شرایط لباس روحانیت را رعایت کنیم
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۰۷۴۹۳
به گزارش ایکنا؛ سید مجتبی حسینی، هم مجتهد است و هم مهندس معمار و هم نویسنده. برخی او را به نام مهندس حسینی و عدهای استاد حسینی میخوانند. مجتهد است، اما معمم نیست. کسانی که در دهه نخست محرم به هیئت او در مدرسه صدیقین میروند میدانند که سید در این ایام لباس روحانیت میپوشد و بالای منبر میرود و سخنرانی میکند و روضه میخواند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماهنامه خیمه در تازهترین شماره خود در روزهایی که جایگاه روحانیت در جامعه در شرایط حساسی قرار دارد و حساسیتهایی نسبت به کسانی که این لباس را بر تن دارند، وجود دارد، گفتوگویی را با استاد حسینی انجام داده است که در ادامه مشروح آن آمده است:
همین اول خوب است بپرسم که از نظر شما حکمت لباس روحانیت چیست، چون برخی این لباس را نماد و برخی آن را مقدس میدانند؟
میگویید لباس روحانیت پس ابتدا باید معنی واژه روحانیت را درک کنیم. ما به چه کسی میگوییم روحانی؟ در جامعه ما به کسی که عبا و عمامه دارد روحانی میگویند و این مسئله در جامعه ما جا افتاده است. اگر بخواهیم بحث کنیم باید بگوییم مراجعی در کشور وجود دارند که رسمیترین آنها دادگاه ویژه روحانیت است. غیر از آنها مجموعههایی مثل جامعه مدرسین و جامعه روحانیت و ... نام روحانیون را روی خود گذاشتهاند و زمانی باید تعریفی ارائه بدهند که دقیقاً به چه کسی روحانی میگویند. مثلاً من که بدون لباس روحانیت در زمینه بحثهای دینی کار میکنم جزو روحانیت به حساب میآیم یا نه؟ ما فعلاً بر این اساس که بر تن کننده این لباس، روحانی است به این نوع پوشش، لباس روحانیت میگوییم. ولی هیچ تأکیدی در اسلام وجود ندارد که این یعنی روحانی بودن و حتی در اسلام تأکیدی بر پوشیدن این لباس هم نداریم. حتی برخی میگویند که واژه روحانی از مسیحیت آمده است و روحانی یعنی قدیس و کسی که کارهای جسمانی نمیکند و دخالتی در امور دنیایی ندارد، اما امروز میبینیم اینطور نیست.
حتی در بحث لباس روحانیت به کسانی میرسیم که به آنها میگویند؛ «روحانینما». این عبارت در زمان شاه مرسوم بود و شاه به عدهای روحانینما میگفت و البته پس از آن هم به عدهای روحانینما گفته شد. دقت کنید که این اصطلاح درباره کسانی گفته میشد که این لباس را بر تن داشتند؛ اگر کسی حرفهای دینی میزد، ولی لباس روحانیت بر تن نداشت به او روحانینما نمیگفتند.
بحث کارکرد لباس روحانیت از یک جهت بحثی کاملاً جامعهشناختی و از یک جهت بحثی کاملاً تاریخی و از جهتی بحثی حقوقی و حتی سیاسی است. امروز میبینیم نهاد روحانیت گاهی کارکردی حزبی دارد. با این مقدمات به این نکته میرسیم که معمولاً به لباس گفته میشود، لباس پیغمبر (ص) باید به یاد داشته باشیم که لباس پیامبر لباس اهل زمان خود بود، یعنی لباس ابوسفیان، مالک اشتر و سلمان نیز همین بود. در تاریخ داریم که وقتی غریبهای وارد مجلس پیغمبر (ص) میشد از آنجایی که جای نشستن پیامبر، جای خاص نبود میپرسید کدام یک از شما پیغمبر هستید؟ مشخص است که لباس همه حاضران شبیه به هم بود. امروز تفاوت لباس، تفاوت شأن طرف را معلوم میکند. ولی در آن زمان چنین چیزی مطرح نبود.
