرچه هیچکس خود را در طرف منفی ماجرا معرفی نکرده و اینطور نمیگوید که من حامی دیوارکشی و بگیر و ببندم، اما معجزه فضاسازی رسانه و تردستی سیاسیون از سویی و مواضع غلط و خارج از چارچوب از سوی دیگر، کار خود را میکند و اگر فکری به حال آن نشود همانطور که در انتخاباتهای اخیر هم مشاهده شد جامعه را با خود میبرد. تعابیری چون «دختران عوضی» و «زن لاابالی»، آنهم وسط تریبون نمازجمعه و درست جایی که پای امر به معروف و نهی از منکر در میان است تنها یک نمونه از این خطاهاست؛ خطاهایی نظیر امحای دیشهای ماهواره با عبور تانک از روی آنها و قبلتر از آن جمعآوری ماهواره از روی پشتبامها با هلیبرن –که البته خیلی وقت است از مد افتاده- بیش از هرچیز به تقویت این قبیل دوقطبیها کمک کرده و روشن است که برنده آن نیز کدام گروه خواهد بود.
همه اینها در حالی است که اساسا صورتمساله در این زمینه چیز دیگری است. حوزه اجتماع و فرهنگ این روزها بیش از هرچیز محمل دوقطبی پایبندی به قانون و چارچوبهای آن و در مقابل، بیقانونی و هنجارشکنی است. همان قانونی که برگزاری کنسرت را موجه دانسته و برایش مجوز صادر میکند، برای حجاب و فیلترینگ و حضور زنان در ورزشگاه و هزار و یک مناقشه اجتماعی دیگر هم احتمالا نسخه خودش را دارد و در این میان نه میشود با توجیهاتی سلیقهای و مندرآوردی دامنه یکی را بازتر از آنچه باید باشد کرد و نه پذیرفتنی است که از کنار دیگری با دیده اغماض گذشت و به بهانه اولویتبندی با آن مسامحه کرد.
مناسبات حاکم بر فضای اجتماعی و فرهنگی کشور علاوهبر این دوقطبی، در بستر دوگانه آزادیهای مشروع – اباحهگری نیز قابل صورتبندی است. آزادیهای مشروع اعم از هر آنچه فارغ از سلایق خاص در قانون آمده، در مقابل هر تفسیری از آزادی که خاستگاه و نتیجهاش اباحهگری بوده و هزینههای اجتماعی زیادی را بر کشور بار میکند.
در این بین هرگونه فعالیت نابهنگام و ناموجه، بهویژه از سوی جریان مخالف با اباحهگری نتیجهای عکس خواهد داشت و بازی را به زمین دوگانهها مجعول خواهد برد. فیالمثل هنوز روشن نیست چرا برگزاری کنسرت که بهصورت قانونی و به تعدد در هر شهر کوچک و بزرگی برای آن مجوز صادر میشود، در برخی نقاط با محدودیت مواجه است و عدهای مانع آن میشوند. مقاومت در برابر آزادیهای مشروع و قرار گرفتن در برابر آنها بیش از هرچیز هیزم آتش دوقطبیهای جعلی را جفتوجور کرده و البته هزینه آن را به سبد همه کسانی میریزد که همین سوی این دوگانه ایستادهاند.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۰۹۰۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
لزوم نگاه منصفانه به شکستها و پیروزیها در جنگ
درباره تاریخ شفاهی زیاد گفتند و نوشتند که تکرار دوباره آن ملالآور است. ازجمله فعالترین بخشها در زمینه انتشار آثار تاریخ شفاهی، نهادهای دولتی و غیردولتی حوزه دفاع مقدس است. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس (زیر نظر سپاه) نیز یکی از مراکزی است که در سالهای اخیر آثار قابلتوجهی را در زمینه تاریخ شفاهی فرماندهان جنگ منتشر کرده است که ازجمله آنها میتوان به «تاریخ شفاهی محسن رضایی (فعلا ۲ جلد)»، «تاریخ شفاهی حسین علایی»، «تاریخ شفاهی سیدیحیی صفوی» و ... اشاره کرد. بهدلیل جایگاه بالای این فرماندهان که مسئولیتهای اصلی را در دوران دفاع مقدس بهعهده داشتند و بهنوعی مدیریت جنگ در دست آنان بوده است، تاریخ شفاهی آنها بسیار پراهمیت است. از همین منظر برای علاقهمندان به تاریخ دفاع مقدس، مطالعه خاطرات این فرماندهان همیشه مورد توجه بوده است. آخرین کتابی که از این مجموعه مطالعه کردم، «تاریخ شفاهی حسین علایی» و «تاریخ شفاهی سیدیحیی صفوی» است که تاکنون دو جلد از آن منتشر شده است. هر