كبيري كه صغير شد
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۹۴۲۳۳
نيازي نيست به اوراق زرد و كهنه تاريخ رجوع كنيم يا دوران طلايي ملكه ويكتوريا را به ياد بياوريم تا قدرت و عظمت بريتانياي كبير برايمان تداعي شود. تا همين چند سال پيش هم يعني تا همين چهل، پنجاه سال پيش هم، آفتاب در پادشاهي بريتانيا غروب نميكرد و اغلب ملوك دنيا تنها زير سايه سنگين ملكه احساس امن و آسايش ميكردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دستهاي پنهان، گاهي هم آشكار انگليسيها در اداره دنيا قابل مشاهده بود يا لااقل احساس ميشد. فقط ما ايرانيها نبوديم كه شوخي و جدي به هر معضل پيچيدهاي ميرسيديم، ميگفتيم «كار كار انگليسيهاست»، باقي مردم دنيا هم - عليالخصوص روشنفكران و هوشياران- تلقيشان اين بود كه هياتمديره زيرزميني دنيا، در يكي از ايستگاههاي متروك مترو در لندن مستقر است و از آنجاست كه جنگ و چپاول و جور و ستم دنيا برنامهريزي و كنترل ميشود. انگليس را مردم دنيا اختاپوسي فرض ميكردند كه اگرچه سرش در بوكينگهام بود اما ايادي درازش در آسيا و امريكا و اقيانوسيه آتش ميسوزاندند و اسباب زحمت دنيا را فراهم ميآوردند. ايران هيچگاه مستعمره انگليس نبود معذلك به لطف ضعف و ناتواني قاجارها و پهلويها، آنها هر كاري خواستند در ايران كردند و عملا عقبافتادگي سياسي و صنعتي ما را باعث شدند. مردم حق داشتند هر اشكال و ادباري كه بر سر راه خود ميديدند به انگلستان نسبت دهند. انگليس رسما در كار و بار شاه و وزيرانش دخالت ميكرد، اقدامات ميهنپرستانه معدودي زعماي خيرخواه را مانع ميشد، جلوي پاي وزيران مصلحتانديش سنگ ميانداخت و... هيچ ننگي براي خاندان پهلوي بالاتر از اين نيست كه اولي امربر رسمي انگليس بود، دومي امربر انگليس و امريكا، پا ميداد ديگران را هم بلهقربان ميگفت. بعد از جنگ جهاني دوم، همان موقع كه انگليسيها شاه مملكت ايران را وادار به استعفا كردند و به منفا فرستادندش، در اراك محبس ساختند و بسياري از رجال نامدار ايراني را مواخذه و زنداني كردند. اين درد به جان وطنپرستان ايراني بسيار گران آمد كه تير و تركشهاي جنگ جهاني دوم به ايران بيطرف اصابت كند و انگليسيها خودشان را محق بدانند كه امرا و وزرا و سرهنگان ارتش را در ايران محاكمه و تنبيه كنند... معذلك دايما يكسان نباشد حال دوران غم مخور. تلك الايام نداولها بين الناس. آن انگليسي كه سطوت و شوكتش را حتي دشمنانش نميتوانستند منكر شوند، رفته رفته به چنان ضعف و فتوري رسيد كه آخر سر، خانه پرش، به مقام دنبالهروي از امريكا نائل شد. اگر فيلم گوسترايتر را نديدهايد، ببينيد. رومنپولانسكي، اين كارگردان زيرك لهستاني پرده از اسرار قدرت برداشته و حقيقت تشكيلات سياسي انگليس را بر ملا كرده. تا قبلش نه فقط در سينما و ادبيات كه در عالم واقع وانمود ميشد همه كاره دنيا انگليس است بقيه عمله اكره ملكهاند. اما اين دروغ سالهاست كه رنگ باخته و حقيقت براي هوشياران عالم آشكار شده كه انگليس با سيلي صورتش را سرخ نگه ميدارد و در همه چيز، از جمله سياست نه فقط مطيع و منقاد بلكه كارپرداز كاخ سفيد است. در قرن بيست و يكم گفتار و رفتار بعضي از روساي جمهور ايالات متحده با انگليس طوري است كه گويي دارند با فرماندار يكي از ايالات خود سخن ميگويند. تمام زرنگي انگليس در سالهاي اخير اين بوده كه نگذاشته افول گسترده و همهجانبهاش سر و صدا كند و تشت رسوايياش از بام بيفتد. بخواهيد نشانههاي اين افول را ببينيد، ميتوانيد روزنامههاي انگليسي و امريكايي را از زمان ميجر و بلر تا امروز تورق كنيد. اوج فلكزدگي و بيارادگي انگليس را ميتوانيد در زمان بوش پسر، در قضيه حمله امريكا به عراق ببينيد. بلر را مطبوعات لقب داده بودند «دم سگ بوش». يعني حتي بوش براي بلر به اندازه سگ وفادار و همراه هم اعتبار قائل نبود... اشتباه نكنيد. من اين حرفها را به قصد تخفيف انگليس نميزنم، ضمن اينكه اگر اين كار را بكنم، كار بدي نكردهام. اما الان عرضم چيز ديگري است. نه شعار ميدهم و نه دشمني با بريتانيا وادارم كرده تا از دور ناسزايش بگويم و سينهام را سبك كنم. نه. عرضم اين است كه بر صندلي چرچيل، آن سياستمدار كهنهكار كسي نشست كه منزلتش در حد دم سگ بوش بود و در جنگ عراق از خود هيچ ارادهاي نداشت، بر جاي تاچر هم زني نشسته كه نه فقط از عهده يك برگزيت ساده برنميآيد، بلكه زود به گريه ميافتد، توسط دختر ترامپ تحقير ميشود، ترامپ احمقش ميخواند و... قبلا ميپنداشتيم كه سيا از امآيسيكس حرفشنوي دارد. سينما هم به اين پندار ما دامن ميزد و در قصههاي جيمزباند گفته ميشد كه حالا حالاها ماموران سيا بايد بدوند تا به گرد ماموران اينتليجنت سرويس برسند. اما حالا كه ترامپ پردهها را از روي مناسبات واقعي قدرت پس زده، معلوم شده كه امآيسيكس دست بالاي يكي از ادارات زيرمجموعه سيآياي است. در قضيه توهين آشكار ترامپ هم به سفير بريتانيا در امريكا معلوم شد كه دولتمردان انگليسي سخت متزلزل و خائفند، براي به دست آوردن دل رييسجمهور ايالات متحده حاضرند تن به خفت و خواري بدهند. يكبار براي تفنن هم كه شده بعضي از متون دوره قاجار را در دست مطالعه بگيريد تا ببينيد چطور انگليس گرفتار مكافات عمل شده و در برابر امريكا همان رفتارهايي را ميكند و حرفهايي را ميزند كه صد سال جلوتر رجال قاجار خطاب به وزير مختار انگليس ميگفتند.
گاهي ناظران سياسي در فهم كار و كردار ترامپ به ترديد ميافتند كه او واقعا دشمن چه كسي است؟ آنقدري كه ترامپ فرانسه و آلمان و خصوصا بريتانيا را در اين سه سال تحقير كرده و تخفيف داده، به دشمنانش چيزي نگفته. هيچ بعيد نيست كه اسراييل، امريكا را بر آن داشته باشد كه اروپا و اعراب را سرافكنده كند. سرافكندگي انگليس منحصر به مناسباتش با ايالات متحده نيست. آن انگليس سياس و كيسي كه ما در ذهن داشتيم، هيچ نسبتي با اين كشور پر مساله ندارد. نگاهي به مناسبات قدرت و زد و بندهاي سياسي در اين چند سال اخير بيندازيد تا حساب كار دستتان بيايد كه انگليس حتي از پس حل و فصل بحرانهاي ساده و ابتدايي خود نيز برنميآيد. قضيه ولز، قضيه اسكاتلند، همين قضيه برگزيت و دهها مساله خرد و بزرگ گواهي ميدهند كه ما در فصل جديد دنيا نه با بريتانياي كبير كه با بريتانياي صغير مواجهيم. صغيري كه اگر قيمي چون ايالات متحده نداشته باشد حتي از پس تعامل با خاورميانه برنميآيد. حالا كه حتي با قيمش هم برنميآيد. بيبيسي فريبتان ندهد و جلوي چشمتان را نگيرد تا حقيقت را نبينيد. حقيقت اين است كه آن امپراتوري باشكوه جلوي چشممان فروريخته و از او جز نامي نمانده. حالا بگذار بر سر نفتكش اولدرم بلدرم كند، ما كه ميدانيم او بدون اذن امريكا آب نميخورد...
