Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «بسیج نیوز»
2024-04-25@12:55:12 GMT

تلنگر یک عکس؛ وقتی جوانی دیگر یک آرزو نیست

تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۱۷۷۱۹

یک سال و هشت ماه و 29 روز پیش «قصه دختران زیلایی» تیتر یک شد؛ قصه دخترانی که در جوانی پیر می‌شوند، دخترانی که از شناسنامه‌هایشان بزرگ‌ترند!
حالا به لطف یک چالش اینستاگرامی، دختران زیلایی دوباره دیده شده اند؛ دوباره عکس‌هایشان در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود و خیلی‌ها یادشان افتاده در منطقه زیلایی مارگون، جایی در شهرستان بویراحمد دخترانی زندگی می‌کنند که برای پیر شدن دست به دامن هیچ نرم‌افزار تغییر چهره‌ای نمی‌شوند؛ دخترانی که محرومیت روی صورت‌شان تند و تند خط می‌اندازد و سال به سال که می‌گذرد این خط‌ها می‌شوند چین، چروک و چین و چروک، همه را در هر سن و سالی باشند شبیه هم می‌کند؛ آن‌قدر که مینای 25 ساله روستای آب بلوط پایین شبیه مهتاب 28 ساله روستای کیمه علیا بشود و جانگلی 35 ساله روستای کولند شبیه رقیه 26 ساله روستای آبعلی؛ حکایتی که خانه به خانه و روستا به روستا در منطقه زیلایی و بین کوه‌های بلوط پوش شهرستان بویراحمد تکرار می‌شود، فقط بعضی جاها رنگ این محرومیت غلیظ‌تر است و بعضی جاها کمی کمرنگ‌تر وگرنه قصه همه جا همان است که بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قصه‌ای که به کار سخت و نبود امکانات اولیه زندگی گره خورده است؛ مشکلاتی که از بچگی پا به پای‌شان می‌آید و هر چقدر بزرگ‌تر می‌شوند، بیشتر می‌شود.

کار برای دختران این منطقه از بُنه‌چینی و جمع کردن هیزم و چوپانی و آب آوردن در روزهای کودکی شروع می‌شود و سال به سال تکرار می‌شود. آن‌وقت بزرگ هم که بشوند، مادر هم که بشوند، روزشان از گرگ و میش صبح با همین کار شروع می‌شود و کش پیدا می‌کند تا خود تاریکی شب.

 ماجرای دختران منطقه محروم زیلایی ماجرای روزمره جدال با بی‌آبی و محرومیت و زندگی در شرایط سخت است، دخترها هفت هشت ساله که می‌شوند اگر شانس یارشان باشد راهی مدرسه می‌شوند، مدرسه‌ای که خیلی وقت‌ها نزدیک‌شان نیست، اگر هم شانس نداشته باشند از همین سن و سال راهی کوه می‌شوند برای جمع کردن هیزم. بار هیزم می‌آورند تا اجاق خانه‌هایشان روشن باشد. خانه‌هایی که سال‌هاست در حسرت رسیدن لوله‌های گاز مانده است. آرزویی که نسل به نسل جلو آمده و رسیده به بچه‌های نسل امروز. آن‌وقت کبری 23 ساله هم باید مثل روزهای جوانی مادرش ملکه، هر روز برای جمع کردن هیزم به کوه برود؛ سرنوشتی که می‌داند در انتظار دختری هم هست که در شکم دارد و هنوز به دنیا نیامده.

 آغاز قصه زیلایی

قصه زیلایی و محرومیتش برای ما که خبرنگار بودیم با سفری به یاسوج شروع شد، سفری به میزبانی و همراهی کمیته امداد امام خمینی‌(ره) که به بازدید از روستاهای مختلف منطقه رسید. نتیجه این شد که وقتی زیلایی را از نزدیک دیدیم و پای حرف دختران و زنان جوانش نشستیم، نوشتیم زیلایی را خبرنگارها خوب می‌شناسند، عکاس‌ها راه بلدش هستند، اما پای مسؤولان کمتر به این منطقه رسیده است.

