علیزاده طباطبایی: از ۲ اسلحه به میترا استاد شلیک شده است!
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۱۸۶۰۸
صراط:
اخیراٌ علیزاده طباطبایی در پرونده قتل میترا استاد، همسر دوم محمدعلی نجفی شهردار سابق تهران وکالت قاتل (محمدعلی نجفی) را به همراه یکی دیگر از همکاران خود به عهده گرفت. برخی اظهار نظرهای این وکیل سبب شد حساسیت ها بر این پرونده بیشتر از پیش شود، اما در دومین جلسه رسیدگی به این جرم اعلام شد که محمدعلی نجفی، وی را از وکالت خود عزل کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فارس در مورد پرونده آقای نجفی در خرداد ماه وکالت ایشان را برعهده گرفتید. اواخر تیر ماه نه این که کنارهگیری کنید بلکه از شما خواستند کنارهگیری کنید و شما این کار را نکردید تا این که شما را از پرونده عزل کردند. چه شد؟ این گمانهزنی ایجاد کرد که چه اتفاقی افتاده است. آن چیزی که خانواده آقای نجفی اعلام کردند این بود که چون آقای دکتر طباطبائی با آقای نجفی دوست بودند خواستند رفاقت روی پرونده تأثیر نگذارد و به نظر میرسد کسی این حرف را در عالم سیاست جدی نمیگیرد. واقعیت ماجرا را شما بفرمائید که چه بود؟
در مورد پرونده آقای نجفی من هفته پیش صحبتهایی کردم و به شدت دلخور شدند و گفتند اجازه بدهید پرونده به نتیجه برسد و صحبتهای شما ممکن است روی نتیجه پرونده تأثیر داشته باشد. به این دلیل اجازه دهید من صحبتی نکنم.
قاعدتاً صحبت منفی میکنید؟
خیر. من به این جمعبندی رسیدم و روز اول هم به خود آقای نجفی گفتم که شما مرتکب قتل نشدید چرا این قتل را به عهده گرفتید؟ ایشان محکم میگفت من مرتکب شدم. من دلایل آوردم.
شما که این روزها به آقای نجفی از نزدیک دسترسی دارید و با ایشان نشست و برخاست کردید، چه شد که آقای نجفی به اینجا رسید؟ این برای خیلیها سؤال است.
آقای نجفی میگفتند قبول دارم که یک اشتباه شخصی مرتکب شدم که خانم استاد را صیغه کردم.
آقای نجفی از دوره سال ۹۶، از زمانی که شهردار شدند یا کمی قبل از آن، مسیری را پیش گرفتند که برای فرد ۶۸ ساله عجیب است که در اوج باشد و خیلی از مناصب دولتی غیر از رئیسجمهور شدن، را تجربه کرده باشد، یکباره برای خانواده او اتفاقی افتد و همسر دوم با فضای نامتعارفی اختیار کند. زن دوم خود را بکشد. چه طور شد که این اتفاقات برای آقای نجفی رخ داد؟
همه اینها برای من هم ابهام است. به خود آقای نجفی هم میگفتم که به این دلایل شما مرتکب قتل نشدید. میگفتند آقای طباطبائی این حرفها را رها کنید، بروید رضایت بگیرید و اگر رضایت ندادند من ۶۸ سال زندگی کردم و الان یک قلب در سینه من هست و میخواهم ۴-۳ سال دیگرزنده باشم یا نباشم. جای بدی هم قرار نیست برویم. به همین سادگی صحبت میکردند.
احساس میکنید اثراتی از افسردگی در ایشان هست؟
اصلاً.
ایشان قتل را پذیرفت.
قتل را هم پذیرفت ولی وقتی کارشناس اسلحه میگوید ۹ گلوله شلیک شده است که این ۹ گلوله از دو اسلحه باید باشد و ۴ پوکه نیست. به آقای نجفی میگوییم این چیست؟ میگوید نمیدانم. میگوییم اسلحه شما ۷۶۵ بوده است. این اسلحه ۹ میلیمتری را قاچاقی خریدید؟میگوید مگر میشود اسلحه ۷۶۵ تبدیل به ۹ میلی متری شود؟ ابهامات خیلی زیادی وجود دارد.
یعنی خانم استاد با سلاحی به قتل رسیده که سلاح آقای نجفی نیست؟
بله. دقیقاً. سلاح آقای نجفی سلاحی است که مجوز آن را دارد. از سازمان قضائی نیروهای مسلح از زمانی که سازمان برنامه بوده تحویل گرفته و کلت ۷۶۵ است.
ارتباط آقای نجفی با خانم استاد را میدانستید؟
بله.
از قبل این پروندهها بود؟
بله.
از چه سالی این اتفاق افتاده بود؟
آقای نجفی میگفتند از انتخابات شورا با ایشان آشنا شدم.
آقای علیزاده طباطبائی شما مشهور به وکیل خانواده آقای هاشمی هستید ولی بارها این مطلب را تکذیب کرده اید.
من خیلی قبل از این که وکیل خانواده هاشمی باشم وکیل بودم ولی بعد از مدتی وکیل خانواده آقای هاشمی هم شدم.
