اعترافات قاتلی که ۱ سوال ساده پدرش را با ضربات مرگبار چاقو پاسخ داد
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۱۷۳۸۱
پسری که ناخواسته و در اوج خشم پدرش را کشته است از ویرانی زندگی اش پرده برداشت.
به گزارش شریان نیوز، اواخر سال ۹۲ بود که ماموران پلیس از درگیری مرگبار پدر و پسر جوانی در جنوب تهران باخبر شدند و خیلی زود تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی در محل درگیری حضور پیدا کردند و با بدن خونین مرد ۵۰ سالهای روبه رو شدند که هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مرگ در مسیر بیمارستان
مرد زخمی قبل از رسیدن به بیمارستان به دلیل ضربات و خون ریزی زیاد تسلیم مرگ شد و همین کافی بود تا تیمی از ماموران برای دستگیری عامل این جنایت تحقیقات را در قتلگاه سیروس آغاز کنند.
اعتراف به پدرکشی
تیم جنایی در همان تحقیقات ابتدایی پیبردند که پسر ۳۲ ساله خانواده که حمید نام دارد عامل این جنایت است و پس از قتل در خانه منتظر مانده بود تا پلیس برای دستگیری وی وارد عمل شود.
حمید پس از دستگیری به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت که سیروس مردی بدرفتار و عصبانی بود و او به دلیل همین رفتارهای تند و خشنی که داشت مادرم را دق مرگ کرد.
پسر جوان ادعا کرد که پدرش باعث مرگ مادرش شده است و از همان روز تصمیم به انتقام گیری گرفته تا این که روز جنایت به خاطر یک اختلاف این سناریوی خونین رقم خورده است.
پرونده پسر خانواده پس از قتل و اعترافاتش در دادسرا برای صدور حکم نهایی به دادگاه کیفری ارجاع داده شد و این در حالی بود که مادربزرگش خواستار قصاص عامل قتل تنها فرزندش بود، اما خواهر حمید که شیدا نام دارد از حق خودش گذشت و خواستار بخشیده شدن برادرش شد.
حکم قصاص حمید در قتل پدرش صادر شد و دو سال از این ماجرا گذشت تا این که تنها عضو خانواده که شیدا بود با تلاش و اصرار توانست رضایت مادربزرگش برای بخشش را بگیرد و سال ۹۴ بود که حکم شکسته شد.
در جلسه رسیدگی دوباره پرونده در دادگاه، حمید که از سوی مادربزرگش بخشیده شده بود از سوی دادگاه به هفت سال زندان محکوم شد.
حمید در زندان بود و چهار سال از ماجرای قتل پدرش میگذشت تا این که سال ۹۶ بود که خبر رسید مادربزرگش به کام مرگ فرو رفته است. حمید در زندان سیاهپوش شد و در حالی که همیشه در رویایش به این فکر میکرد که پس از آزادی به مادربزرگش خدمت میکند، اما قبل از آزادی مادربزرگش را از دست داد.
پسر جوان پس از سالها زندگی در زندان برای انحصار وراثت مادربزرگش از زندان به دادگاه منتقل شد و، چون او و خواهرش تنها وارث مادربزرگش بودند باید برای فروش خانه مادربزرگش به خواهرش وکالت نامه میداد.
گفتگو با پسر پدرکش
حمید که ۳۶ ساله شده و شش سال از بهترین دوران زندگی اش را به دلیل قتل پدرش در زندان سپری کرده است با چهرهای آرام میگوید که تصمیمی اشتباه در یک لحظه زندگی خودم و خانوادهام را خراب کرد در حالی که میتوانستم در این مدت در کنار خانوادهام باشم و از بودن با آنها لذت ببرم، اما امروز تنهاتر از قبل و با سابقه کیفری قتل باید به زندگیام ادامه دهم.
سابقه داری؟
نه، شاید باور نکنید، ولی هیچ وقت خطایی در زندگیام نکردم که پایم به کلانتری باز شود.
علت فوت مادرت چه بود؟
پدرم او را دق داد و مادرم به دلیل فشارهای عصبی سکته کرد.
چرا پدرت او را دق داد؟
مادرم زن مظلوم و آرامی بود، اما پدرم همیشه بهانه گیری میکرد و سر هر مسئله کوچکی با هم درگیر میشدند، اما مادرم سکوت میکرد و همه مشکلات را در خودش میریخت.
چرا پدرت را کشتی؟
بعد از فوت مادرم همیشه پدرم را عامل مرگ او میدانستم و از سیروس کینه داشتم تا این که بدرفتاریهای پدرم به جان من افتاد و سر هر مسئله کوچکی با هم درگیر میشدیم، باور کنید سر نان خریدن، بیرون رفتن با دوستانم یا ماندن در خانه بهانه گیری میکرد و دیگر جانم را به لبم رسانده بود به همین دلیل در یک لحظه کنترلم را از دست دادم.