جوهر گزارش ما هنوز خشک نشده بود که خبرگزاری‌ها از سفر دو روزه تیم معاونت توسعه روستایی و مناطق معاون اول رئیس‌جمهور به منطقه زیلایی خبر دادند و از قول فریبا رحمانپور، مدیرکل وقت امور بانوان و خانواده استانداری کهگیلویه و بویراحمد نوشتند مشکلات زنان و دختران مناطق محروم این استان در این سفر دو روزه بررسی می‌شود.

سفری که در آن مشاور معاون توسعه روستایی و مناطق محروم نهاد ریاست جمهوری به همراه مدیرکل امور حمایت‌های اجتماعی کمیته امداد کشور از روستاهای منطقه زیلایی بازدید کردند؛ سفری که نتیجه‌اش هیچ‌وقت در هیچ رسانه‌ای منتشر نشد و بعد از گذشت حدود دو سال با پیگیری‌های جدید ما هم به نتیجه‌ای نرسید و هر دو نفر از نتایج این سفر و این گزارش اظهار بی‌اطلاعی کردند.

آنها که از اطلاع رسانی پا پس کشیدند، ته دل ما لرزید، دروغ چرا‌؟! انتظارش را نداشتیم، فکر می‌کردیم الان قطاری از کارهای انجام شده جلویمان ردیف می‌شود و بعد نگران شدیم که نکند در زیلایی وضع زنان همان باشد که بود؟!

نگرانی‌مان اما زیاد طول نکشید، پای حرف‌های آذر صفایی‌نیا، مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری کهگیلویه و بویراحمد که نشستیم، امید مثل یک رشته باریک نور راهش را به گزارش ما باز کرد و آن‌وقت دلمان خوش شد که حداقل در نسل بعدی زنان این منطقه، جوانی دیگر یک آرزو نباشد!

 بعد از انتشار گزارش چه شد؟

صفایی‌نیا که از 29 آذر 96 یعنی حدود دو ماه بعد از انتشار گزارش ما درباره زیلایی، مسؤولیت مدیرکلی امور بانوان و خانواده استانداری کهگیلویه و بویراحمد را به‌عهده گرفته بود، به ما گفت که اولین دستور‌العمل کاری‌‌اش رسیدگی به وضعیت زنان زیلایی بوده که عکس هایشان منتشر شده بود.

صفایی‌نیا گفت: استاندار وقت تاکید کردند که عکس‌ها و گزارشی که از زیلایی منتشر شده را در دستور کار بگذار و نتیجه این شد که اولین کار من حضور در دفتر معاونت توسعه روستایی کشور در تهران به همین بهانه بود. در این سفر کاری من متوجه شدم که مصوبات زیادی در دستور کار دستگاه‌های مختلف برای رسیدگی به این معضل در زیلایی قرار گرفته، اما مشکل اینجا بود که همه این مصوبات آهسته آهسته پیش می‌رفتند در نتیجه برای تسریع فعالیت‌ها با هماهنگی و اجازه استاندار، شورای اداری استانداری به زیلایی برده شد.

برای صفایی‌نیا کار اجرایی از همین جا شروع شد؛ از وقتی که برنامه‌ها به دو دسته بلندمدت و زیرساختی و کوتاه‌مدت و حمایتی تقسیم شدند.
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری کهگیلویه و بویراحمد توضیح داد: در برنامه‌های بلند‌مدت قرار بر رسیدگی به زیرساخت‌ها و توسعه زیربنایی شد، مثل ساخت راه، مدرسه، مرکز درمانی، اورژانس جاده‌ای و... در بحث برنامه‌های حمایتی هم، قرار بر فعالیت بیشتر نهادهای حمایتی و خدمات‌رسان بود تا شرایط زنان و دختران منطقه تغییر کند و در کنار این تغییر، آنها توانمند شده و مهارت یاد بگیرند و حتی به چرخه سواد‌آموزی برگردند که خوشبختانه تا الان هر دو بُعد با هم پیش رفته است.

