قتل خونین در محفل پامنقلیها/ نوه ناخلف پس از گرفتن جان پدربزرگ و مادرزبرگش توسط دوستان خود کشته شد!
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۷۵۸۷۷۵
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چند باری بابا سالار نوک زبانش حرفهایی چرخاند که در آن برهه متوجه نشدم. او به حمید شک داشت ابتدا گفت که این پسر سیگاری است کلی بهانه آوردیم اشتباه میکند یک بار هم گفت شنیده که حمید مواد هم میکشد.
عروسی من سر گرفت و من و حمید زیر یک سقف رفتیم، شوهرم مرد مهربانی بود، اما همیشه اضطراب و استرس در چهره اش دیده میشد که تصور میکردم ناشی از کمرویی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک سال نگذشته بود که ترانه به دنیا آمد خیلی زود فهمیدم حمید پسر دوست است. دوسال بعد دوباره حامله شدم و این بار هم دختر به دنیا آوردم که اسمش را پروانه گذاشتیم شنیدم خانواده حمید ناراضی هستند، اما خودش حرفی نزده بود.
بار سوم بچه ام پسر بود و همین همه را خوشحال کرد و من از یک برزخ نجات یافتم.آرش خیلی بامزه بود نور چشم پدر و مادر حمید شد. بچهها روز به روز بزرگتر میشدند، پروانه و ترانه خیلی مهربان و با محبت و مودب بودند و آرش به یک پسر بازیگوش شیطون و لوس تبدیل شده بود این پسر همه را عاصی میکرد و هیچ کس نمیدانست من و حمید به خاطر این بچه در آستانه طلاق بودیم.
طوری شده بود که زورم به پسرم نمیرسید. هنوز شش ساله نشده بود که با تیرکمان چشم یکی از مردان همسایه را کم بینا کرد وقتی هم بزرگتر شد روزی نبود که به مدرسهاش نرویم و از سوی مدیر و ناظم بازخواست نشویم.
شوهرم اعتنایی به بدرفتاریهای آرش نداشت من، اما احساس خطر میکردم و تلاش هایم بی نتیجه مانده بود هنوز ۱۷ ساله نشده بود که لباسهایش بوی سیگار میداد با فشارهایی که به پدرش آورده بود موتور سیکلتی خرید و با دوستان آس و پاس که همیشه مزاحم زنان و دختران در محله بودند به گردش و تفریح میرفت.
دو دخترم از دوستان هم مدرسهای شان شنیده بودند که آرش کیف قاپی میکند، اما جرئت گفتن آن را به پدرشان نداشتند.
همه این حوادث را پیش بینی میکردم و از آن ترس داشتم، آرش روز به روز تحلیل میرفت، سرباز فراری شده بود و پاتوقش در قهوه خانهها و محل تجمع معتادان همسن و سالش بود تا جایی که بعد از چند بار دستگیری توسط پلیس به ناچار موتورش را فروخت و دیگر نتوانست کیف قاپی کند و بی پول ماند.
همیشه از آینده آرش وحشت داشتم تا این که یک روز شوهرم هراسان به خانه آمد و گفت که پدر و مادر شوهرم را در خانه کشتهاند و همه دار و ندارشان را به سرقت بردهاند به هیچ کس جز آرش شک نداشتم همان روز از ته دل آه کشیدم.
آه دل مادر همیشه کارساز است، یک روز نگذشته بود که شنیدم پسرم را هم در پاتوق معتادان با ضربات چاقو کشته اند، جای تعجب نبود، دوستانش که هم منقلیاش بودند اعتراف کردند که برای سرقت پولهای آرش دست به قتل زده اند و پسرم این پول و جواهرات را از خانه مادر و پدربزرگش به سرقت برده بود.
مراسم ختم نوه یکی یک دانه و پدر و مادربزرگ با هم برگزار شد وقتی آنان را به خاک میسپردند احساس میکردم که ناشکری حمید و خانواده اش از تولد دو دختر پاک و نجیب نتیجهای جز این نداشت.
آن شب آرام در خانه نشستم و برای آرش لالایی خواندم او جز زمانی که شیرخواره بود تعلقی به من نداشت به یاد نق زدنهای کودکانه گریه کردم و خواستم به خود بقبولانم که پسرم در دوران شیرخوارگی مرده و آن آرش ناخلف بچه من نبوده است.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اخبار حوادث سرگذشت تلخ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۷۵۸۷۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جادههای خونین و مسافران بیدفاع
گذشته از ۱۲هزار خانواده دیگر که در همین روزهای خوش بهاری و اول سال نو گرفتار بیمارستان و قطع عضو و مصدوم شدن عزیزان خود شدند و احیانا آواره داروخانهها و دربهدر دنبال دارو گشتن در همین چند روز هستند. از آن بدتر کمتر از یک هفته بعد از تعطیلات عید به بهانه تعطیلی یکی دو روزه عید فطر باز بیشتر از صد خانواده عزادار شدند.
اجازه دهید کمی بیشتر تامل کنیم؛ در ۱۰ سال گذشته یعنی از سال ۹۳ تا ۱۴۰۲ حدود ۱۰ هزار خانواده ایرانی در این ایام عزادار شدند و دیگر برای آنان عید نوروز خاطره خوشی نیست و هرسال داغ دلشان تازه می شود.
این آمار و ارقام را پلیس و هلال احمر داده است یعنی تلفات تصادفات در هنگام بروز حادثه پس باید آمار مجروحانی که بعدا در بیمارستان از شدت صدمات جان سپرده اند را به این ارقام اضافه کنیم.
اما این تلفت جاده ای به همین دو هفته خلاصه نمی شود. طبق آماری که پلیس راهور داده است در طول سال ۱۴۰۲ تعداد ۱۷هزار و ۱۷۷ نفر از هموطنان مان در تصادفات جاده ای کشته شده و ده ها هزار نفر دیگر مصدوم شده اند.
پلیس راهنمایی و رانندگی عامل بیشتر تصادفات را عوامل انسانی مثل سرعت بیش از حد مجاز، سبقت غیر مجاز یا خواب آلودگی رانندگان اعلام می کند. شکی نیست که عوامل انسانی بیشترین نقش را در بروز حادثه داشته اند اما آمار بالای تلفات به عوامل دیگری مرتبط است که کمتر ذهن تصمیم گیران جامعه را مشغول خودش می کند. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم خودروهای موجود در ایران ضعیف ترین خوروها هستند و در واقع سرنشینان خودروها در ایران نا ایمن ترین خودروها را سوار می شوند.
در بحث خودروهای داخلی می توان گفت استانداردهای ایمنی اعمال شده از پایینترین حد در دنیا برخوردار است به عنوان نمونه نه تنها پراید که حتی پرچمدار خوروسازیهای داخلی مثل تارا و دنا بدنه بسیار ضعیفی دارند که حتی با فشار دست انسان تغییر شکل میدهند حتی جنس سقف این خوروها با مثلا پیکان ۳۰ سال قبل هم قابل مقایسه نیست چه برسد با خودروهای روز دنیا که حتما در کلیپهای فضای مجازی دیدهاید اتومبیلی که یک کامیون یا تریلی آن را زیر گرفته و سرنشین آن به سلامت از بقایای آسیب دیده خودرو خارج میشود.
اکثر خودروهای خارجی موجود هم به خاطر سالها ممنوعیت ورود خودروی خارجی از استانداردهای روز ایمنی دنیا فاصله دارند. کاش آماری از خودروهای کسانی که در تصادفات کشته یا مصدوم میشوند وجود داشت تا این امر برای مسئولان و تصمیم گیران هم واضح شود، برای مردم که هر روز پراید و ۲۰۶ و ۴۰۵ و تیبا و سمند و... مچاله شده در جادهها را میبینند که واضح است.
۴۷۴۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1896493