من دیدم در برخی از رسانهها تکذیب کردید که هیچ وقت وکیل شخص آقای هاشمی نبودید، چون او نه از کسی شکایت میکرد و نه کسی از وی شکایت داشت. شما از چه زمانی با خانواده آقای هاشمی آشنا شدید؟
من به خود آقای هاشمی از قدیم و از قبل انقلاب ارادت داشتم ولی او را ندیده بودم. اولین باری که او را ملاقات کردم روز ۱۹ بهمن ۵۷ بود که من همافر نیروی هوایی بودم و در مراسم روز ۱۹ بهمن شرکت داشتیم.البته در این مراسم با مشکل مواجه شدیم. بعد از این که از سراسر کشور همافرها را دعوت کردیم در مدرسه رفاه باشند، چون من قبل از این که حضرت امام بیایند در کمیته استقبال بودم و دوستی به نام مهندس نیکخواه داشتیم که داماد حاج مانیان، از جبهه ملی بود، او به من گفت آمادگی دارید با لباس نیرویی هوایی به اینجا بیایید. گفتم بله چون دو الی سه ماه است که فراری هستم. وقتی تصمیم گرفته شد بچهها خدمت حضرت امام برسند، با هیچ کسی هماهنگ نکردیم. اول گفتیم ببینیم چه تعداد میآیند، با همه پایگاهها به صورت رمزی تماس گرفتیم. اطلاع دادیم و آن روز آمدند. وقتی به خانههای اطراف آمدند لباس پوشیدند و وارد مدرسه علوی شدند، چون مدرسه رفاه و علوی کمیته استقبال بود، آن زمان گفتیم میخواهیم با امام ملاقات کنیم. گفتند امروز امام ملاقات ندارند. یکی از دوستان ما، همافر طاهری که گرداننده این قضیه بود و همافر نورشاهی که فرماندهی میدان را بر عهده داشت، خیلی حرص میخوردند.
که آقای هاشمی مسئله را حل کرد؟
البته آقای هاشمی، مقام معظم رهبری، آقای منتظری و غیره تلاش کردند تا آن ملاقات انجام شد. اولین برخوردم با آقای هاشمی آنجا بود ولی بعد در نیروی هوایی بودم.
از چه زمانی با آقای هاشمی و خانواده او رفتوآمد پیدا کردید؟
من از سال ۶۴ که به سازمان برنامه رفتم، با شخص آقای هاشمی ارتباط مستقیم پیدا کردم. او فرمانده جنگ بود و من هم مسئول بودجه دفاعی بودم. فشار روی سازمان برنامه بود که بیشتر پول بدهد و ما هم نداشتیم که بدهیم. تا قبل از این که من به سازمان برنامه بروم مدیریت دفاعی خیلی منفعل بود چون از جنگ و نیروهای مسلح هیچ درکی نداشتند. قبل از انقلاب روال این بود که رئیس سازمان برنامه اول هر برنامه ۵ ساله نزد شاه میرفت و میگفت در پنج سال آینده این منابع را داریم. شاه یک درصدی را برای ارتش تعیین میکرد که سازمان برنامه دیگر هیچ دخالتی نداشت. این دست ستاد ارتش میرفت و آنجا تقسیم میکردند. بعد از انقلاب این سازماندهی به هم خورده بود. با چانهزنی پول میگرفتند. سال ۶۴ که سازمان برنامه رفتم جلوی این چانه زنی را گرفتم. اول خیلی مقاومت بود. همان کارشناسان میگفتند عملیات است. من میگفتم اگر امروز عملیات است باید ۶ ماه پیش بودجه آن را گرفته باشند. پولی که امروز میدهم به درد عملیات هفته آینده نمیخورد و مقاومت کردم. شکایتهای ما پیش آقای هاشمی میرفت. همیشه سر بودجه دعوا و درگیری را داشتیم. دو الی سه بار به شورای عالی دفاع کشیده شد. آقای هاشمی برای حرف کارشناسی اعتبار قائل بودند. هر بار هم خدمت او میرفتیم حرف کارشناسی میزدیم. من مستدل و مستند حرف میزدم. از سال ۶۴ تا سال ۷۲ عضو هیئت بررسی خریدهای تسلیحاتی بودم. در خریدها به شدت دخالت میکردم. به یاد دارم اولین درگیری ما با آقای روحانی سال ۶۴ پیش آمد. من در نیروی هوایی بودم و یک راداری را بچههای نیروی هوایی، همافرها دنبال بازسازی و ساخت آن بودند. آقای روحانی هم رئیس ستاد پدافند بود و دنبال خرید راداری به نام رادار مارتلو از انگلیس بود. خیلی تلاش کردیم و موفق نشدیم. روز اولی که سازمان برنامه رفتم و آقای زنجانی به من به عنوان نماینده دولت در هیئت بررسی خریدهای تسلیحاتی ابلاغ داد، در جلسه رفتم و گفتم این قرارداد را بیاورید. نماینده وزارت دفاع گفت این تمام شده است و برای گشایش اعتبار رفته است. گفتم من میخواهم ببینم. باید میدادند. من قرارداد را دیدم. ایرادهای عمدهای به قرارداد وارد بود. فوری ایرادات را یادداشت کردم و پیش آقای زنجانی آمدم و گفتم این خرید این ایرادات را دارد. آقای زنجانی گفت فوری بنویسید و من نوشتم. یک نامه روی این گذاشت و پیش مهندس موسوی بردم. مهندس موسوی فوری با مرحوم نوربخش تماس گرفت و گفت جلوی این را بگیرید که این منجر به درگیری شدید بین من و آقای روحانی شد. این درگیری پیش آقای هاشمی کشیده شد.