ما در سیره بسیاری از علما و بزرگان دینی دیدهایم که پارچهای به سر میبستند. پیغمبر اسلام همیشه پارچهای نمیبستند و گاهی چیزی مثل روسری به روی سر میانداختند. این روش هنوز هم در میان شیعه وجود دارد. در بسیاری از کشورهای مسلمان از لبنان و مصر گرفته تا سایر کشورهای اسلامی لباس علما گوناگون است. حتی برخی کت و شلوار و کراوات دارند و لباسی مثل عبا به روی آن میاندازند، اما آنچه در همه مشترک است چیزی است که به روی سر گذاشته میشود.
در ادیان دیگر هم چنین چیزی هست؟
نه تنها در مسلمانها بلکه در سایر مذاهب و فرق نیز به همین صورت است. خاخامهای یهودی و روحانیون مسیحی نیز چیزی روی سرشان میگذارند. حتی بوداییان در مناسک خود سر را میپوشانند و این وجه مشترک روحانیون در مذاهب مختلف است. حتی بزرگان مذهبی ما در محافل خانوادگی و خصوصی خود با اینکه لباس روحانیت بر تن ندارند، اما یک شبکلاه به سر میگذارند و نبود آن را بد میدانند. از ابتدا در فرهنگ ما نداشتن سر پوش نوعی کسر شأن اجتماعی بود. لباس کوتاه در گذشته کسر شأن اجتماعی بود. البته در قدیم لباس همه بلند بود. حتی دانشمندی، چون ابوعلی سینا نیز همین لباس را میپوشید درحالیکه روحانی نبود. زکریای رازی که مشخص نیست موحد بود یا نه، اما همین لباس را به تن میکرد.
ولی الان فرق کرده است و کسی که اینگونه لباس بپوشد نشانه خاصی است و مردم توقع خاصی از او دارند.
بله، من در مشهد و در سفرها بسیار با این موضوع برخورد کردهام که وقتی کسی نماز خود را درست نمیخواند و به او تذکر میدهیم، توجه نمیکند، ولی از طلبهای جوان که شاید هنوز در مقدمات است و فقط این لباس را بر تن دارد، سؤال شرعی میپرسند و حرفش را میپذیرند. البته حق دارند، چون این لباس نشانه عالم بودن است. قبلاً اصطلاح روحانی وجود نداشت و رسانهها این کلمه را عمومی کردهاند. قبلاً به کسی که باسواد بود و علوم دینی را بلد بود «آخوند» میگفتند، اما امروز به کسی که این لباس را به تن دارد آخوند میگویند. حتی گاهی وقتی که یکی از علمای بزرگ رحلت میکند، لباس او را به تن فرزندش مینشانند تا او هم وارد این وادی شود. پس در حقیقت این لباس به مردم اجازه میدهد که از آن فرد سؤال دینی بپرسند. یعنی لباس نشانهای برای برخی از کارکردهاست.
خود من به مساجد زیادی برای نماز میروم و وقتی امام جماعت نیست و مردم نیز با دلایل خود به یک پیرمرد یا کاسبی اقتدا میکنند با خودم میگویم چرا امام جماعت نیامد. چون در قلبم او را اعلم میدانم. یعنی این شأن اجتماعی در جاهایی کارکردهایی دارد.
پس از این جهت که بگوییم این شخص میخواهد درباره پیغمبر (ص) حرف بزند مسئله قابل درک است، ولی از این جهت که بگوییم این لباس، لباس پیغمبر است باید گفت لباس پیغمبر لباس اهل زمانه خود بود. همانطور که لباس امام صادق (ع) شبیه لباس پیغمبر نبود. در حقیقت بهترین لباس، لباس زمانه است. در تاریخ ما بزرگانی و دانشمندانی، چون آقای گرجی و آقای سید جعفر شهیدی و دیگران وجود داشتند که طلبه بودند و شاید زمانی هم معمم بودند، اما بعداً این لباس را کنار گذاشتند. بسیاری اینطور بودند و احساس کردند که این گونه نقش مهمتر و بیشتری دارند.
این شأن در جامعه متکثر امروز کارکردی برای خود دارد و لازم است عدهای این لباس را بپوشند تا مردم بدانند که باید به چه کسی رجوع کنند. باید چیزی نشانهای باشد تا نشان بدهد این فرد با بقیه فرق دارد و حس تبعیت و کاریزما ایجاد شود. حتی در زمان پیامبر گفته میشد این چه پیغمبری است که مثل خود ماست؟ این تفکر وجود داشت، ولی باید بدانیم که به مرور زمان و با بهبود سطح اجتماعی و فکری مردم، کاریزما چندان کار نمیکند، ولی شناخت همچنان مؤثر است.