چطور دست به قتل زدی؟
ساعت ۸ شب بود که به خانه رفتم که پدرم شروع به بهانه گیری کرد او میگفت تا این موقع شب کجا بودی؟! ۳۰ ساله بودم و پدرم همچون بچههای دبستانی با من رفتار میکرد که در آن صحنه دیگر خسته و با پدرم درگیر شدم، پدرم ابتدا یک سیلی به صورتم زد که دیگر کنترلم را از دست دادم و با برداشتن چاقو از آشپزخانه به سمت او حمله کردم و وقتی به خودم آمدم دیدم پدرم غرق در خون روی زمین افتاده است.
چند ضربه به پدرت زدی؟
نمیدانم، یعنی یادم نمیآید، چون در آن لحظه عصبانی بودم و کنترلم را از دست داده بودم.
خواهرت در خانه بود؟
بله، با جیغ و فریادهای او اهالی ساختمان به پشت در خانه آمدند و پلیس را با خبر کردند.
فکر میکردی مادربزرگت تو را ببخشد؟
نه، چون پسرش را کشته بودم، اما از یک طرف امید داشتم مرا ببخشد، چون خون پسرش در رگهای من بود که بعد از دو سال خبر رسید که مادربزرگم مرا بخشیده است.
در این مدت به اعدام فکر کردی؟
بله، دو سال نخست در زندان، وقتی شبها میخواستم بخوابم کابوس میدیدم و چوبه دار را بارها در خواب لمس کردم و از خدا میخواستم که فرصت دوباره به من بدهد.
بعد از بخشش چه برنامهای برای زندگیات طراحی کردی؟
اول از همه به این فکر کردم که بعد از آزادی نوکری مادربزرگم را بکنم و هر کاری برای او میکردم بی فایده بود، چون او جان دوباره به من بخشیده بود.
مادربزرگت فوت کرد؟
بله، سن بالایی داشت و در زندان بودم که شنیدم مادربزرگم فوت کرده است.
چه حسی داشتی؟
خیلی سخت است، در زندان باشی و بعد از پدر و مادرم که آنها در خواب ابدی بودند تنها بزرگی که میتوانست برای من و خواهرم نقش پدر و مادر را داشته باشد، مادربزرگم بود که او قبل از آزادیام فوت کرد.
به ازدواج فکر کردی؟
قبل از قتل پدرم تصمیم داشتم ازدواج کنم، اما حالا با این اتفاقی که برای من افتاد دیگر نمیدانم کسی حاضر است با این شرایط با من ازدواج کند.
شغل؟
قبلا که در بازار کار میکردم، ولی الان باید از صفر شروع کنم و برای من سخت است.
رابطه ات با خواهرت چطور است؟
تنها کسی که در این سالها پشت من بود و معنای زندگی و خانواده را برایم پررنگ کرده، خواهرم است که نمیدانم این همه لطف و مهربانیاش را چطور جبران کنم.
حرف آخر؟
یک لحظه عصبانیت و کنترل نکردن خشم باعث شد تا زندگی خودم و خانوادهام را دگرگون کنم.
تحلیل کارشناس
کم رنگی تکریم والدین
دکتر امان ا... قرایی مقدم- جامعه شناس و استاد دانشگاه| فرزندان در گذشتهها برای والدین تقدس و احترام خاصی قائل و پدر و مادر در نگاه فرزندان دارای قدرت ویژهای بودند به همین علت در گذشتهها کمتر شاهد اختلافات خانوادگی و نزاعهای میان والدین و فرزندان بودیم و اغلب در جامعه قتل یا پدر کشی اتفاق نمیافتاد. اما متاسفانه در جامعه امروزی دیده میشود برخی فرزندان به والدین خود بی احترامی میکنند و رفتارها و کردارهایی دیده میشود که در آن تکریم و احترام والدین کم رنگ شده است. فرزندان وقتی به مدرسه میروند محتوای تربیتی در مدارس باید به قدری قوی باشد که از مدرسه به درون جامعه با آگاهی کامل بیرون آیند و بدانند که در جامعه افراد بزرگتر حق احترام دارند در حالی که محتوای تربیتی در مدارس کاهش یافته و شاهد توهین به والدین هستیم. کم شدن احترام و تکریم والدین سبب تضعیف قدرت آنها شده و فرزندسالاری در جامعه امروز معضلی است که اتفاقات ناگواری مانند قتل والدین را رقم میزند. البته برخی فرزندان به دلیل نظارت نداشتن بر تربیت شان یا تحقیر و توهین و عقدههای دوران کودکی اقدام به کشتن والدین خود میکنند که این نیز جای بحث وبررسی دارد. تبعیضهای دوران کودکی در بزرگ سالی ریشه میکند و عقده گشایی برخی فرزندان حوادث تلخی مانند کشتن پدر یا مادر را رقم میزند. به طور کلی کم شدن اقتدار والدین دلیل اصلی به شمار میرود و نبود عاطفه بین اعضای خانواده و کاهش انسجام اجتماعی، تربیت نادرست فرزندان، رها کردن فرزندان در گروههای ناسالم اجتماعی و نبود نظارت کافی از جمله مواردی است که میتوان به آن اشاره کرد. برخی فرزندان به دلیل پول و مادیات گرایی ارزشها و معنویات را زیرپا میگذارند و دچار از خودبیگانگی میشوند که اغلب در این بافت خانوادهها توهین به والدین امری طبیعی است که ناهنجاری به شمار نمیرود، این فرزندان قوانین نظام خانواده را زیر سوال میبرند و به راحتی در نزاعها و درگیریهای خانوادگی اقدام به قتل پدر یا مادر میکنند.