ایشان رئیس مجلس بودند. آقای هاشمی گفت با هم آشتی کنید. آقای روحانی میگفت این توطئه است. از قبل گفته بود من صبح با طباطبائی بحث کردم، ساعت ۱۲ نامه نخست وزیر را آورده است. وقتی در بحث رادار توضیحات خود را به آقای هاشمی دادم، گفتم رادار را برای جنگ میخواهیم. وقتی در این قرارداد متعهدمی شویم این رادار را در جنگ استفاده نکنیم و تا پایان جنگ فقط در مرزهای شمالی استفاده شود، رادار برای چه میخواهیم؟
این قراردادی بود که آقای روحانی دنبال آن بود؟
بله. آقای روحانی دنبال این بود که انجام شود.
یعنی آقای روحانی تعهد کرده بود که رادار را در جنگ استفاده نکنیم؟
دولت تعهد کرده بود؛ یعنی وزارت دفاع تعهد کرده بود که در جنگ استفاده نکنیم.
اگر استفاده میکردید چه میشد؟
مستشارهای انگلیسی در مدیریت رادار بودند. یعنی رادار باید در مرزهای شمالی مستقر میشد.
با چه نیتی آقای روحانی پیگیر این کار بودند؟
به هر جهت میخواستند رادار بخریم.
که رادار را چه کنیم؟
شاید توجیه او این بود که یک تکنولوژی پیشرفتهتر است و کارشناسان ما با این تکنولوژی آشنا میشوند. به هر جهت نیت او را چون جوان بودم و سر پرشوری داشتم نمیدانستم. درگیری خیلی شدیدی با آقای روحانی داشتیم.
بعداً رابطه شما با آقای روحانی بهتر شد؟
خیر. همین جا بگویم دیگر با آقای روحانی کاری نداشتم. در بحث بودجه گاهی با هم ملاقات داشتیم. او کمیسیون دفاع بود و من بخش دفاعی سازمان برنامه بودم. بحثهایی با هم داشتیم ولی سال بعد از قضایای ۸۸ در داستان سید حسین موسویان هم وکالت او را برعهده داشتم. با اینکه مستقیم با آقای روحانی ارتباطی نداشتم ولی از طریق موسویان این ارتباط بود. موسویان میگفت آقای روحانی خیلی نظر مثبتی روی شما ندارد. گفتم من هم روی ایشان نظر مثبتی ندارم. به حالت شوخی میگفتم. تا اینکه مسئول سایت تحقیقات استراتژیک به اتهام جاسوسی بازداشت شد.
بعد هیچ وقت بعداً رابطه شما با آقای روحانی خوب نشد.
خیر. هیچ وقت رابطه ما خوب نشد.
شما در انتخابات به آقای روحانی رای دادید؟
بله. من به آقای روحانی رأی دادم. من به آقای هاشمی گفتم به هر جهت با یکسری از اساتید دانشگاهها، وکلا و قضات ارتباط دارم و شما از آقای روحانی حمایت نکنید چون به هیچ وجه زمینه رأی آوری ندارد. آقای هاشمی خندید و گفت از قدیم هم با آقای روحانی مشکل داشتید. بالاخره تصمیم ما تصمیم جمعی خواهد بود. لیکن تصور من این بود که آقای روحانی رأی نمیآورد چون روحانی با اصلاح طلبان روی خوشی نشان نداده بود و تا آن زمان نه ارتباطی داشت .
از ابتدا هم با آقای روحانینمیساختید؟
بله.
چرا؟ احساس میکردید روحیه ایشان چطور است؟
در مسجد ارگ در سخنرانی آقای روحانی در چهلم آقا سید مصطفی بودم. جالب بود آن روز هم به او«دکتر» روحانی میگفتند.
دکترا نداشتند؟
خیر. لیسانس بودند. هنوز هم دکترا ندارند. البته بعداً گفتند گرفتهاند. جالب است اگر سوابق مجلس را ببینید در مجلس اول، دوم، سوم نوشته است دکتر حسن روحانی، مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد است. ایشان کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران داشتند، از همان زمان که کارشناسی گرفتند به دکتر روحانی معروف بودند.
خود ایشان این طور میخواستند؟
قاعدتاً تا خود آدم نخواهد که اتفاقی رخ نمیدهد. البته بعداً خاطرم هست این نقل شد که
نه بنی صدر دکتر بود، نه آقای بهشتی. قاعدتاً آقایان هیچ کدام دکترا نداشتند. البته من آقای بهشتی را اطلاع ندارم ولی این طور شنیدم.
در انتخابات ۹۲ اگر حمایت آقای هاشمی نبود قطعاً به آقای روحانی رأی نمیدادید؟
قطعاً رأی نمیدادم.
بین گزینههای آن روز به چه کسی رأی میدادید؟
من آقای رئیسی را خوب میشناختم و آقای رئیسی را قبول داشتم.
آقای روحانی قرار بود نسخه کوچکتر آقای هاشمی باشد، نقاط ضعف آقای هاشمی را داشت و خوبیهای ایشان را نداشت.
به هر جهت مسئلهای که برای آقای روحانی مطرح بود ایشان برای نظر کارشناسی خیلی ارزش قائل نبود. همان زمان که آقای هاشمی حمایت کردند به ایشان گفتم از آقای روحانی چرا حمایت میکنید؟ آقای هاشمی گفتند آقای روحانی آدم عاقلی است، مملکت را به باد نمیدهد. آقای هاشمی اعتقاد داشتند اگر کسی غیر از روحانی یعنی از جریان مقابل انتخاب شود ممکن است مملکت به سمت جنگ برود. آقای هاشمی این باور را داشتند و من ایراداتی به آقای روحانی داشتم. گفتند شما همانند محمد آقا همیشه با روحانی مشکل داشتید.
محمد آقا یعنی برادر آقای هاشمی؟
بله. محمد آقای هاشمی منظور است. آقای هاشمی گفتند آقای روحانی آدم عاقلی است و مملکت را به باد نمیدهد. دیدگاه ایشان این بود.
تصور شما این بود که آقای هاشمی بعدها از روند کار دولت راضی بود؟
خیر. شاید ۶-۵ ماه اول بود که نزد آقای هاشمی رفتم و گفتم قرار شده سازمان برنامه دوباره احیا شود ولی آقای روحانی بنا ندارد. با انتخاب نوبخت بنا ندارد سازمان برنامه را احیا کند. آقای هاشمی خندید و گفت همه مثل من فکر نمیکنند، میخواهند خودشان ریاست کنند. وقتی سازمان برنامه باشد، این سازمان مدیریت میکند. کارشناس ریاست میکند، رئیسجمهور کارهای نیست. واقعاً زمان آقای هاشمی و مهندس موسوی این طور بود. از زمان دولت اصلاحات سازمان برنامه روبه تحلیل رفت و زمان احمدینژاد هم کلاً منحل شد و روحانی هم سازمان برنامه را احیا نکرد که دوباره قدرت دست کارشناس بیاید که تصمیم بگیرد.
آقای دکتر پرونده کرسنت و نقش مهدی هاشمی در آن چیست؟
خیلی جالب است که پرونده کرسنت هنوز به دادگاه نرفته است که ببینیم متهمان این پرونده چه کسانی هستند.
چه کسی اجازه نمیداد که به دادگاه برود؟
من یک بار مصاحبهای داشتم در دادگاه مهدی هاشمی که گفتند ما تحت فشار هستیم. گفتم قدرت دست شما است. چه کسی شما را تحت فشار گذاشته است؟
چه کسی اجازه نمیدهد؟ تکلیف دستگاه امنیتی و قضائی روشن است. آنها بگویند چه کسی اجازه نمیدهد کرسنت به دادگاه برود؟
شما چه فکری میکنید؟
من پرونده کرسنت را نخواندم و اطلاعی هم از آن ندارم.
بعد از ۳۰ سال رابطه با خانواده هاشمی چطور از کرسنت بیاطلاع هستید؟
بیاطلاع یعنی در پرونده نیستم. یعنی پرونده ای هنوز تشکیل نشده است. تا حالا یک جلسه مهدی را احضار نکردند که در مورد کرسنت از او بپرسند.
حرف موافقین و مخالفین را درباره کرسنت شنیده اید؟
بله. وزارت نفت هنوز میگوید کرسنت بهترین قرارداد بود و احمدینژاد آمد این را بهم ریخت.
وزارت نفت فعلی این را میگوید؟
یعنی آقای زنگنه؟
بله.
شاید پای آقای زنگنه هم گیر باشد.
به هر جهت آقای زنگنه از ابتدا از کرسنت دفاع کرده است. مهدی هم میگوید کسانی که در کرسنت پورسانت گرفتند مشخص هستند. بررسی کنند مشخص میشود.
افرادی را اسم میبرد؟
بله. افرادی را اسم میبرد. در کرسنت هرگز مهدی نه احضار شده و نه حتی دستگاه امنیتی یک جلسه مهدی را خواسته است. مهدی میگویدیک بار حداقل دستگاه امنیتی درباره کرسنت من را بخواهد و سؤال کند.
وکیل پروندههایی میشدید که با نظام و یا جمهوری اسلامی در تعارض قرار میگرفتند.
به دلیل این که من میخواستم از جمهوری اسلامی دفاع کنم.
پرونده امنیتی بوده که وکیل باشید و در میانه احساس کنید موکل شما واقعاً مقصر است؟
بله. خیلی جاها بوده است. در ۸۸ خیلی بوده است.
از پروندههای مشهور که مردم میشناسند بوده است؟
خیر. در پروندههای مشهور نبوده است ولی در سال ۸۸ خیلیها را دیدم که مقصر هستند و دفاع من در دادگاه این بود.
کلاً خیلی از سیاسیون اصلاح طلب و دوستان شما این برداشت را دارند که هر جا آقای علیزاده طباطبائی وکیل است معروف شده این فرد خوشبینی است و جاسوس را جاسوس نمیبیند. طرف محکوم میشود و این از ما دفاع کند ما هم جاسوس میشویم و یک نفر دفاع دیگری کند و تمام شود.
من هیچ وقت به کسی نگفتم وکالت را به من بدهید.
خودشان خواستند.
بله. حتی خاتمی، میرحسین موسوی، دکتر معین و کسانی که موکل من بودند.
در پروندههای امنیتی معمولاً خود و خانواده شما زیاد مورد تهدید و تحت فشار قرار گرفته است؟ یعنی زندگی شما از فضای کار شما تأثیر گرفته است؟
از نظر مالی بله. خیلیها پروندههای مالی را پیش ما نمیآورند. با این که خودم، دخترم، پسرم، دامادم و همه وکیل هستیم. بالاخره میبینند من اهل زدو بند نیستم. من ۲۷ سال است که وکیل دادگستری هستم، یک هزار تومانی به آبدارچی در دادگستری ندادم. این که دستگاه امنیتی فشار بیاورد نبوده است چون من را میشناسند و دقیق هم میشناسند. ممکن است گاهی توصیهایهایی کنند مثلاً یکبار دو الی سه سال پیش بود که اطلاعات سپاه من را خواست و گفت در مورد فلانی یک بیانیه امضا کردید و این پرونده و این فیلمها است، بیایید ببینید. من دیدم و بدون اینکه آنها چیزی از من بخواهند پذیرفتم و مصاحبه کردم و گفتم این ماجرا این طور بوده است.
منبع: صراط نیوز
کلیدواژه: علیزاده طباطبایی اسلحه میترا استاد صراط
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۱۸۶۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعجوبه عرفان در قرن چهاردهم که بود؟
او اعجوبه عرفان قرن چهاردهم شمسی بود و به افکار محیالدین عربی تعلق خاطر بسیار داشت.
به گزارش ایسنا، امروز هفتم فروردین صد و پنجاه و پنجمین سالروز تولد آیتالله سید علی قاضی طباطبایی تبریزی در سال ۱۲۴۸ است.
آقا سید علی قاضی در ابتدا تحت تربیت پدر خود بود و از آن طریق به آقا محمد بیدآبادی و در نهایت با مکتب عرفانی صدرالمتالهین آشنا شد بعدها هم تحت اشراف سید احمد کربلایی واحدالعین قرار گرفت و از طریق ملا حسینقلی همدانی و ملا هادی سبزواری در بحر اندیشه ملاصدرا غوطهور شد. او اعجوبه عرفان قرن چهاردهم شمسی بود و به افکار محیالدین عربی تعلق خاطر بسیار داشت.
امام خمینی (ره) درباره علامه گفت: «قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید.»
سید علی؟سید علی پسر سید حسین قاضی در هفتم فروردین ۱۲۴۸ در شهر تبریز متولد شد. برخی تذکرهنویسان تاریخ تولد او را نهم اردیبهشت ۱۲۴۵ هم ذکر کردهاند. خاندان او از سادات طباطبایی بود.
سید حسین شاگرد آیتالله سید محمدحسن میرزای شیرازی ملقب به میرزای بزرگ در حوزه علمیه سامرا بود که با اتمام درسش به تبریز برگشت. از او آثاری، چون تفسیر مختصری بر قرآن، تفسیر سوره فاتحه و تفسیر ناتمام سروه انعام باقی مانده است. سید حسین در سال ۱۲۷۵ چشم از جهان فرو بست.
جد اعلای سید علی، سید ابراهیم طباطبا نواده امام حسن مجتبی (ع) است.
پدر مادری سید علی، میرزا محسن قاضی تبریزی نام داشت که ایشان نیز از عابدان بود و با ملا هادی سبزواری هم بحث و درس.
با رسیدن سید علی به سن خواندن و نوشت، تحصیل مقدماتی و تفسیر «کشاف» را نزد پدرش آیتالله سید حسین طباطبایی آموخت و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه تبریز نزد اساتید مبرزی، چون میرزا موسی تبریزی از شاگردان شیخ انصاری و سید حسین کوهکمرهای، میرزا محمدعلی قراچهداغی استاد فقه و اصول و علوم تفسیر، میرزا محمدتقی تبریزی متخلص به «نیر» شاعر و استاد ادبیات عرب و زبان فارسی رفت.
او در سال ۱۲۷۴ در ۲۶ سالگی به حوزه علمیه نجف اشرف نزد آیتالله سید محمدحسن میرزای شیرازی رفت و از طلاب مکتب نجف شد و در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد رسید.
ازدواجایشان چهار بار ازدواج کرد و حاصل این ازدواجها ۱۱ پسر و ۱۵ دختر بود.
مشهورترین فرزندان ایشان که راه پدر را در علم و تقوای در پیش گرفتند سید محمدحسن، سید مهدی، سید محمدعلی نام داشتند. البته یکی از دامادهایش به نام میرزا ابراهیم شریفی نیز در سلوک عرفانی سید علی بود.
سید محمدحسن کتاب بحر المعارف عبدالصمد همدانی را نزد پدر خواند و مجموعه ۱۰جلدی به نام صفحات من تاریخالاعلام را نوشت. جلد اول کتاب مشتمل بر اشعار پدر بود و جلد دوم این اثر ۱۰ جلدی به اسم «آیتالحق» توسط برادرش سید محمدعلی قاضینیا استاد دانشکده الهیات تهران به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۸۹ در تهران منتشر شد.
سید مهدی هم استاد آیتالله حسن حسنزاده آملی بود.
هجرت به نجفایشان در نجف در محضر اساتید به نامی، چون آیتالله محمدکاظم خراسانی ملقب به آخوند خراسانی، میرزا فتحالله شریعت اصفهانی ملقب به شیخالشریعه از رهبران نهضت ضد انگلیسی عراق، میرزا حسین تهرانی، آیتالله محمدحسن مامقانی از اساتید برجسته علم رجال، درایه، تراجم و نسب، آیتالله سید محمدکاظم یزدی صاحب کتاب «عروهالوثقی»، آیتالله فاضل شربیانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی فقه، اصول، حدیث، تفسیر و دیگر علوم دینی و عقلی را آموخت.
میرزا حسین خلیلی تهرانی استاد اخلاق سید علی قاضی طباطبایی بود.
علامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی در خاطرهای از قدرت حافظه سید علی قاضی، گفت «مرحوم قاضی در لغت عرب بینظیر بود. گویند ۴۰ هزار لغت از حفظ داشت و شعر عربی را چنان میسرود که اعراب تشخیص نمیدادند سراینده این شعر عجمی است.
روزی در بین مذاکرات مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالله مامَقانی رَحمةُاللهِعلیه به ایشان میگوید: «من آنقدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخصی غیر عرب، شعری عربی بسراید من میفهمم که سراینده عجم است؛ گرچه آن شعر در اعلی درجه از فصاحت و بلاغت باشد.»
مرحوم قاضی یکی از قصائد عربی را که سرایندهاش عرب بود شروع بخواندن میکند و در بین آن قصیده از خود چند شعر بالبَداهَه اضافه میکند و سپس به ایشان میگوید: «کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشخیص دهند.»
مرحوم قاضی در تفسیر قرآن کریم و معانی آن یَد طولائی داشت. مرحوم استاد ما علامه طباطبائی میفرمودند: «این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی بما تعلیم دادند و ما در تفسیر از مسیر و ممشای ایشان پیروی میکنیم و در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که «فِقهُالحدیث» گویند از ایشان آموختهایم.»
سلوک عرفانیآغاز سلوک سید علی قاضی طباطبایی توسط آیتالله عباس قوچانی و به دست خط مکتوب علامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی این چنین بود.
علامه طهرانی نوشت: «داستان اساتید عرفانی مرحوم قاضی از قرار نقل خودشان بدین طریق بود که استاد اول ایشان، پدرشان آقا سید حسین قاضی و او شاگرد امامقلی نخجوانی و او شاگرد آقا سید قریش قزوینی بودند.
آقا سید حسین قاضی در سامراء تحصیلاتش را نزد میرزای بزرگ ﻓﺮا گرفت و، چون فارغالتحصیل شد و دارای مقامات علمی و فقهی شد، با اجازه مرحوم میرزا به تبریز مراجعت نمود و در تبریز به امور عرفانیه و راه خدا و سیر و سلوک و معرفت از مرحوم امامقلی دستور گرفت، بنابراین مرحوم آقا سید حسین قاضی جامع کمالات علمی و فقهی و عرفانی بود.
روزها به دکان مرحوم امامقلی میرفت و ساعتی مینشست و کسب فیض مینمود.
امامقلی مردی بلند قامت بود و پیوسته حتی در موقع کار و خرید و فروش ساکت بود و در عین وقار و سکوت مشتریان را راه میانداخت و به حوائجشان رسیدگی میکرد.
مرحوم میرزا علی قاضی تا سال ۱۲۷۴ که به نجف اشرف مشرف شدند تحت تربیت علمی و فقهی و عرفانی ﭘﺪر ﺑﺰرﮔﻮارشان ﺑﻮد و ﻓﺘﺢ ﺑﺎب عرفانی و ﻛﺸﻒ اﻣﻮر غیبیه ﺑﻪ أﻣﺮ و ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺮ ﭘﺪرش ﺑﻮد، اما ﭼﻮن ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﻣﺸﺮف ﺷﺪ، ﭘﺲ از یک ﺳﺎل ﭘﺪرش رﺣﻠﺖ کرد و او را در وادیالسلام نجف دفن کردند.»
آیتالله العظمی قاضی قبل از ورود به نجف اشرف به وادی سیر و سلوک گام نهاده بودند و این سخن که گاه مطرح میشود که ایشان تا ۴۰ سالگی اهل این راه نبودند قابل پذیرش نیست.
ولی چون مرحوم آیتالله العظمی قاضی به نجف اشرف آمدند، در تحت تربیت مرحوم آیتالحق آقای سید أحمد کربلائی طهرانی قرار گرفتند و با مراقبت ایشان طی طریق نمودند.
ایشان سالیان زیادی نیز ملازم و هم صحبت مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری بودند، البته نه به عنوان شاگرد بلکه به عنوان ملازم و برای بهره بردن از حالات روحی و تماشای احوال و واردات ایشان و البته در مسلک عرفانیه بین این دو بزرگوار تباینی بعید وجود داشت.
اما اینکه برخی آیتالله العظمی سید علی قاضی را شاگرد سلوکی حاج شیخ محمد بهاری دانستند سخنی بعید و بدون سند است و علامه حسینی طهرانی بر خطا بودن آن تصریح کردهاند.
طیالارض قاضیعلامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی در شرح قدرت طیالارض آیتالله قاضی تعریف کرد: «حجتالاسلام آقای حاج سید محمدرضا خلخالی از علمای نجف اشرف نقل کرد: «کاسبی از کسبه بازار ساعت نجف که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند.
آن مرد، چون به نجف آمد به رفقای خود گفت: «گذرنامه من دچار اشکال بود و در شهربانی درست نمیشد و من برای مراجعت به آقای قاضی متوسل شدم و گذرنامه را به ایشان دادم و ایشان گفتند: «فردا برو شهربانی و گذرنامهات را بگیر.» من فردای آن روز به شهربانی مراجعه کردم، شهربانی گذرنامه مرا اصلاح کرده و حاضر نموده بود، گرفتم و به نجف برگشتم.
دوستان آن مرد گفتند: «آقای قاضی در نجف بودند و مسافرت نکردهاند.»
آن مرد نزد مرحوم قاضی آمد و داستان خود را مفصلا برای آقای قاضی گفت و مرحوم قاضی انکار کرده و گفت: «همه مردم نجف میدانند که من مسافرت نکردهام.»
آن مرد نزد فضلای آن عصرِ نجف اشرف، چون آقای حاج شیخ محمدتقی آملی و آقای حاج شیخ علیمحمد بروجردی و آقای حاج سید علی خلخالی و نظائرهم آمد و داستان را گفت. آنان به نزد مرحوم قاضی آمده و قضیه را بازگو کردند و مرحوم قاضی انکار کرد؛ و آنها با اصرار و ابرام بسیار مرحوم قاضی را وادار کردند که برای آنها یک جلسه اخلاقی ترتیب داده و درس اخلاق برای آنها بگوید.
در آن زمان، مرحوم قاضی بسیار گمنام بود و از حالات او احدی خبر نداشت و بالاخره قول داد برای آنها یک جلسه درس اخلاق معین کند و جلسه ترتیب داده شد و در ردیف اول، همین افراد به اضافه آقای حاج سید حسن مسقطی و غیرهم در آن شرکت داشتند؛ و بعدا در ردیف دوم در زمان بعد، سری دوم حضرت علامه طباطبایی و آقا حاج سید احمد کشمیری و آقا میرزا ابراهیم سیستانی و اخوی علامه آقای الهی و غیرهم شرکت میکردند؛ و در ردیف سوم در زمان بعد، سری سوم حضرت آقای حاج شیخ عباس قوچانی و آقای حاج شیخ محمدتقی بهجت فومنی رشتی و غیرهم از فضلای نجف اشرف در آن حضور و شرکت داشتند.
شاگردانآیتالله العظمی قاضی شاگردان معروف و برجستهای در عرفان و معنویت داشتند که هر کدام جزو مراجع عظام مبرز حوزههای علمیه قم و نجف بودند.
نام برخی از آنان به این شرح است: آیات عظام سید هاشم موسوی حداد، سید حسن مسقطی، شیخ عباس قوچانی، محمدتقی آملی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، سید محمدحسن الهی طباطبایی برادر علامه طباطبایی، محمدتقی بهجت، سید یوسف حکیم، سید محمد حسینی همدانی، سید عبدالحسین دستغیب شیرازی، حسینعلی نجابت شیرازی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید ابوالقاسم خوئی، سید محمدهادی میلانی، محمدرضا مظفر، سید عبدالاعلی سبزواری، میرزا علی غروی علیاری، حاج ابوالفضل خوانساری، عبدالحسین حجت انصاری، محمدابراهیم شریفی زابلی، علیاکبر مرندی و آیتالله سید عبدالکریم کشمیری.
آثاراز آیتالله سید علی قاضی طباطبایی تبریزی آثاری، چون تفسیر قرآن کریم از آغاز تا آیه ۹۱ سوره انعام، اشعار متعدد از جمله چکامه غدیریه، نامههایی که به شاگردان و دوستانش نوشتند و حواشی بر کتاب ارشاد مفید و تعلیقات بر مثنوی و فتوحات مکیه باقی مانده است.
ایشان به برخی شاگردان برگزیده خود فتوحات تدریس میفرمودند و به بعضی از شاگردان نظیر مرحوم قوچانی توصیه کردند کتاب شرح منظومه را تدریس نمایند.
کرامتهاآیتالله سید علی آقا قاضی طباطبایی در عرفان از طریق و روش ملا حسینقلی همدانی پیروی کرد و رسیدن سالک به مقام توحید را بدون پذیرفتن ولایت ائمه اطهار و حضرت زهرا (س) امکانپذیر نمیدانست. در طریقت عرفانی ایشان خواندن نماز اول وقت با خضوع و خشوع، توسل به امام حسین (ع)، انتخاب استاد، انجام مستحبات و رفتن به زیارت قبور جایگاه مهمی داشت.
رساله سیر و سلوک بحرالعلوم را بهترین کتاب عرفانی میدانست و روش احراق را به نیل به مقامات الهی توصیه میکرد.
آیتالله محمدمحسن تهرانی ملقب به آقابزرگ که سالها با سید علی قاضی دوستی و مراوده داشت او را با صفاتی، چون استقامت، کرامت و شرافت ستوده است. سید علی قاضی استقامت در طلب خداوند را عامل درک اسم اعظم و لایق اسرار ربوبی شدن میدانست.
ایشان در عین فقر و سادهزیستی، با ریاضتهای سخت و غیر شرعی مخالف بود و اعتقاد داشت که سالک باید به جسمش هم رسیدگی کند، زیرا جسم مَرکب روح است ازاینرو به وضع ظاهری خود اهمیت میداد و معمولا عطر میزد و لباس سفید و تمیز میپوشید و به حسنخلق و نیکوکاری سفارش میکرد.
از آیتالله قاضی کراماتی همچون طیالارض، میراندن مار با استفاده از نام اَلمُمیت خداوند، زنده شدن مرده به دعای وی، خبر دادن از احوال و افکار و حالات و افعال اشخاص، خبر دادن از آینده از جمله خبر از مرجعیت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، پیشبینی زمان درگذشت خود و ساطع شدن نور از وی در حال نماز نقل شده است.
وصیتنامهآیتالله سید علی قاضی طباطبایی یکسال قبل از رحلت در ۷۶ سالگی وصیتنامهای به این شرح نوشت: «و بعد، وصیت از جمله سنن لازمه است و بنده عاصی علی بن حسین الطباطبایی چندین مرتبه وصیتنامه نوشتهام و اینکه در این تاریخ که روز چهارشنبه دوازدهم ماه صفر سنه ۱۳۶۵ است و این وصیتنامه دو فصل است: یک فصل در امور دنیا، فصل دیگر در امور آخرت است.
مقدم دارم ذکر دنیا را چنان که حق - تبارک و تعالی - در خلقت و ذکر آخرت مقدم داشته است.
دیگر آنکه از جمله قروض ۵۰ تومان است که مالالوصیة علیین رتبت حاج سید قریش قزوینی است و بعد از ایشان به حاجی امامقلی رسیده است و از حاجی قلی به والد حقیر رسیده است - رضوان الله علیهم اجمعین.