باید دید چه چیزی کارکرد لباس را مشخص میکند. این موضوع باید در جایگاه خودش روشن شود. اینجا سعه صدر زیادی میخواهد. نباید روحانیون با لباس، دشمنی و دوستی الکی ایجاد کنند. برخی رفتارها عوض شده و ملبسین قبلاً رفتارهای دیگری انجام میدادند. شرعاً لازم نیست هر کاری را، هر کسی انجام بدهد. مثلاً یک فرد ملبس باید در امر به معروف و نهی از منکر تأثیر ببیند و اینکه با چه کاری احتمال تأثیر بیشتر است، آن کار باید انجام شود. اگر مردم زده شوند و به سراغ این افراد نروند باید به چه کسانی رجوع کنند؟ نه فقط ملبسین، بلکه مخالفان و موافقان هم باید صادقانه به این قضیه نگاه کنند.
فکر نمیکنید تغییر در این کارکردها مشکل ایجاد کرده است؛ چون توقع ما از ملبسین پاسخگویی به مسائل و مشکلات و سؤالات دینی است، اما چیزهای دیگری دیده میشود. مثلاً ما روحانی اقتصاددان داریم. چرا این لباس بر تن این فرد است و چه لزومی دارد کسی که مستقیماً کار دینی نمیکند لباس روحانیت بپوشد؟
چه اشکالی دارد فردی که در دانشگاه اقتصاد خوانده است این لباس را بپوشد؟ در قانون بشر پوشش و انتخاب لباس آزاد است و هیچ مبنایی ندارد که من به این فرد بگویم این لباس را نپوش! مشکل از جای دیگری است. حرف زدن از اقتصاد مسئله نیست. من هم مهندس هستم و این لباس را سر کار نمیپوشم، چون شأن این لباس را بالاتر میدانم. اما حقوق بشر میگوید تو در انتخاب لباس آزادی، ولی باید شرایط این لباس را داشت. مرحوم شیخ بهایی در جای خود فقیه، عارف و مهندس بود. مهندسی که هنوز نظیر او وجود ندارد. پلی که او در اصفهان ساخته سالها دوام آورده است و تمام دانشگاههای امروز ما نمیتوانند چنین مهندسی تربیت کنند. جذابیت روحانی به اخلاق حسنه و مردمداری است. اما گاهی روحانیون برای ایجاد جذابیت کارهایی انجام میدهند که ضد غرض است؛ و شاید از نظر فقهی اشکالی نداشته باشد و حرام نباشد، اما از نظر عرفی مردم از روحانی چیز دیگری میخواهند. قسط، عدل و گذشت میخواهند؛ همچون پیغمبر که بر سرش خاکروبه میریختند، ولی به عیادت آنها میرفت. اگر پیانیست شوید شاید بهعنوان یک پیانیست جذب شما شوند، ولی دیگر بهدنبال کار دینی شما نیستند. این مسائل به سازمان روحانیت مربوط است.
قبلاً به سادهزیستی طلاب «زی طلبگی» میگفتند. شرعاً ایرادی ندارد بنز آخرین مدل داشته باشید، ولی وقتی درآمد شما از منبر و روضه و اشک بر مصیبت ائمه است، نمیتوانید طور دیگری زندگی کنید. پیغمبر چنین کاری نمیکرد. کسی خطایی کرده بود و مسئله برای بزرگی مطرح شد، او گفت خلاف شرع نکرده و خلاف عرف کرده است. وقتی خلاف عرف از حدی بگذرد خلاف شرع خواهد شد؛ لذا وقتی کسی این لباس را به تن میکند باید عرف را رعایت کند. کسی که مدعی است لباس پیغمبر را پوشیده است، باید مسائلی را برای خودش حرام کند. کسی که لباس پیغمبر را به تن دارد باید بیشتر از سواد، اخلاق پیغمبر را داشته باشد.
یکی از دوستان و همدرسهای من که بسیار باهوش بود و شاگرد اول کنکور شد، معمم شده بود. خانواده او با این لباس مخالف بودند، ولی پوشید. به او گفتم چرا لباس پوشیدی وقتی خانواده تو راضی نیستند و خود تو هم دانشگاهی هستی؟ من را به اسم کوچک صدا زد و گفت: مجتبی من از هر کسی که تأثیری جدی گرفتم در این لباس بود.
فکر میکنید این لباس قداست میآورد؟
قداست و احترام چطور درست میشود؟ اگر به چیز مقدسی انتصاب داشته باشد قداست و احترام نیز میآید، اگر انتصاب نداشته باشد احترام نیز نمیآید. گاهی از بزرگی انگشتری میگیریم. مشهد پر از انگشتر است، ولی انتصاب آن انگشتر به آن بزرگ، برای آن انگشتر حرمت میآورد. البته نباید به هیچ انسانی بیاحترامی کرد. هر مؤمنی مقدس است. ولی پوشیدن این لباس ایجاب میکند مثل صاحب لباس رفتار کنید. انتصاب، قداست و احترام میآورد. اگر بدانیم که بهدلیل انتصاب این لباس به پیامبر با رفتار بدمان به حضرت رسول توهین میکنیم چنین کاری نمیکنیم.
متأسفانه اخیراً در فضاهای مجازی افراطهایی شده است و برخی روحانیون را نماینده قاطع خدا روی زمین میدانند و گروه دیگری حرفهای ضد این میزنند. متأسفانه با این رفتارها نه فقط به خودمان بلکه به کشورمان لطمه میزنیم. بدانید اگر این نقش حذف شود لطمه میخوریم. کسی باید در این بین باشد. هر جمعی به یک بزرگ احتیاج دارد. اگر رعایت کنیم ماجرا به این سختی نیست.
شما خودتان تحصیلات حوزوی دارید. برای چه لباس روحانیت نمیپوشید؟
بسیاری از اساتید من گفتند لباس بپوش، ولی من متوجه شدم نمیتوانم احترام این لباس را حفظ کنم. من بد رانندگی میکنم. سیگار میکشم و کافی است بوق اضافی بزنم. بهتر است به من فحش بدهند نه به این لباس! من نمیخواستم به سهم خودم از احترام این لباس کم کنم. دیگران شاید انجام بدهند، ولی من نمیخواهم چنین نقشی داشته باشم. آن زمان ژیان داشتم و میرفتم و میآمدم و اگر لباس میپوشیدم نمیگفتند او مهندس است. بلکه روحانی بودن من برجسته میشد. شاید نشستن در ماشینی مدل بالا و سیگار کشیدن برای یک مهندس اشکالی نداشته باشد، ولی برای یک روحانی عرفی نیست. البته ماجرای معمم شدنم در دهه محرم در هیئت صدیقین ماجرای جدایی است که آنجا لباس نوکری سیدالشهدا (ع) را میپوشم.
شما در دوران جوانیتان با شهید مطهری هم به عنوان یک روحانی بهروز ارتباط داشتید و حتماً از ایشان تأثیر گرفتهاید. خاطرهای از آن ارتباطها دارید؟
در فروردین ۵۷ من و یکی از دوستانم دو جوان ۱۸- ۱۹ ساله بودیم. برای دادن امانتی از طرف کسی به در منزل ایشان در خیابان دولت رفتیم. روز جمعه بود. آمدند دم در و امانتی را دادیم. ما را به داخل دعوت کردند درحالیکه از لباس و محاسن ایشان پیدا بود که در حال رسیدگی به امور شخصی و اصلاح بودند، ولی از ما دعوت کردند و ما هم وارد شدیم. نشستیم و سؤال پشت سؤال پرسیدیم. حتی من در آن سن با ایشان کلکل و بحث کردم. ایشان انسان آزاد فکری بود و حرف حق را میپذیرفت. چند پرتقال خشک هم برایمان آورد. من نمیدانستم فیلسوف چیست. نمیدانستم سواد این انسان در چه حد است. در اولین وهله اخلاقش را میدیدم. آنچه مطهری را برای من مطهری کرد لباسی بود که بر تن کرده بود و خود را خوب با اخلاق این لباس وفق داده بود. من شماره ایشان را داشتم. یک بار وقتی آخرین کتاب ایشان منتشر شده بود، خوانده بودم و به نظرم ایرادی داشت. در منزل تلفن نداشتیم و از تلفنهای دوزاری سر کوچه با منزل ایشان تماس گرفتم و نقدم را مطرح کردم. نپرسیدند چه کسی هستید و چه کاری دارید و بجا نمیآورم و هماهنگ کنیم و زنگ بزنید دفتر و... من دانشآموز سوم نظری بودم و برای نقد کتاب «قیام و انقلاب مهدی» در ساعت ۹ شب با ایشان تماس گرفته بودم و ایشان گوش میداد و پاسخ میداد.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: سیدمجتبی حسینی روحانیت لباس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۰۷۴۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درآمد خالص ملی سرانه در دولت روحانی ۳۰ درصد کم شد/ در دولت رئیسی ۱۴ درصد بهبود یافت
به گزارش قدس آنلاین، درآمد خالص ملی سرانه در یک تعریف ساده، سرانه کل عایدی مردم در طول یک سال پس از کسر هزینه استهلاک است. در حالی که در سال پایانی عملکرد دولت دهم (سال ۱۳۹۱) درآمد خالص ملی سرانه در ایران به ۱۷.۲ میلیون تومان (به قیمتهای ثابت سال ۱۳۹۵) رسیده بود، اما در دولتهای یازدهم و دوازدهم درآمد ملی روند کاهشی به خود گرفت.
حتی در اوج سالهای سرخوشی سیاسی برجام هم درآمد خالص ملی سرانه به سطح پایان دولت دهم نرسید و روند نزولی داشت.
بر اساس این گزارش، در سال پایانی عملکرد دولت دوازدهم (سال ۱۳۹۹) درآمد خالص ملی سرانه در ایران به ۱۲ میلیون تومان (به قیمتهای ثابت سال ۱۳۹۵) سقوط کرد. به عبارتی درآمد خالص ملی سرانه در کشورمان در دولت روحانی به ازای هر نفر ۵.۲ میلیون تومان آب رفت و دولت گذشته از جیب هر ایرانی ۵.۲ میلیون تومان برداشت و آنها را فقیرتر کرد.
رشد منفی یا نزدیک به صفر اقتصادی از یک سو و افزایش مستمر نرخ تورم از سوی دیگر، عامل اصلی آب رفتن درآمد خالص ملی سرانه در کشورمان در دولت گذشته بود.
اما از سال ۱۴۰۰ با روی کار آمدن دولت رئیسی، وضعیت شاخصهای کلان اقتصادی به تدریج بهبود پیدا کرد به طوری که در سال ۱۴۰۰ درآمد خالص ملی سرانه با ۱۱.۳ درصد افزایش به ۱۳.۳ میلیون تومان رسید و در سال ۱۴۰۱ هم مجددا روند افزایشی خود را حفظ کرد و به ۱۳.۷ میلیون تومان بهبود یافت.
بدین ترتیب در دو سال نخست فعالیت دولت سیزدهم درآمد خالص ملی سرانه در کشور نزدیک به ۱۴ درصد بهبود پیدا کرد و درآمد خالص ملی سرانه هر ایرانی نسبت به پایان دولت روحانی ۱.۷ میلیون تومان بالا رفت، اما این رقم همچنان نسبت به اوایل دهه ۹۰ و قبل از شروع به کار حسن روحانی کمتر است.
طبیعی است که سقوط درآمد خالص ملی سرانه در کشور در ۸ سال دولت روحانی طی ۲ سال قابل جبران نیست؛ بنابراین با وجود رشد متوسط سالانه بالای ۴ درصدی اقتصادی کشور در دولت رئیسی، اما چون در ۸ سال دولت روحانی رشد اقتصادی به شدت نزولی بود و درآمد خالص ملی سرانه افت کرده بود، بهبود رشد اقتصادی در دولت سیزدهم، موجب افزایش سطح رفاه مردم شده، اما به سطح اوایل دهه ۹۰ بازنگشته و انتظار میرود با تداوم همین روند در دولت سیزدهم، سطح رفاه مردم به تدریج به روال پیش از دولت روحانی ارتقا یابد.
منبع: خبرگزاری ایرنا