خوانش جدید از سنت فلسفی پرفروغتر از انرژی اتمی است
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۲۰۱۰۴
دو بخش از گفتوگوی تفصیلی با نصرالله حکمت، استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی با تیترهای «ثمره مدرنیته رفاه بدون رضایتمندی است/ شباهتهای تکنولوژی غربی به حمله مغولها» و «جریان روشنفکری دینی و دین روشنفکری، فلسفه اسلامی را نمیشناسند» منتشر شد که استاد حکمت در این دو بخش با بیان اینکه فلسفه غرب صرفاً به انسان هفتاد ساله میاندیشد و رفاهی را که در بستر مدرنیته به دست آورده، هرگز رضایتمندی را در پی ندارد، بیان میکند: در مقابل فلسفه اسلامی و میراث فلسفی ما، به انسانی ازلی و ابدی میاندیشد و فیلسوف مسلمان توانسته بذر بحرانی را که در فلسفه ارسطو وجود داشت کشف کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همچنین در تبیین علل ایجاد گسست بین نسل امروز و سنت فلسفه اسلامی این گونه مطرح شد که اکنون جریان روشنفکری دینی ما و البته دین روشنفکری، سنت دینی و فلسفی ما را نخواندهاند، ولی قاطعانه در مورد کل این سنت و دین و وحی حرف میزنند؛ این قبیل مسائل موجب شده تا از سنت فلسفی خود فاصله بگیریم. چیزی که در پارادایمهایی غربی اتفاق افتاده، این است که پرسشهای خود را از دست دادهایم و یا آنها جوابهای از قبل تعیینشدهای دارد، اما باید پرسشها را احیا کنیم و با کولهباری از پرسش به سراغ متن برویم تا این ارتباط برقرار شود.
در ادامه بخش سوم این مصاحبه از نظر میگذرد؛
ایکنا؛ اشاره کردید که بین ما و سنت ما گسستی به وجود آمده است. حال پرسش این است که اگر این ارتباط برقرار شود، آن وقت میتوانیم در مورد خروجی ملموس فلسفه اسلامی سخن بگوییم؟
بله، در این فرض فلسفه اسلامی میتواند خروجیهای ملموس زیادی داشته باشد. این اواخر بحث علوم انسانی ـ اسلامی مطرح شد که بنده نیز در مورد آن مطالبی نوشتم. اکنون در شرایطی قرار داریم که هر وضعیت جدید که در جامعه ما ایجاد میشود، مسئله آن حل نمیشود و به حاشیه میرود؛ یعنی هر مسئلهای را که مطرح میکنیم، بلافاصله در فضای شلوغی قرار میگیرد.
طرح صورت مسئله در صفحه شلوغ
در قدیم این گونه بود و اکنون نیز همین گونه است که وقتی میخواهند صورتمسئله را بنویسند، روی یک تخته «وایتبرد» یا «تخته سیاهی» مینویسند. در واقع صورتمسئله را روی تخته کاملاً خالی مینوشتیم، اما امروز مسائلی که مطرح میشود، اعم مسائل سیاسی، اجتماعی و ... در یک صفحه شلوغ مطرح میشود، گویی که این مسئله گم میشود و حواشی است که به متن میآید. این وضعیت امروز ما است و یکی از مسائلی که به این سرنوشت دچار شد، علوم انسانی اسلامی بود. یک جمع کثیری میگویند میشود و ردیف بودجه و امکانات میگیرند که خروجی هم نداشته و یک عده هم میگویند که نمیشود.
افرادی که میگویند میشود، از این طریق امکانات میگیرند، افرادی که میگویند نمیشود نیز به نتیجه کار موافقان استناد میکنند و میگویند که چند سال برای تحقق این مسئله تلاش کردید و دویدید، اما نشد. یکی از روشنکفران دینی که شخصیت قابل احترامی است استدلال میکرد که «ادَلُّ الدَّلِیلِ عَلَی اِمکَانِ الشَّیءِ وُقُوعُه»؛ یعنی علوم انسانی اسلامی شدنی نیست، برای اینکه تاکنون نشده است. در حالی که اینجا مغالطه است، چون از وقوع به امکان میرسیم و از عدم وقوع به عدم امکان نمیرسیم. اگر چیزی واقع است میگوییم ممکن است که واقع شده است، اما اگر چیزی واقع نشده، دلیل بر عدم امکان آن نیست.