این وجه باید در دست کسی که اهلیت آن را داشته باشد برسد که در دهه محرم از فایده شرعیه آن عزاداری بکند، چیزی از آن به روضهخوان برسد به چای و قهوه و امثال این صرف نشود انشاءاللهتعالی؛ و اگر شخص دیگری را معرفی کردم در حاشیه همین وصیتنامه مینویسم و بعد از این اگر تغییر و تبدیل به نظر رسید در ذیل ورقه نوشته میشود؛ و فصل دوم در امور آخرت و عمده آنها توحید است. خدای تعالی میفرماید: «انالله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء» (نساء ۴۸) همانا خداوند شرک به خود را نمیبخشد و جز آن را برای هر که بخواهد میبخشد و این مطلب حقیقتش به سهولت به دست نمیآید و از اولادهای بنده کسی تا حال مستعد تعلیم آن ندیدهام و از رفقا هنوز وصی آخرتی معین نکرده است که شما را به پیروی او امر کنم.
اما وصیتهای دیگر، عمده آنها نماز است. نماز را بازاری نکنید، اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیحه صدیقه کبری سلامالله علیها و آیتالکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.
واجبات است و در مستحبات تعزیهداری و زیارت حضرت سیدالشهداء مسامحه ننمایید و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما به جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمیشود و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود.
دیگر آنکه اگرچه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر بر و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. اینها را که عرض کردم و امثال اینها را مواظبت نمایید. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید.
تا توانی دلی به دست آور/ دل شکستن هنر نمیباشد
درگذشتسالک اِلَله آیتالله سید علی قاضی طباطبایی در هفتم بهمن ۱۳۲۵ بر اثر بیماری استسقا که موجب عطش فراوان به دلیل بیماریهایی، چون دیابت یا مشکلات صفراوی و کلیوی ایجاد میشود، درگذشت. سید جمالالدین گلپایگانی بر او نماز خواند و در وادی السلام نجف نزدیک مقام امام زمان (عج) در کنار پدرش به خاک سپرده شد
خاطره مرگسید عبدالحسین قاضی نوه آیتالله قاضی نحوه و زمان رحلت این عالم وارسته و سالک اِلَله را این طور شرح کرد: «ایشان مدتی بیمار بودند. یک شب به پدرم که در آن زمان ۲۰ ساله بودند میگویند که امشب نخواب و بیدار باش.
پدرم هم متوجه نمیشود که جریان چیست. ایشان نقل میکند که ساعتی از نیمه شب آقای قاضی او را صدا میزنند و رو به قبله دراز میکشند و میگویند من در حال مرگ هستم و به او سفارش میکنند که همسر و بچههای دیگرشان را بیدار نکند و تا صبح بالای سرشان بنشیند و قرآن بخواند.
پدرم میگوید علیرغم این که اگر کسی بداند که پدرش در حال مرگ است و هیچ نگوید، سخت است، اما من این موضوع را با کمال آرامش پذیرفتم و به کسی هیچ نگفتم و پیش او نشستم. آقای قاضی به من فرمودند که دارم راحت میشوم و این راحتی از طرف پاهایم شروع شده و به طرف بالا میآید.
سپس فرمودند فقط قلبم درد میکند بعد فرمودند که رویم را بپوشان، من هم روی صورتشان را پوشاندم و ایشان از دنیا رفتند. من بدون هیچ دغدغه و اضطراب تا صبح پیش ایشان نشستم و قرآن خواندم تا آن که هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسیدند که جریان چیست و من هم گفتم که پدر فوت شده است و فریاد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است و از مرگ پدرم بسیار متأثر شدم.»
آیتالله قاضی طباطبایی توسط شخصی به نام آقا یحیی که اصلا در طول عمر ایشان را ندیده بود و نمیشناخت، کفن و دفن. آقا یحیی چگونگی مامور شدن به انجام این کار را به دیدن امام حسین (ع) در خواب و امر شدن به این کار تعریف کرد.
سخن بزرگانامام خمینی (ره) درباره علامه قاضی فرمودند: «قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید.»
علامه طباطبایی درباره ایشان گفت: «ما هر چه داریم، از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفتهایم.»
علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی نیز دربارهاش نوشت: «استاد ما نسبت به استاد خود مرحوم قاضی علاقه و شیفتگی فراوانی داشت و حقا در مقابل او خود را کوچک میدید؛ و در چهره مرحوم قاضی یک دنیا عظمت و ابهت و اسرار و توحید و ملکات و مقامات میجست.»
آیتالله سید هادی خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل کرد: «کتابهای معقول را خواندم، ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم.»
دکتر سید مرتضی مطهری هم به نقل از علامه طباطبایی گفت: «زمانی که ما اسفار اربعه میخواندیم، در تلقی درس کوشش فراوانی داشتیم و در موقع تقریر مباحث نیز زحمت بسیاری میکشیدیم. به سبب وجود این تلاشها به تدریج این توهم پدید آمد که اگر آخوند (ملاصدرا) زنده شود و بخواهد مطالب خود را به این ترتیبی که من تقریر میکنم، بنویسد، یقینا نخواهد توانست.
این توهم به قوت خود باقی بود تا این که مقدمات تشرفمان به محضر سید علی آقا قاضی طباطبایی فراهم آمد و توفیق بهره بردن و استفاده از محضر ایشان را یافتیم.
ایشان با اینکه تخصص اصلیش عرفان بود و در فلسفه به اندازه عرفان تخصص نداشت، وقتی که بحث از وجود و ماهیت و اصالت وجود و اعتباریات ماهیت به میان میآمد، مطالب و دقایقی ارائه میکرد که تا آن زمان آنها را از کسی نشنیده بودیم. آن زمان بود که فهمیدم از اسفار یک حرف را هم نفهمیدهام.»