صفایی‌نیا اما برای ما یک خبر خوب هم داشت و در صحبت‌هایش از راه‌اندازی اولین مرکز یادگیری سیار محلی در منطقه زیلایی خبر داد و گفت: ما چون می‌خواستیم زمان را از دست ندهیم و در کوتاه‌مدت هم به نتیجه برسیم، با همکاری آموزش و پرورش استان اولین مرکز یادگیری محلی را در زیلایی برپا کردیم و به این دلیل که تعداد روستاهای منطقه زیاد بود و ما نمی‌توانستیم در یک جا مستقر شویم  و به همه خدمات‌رسانی کنیم، مرکز را به صورت سیار و دوره‌ای به روستاهای مختلف فرستادیم.

ماحصل این اتفاق برای زنان زیلایی، برای همه آن 6000 نفری که نیمی از جمعیت 12 هزار نفری منطقه را شامل می‌شوند، آموزش مهارت‌های زندگی بوده و توانمندسازی در زمینه‌های مختلف، از فرزندآوری گرفته تا مشاغل خانگی و همچنین اطلاع‌رسانی در زمینه بهداشت و تغذیه زنان.

صفایی‌نیا بعد از این صحبت‌ها تاکید کرد که زنان این منطقه از بدیهی‌ترین امکانات و ابتدایی‌ترین اطلاعات بهداشتی محروم بودند و با حضور این مرکز سیار، شرایط متفاوتی پیش رویشان قرار گرفت.
با این حال، او مسؤولی بود که به ما گفت با توجه به شدت محرومیت منطقه، همه این اقدامات فقط مثل برداشتن قدم اول در زیلایی است، قدمی که البته آنها را مطالبه گر کرده است و همین یک اتفاق خوب و بزرگ است. یکی از دستاوردهای این اتفاق خوب، به گفته صفایی نیا حضور مسؤولان رده بالای دولت در منطقه است و او به همین بهانه از بازدید دکتر محمد ‌امید، معاون توسعه روستایی و مناطق محروم کشور از منطقه زیلایی طی یکی دو هفته آینده خبر داد و گفت: همه این اتفاق‌ها از نظر ما تازه فاز اول زیلایی است و گفت در فاز دوم وقتی تمام این پروژه‌ها نهایی شدند، استانداری پیگیر مسائل توسعه‌ای منطقه است، مثل ظرفیت‌های گردشگری و ...


منبع:جام جم

منبع: بسیج نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت basijnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بسیج نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۱۷۷۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وقتی آردا گولر و خانواده اش به والورده و دیاز آموزش رقص می دهند / فیلم

آموزش رقص توسط آردا گولر و خانواده اش به فده والورده و براهیم دیاز را مشاهده می کنید.

دانلود (2.6MB)

دیگر خبرها

  • وقتی ارتش به داد کنکوری‌ها رسید+ فیلم
  • ماهی وقتی ایده ای برای « نما » باشد! (عکس)
  • برگزاری رویداد جوانی جمعیت یک اتفاق بزرگ است
  • هشدار اسحاق جهانگیری درباره مهاجرت رتبه های اول کنکور از ایران / عزا می گیرم وقتی می بینم مردم ما خود را با کشورهای منطقه مقایسه می کنند نه اروپا
  • هشدار اسحاق جهانگیری درباره مهاجرت رتبه های اول کنکور از ایران /عزا می گیرم وقتی می بینم مردم ما خود را با کشورهای منطقه مقایسه می کنند نه اروپا
  • وقتی از هنر « نما » در ساختمان صحبت می کنیم(عکس)
  • شاهد آخرین نفسِ پدرم در دنیا
  • وقتی آردا گولر و خانواده اش به والورده و دیاز آموزش رقص می دهند / فیلم
  • خزعلی: دوره موشک تمام نشده وقتی زبان وتو می‌شود
  • وقتی باران خیابان زرند را تبدیل به دریاچه کرد