منبع: شریان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۱۷۳۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکنش مسعود دهنمکی به شایعه میلیاردر شدنش
به گزارش تابناک به نقل از همشهری آنلاین، مسعود دهنمکی، کارگردان سینما و تلویزیون در برنامه «برمودا» شبکه نسیم در پاسخ به سوال کامران نجفزاده مبنی بر اینکه الان شما مجید سوزوکی هستید یا حاجی گرینوف؟ گفت: حاجی گرینوفها از مخالفان سر سختم هستند. بله، با آدمهای مذهبینما مشکل دارم! آنها شعارشان با عملشان نمیخواند. وقتی هم در حاکمیت قرار میگیرند، تصمیمساز و تصمیمگیر میشوند. بیشتر این آدمها اینطور صادقه فکر میکنند، که صحیح نیست و دین اینگونه نیست. حاجی گرینوفها تظاهر به دینداری میکنند. حضرت علی (ع) میفرماید: مردم به حاکمان خود بیشتر شبیه هستند، تا به پدرانشان. ما آنچه را که در جامعه میبینیم و نقد میکنیم، برآیند عملکرد حاجی گرینوفهاست.
دهنمکی در پاسخ به این سوال که شایعهای درباره خودتان شنیدید، که آزارتان بدهد؟ گفت: زیاد. همینکه شما میپرسید من میلیاردر هستم، شایعه است. در عالم سیاست میآیی، هر روز شایعه است. گاهی شایعه همان کاری را میکند، که معاویه با حضرت علی (ع) میکرد. بعضی مواقع شایعه صبر آدم را لبریز میکند. زمانی که روزنامهنگار بودم، یک حدیث از حضرت علی (ع) شنیدم، که فاصله بین حق و باطل چهار انگشت بین شنیدن و دیدن است. یک لحظه دقت کردم و دیدم ما بیشتر خبرهایی که مینوشتیم، میگفتیم شنیده میشود. دیدم هیچ حجتی برای این نوع روزنامهنگاری ندارم. روشم را از خبری به سمت تحلیلی بردم.
کارگردان سریال «رستگاری» در پاسخ به این سوال که مسعود دهنمکی وسط میدان مین است؟ یا از میدان مین عبور کرده؟ توضیح داد: تا زمانی که عمرمان تمام نشود، وسط میدان مین هستیم.
وی درباره علت کمتر دیده شدن و کمتر مصاحبه کردنش گفت: احساس میکنم عافیت در گمنامی است و نه شهرت. من از یک جایی به بعد آب خوردنم هم ژورنالیستی شده بود و تیتر رسانهها میشد. احساس کردم این نوع شهرت آسیبزننده است. اگر آدم حرفی داشته باشد، وسط جنجال گم میشود. بعضی مواقع آدمها دنبال جنجال میدوند و گاهی جنجال دنبال آدمهاست. من برای اینکه حاشیهها کم شود، دیگر مصاحبه نکردم.
دهنمکی در پاسخ به انتقاداتی که به کارهایش میشود، گفت: من هیچ وقت منتظر شنیدن تعریف نبودم. گاهی یک نفر واقعاً نقد میکند. گاهی هم میبینی میفهمند کارت خوب است، اما باز تخریبت میکنند. بعدها حدیثی شنیدم که مومن همیشه در معرض آزار است؛ یعنی هم از طرف شیطان و دشمن هم از طرف مومن. البته اگر مومن محسوب شویم.
کارگردان فیلم «اخراجیها» در پاسخ به سوال کامران نجفزاده مبنی بر اینکه الان منتقدان شما یا شیطان هستند، یا دشمن؟ توضیح داد: خیر، منظورم آدمهایی است که هر کاری که میکنی، مورد حسد واقع میشوی. چرا آدمها وجه مثبت کار را نمیبینند؟ حضرت موسی (ع) به خدا فرمود: خدا کاری بکن، که کسی پشت سرم حرف نزند. خدا فرمود موسی من برای خودم اینکار را نکردم، میخواهی برای تو اینکار را کنم؟
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان