Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-20@03:04:54 GMT

خانم و آقای هنرمند میزبان معاون هنری ارشاد

تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۷۹۳۷۶۷

خانم و آقای هنرمند میزبان معاون هنری ارشاد

 سیدمجتبی حسینی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از نمایشگاه تاپستری فریبا بروفر با عنوان گسست در گالری ثالث دیدن کرد و در افتتاحیه نمایشگاه خانم و آقای هنرمند در گالری فرمانفرما حضور داشت.

خانم و آقای هنرمند

نمایشگاه گروهی خانم و آقای هنرمند با آثاری از زوج‌های هنرمند در گالری فرمانفرما برپا شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این نمایشگاه تجربه هنرمندانه زندگی مشترک میان زوج‌های هنرمند که گونه ای دیگر از زندگی را پیش رویمان خواهند گذاشت به نمایش در می آورد و به این موضوع می‌پردازد که آیا زوج‌های هنری، زندگی مشترکشان را هنرمندانه تجربه کرده اند یا مانند زوج‌های شاغل در هر رشته کاری دیگری تنها زندگی را نگریسته اند.

همچنین نشست تحلیل روانکاوانه آثار توسط متخصصان سه شنبه ۲۹ مرداد ساعت۱۷:۳۰ در گالری فرمانفرما برگزار خواهد شد.

در این نمایشگاه آثاری از شهلا آرمین، حبیب توحیدی، میترا ابراهیمی، علیرضا سپهبد، گیزلا وارگا سینایی، فرح اصولی، خسرو سینایی، مهناز پسی خانی، جمشید حقیقت‌شناس، شهره ایزدی، فرشید علیمی، فاطمه چاووشی، ایرج اسکندری، سهیلا شیبانی، محمدحسین ماهر، مهرنوش عسگری طاری، هومن خطیبی، آرزو صفایی شربیانی، رضا هدایت، فاطمه صفری، عین الدین صادق زاده، نگار فدایی، امید معصومی، مریم فریدونی، بهنام کامرانی، شیرین قندچی، علی قایمی، گلناز لواسانی، هومن بابایی زاد، سارا امیری، سعید رمضانیان، نسیم مژده، قدرالله عاقلی، مانلی منوچهری، کیوان عسگری، مهین نورماه، حبیب‌الله آیت‌اللهی، نوید هوتن و محمدرضا ظهوریان به نمایش گذاشته شده است. این نمایشگاه تا ۱۵ شهریور برقرار است و علاقمندان برای بازدید از آن می توانند به گالری فرمانفرما واقع در خیابان کریم‌خان‌زند، خردمند شمالی، کوچه اعرابی ۲ مراجعه کنند.

تاپستری فریبا بروفر

نمایشگاه انفرادی تاپستری فریبا بروفر با عنوان گسست تا چهارشنبه ۶ شهریور در گالری ثالث ادامه خواهد داشت. این نمایشگاه در کریم خان زند بین ایرانشهر و ماهشهر شماره١٤٨ واقع شده است.

 تاپستری هنری است از قلب تاریخ. بافت تاپستری در دوران تاریخی خود کاربردی مانند تابلو نقاشی داشته است. پارچه‌ای پودنما که به‌ صورت دیوارکوب به کار می‌رفته و از آن برای زیبایی سازی محیط استفاده می گشته است. موضوعات این دیوارکوب‌ها اغلب وقایع تاریخی یا آیینی بوده است، ولی امروزه این هنر حدی نمی‌شناسد. 

.

منبع: ایرنا

کلیدواژه: معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۷۹۳۷۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پسر صدیقه خانم که اروپایی‌ها را شگفت زده کرد

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، امروز، ۳۰ فروردین ماه سالروز درگذشت سعدی افشار است؛ هنرمندی که نماد سیاه‌بازی ایران است و از او به عنوان آخرین بازمانده نسل طلایی هنرمندان سیاه باز سرزمین‌مان یاد می‌شود.

سعدی افشار هرگز پدرش را ندید. او نزدیک به ۸۰ سال زندگی کرد؛ مرارت‌های بسیار چشید اما همواره بر لبان هموطنان خود خنده نشاند؛ آن هم خنده‌هایی که برخاسته از هنر و ظرافتش بود، نه خنده‌هایی که برآمده از شوخی‌های سطحی و دم‌دستی باشد.

او درباره دوران کودکی خود چنین گفته است:

«از زمانی که چشم‌باز کردم، در دنیای کودکانه‌ام فقط زنی را دیدم که تنها مراقبم بود. این زن، بنده خدا، بدون هیچ سرپرستی با کار و تلاش فراوانش، از کار در خانه‌ها تا گُل‌سازی، سعی می‌کرد زندگی من و خودش را بچرخاند. پدری بالای سرم نبود، خواهر و برادری هم نداشتم، تنها فرزند بودم؛ یعنی هیچ‌کس را نداشتم و معنای قوم و خویش را نمی‌دانستم به‌هرحال کم‌کم که بزرگ می‌شدم و مسائل را درک می‌کردم، فهمیدم که او – این زنی که نه شوهر داشت و نه پدر و مادر و نه سرپرستی – مادر من، «صدیقه» و اهل زنجان بود. ترکی صحبت می‌کرد. نمی‌دانم چرا به تهران آمده بود و چرا در آنجا ماندگار شده بود. هرگاه از او درباره پدرم می‌پرسیدم، می‌گفت: او مرده و در یکی از روستاهای زنجان به خاک سپرده ‌شده ‌است.»