منبع: اتاق خبر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.otaghnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اتاق خبر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۹۴۲۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا ایران بزرگ و قدرتمند نمیخواهد وارد جنگ با اسرائیل شود؟
فرارو- غسان شربل، مدیر مسئول روزنامه الشرق الاوسط
به گزارش فرارو به نقل از الشرق االاوسط، خطرناکترین نکته در مورد شعلههایی که امروز خاورمیانه را فرا گرفته، آن است که بازیگران قدرتمند توانایی راه اندازی و به راه انداختن یک جنگ را دارند، اما توانایی پایان دادن به آن با یک ضربه ناک اوت یا یک توافق قابل دوام را ندارند. گستردگی بحران نشان میدهد که آرامبخشها بی فایده هستند. آنها پیشتر آزمایش شده اند و صرفا جنگهای شدیدتری را به همراه داشته اند.
راه حلهای واقعی مستلزم تصمیمات دردناک و غیرمحبوب هستند که به نظر میرسد طرفین قادر به اتخاذ آن نیستند. بنابراین، به نظر میرسد که منطقه در یک تله خطرناک و درگیری آشکار صرفنظر از شدت آن گرفتار شده است. مردم خاورمیانه شاهد وقوع تحولات دردناک هستند. ایالات متحده نیازی به نشان دادن قدرت خود ندارد. در میانه فروپاشی در خاورمیانه نقش روسیه محدود به نظر میرسد و چین بسیار دور است. هیچ کس برای جایگاه آمریکا در صندلی راننده رقابت نمیکند. آمریکا نیروی بزرگی است که نباید با آن دشمنی کرد. این یک منبع نگرانی به درجات مختلف برای متحدان و دشمنان آن کشور است.
در پی عملیات طوفان الاقصی آمریکا ناوگان خود را به منطقه اعزام کرد تا از سرایت جنگ و تبعات آن جلوگیری کند. امریکا در این زمینه موفق بود، اما نتوانست جلوی منازعات پس از آن در دریای سرخ و جنوب لبنان را بگیرد. هم چنین، امریکا نتوانست پهپادهای پرتاب شده توسط یگانهای حشد الشعبی در عراق یا پیامهای ارسال شده در سراسر جولان را متوقف کند.
همانند سایر نقاط جهان در خاورمیانه نیز نمیتوان ماشین نظامی آمریکا را نادیده گرفت و آن ماشین توانایی فوق العادهای در پیشگیری و بازدارندگی دارد. شاید آمریکا نتوانست تهران را از اقدام تلافی جویانه در پاسخ به حمله اسرائیل به کنسولگری آن کشور در دمشق بازدارد، اما موفق شد از وارد آمدن ضربهای شدید بر اسرائیل توسط موشکها و پهپادهای ایرانی جلوگیری کند.
ایران زمان حمله خود را اعلام کرد و موافقت کرد که حمله سبک باشد. ایالات متحده مانع از وارد شدن ضربات بزرگ به دو طرف شد، اما موفق نشد از تبادل پیامهای داغ توسط دو طرف علیه یکدیگر جلوگیری کند.
روسیه درگیر جنگ خود در اوکراین است. چین محاسبات پیچیده و بلند مدتی دارد. این کشور یک چشم اش به اقتصاد و چشم دیگرش به تایوان است و برای دوئل با امریکا عجلهای ندارد.
بنابراین، ساکنان خاورمیانه خود را با یک سایه بزرگ مواجه میبینند: امریکا. با این وجود، ایالات متحده نیز در مورد ماهیت درگیری در خاورمیانه ضعیف است. با توجه به اینکه لابی اسرائیل عمیقا در نهادهای امریکا نفوذ کرده هر زمان که موضوع به تاسیس کشور فلسطین نزیک میشود نزاع در کنگره بالا میگیرد.
بنیامین نتانیاهو هرگز در سرپیچی از روسای جمهور قبلی آمریکا تردیدی به خود راه نداده است. او در سرپیچی از خواست بایدن رئیس جمهور فعلی امریکا نیز همان خط مشی پیشین را در پیش گرفته است. او میبالد که اسرائیل توسط کاخ سفید اداره نشود و ارتش اسرائیل که همیشه به زرادخانه مملو از تسلیحات آمریکایی خود متکی است، یک گروه شبه نظامی وابسته به امریکا نباشد که قوانین تعامل و خطوط قرمز آن توسط واشنگتن تحمیل شود.
ایران کشوری بزرگ و قدرتمند در منطقه است و تجربه نظامی بالایی دارد. ایران در بسیاری از کشورهای منطقه دارای نفوذ است و ویژگیهای برخی از مناطق خاورمیانه را تغییر داده است. ایران میتواند در چهار کشور عربی که سالها در حال اداره و تصمیم گیری در مورد انتخابهای آنها بوده است به بسیج نیرو بپردازد. ایران میتواند از چند جبهه به اسرائیل نزدیک شود. نیروهای نیابتی ایران میتوانند در جنگهای طولانی و کم شدت شرکت کنند. اما این ایران قدرتمند نمیخواهد وارد یک جنگ مستقیم تمام عیار با اسرائیل شود چرا که میداند در صورت وقوع چنین درگیریای ایالات متحده در حاشیه باقی نخواهد ماند. آزار و اذیت امریکا رویه چندین دههای اتخاذ شده از سوی ایران بوده، اما ایران میداند که نباید وارد جنگ مستقیم با امریکا شود و این موضوع اصولا قابل بحث نیست.
اسرائیل دارای زرادخانه نظامی است. ارتش آن کشور مرتکب قتل عام شده است قتل عامی که در جهان از جنگ جهانی دوم به این سو بی سابقه بوده است. جنگندههای اسرائیلی در سراسر آسمان خاورمیانه بیداد میکنند. ایران با شلیک موشک به تاسیسات هستهای اسرائیل نزدیک شد و اسرائیل در پاسخ اقدامی انجام داد. غرب از جنایات اسرائیل انتقاد میکند، اما نمیتواند آن رژیم را رها کند.
اسرائیل همزمان ضعیف است. انبوهی از اجساد در غزه اعتقاد جهانیان را در مورد نیاز به ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی عمیقتر کرده است. آمریکا تسلیحات، مهمات و میلیاردها دلار را به رگهای اسرائیل پمپاژ کرده، اما نمیتواند در مورد مناقشه فلسطین و اسرائیل به نفع خود تصمیم بگیرد. فلسطینیان کشته میشوند و اسرائیل در حال فرار از لحظه حقیقت است، اما نمیتواند برای همیشه فرار کند.
حماس قوی است. آن گروه در جریان وقایع ۷ اکتبر به اسرائیل ضربه بی سابقهای وارد ساخت و مسئله فلسطین را دوباره در دستورکار جهان قرار داد. حماس قوی است، اما هزینه اقدامات آن گروه بالا بوده و چشم انداز پیش روی آن نیز شفاف به نظر نمیرسد. کارت بازی گروگانها در دست حماس کافی نیست و نجات رفح نیز دور به نظر میرسد. علاوه بر این، ایجاد یک کشور فلسطینی در گرو برسمیت شناختن یک کشور اسرائیلی و ارائه تضمینهای بین المللی بیشتر به آن رژیم است.
حزب الله قوی است. آن گروه پس از طوفان الاقصی حماس کارزاری را برای آزار و اذیت اسرائیل راه اندازی کرد، اما از شرکت در یک درگیری تمام عیار با اسرائیل نیز خودداری ورزیده است. حزب الله دارای زرادخانه پیشرفتهای است که میتواند به ارتش، موسسات و اقتصاد اسرائیل آسیب برساند. با این وجود، حزب الله نیز ضعفهایی دارد. اکثریت لبنانیها خواهان جنگ تمام عیار با اسرائیل نیستند. لبنان محاصره شده نمیتواند در برابر ویرانیهای گسترده در بیروت مشابه ویرانیهایی که در غزه دیده میشود مقاومت کند.
انتظار "آنتونیو گوترش" دبیر کل سازمان ملل بی فایده است. کلیدها در دستان آمریکای قوی و همزمان ضعیف نهفته است که در ماههای پیش رو انتخاباتی را برگزار خواهد کرد. آیا آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه امریکا میتواند فرمولی برای خاموش کردن شعلهها و هموار کردن راه برای راه حل ارائه دهد؟ آیا او میتواند تار و پودی ببافد که در آن سود، ضرر و ضمانت تقسیم شده و حد و مرز نقشها و زرادخانهها در منطقه ترسیم شود؟