کدام از آثار تاریخ شفاهی منتشر شده این مرکز را میشود به صورت جداگانه بررسی و نقد کرد که مجال دیگری میطلبد و خود مرکز میتواند پیشقدم باشد و جلساتی با حضور نویسندگان و کارشناسان در این زمینه برگزار کند. از این که بگذریم، اگر کتابهای تاریخ شفاهی منتشر شده این مرکز با دقت بیشتر مطالعه شود، چند نکته مهم در این آثار دیده میشود که تذکر آنها برای ادامه مسیر تاریخنگاری صحیح دفاع مقدس خالی از لطف نیست. البته نکاتی که اشاره میشود در همه آثار یکسان نیست اما کم و بیش در همه آنها وجود دارد. همچنین این اشکالات و نکات، منحصر در کتابهای منتشر شده مرکز اسناد و تحقیقات دقاع مقدس نیست بلکه در دیگر آثار تاریخ شفاهی هم دیده میشود.۱- تحلیلهای بعد از جنگی
بخش قابل توجهی از کتابهای تاریخ شفاهی، خاطرات شخص مصاحبهشونده نیست بلکه تحلیلها و نظرات او درباره اتفاقات و حوادث جنگ است. به عبارت دیگر راوی، خاطرات شخصی خود را از آن روزها و اتفاقات نمیگوید بلکه تحلیلهایش را که بعد از جنگ با مطالعه کتابها و از جای دیگر به دست آورده، بیان کرده است. یعنی اتفاقات، عملیاتها و صحنههای جنگ را با نگاه و تحلیل بعد از جنگی که همه چیز مشخص و معلوم شده است، تعریف میکند. خاطرات به گونهای بیان میشود که انگار همه اتفاقات و حوادث را از قبل میدانسته است. مثلامیگوید:«به نظرمن اگر اینطورمیکردیم، بهتر بود.»،«من میدانستم این اشکالات به عملیات وارد است.»، «ما نباید این کار را میکردیم.»،«من گفته بودم که این عملیات، شکست میخورد.» و از اینگونه عبارات. خلاصه این که مصاحبهشونده در جایگاه «دانای کل» نشسته و بهگونهای، حوادث و اتفاقات را روایت میکند که انگار از پیش، همه چیز را میدانسته و پیشبینی میکرده است.این دوستان نباید فراموش کنند که آن روزها در جایگاهی نبودند که همه این چیزها را بدانند. اگر این کتابها با دقت مطالعه شود، خواننده متوجه میشود هر جا که خود راوی در متن حوادث حضور داشته است، خاطرات تازه و نابی بیان میکند اما در صحنهها و جاهایی که حضور نداشته یا دستی از دور بر آتش داشته به کلیگویی و تحلیلهای بعد از جنگی روی میآورد. مثلا بخشهایی از کتاب «تاریخ شفاهی حسین علایی» خاطرات شخصی او نیست، بلکه تحلیلهای او بعد از جنگ و بعد از حادثه است که با مطالعه اسناد و آثار دیگر کسب کرده است. نه این که تحلیل وقایع گذشته فینفسه اشکالی داشته باشد،بلکه غرض تذکراین نکته است که اینها خاطرات شخصی مصاحبهشونده و راوی نیست.در بخشهایی از کتاب دو جلدی «تاریخ شفاهی سیدیحیی صفوی»هم عینا همین مسأله دیده میشودوهمچنین دیگرآثار تاریخ شفاهی. بههرحال یکی ازآسیبهای آثارتاریخ شفاهی این است که حوادث واتفاقات جنگ بانگاه وتحلیل امروزی روایت میشود.روایت تاریخ دفاعمقدس با نگاه و تحلیل امروزی نهفقط تحریف تاریخ جنگ رادرپی دارد،بلکه خودآثارراهم ازاستنادواعتبار ساقط میکند.
۲- سیاستزدگی آثار تاریخ شفاهی
«سیاستزدگی» یکی از آسیبهای جدی کتابهای تاریخ شفاهی و بهطور کلی آثار دفاعمقدس در سالهای اخیر است. متأسفانه در یک دهه گذشته هرچه جلوتر میآییم این مورد در آثار بیشتر و شدیدتر میشود. سیاستزدگی، یعنی آن که راویان، خاطرات خود و مسائل جنگ را با توجه به نگاه سیاسی و جناحی امروز خود بیان میکنند. جالبتر این که حتی به مواردی برمیخوریم که چون دیدگاهها و نظرات سیاسی راوی در دههها و سالهای مختلف تغییر کرده، خاطرات و تحلیلهای او از حوادث و اتفاقات جنگ نیز عوض شده است. بهگونهای که او یک خاطره یا یک حادثه را در دو دوره مختلف به دو گونه روایت کرده که گاهی این دو روایت با همدیگر متناقض است. سیاستزدگی، موجب حذف و اضافه، کمرنگ و پررنگ شدن یا بالا و پایین کردن بسیاری از حوادث و خاطرات جنگ میشود.
۳- پیروزیها و شکستها در تاریخ جنگ
در برخی آثار تاریخ شفاهی شاهدیم فرماندهان و راویان تا مقطع فتح خرمشهر را که دور پیروزیهاست بسیار مفصل و به اصطلاح پر و پیمان تعریف و روایت میکنند. حتی لحن روایتهای این دوره متفاوت است. راویان در این دوره، خاطرات خود را با لحن محکم و پیروزمندانه تعریف میکنند اما از عملیات رمضان (تیر ۶۱) که دور شکستها و ناکامیها شروع میشود، محافظهکارانه برخورد میکنند. بسیاری از حقایق را نمیگویند یا اگر میگویند ناقص، کلی و مبهم بیان میکنند. اختصار، کلیگویی، مبهمگویی، اختلافات و گاه حتی تناقضگویی از جمله ویژگیهای روایتها و خاطرات در این مقطع از جنگ است. هر کس روایت خودش را بیان میکند و این روایتها با یکدیگر اختلافاتی دارد و حتی گاه متضاد هستند. تاکنون کمتر شاهد بودیم که کسی سه چهارماه آخر جنگ را تبیین و تحلیل کند. حتی فرماندهان اصلی جنگ نیز در خاطرات و تاریخ شفاهیهای خود کمتر به اتفاقات تلخ این دوره میپردازند. فراموش نکنیم که تاریخ جنگ، حاصل جمع همه پیروزیها و شکستهاست.
۴- یک افسوس...
گاهی با مطالعه برخی کتابهای تاریخ شفاهی یا آثار دفاع مقدس افسوس خوردم که کاش فرماندهان و مسئولان جنگ از جمله محسن رضایی، سیدیحیی صفوی،علی شمخانی و دیگران، بعد ازپذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان رسمی جنگ که اسلحه خود را زمین گذاشتند، بلافاصله قلم به دست میگرفتند و خاطرات خود را مینوشتند. کاش آنها پیش از آنکه پستهای اجرایی و مسئولیتهای سیاسی بعد از جنگ را بپذیرند خاطرات خود را صادقانه و صمیمانه مینوشتند و برای نسلهای آینده باقی میگذاشتند. کاش این کار را قبل از این که هیچ پست و مسئولیتی بپذیرند، انجام میدادند. خدمتی که آنها با نوشتن خاطرات خود میکردند کمتر از پستی نبود که قبول کرده بودند. نوشتن خاطرات یا انتشار آثار تاریخ شفاهی آن هم۴۰سال بعد ازجنگ هرچند بجا وضروری است اما آفاتی هم دارد ازجمله این که بسیاری ازجزئیات فراموش شده است و مهم این که حوادث ونگاههای بعد ازجنگ، قطعا در نحوه تعریف خاطرات راوی مؤثراست. این موارد ازجمله آسیبهای جدی تاریخ شفاهی استکه ازاعتبار آن تاحدود زیادی میکاهد.
۵- نگران مردم نباشید!
خوشبختانه بسیاری از شهدا نوشتهها و یادداشتهایی ازخود به جا گذاشتهاند. بسیاری از فرماندهان نیز دفترچه یادداشتهایی همراه داشتند و فعالیتهای خود را در جبهه مینوشتند.همچنین ازعملیات فتحالمبین به بعدراویان جنگ در کنار فرماندهان و در قرارگاهها حضور داشتند و همه چیز را ثبت و ضبط کردند. همه این یادداشتها، دفترچهها و نوشتهها حفظ شدند اما در بایگانیهای مراکز نظامی و متولی جنگ خاک میخوردند.به گفته محسن رضایی او درطول هشت سال جنگ۴۰۰ نامه به امام نوشته است. حدود ۴۰ سال از پایان جنگ گذشته است،چرا این نوشتهها ویادداشتها رامنتشرنمیکنند؟ این یادداشتها و نوشتهها قطعا مستندترین و بیواسطهترین اسناد و مدارک دفاع مقدس است چون آنها راکسانی نوشتهاندکه دروسط میدان جنگ وسرصحنه حوادث حضور داشتند. انتشار یادداشتها ودفترچههای شهدا و نوشتههای راویان جنگ باید از اولویتهای مراکز و نهادهای متولی دفاع مقدس باشد نه این آنها را در کمدها حبس کنند. شما منتشر کنید و نگران مردم نباشید، آنها میخوانند و خود قضاوت خواهند کرد.