50 سال قبل موبایل نداشتید، اما اکنون دارید. یک صد سال قبل هواپیما هم نداشتید، اما اکنون دارید. بنابراین این مغالطهها در جریان هستند و هم دین روشنفکری و هم روشنفکری دینی لبریز از این مغالطههاست؛ بنابراین این بحث به همین سادگی مچاله شد و یک عده گفتند که میشود و یک عده هم گفتند که نمیشود و به همین دلیل حول این مسئله جنجالهایی کردند، در نتیجه اصل مسئله کنار رفت و گم شد.
سرنوشت انسان ناخودآگاه در دستان ناخودآگاه
اما بپردازم به پرسش شما. چرا راه دور برویم! بنده اثری به نام «شاکلهشناسی» نوشتهام که این کتاب حاصل همین سنت و یکی از مصادیق علوم انسانی اسلامی است. در مقدمه کتاب نیز عرض شده که این شاکله دو روایت دارد؛ روایت دروندینی و روایت بروندینی. این کتاب بر اساس روایت دروندینی است که البته روایت بروندینی آن را نیز در دست تألیف دارم، اما در اصل با قرآن به این شاکله رسیدهام.
در ابتدای کتاب بحث شاکله را مطرح کردم و بعد در اواخر، بحث ناخودآگاه را مطرح کردم که انسان شاکله دارد، اما ناخودآگاه ندارد. به همین دلیل انسانها بر سر دو راهی انسان شاکله و انسان ناخودآگاه هستند، اما اگر من را مخیر کنند، انسان شاکله را دوست دارم. برای اینکه سرنوشت انسان ناخودآگاه را ناخودآگاه او مینویسد و من دوست دارم سرنوشتم را خودم با دستان خودم رقم بزنم.
بیشتر از تحلیل به تجمیع نیاز داریم
بنابراین، مبحثی که مطرح کردهام برای انسان امروز است که از دل سنت ما درآمده است. انسانها با این سنت میتوانند زیست کنند و با شاکله میتوانند زیست زیباتری داشته باشند و بسیاری از مشکلات خود را حل کنند. روانکاوی و آنالیز، اعم از آنالیز رؤیا و آنالیز تداعیآزاد وجود دارد که از طریق تداعیآزاد یک نفر شما را تحلیل میکند، اما خطرناک است و ما بیش از تحلیل، به تجمیع احتیاج داریم. انسانها بیش از آنالیز به تجمیع نیاز دارند. انسان باید یک تکه بشود. انسان باید یک پارچه بشود و همه مشکلات او برای تکهتکه شدن او است.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیهر تکه وجود انسان یک طرف است. چرا انسان دچار اضطراب و درماندگی میشود و در مقابل کوچکترین مسئلهای درمانده است؟ برای اینکه تکهتکه شده. آن پدر پیر فرزندانش را جمع کرد و یک چوب به دست آنها داد که توانستند این چوب را بشکنند، سپس دو عدد چوب به آنها داد که باز هم شکسته شدند، اما وقتی که 10 عدد چوب به آنها داد فرزندان دیدند که نمیتوانند آن را بشکنند؛ بنابراین ما هم وقتی که تکهتکه شویم به راحتی شکسته خواهیم شد. از این رو به تحلیل نیاز نداریم بلکه به تجمیع نیازمندیم.
همچنین تحلیل، فضای خصوصی ما را برای دیگران باز میکند، ولی ما در سنتمان حق نداریم کسی را در فضای خصوصی خود راه بدهیم و نباید وارد فضای خصوصی افراد شویم، اما با آنالیز وارد فضای خصوصی افراد میشوند که ایجاد خطر میکند. معتقدم در دوره کنونی به تجمیع نیاز داریم و این گفته نیز حاصل این فلسفه است.
گسست از سنت
اکنون حکم فردی را داریم که هم از حلوای قم مانده است و هم از شوربای کاشان؛ یعنی از سنت خود منفصل و گرفتار گسست هستیم و آنجا را نیز نصفه و نیمه خواندهایم و این وسط ماندهایم. بنابراین گرفتاریم و نه این طرفی هستیم و نه آن طرفی. در حالی که اگر بنشینیم با سنت خودمان ارتباط برقرار کنیم و حقایقی که در این متون آمده بدست آوریم، به امروز بیاوریم و مسائلی که با آن درگیر هستیم را در برابر این سنت بگذاریم و به او بشناسانیم، به سادگی میتوانیم راهحل بسیاری از مشکلات را پیدا کنیم.
ایکنا؛ پس در این صورت میتوانیم بگوییم که اگر این انسان وارد سیاست، اقتصاد و ... شود، چون پشتوانهاش میراث فلسفی دقیق و مبتنی بر این توضیحات است، میتواند مشکلات را حل کند.
بله، امروز در این فضا، اقتصاد اسلامی تبدیل به یک جوک شده است، زیرا هیچکاری نکردهایم. در این 40 سال، براس سنتمان کاری انجام ندادهایم، بلکه بر انفصال و گسستی که با آن داشتیم افزودهایم. در حالی که بارها گفتهام که یک خوانش جدید از این سنت فلسفی ـ عرفانی برای مملکت ما از انرژی اتمی هم اهمیت بیشتری دارد.
انرژی اتمی تکنولوژی است و میتوان با هزینه کمتر وارد آن شد و این همه بها برای آن نپرداخت، اما این سنت برای این مملکت است و هیچ کجای دنیا نیست و باید این را احیا میکردیم. در این صورت میتوانستیم این سنت فلسفی ـ عرفانی را صادر کنیم. مردم بیش از انقلاب، به اخلاق و ادب ما نیاز داشتند. برخی از خود ما بیادب شدیم و همهچیز را تخریب کردیم. اگر به این ادب و این انسانیت میپرداختیم، آن وقت میتوانستیم آن را به همه دنیا صادر کنیم.
اگر معنای انقلاب بههم ریختن همه چیز باشد، مردم دنیا به بههم ریختگی احتیاجی ندارند، اما به عشق، محبت و احترام متقابلی که در سنت و انقلاب ما موج میزد نیاز دارند. از قول پیامبر(ص) است که فرمودند میدانید چرا به مؤمن، مؤمن میگویند؟ پیامبر(ص) فرمودند برای اینکه مردم، هم جانشان و هم مالشان از دست او در امان است. همین یک کلمه بس است و همه دنیا دنبال این امان هستند که یک نفر نباشد تا به آنها تعرض کند. انسانها به دنبال این هستند که به جان، مال و حوزه خصوصی آنها احترام گذاشته شود و اگر همین را در مدت گسترش داده بودیم، امروز همه دنیا به ما التماس میکردند که به آنها بیاموزیم چطور میتوانیم به یکدیگر احترام بگذاریم.
ایکنا؛ به نظر شما با این شرایط موجود، چه زمانی و تا کی باید منتظر بمانیم که این احیاگری صورت گیرد؟
بعید میدانم که در این روزگار، شدنی باشد. میتوانیم در سطح خُرد و نه در سطح کلان، حرکتهایی را داشته باشیم. بنده در کتاب شاکله، عرض کردهام که اول باید خود را در این حوزه و فضا قرار دهم و بعد هم به دنبال تک انسانها باشم. اینکه بخواهیم جریانی را ایجاد کنیم که دنیا را زیر و کنیم، خیر، این طور نیست و با مبانی اعتقادی ما نیز سازگاری ندارد، چون دنیا دارد به سمت یک گسترش بیداد حرکت میکند و نمیتوانیم عدل را در عالم برقرار کنیم، بلکه باید صاحب عدل بیاید و عدل را برقرار کند.
ولی در عین حال میتوانیم کارهای خُرد، در مود تک انسانهایی که علاقهمند هستند انجام دهیم که در این کشور هستند. البته که ممکن است در آنسوی دنیا نیز انسانهایی باشند که دلشان شور میزند که بتوانند این طور زندگی کنند که میتوانیم این نحوه زیست را در اختیارشان قرار دهیم. فارابی وقتی بحث فلسفه سیاست و مدینه فاضله را مطرح میکند، تعبیر زیبایی دارد و میگوید که گاه مدینه فاضله یک مشت افراد غریب هستند و اسم غربا را نیز روی آنها گذاشته است. میگوید که در هر سرزمینی یک آدم است که اینها مدینه فاضله هستند که دور از هم زندگی میکنند، اما دلهای اینها با هم است و انسان هستند که من اسمشان را مدینه فاضله در تبعید گذاشتهام.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری قرآن اندیشه فلسفه سنت سؤالات مدرنیته مشکلات امروز سنت فلسفی سنت عرفانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۲۰۱۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سفر رئیس سازمان انرژی اتمی ایران به بوشهر
به گزارش ایسنا، اسلامی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران ساعتی پیش با استقبال استاندار و مسئولان استانی وارد فرودگاه بوشهر شد.
با حضور اسلامی، کلنگزنی ۳۵۰۰ واحد مسکونی در منطقه تنگک شهر بوشهر انجام میشود.
ادای احترام به مقام شهدا، شرکت در همایش هوش مصنوعی در دانشگاه خلیج فارس، بازدید از آب شیرینکن ۷۰ هزار متر مکعبی نیروگاه، نشست خبری با اهالی رسانه و بازدید از بخشهای مختلف نیروگاه نیز از دیگر برنامههای رئیس سازمان انرژی اتمی ایران است.