زندگی در باستی هیلز لواسان جرم است؟
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۷۷۹۷۳
صراط:
اخیراً با برداشتن دروازه ورودی شهرکی در منطقه لواسان نزدیک تهران، ویلاهای چند ده میلیاردی این منطقه در معرض دید افکار عمومی قرار گرفت. شهرکی که به آن«باستی هیلز» میگویند و به اعلام رسانهها و براساس برآوردها قیمت برخی ویلاهای آن بالای ۵۰۰ میلیارد تومان است.
به گزارش اطلاعات آنقدر وجود این شهرک به اصطلاح لاکچری و عیان شدن وضعیت آن مورد توجه قرار گرفت که بخش قابل توجهی از مقالات نشریات و خبرگزاریها و حتی اظهارنظرهای مقامات را به خود اختصاص داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این رابطه نکات قابل بحثی وجود دارد که بدنیست به اختصار به آن بپردازیم.
۱ـ تعجب نمایندگان مجلس شورای اسلامی آیا جای سؤال ندارد؟
یکی از وظایف نمایندگی نظارت بر کار دستگاههای اجرایی است. نمایندگان پارلمان که معمولاً اکثر آرایشان را از همان بخش اکثریتی میگیرند که با حقوق حداقلی روزگار میگذرانند آیا به وظایف نظارتی خویش به درستی عمل کردهاند؟ این کاخها یک روزه یا یک ماهه و یک ساله که بنا نشدهاند.
چندین سال است که فاصله طبقاتی هر ساله اوضاعی بدتر از سال پیش پیدا میکند. بسیاری از این کاخها نتیجه ویژهخواری و عدم وجود نظارت کافی، نادیده گرفتن قانون و خرید قانون توسط پول و عدم برخورد قاطع با متخلفان و ویژهخواران بوده است و از همه مهمتر تأخیر و اهمال در ایجاد اصلاحات ساختاری در اقتصاد کشور که زمینههای پیدایش این فاصله طبقاتی چشمگیر را از بین ببرد.
۲ـ در همان دورانهایی که مقامات اجرایی و تقنینی و قضایی کشور درگیر مجادلات سیاسی و جناحی بودهاند و متأسفانه در موارد عدیدهای اندیشه به مشکلات ساختاری و زیربنایی کشور را اولویت نخست نمیدیدند زرنگهای رند و اکثراً دزدهای با چراغ گزیدهتر بردند و هنور هم میبرند. هنور هم سامان دادن به اوضاع و احوال قوانینی که جلوی سوء استفادهها را بگیرد و به طور اصولی و ریشهای مشکل تولید کشور را حل کند و بازار دلالی و سوداگری را کمرونق و پرهزینه سازد و با وجود تمام هشدارها و اظهارنظرها و ابراز تعجبها در اولویت نخست نیست.
۳ـ باستی هیلز و باستی هیلزهای دیگری که در بسیاری از شهرهای بزرگ و مناطق خوش آب و هوا و اکثراً با تجاوز به عرصههای طبیعی و نابودی محیطزیست سربرآوردهاند مگر جز این است که محصول عدم شفافیت و محدودیت در دسترسی به اطلاعات مالی افراد و گروهها و شرکتها هستند؟ پس از گذشت چهار دهه دولت و مجلس و قوهقضائیه و نظام بانکی و نهادها و بنیادها و بخشهای اقتصادی عمومی و… در این رابطه چه کردهاند؟ به عنوان یک نمونه کوچک هنوز فهرست بدهکاران بزرگ بانکی از جیب مقامات بیرون نیامده است.
۴ـسید محمد بحرینیان، صنعتگر و پژوهشگر توسعه اخیراً در سمینار دین و اقتصاد در سخنرانی خویش میگوید: هنوز تاجر باشیها که در شرایط نیمه استعماری در ایران شکل گرفتند جامعه را به سمت نادرستی در مصرف افسار گسیخته پیش بردند به نحوی که از ۱۲۷۹ تا ۱۲۸۲ که نخستین منابع نفتی پیدا شدند و از آن زمان تا ۱۳۰۰ بطور مرتب با کسری تراز بازرگانی روبرو بودیم و تنها از طریق مصرف با دنیای مدرن آشنا شدیم نه از مسیر تولید و به تعبیر دکتر رضا قلی برای بومی کردن علوم اجتماعی باید مسأله بومی باشد. از هر جایی میشود نظریه آورد اما نظریه باید تن به تن واقعیت بخورد و مسأله را حل کند اما متأسفانه با استفاده نا به جای دولتها از نفت جهت خرید محبوبیت، بدون طی کردن مراحل و توالی یکباره وارد دولت رفاه شدیم بدون آنکه پختگی لازم را به همین دلیل طی کرده باشیم…
۵ـ باستی هیلز، اتفاق وحشتناکی نیست. در بسیاری از کشورهای پیشرفته نمونههایی به مراتب لاکچریتری را میتوان سراغ گرفت. با این تفاوت اساسی که تکلیف مالکان ثروت روشن است. اینکه اولاً چه کسانی هستند. این ثروت را از چه راهی به دست آوردهاند. چه قدر مالیات دادهاند و اصولاً چقدر ثروت دارند و چقدر ثروت برای کشور آفریدهاند. شوربختانه اما در اینجا تقریباً هیچکدام اینها روشن نیست.
۶ـ دهههاست که ما به سرمایه و سرمایهداران و مظاهر و جلوههای سرمایهداری تاختهایم. اما همزمان و همچنان تقریباً همیشه در کنار ناسزا به آنان زمینههای تکثیر و رشد آنان را هم فراهم آوردهایم یعنی به جای مبارزه با علت خواسته یا ناخواسته، از سر حسن نیت و دلسوزی یا رد گمکنی و فرافکنی به معلول اشاره کردهایم و خسته نشدهایم و ظاهراً خسته هم نمیشویم.
۷ـ سرمایهداری بدنیست. رفاه هم بدنیست. جامعه بیطبقه توحیدی هم شعار چپیها و تندروهای ابتدای انقلاب بود اما سرمایهداری در ایران حتی اصول ابتدایی سرمایهداری کشورهای سرمایهداری را ندارد که حداقل در ظاهر میزان و مقصد و منشأ آن شفاف باشد یا کار و تولید و رونق و اشتغال و ثروت ملی بیافریند و مالیاتش ستانده شود. در همان بورلی هیلز آمریکا اگر مالک یک کاخ مالیاتش را نداده باشد و یا پولشویی کرده باشد پدرش را در میآورند اما متأسفانه در اینجا دارایی افراد از جمله اسرار مملکتی است حساب بانکی و منشأ ثروت او هم همینطور، مالیات بر ثروت هم جای چندانی ندارد. مالیات بر عایدی سرمایه هم سالهاست در حرف مانده است. حتی عوارض سالانه همین کاخها و ویلاها و مالیات نقل و انتقال آنها نیز خندهدار است. بعضاً آب و برق و گاز و خدمات دیگر آنان احتمالاً مشمول یارانههای خندهدار انرژی، شاید یارانه نقدی آنان نیز هنوز برقرار…
۸ـ باستی هیلزها واقعیت اقتصاد غیرشفاف، رانتی، زیرزمینی و دلال و سوداگر پرور کشور است. برآشفتگی هم ندارد. اگر تمام باستی هیلز لواسان را هم خراب کنیم چاره کار نیست. نه نیازی به بدنام کردن آنهاست و نه ناسزاگفتن به صاحبان و مالکان آنها. در سایه مناسبات نفتی و رانتی و غیرشفاف کاخهای با شکوهتری نه اینجا بلکه در کانادا و لندن و لسآنجلس و… با خروج ارز و سرمایه این مملکت بنا شدهاند که دیگر دستمان به هیچکدامشان نمیرسد و تا زمانیکه ریشههای پیدایی چنین شکافهای عمیقی را پیدا نکرده و درصدد خشکاندن آن برنیایم کاری از پیش نمیبریم .
منبع: صراط نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۷۷۹۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنایت هولناک در لواسان؛ کشف جسد در بشکه اسید
این فرد ادامه داد: ساعتی پیش نیز دوست برادرم تماس گرفت و مدعی شد که محسن یک نفر را به قتل رسانده است و برای اختفای جسد و معدوم کردن مقداری مشروبات الکلی، به کمک نیاز دارد!