صدیقه خانم اما با همه غریبگی‌اش در تهران، در این شهر ماند و پسرک او از همان کودکی با دیدن نمایش‌های سیاه‌بازی که در آن مقطع مرسوم بود، اشتیاق خود را به کار بازیگری و دنیای هنر کشف کرد. پسرک از همان سال‌های کودکی، ناچار بود برای گذران زندگی کار کند.

او در بزرگداشتی که سال ۸۸ برایش برپا شد، گفته بود: «زندگی من کش و قوس‌های فراوانی داشته است، من حتی دو زار پول نداشتم تا کتاب و دفتر بخرم و مدرسه بروم. زمانی هم که فرد خیری پیدا شده تا خرج تحصیل ام را بدهد، دیگر سن من از مدرسه گذشته بود و تنها توانستم یک هفته اکابر بروم و با همین سواد، امروز می‌توانم روزنامه بخوانم.»

افشار که در آن مراسم با قامتی تکیده و با کمک دوستانش روی صحنه رفته بود، از حاضران عذرخواهی کرد که گاهی امضا داده و گفته بود: ببخشید که بعضی جاها امضا کرده‌ام، امضای مرا قایم کنید و به کسی نشان ندهید.

هرچند برای سعدی افشار در زمان حیاتش چند مراسم بزرگداشت برگزار شد، اما او تا واپسین روزهای زندگی‌اش با شرایط سخت اقتصادی رو به رو بود.

افشار هرگز در زندگی به مال و مکنتی نرسید اما آرزوی او برای هنرمند شدن، محقق شد. او که در کودکی با دود چراغ، ‌صورت خود را سیاه می‌کرد و اول بار در ۱۲ سالگی در نمایشی روی صحنه رفت، معتقد بود که مهم‌ترین دلیل موفقیتش در کار هنر، صبوری‌اش بوده است.

او که در دوره استادان بزرگ سیاه‌بازی همانند مهدی مصری، ذبیح‌الله ماهری به این هنر راه پیدا کرده بود، درباره سرآغاز ورود خود به عرصه سیاه‌بازی گفته بود: دوازده ساله بودم که سیاه می‌شدم. آن زمان سیاه‌بازان باسابقه‌تر از من خیلی زیاد بودند که من در مقابل‌شان هیچ نبودم، اما می‌خواستم به جایی برسم.

افشار هرچند کوره سوادی داشت اما استعدادی را که خدواند در وجودش نهاده بود، به بهترین شکلی به کار گرفت و با هوش ذاتی و قدرت بداهه و طنزپردازی خویش، خود را به عنوانی یکی از هنرمندان انکارنشدنی هنر نمایش تثیبت کرد.

از دیگر هنرهای او رقص زیبای سیاه‌بازی بود که ستایش بسیاری از اهل فن از جمله محمود دولت آبادی را در پی داشت. آنچنان که دولت آبادی را که در اوایل انقلاب مدیر سندکای هنرمندان تئاتر بود، بر آن داشت تا در افتتاحیه فستیوالی که ترتیب داده بود، سعدی افشار را برای هنرنمایی دعوت کند.

شاید آن پسربچه تنها و تنگدستی که سال ۱۳۱۳ چشم به جهان گشود، هرگز تصورش را نمی‌کرد روزی در فستیوال پاییزی مادرید در اسپانیا و در فرانسه روی صحنه برود و آنچنان مورد تشویق تماشاگران قرار بگیرد که چندین بار از صحنه خارج شود دوباره بازگردد.

او پاییز سال ۱۳۷۰ خورشیدی با ۲ نمایش «سعدی هملت می‌شود» و «بلورک و چشمه نوش» با گروهی از هنرمندان تئاتر نصر به سرپرستی محمود عزیزی در فستیوال پاییزی مادرید در اسپانیا و سپس فرانسه حضور پیدا کرد.

سعدی افشار با نام شناسنامه‌ای سعدالله رحمت‌خواه، از جمله هنرمندان بزرگ نمایش‌های ایرانی بود که در دوران پررونق تئاترهای لاله‌زار در بسیاری از تئاترهای این خیابان خاطره‌انگیز روی صحنه رفت و برای بسیاری از تماشاگران آن زمان، خاطراتی به یادماندنی بر جای گذاشت.

او در واپسین سال‌های زندگی خود با مشکلات جسمانی گوناگونی همچون شکستگی لگن و ... رو به رو شد و روز ۳۰ فروردین سال ۱۳۹۲ بر اثر بیماری عفونی و کهولت سن چشمانش را برای همیشه بر این دنیا بست.

۵۷۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1896752

دیگر خبرها

  • کرمانشاه میزبان نمایشگاه و کارگاه خیابانی نقاشی «وعده صادق»
  • گشایش دومین نمایشگاه نقاشی کُنار، درخت زندگی در دزفول
  • فقط 2 ماه فاصله بین این عکس ها وجود دارد!
  • گشایش نمایشگاه هنر‌های تجسمی بنا‌های تاریخی ایران در عمارت مسعودیه  
  • پسر صدیقه خانم که اروپایی‌ها را شگفت زده کرد
  • گالری گردی آخر هفته در نمایشگاه‌های جدید تهران
  • هنرمند انقلاب اسلامی در همه شئون زندگی تعهد و مسئولیت دارد+فیلم
  • معرفی ۱۰ چهره برتر هنر انقلاب اسلامی استان بوشهر
  • محک میزبان «سرزمین جدید»
  • حضور بانوان در عرصه‌های هنر، نقطه قوتی برای تقویت فرهنگ اسلامی است