به گزارش اعتماد، پس از تشکیل پرونده و ثبت شکایت، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی (ویژه فقدان) با دستور بازپرس جنایی تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند و در نخستین گام دوست فرد گمشده را به نام آرش هدف بازجویی قرار دادند.
او در اظهارات ضدونقیضی گفت: «هنگامی که محسن از طریق تماس تلفنی درخواست کمک کرد، به خانهاش رفتم، اما فقط مشروبات الکلی را معدوم کردیم؛ جسد را ندیدم به هیچ عنوان نیز قبول نکردم که آن را مخفی کنم!»
بازپرس جنایی در این شاخه از تحقیقات دستور داد اقدامات اطلاعاتی کلید زده شود که مشخص شد چند روز قبل از اینکه فقدانی محسن اعلام شود از کارت بانکیاش در یک مغازه مصالحفروشی بشکه خریداری شده است که همین سرنخ کافی بود تا گرهی از این پرونده مرموز باز شود.
طولی نکشید که کارآگاهان سراغ مغازه مصالحفروشی رفتند و با بازبینی دوربینهای مداربسته متوجه شدند زن جوانی این بشکه آبیرنگ را خریداری کرده است که در ادامه اقدامات اطلاعاتی حاکی از آن بود که زن جوان نامزد آرش است!
همین کافی بود تا آرش و نامزدش با دستور قضایی دستگیر شوند؛ زن جوان در همان بازجوییهای اولیه گفت: «چند وقت قبل با آرش نامزد کردم؛ برای خرید لوازم به سمت جنوب تهران رفتیم، اما او ناگهان ترمز کرد و به بهانه اینکه جای پارک نیست یک کارت بانکی به من داد و درخواست کرد به مغازه مصالحفروشی بروم و یک بشکه بخرم؛ پس از اینکه خرید را انجام دادم بشکه را داخل صندوق عقب گذاشتیم و به سمت خانه محسن رفتیم؛ در آنجا آرش تنهایی با بشکه به خانه موردنظر رفت و بیست دقیقه بعد به پایین آمد!»
با قوت گرفتن فرضیه به قتل رسیدن آرش توسط زن و مرد جوان، تجزیه و تحلیلهای اطلاعاتی به صورت ویژهای توسط تیم جنایی کلید زده شد و بررسیها نشان میداد که اوایل فروردینماه امسال، جسد سوخته یک مرد در داخل یک بشکه آبیرنگ در گردنه برگ جهان منطقه لواسانات به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، گزارش داده شده بود که با اعلام این خبر، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدند و با تحقیقات میدانی پی بردند که مرد جوانی به قتل رسیده است و عاملان جنایت جسد را به همراه محلول اسید داخل بشکه قرار داده و پس از انتقال به ارتفاعات گردنه برگ جهان پا به فرار گذاشتهاند.
با توجه به شباهت سرنخهای موجود و جسد کشف شده در لواسانات، خانواده محسن برای آزمایشهای DNA راهی پزشکی قانونی شدند که ازسوی متخصصان پزشکی قانونی مشخص شد که جسد سوخته متعلق به محسن است؛ از سوی دیگر اقدامات فنی نشان میداد که آرش با پسر جوانی برای از بین بردن جسد به صورت پیامکی در ارتباط بوده و برای او نوشته است: «بیل را خریدی؟»
در مرحله بعدی، کارآگاهان پسر جوان را بازداشت کردند که او در جریان بازجوییها گفت: آرش مرتکب قتل شده است؛ او چندی قبل به من زنگ زد و درخواست کرد بهازای دریافت پول یک جسد را از بین ببریم؛ به خاطر همین به آدرسی که فرستاده بود، رفتم، جسد و محلول اسید را با کمک یکدیگر داخل بشکه آبیرنگ قرار دادیم، پس از آن به تنهایی بشکه را به ارتفاعات گردنه برگجهان بردم و بلافاصله فرار کردم. پس از تکمیل پازلهای پرونده و اعترافات پسر جوان و نامزد آرش به جرم خود، آرش همچنان منکر هرگونه ارتکاب جنایت بوده و به قتل اعتراف نکرده است، اما تحقیقات جنایی همچنان ادامه دارد.
با دستور قاضی غلامحسن صادقزاده؛ بازپرس ویژه قتل شعبه هفتم دادسرای امور جنایی، متهمان برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده دراختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند.