بلایی که قرصهای لاغری بر سر زنان میآورد
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۳۸۰۸۹
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برخی زنان و دختران جوان به دنبال تبلیغات ماهواره و اینترنت به استفاده از قرصهای لاغری روی میآوردند که نه تنها لاغری بلکه اعتیاد را به دنبال دارد.
در این میان برخی از زنان نیز ناآگانه درمحافل دوستانه مثل آرایشگاههای زنانه، مغازههای خیاطیها و سالنهای ورزشی برای یکدیگر قرصها و مکملهایی را پیشنهاد و تجویز میکنند غافل از اینکه بیشتر این قرصها اعتیادآور است؛ نمونه آن این روزها دامن بانویی گرفته که نزدیک به یکسال است با مراجعه به مرکز ترک اعتیاد در بندرعباس روند درمان خود را دنبال کرده و برای داشتن روانی آرام و زندگی شاد به روانشناس اعتماد کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این مراجعهکننده در یکی از کلینیکهای مشاوره شهر بندرعباس که برای خوشاندام شدنش به تبلیغات قرصهای لاغری رویآورده بود، داستان خود را چنین روایت کرد.
در بین همسایهها هیکل و وزن بالاتری داشتم، بالای ۸۰کیلو وزن؛ همیشه فکر میکردم ظاهر خوبی ندارم و بدفرم هستم یکی از خانمهای همسایهها یک کانال ماهوارهای که قرصهای لاغری برای خوشاندامی زنان چاق تبلیغ میکرد را به من معرفی کرد.
در پوست خودم نمیگنجیدم با شوق و ذوق زیاد پیامکی برای دریافت قرص و داروی تبلیغاتی که در ماهواره به اسم مکمل غذایی از آن تبلیغ میشد، ارسال کرد، هزینه زیادی (بالای یک میلیون و ۵۰۰هزارتومان) میخواست، پرداخت کردم، چون تصمیمام را گرفته بودم میخواستم خوشاندام شوم و روی خانمهای همسایه را کم کنم.
دارو رسید و من ذوقزاده بوده هر روز خوشحالیم برای خوشاندام شدنم بیشتر میشد؛ چون اثر خودش را میگذاشت و من لاغرتر میشدم، اما فکرش را هم نمیکردم از این داروی خوشمزه دل بکنم.
هر زمان که میخواستم دارو را قطع کنم نمیتوانستم بیشتر به سمتش گرایش پیدا میکردم تا به خودم آمدم متوجه شدم به این قرص لاغری (مکمل غذایی) اعتیاد پیدا کردم و کم کم سیگاری هم شدم.
هر روز تعداد نخهای سیگار بیشتر میشد تا روزی که همسرم متوجه بوی سیگار از دهان من شد و آن روز درگیری شدیدی بینمان پیش آمد حتی کار به درگیری فیزیکی کشید.
به شوهرم گفتم به خاطر تو این داروها را مصرف کردم که خوشاندام شوم؛ اما شوهرم جواب منطقی داد: برای من وجود شخصیتی خودت مهم بود اگر غیر از این بود میتوانستم با هر دختر لاغراندامی ازدواج کنم.
روز به روز زندگی برایم سختتر شد اخلاقهای شوهرم نشان میداد اعتمادش نسبت به خودم و زندگیم بسیار کمرنگ شده است، اما من نمیتوانستم این عادت را ترک کنم.
تا اینکه شوهرم مردانگی کرد و در کنارم ماند و برای نجات زندگیمان تحت درمان قرار گرفتم. بعد از ۱۱ ماه سمزدایی زندگیم به حالت معمولی برگشته است، اما برای داشتن یک زندگی شاد هنوز راههای زیادی باید طی کنم.
قبل از اعتیادم اگر مساله چاقیام نبود فکر میکردم بهترین زندگی دنیا را دارم درحالی که با یک اشتباه ساده باعث شکست و همپاشیدگی یک زندگی شادی و سرزندهای شدم که سالها با عشق آن را بنا نهاده بودیم.
قبل از اعتیادم اگر مساله چاقیام نبود فکر میکردم بهترین زندگی دنیا را دارم درحالی که با اعتماد به یک حرف ساده زندگی و شادیهایی را که سالها با عشق آن را بنا نهاده بودیم فدا شد، اما با همراهی ودلسوزیهای همسرم برای ساختن شادیهای دوباره امیدوار شدم و تصمیم جدی گرفتم.
قلیان و سیگار دروازه ورود زنان به اعتیاد
یک مشاور و روانشناس خانواده در هرمزگان در خصوص گرایش زنان این استان به مخدرهای نوین به نبود شناخت فردی، کاهش اعتماد به نفس در زنان، جدا شدن از دغدغههای زندگی، سرگرمیهای زنانه و دریافت احساس سرخوشی در برابر مشکلات روزمره زندگی اشاره کرد.
مهدی طاهری کُندَر در گفتگو با خبرنگار ایرنا گفت: گرایش زنان به ویژه به مخدرهای نوین یکی از آسیبهای جدی است که ضرر آن به ویژه زنان متاهل به مراتب بیشتر از اعتیاد مردان خواهد بود.
وی از قلیان و سیگار به عنوان دروازه ورود به اعتیاد نام برد و افزود: در گذشته زنان اهل قلیان در این استان بیشتر زنان مسن و سنتی بودند که در کنار هم از قلیان استفاده میکردند، اما امروزه با گسترش فضای مجازی و تعدد شبکههای ماهوارهای، افراد به مخدرهای جدید روی آوردهاند که خطرات آن به مراتب از مخدرهای سنتی بیشتر است.
این روانشناس خانواده افزود: بسیاری از دختران دانشجو به دلیل حساسیت به کسب نمره بالاتر در بین همکلاسیهای خود و برای بیدار ماندن در شب امتحان از قرصها و مخدرهای صنعتی استفاده میکنند تا با مطالعه بیشتر نمره بالاتری کسب کنند درحالی که پیامدهای جبرانناپذیری در آینده دارد.
قلیانهای میوهای بدترین مخدرهای رایج در زنان
طاهری کُندَر با بیاناینکه یکی از بدترین مخدرهای جدید که بین زنان نیز رایج شده استفاده از قلیانهای میوهای است، بیان داشت: این قلیانها معضلی جدی است که باعث شده جوانان از جمله دختران و زنان جوان با این ذهنیت که قلیانهای میوهای اعتیادآور نیستند به مصرف آن بیشتر گرایش پیدا میکنند.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: درحالی که از نظر علمی مضرات قلیانهای میوهای چه بسا بین ۱۰تا ۱۵ برابر بیشتر از قلیان با تنباکوست و سرطانزا بوده متاسفانه مصرف آن در کافیشاپها و سواحل شهر نیز افزایش یافته است.
وی از دیگر دلایل گرایش زنان به مواد مخدر جدید به خصوص قرصها به واژه خوشاندامی اشاره کرد و بیان داشت: برخی از زنان استفاده از مواد مخدر را باعث خوشاندامی خود میدانند درحالی که ضررهای روحی و روانی آن بسیار خطرناکتر است.
زنان از درمانهای باشگاهی پرهیز کنند
این روانشناس توصیه کرد: زنان و دختران از درمانهای آرایشگاهی و باشگاههای پرورش اندام به خصوص قرصهای لاغری به دلیل ضررهای جبرانناپذیر آن به شدت پرهیز کنند ضمن اینکه مسوولان نهادهای مربوطه نیز باید نظارتهای بیشتر و دقیقتری بر روی این مکانها داشته باشند.
طاهری کُندَر همچنین به افزایش قرصها به عنوان دومین دسته ازمخدرهای قابل دسترس در بین دانشآموزان به خصوص در دوران دوم متوسطه اشاره کرد و بیان داشت: در دسترس بودن و سرعت دسترسی نوجوانان و جوانان به مخدرهای جدید یکی از بزرگترین آسیباجتماعی است که نیازمند راهکارهای جدی است.
وی با اشاره به این مطلب که؛ در مساله اعتیاد اگربه فرد معتاد به عنوان یک مجرم نگاه کنیم رواننشاس نمیتواند راهنما و کمککننده خوبی باشد، گفت:همانطور که برای درمان جسمی یک معتاد به خصوص زنان سمزدایی باید توسط یک پزشک متبحرصورت بگیرد از نظر درمان روحی و روانی و کمک به زنان معتاد نیز همراهی یک مشاور حاذق بسیار مهم است.
درمان معتاد ۲ سال زمان لازم دارد
این مشاور خانواده ادامه داد: رواننشناس باید فرد معتاد را جزو مراجعهکنندگان گروه الف خود قرار دهد و برای کمک باید خود را وقف مراجعهکننده کند، زیرا مراجعان گروه الف گروههای پرخطری هستند که نیاز به وقت و حوصله بیشتری است و بعد از سمزدایی و ترک دادن فرد معتاد مشاور خانواده باید هرچند وقت یکبار برای ارائه دستورالعملهای جدید روند درمان این فرد را نیز با دقت بررسی کند.
طاهری کُندَر این با بیان اینکه یک فرد معتاد باید ۲ سال کامل تحت درمان مشاور و روانشناس قرار بگیرد، بیان داشت: این ۲ سال و افزایش مشاورهها بستگی به میزان مصرف مواد، محیط، دوستان و اطرافیان فرد معتاد دارد.
این زوجدرمان در هرمزگان با یادآوری این مطلب که؛ بیشتر زنان نیز به مواد مخدر صنعتی و نوین روی میآورند تا ظاهر و اندامشان بهم نخورد، ابرازداشت: وقتی مدیر داخلی یک خانه به مواد مخدر اعتیاد پیدا میکند شاکله اصلی خانواده اعم ازنظم و ترتیب خانه، همسرداری و تربیت فرزندان و حتی در پخت و پز نیز ازهم میپاشد و زندگی دچار مشکلات زیادی خواهد شد.
دستورالعملهای مشاور به مراجعهکننده باید دقیق باشد
وی ادامه داد: در چنین خانهای اگر نظم در خانواده نباشد این خانه به یک منزل پریشان و پرازهجمه تبدیل میشود و چه بسا باعث دوری مرد خانواده از وی خواهد شد لذا این دسته از مشکلات چه بسا جرقه طلاقهای عاطفی را نیز به وجود میآورد ضمن اینکه در بحث تربیت فرزندان به دلیل بیحوصلگی مادر فرزندان سرخورده و پرخاشگر بزرگ میشوند.
طاهری کندر با اشاره به این جمله که؛ «نجات یک معتاد نجات یک جامعه است»، اضافه کرد: مشاور در ارائه دستورالعملهای خود به مراجعهکنندهاش باید دقیق باشد که چه دستوری را اجرا کند تا بتوان یک زن معتاد را به زندگیاش معمولی و سپس شاد برگرداند.
این مشاور و روانشناس خانواده اظهارداشت: ارگانهایی مثل بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، دادگستری، بهزیستی و نیروی انتظامی مخدرهای جدید را معرفی و پیامدهای آن را به خانوادهها و دانشآموزان هشدار دهند.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اخبار سلامت لاغری رژیم غذایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۳۸۰۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
در دل فراوانی زندگی میکنیم اما گرسنهایم!
در جهان ما فراوانی است. اما کافی نیست. ما در دل فراوانی زندگی میکنیم و ظرفیت تولید بیسابقهای داریم ولی همچنان میلیاردها نفر غذا پوشاک و مراقبتهای بهداشتی و درمانی مناسب ندارند.
به گزارش مشرق، «آورام اَلپرت» که به قول خودش، نویسنده و معلم است تاکنون در دانشگاههای پرینستون و راتجرز تدریس کرده و در حال حاضر در نیو انستیتوی هامبورگ مشغول پژوهش است. کتاب «زندگی خوب و بسنده» را انتشارات پرینستون در سال ۲۰۲۲ از او به عنوان آخرین کتاب، منتشر کرد. این کتاب به تازگی از سوی نگار شاطریان ترجمه شده و توسط انتشارات بیدگل به بازار نشر، راه پیدا کرده.
اَلپرت در مقدمه کتابش مینویسد: زمانی تمام فکر و ذکرم این بود که روزی به بزرگی و برتری برسم جوان که بودم فکر میکردم برتری یعنی داشتن ثروت و دنبال راهی بودم که حسابی پولدار شوم. اولین راهی که به ذهنم رسید این بود که بروم سراغ کارگزاری بورس، با اینکه زیاد از آن سر در نمیآوردم مدتی بعد، شیفته ورزش شدم و تصمیم گرفتم برای ثروتمند شدن ورزشکاری مشهور شوم. رؤیایم این بود که بازیکن حرفهای بسکتبال باشم، بعد هم نوبت به تنیس و بیسبال رسید، اما هیچ وقت در هیچ کدام از این رشتهها استعداد کافی نداشتم.
سالهای پایانی دبیرستان و سالهای ابتدایی کالج، رفته رفته دیگر برتری را بیشتر در شهرت میدیدم تا ثروت. اول دلم میخواست داستاننویسی با شهرت جهانی شوم و جوایز را درو کنم. وقتی فهمیدم دستیابی به این هدف چقدر سخت است و چون به اشتباه تصور میکردم کار آکادمیک ثبات بیشتری دارد تحصیلاتم را در مقطع فوق لیسانس و دکترا ادامه دادم؛ امیدوار بودم از آن استادان دانشگاه مشهوری شوم که برای سخنرانی از این سر جهان به آن سر جهان دعوت میشوند. در مقایسه با برنامههای شغلی پیشینم، به این هدف نزدیکتر شدهام اما لزوماً راضیتر یا شادتر نیستم. فکر میکنم دلیلش این است که هر چند این اهداف مختلف ارزشهای گوناگونی در زندگیمان دارند همگی در پی انگیزهای واحد شکل میگیرند؛ اینکه عضو طبقه برگزیده جامعه شویم و بر رأس هرم اجتماعی تکیه بزنیم.
طی چند سال گذشته به این باور رسیدهام که میل به تکیهزدن بر رأس هرم برای خودمان، روابطمان، جوامعمان و سیارهمان و حتی برای کسانی که موفق میشوند خودشان را به آن بالا برسانند، میلی شدیداً مضر است. بنابراین، در حد توانم شروع کردم به مبارزه با این انگیزهها. ادعا نمیکنم که چشم و دل سیر شدهام و دیگر برایم هیچ جذابیتی ندارند. اتفاقاً دارند. خوب هم دارند. نمیدانم روزی میرسد که سوار هواپیما شوم و دیگر حسرت نشستن در قسمت درجه یک هواپیما را نداشته باشم، یا به رویدادی بروم و حسرت نخورم که کاش جای یکی از مشاهیر روی صحنه بودم. البته هنوز هم تا آنجا که بتوانم ورزش میکنم و مینویسم. چیزی که مرا مردد کرده این نیست که کار خوبی را به خاطر نفس آن کار یا حتی جذابیت برنده شدن انجام دهم، بلکه تردیدم بابت نظمی اجتماعی است که استعدادهایمان را میگیرد و تبدیلشان میکند به میل مفرط به یافتن جایگاهی در رأس سلسله مراتبهای رقابتی. در واقع چنان که در این کتاب نیز به آن خواهم پرداخت به این باور رسیدهام که تلاشهای شخصیمان برای رسیدن به برتری و چه بسا از آن نیز مهمتر نظامهای اجتماعی نابرابری که به این تلاشها دامن میزنند مبنای بخش بزرگی از مشکلات جهانمان هستند.
آورام اَلپرت، نویسندهدر این کتاب این مشکلات را با جزئیات شرح خواهم داد. اما برای اینکه منظورم را دقیقتر متوجه شوید یکی از تناقضهای بنیادین وضع کنونیمان را در نظر بگیرید. در جهان ما فراوانی است. اما کافی نیست. ما در دل فراوانی زندگی میکنیم و ظرفیت تولید بیسابقهای داریم ولی همچنان میلیاردها نفر غذا پوشاک و مراقبتهای بهداشتی و درمانی مناسب ندارند. از این رو در جهانی که روی هم رفته ۳۹۹٫۲ تریلیون دلار ثروت دارد بیش از ۳٫۴ میلیارد نفر همچنان با روزی کمتر از ۵٫۵۰ دلار صبح را به شب میرسانند و سالیانه ۳۴٫۵ میلیون نفر در اثر کمبود امکانات بهداشتی و درمانی و حدود ۹ میلیون نفر در اثر گرسنگی میمیرند.
در ضمن با اینکه امروزه بیشتر کارهای حیاتی ما را دستگاهها انجام میدهند، اوقات فراغت چندانی نداریم. جمعیت انسان در این کره خاکی از همیشه بیشتر است اما باز هم بسیاری از ما تنهاییم. از قرنها حکمت و پیشرفتهای علمی برای شادکامی بیشتر برخورداریم ولی همچنان از اضطراب و افسردگی در عذاییم. در حقیقت علاوه بر افزایش تعداد مبتلایان به افسردگی، متوسط تعداد سالهایی که افراد به گفته خودشان، گرفتار افسردگیاند نیز رو به افزایش است. ما میتوانیم به هر جای این زمین، اعماق اقیانوسها و حتی به قضاء سفر کنیم اما همین ابزارهای کاوشگر پایداری سیارهمان را به خطر میاندازند. هر سال نزدیک به دو برابر ظرفیت بازسازی زمین منابعش را مصرف میکنیم.
این جریانها همه به هم مرتبطاند. وقتی در جهانی زندگی میکنیم که برخی بیش از اندازه ثروتمند و بسیاری به شدت فقیرند، فشاری عظیم وادارمان میکند خودمان را به اوج برسانیم وگرنه به قعر سقوط خواهیم کرد. در چنین جهانی آینده ما را مضطرب و اوضاع افسردهمان میکند، با همتایانمان بیگانه میشویم و اگر حس کنیم تنها راه بقایمان آسیب رساندن به محیط زیست است، این کار را با بیاعتنایی انجام خواهیم داد.
چنین نیست که برای رسیدن به جهانی بهتر برای همه صرفاً به متفکرین بیشتر نیاز داشته باشیم بلکه نیازمند متفکرین خوب بیشتری هستیم. پس به جای اینکه منابع را (شامل احترام و توجه) فقط روی اقلیتی کوچک متمرکز کنیم، باید همه به با هم همکاری جمعی مستمری داشته باشیم. میدانیم که کار سادهای نیست و مستلزم آموزش درست و نهادهای مناسب با ماهیتی آشکارا مبتنی بر همبستگی و سلسله مراتبی است که سرکوبگرانه نباشد. بیتردید از اشتباه گریزی نیست اما ساختن زندگی خوب و بسنده برای همه ارزشش را دارد.
چه بجاست که نگارش این کتاب در وضعیتی آغاز شد که همه امور به ظاهر عادی زیرورو شده بود. این درست همان موقعیتی است که ما را وادار میکند درباره جامعه برتری محورمان تردید کنیم و دریابیم که جهان خوب و پسندهای که میخواهیم بسازیم باید چگونه جایی باشد. بحرانهای پی در پی شکنندگی قدرتهای فردیمان را آشکار میسازند و به ما نشان میدهند که هیچ یک از ما نمیتوانیم به تنهایی جان سالم به در ببریم، اما همه با هم میتوانیم بسازیم و ببالیم. چنین دیدگاهی در ملاحظاتی مانند آنچه در سطور زیر آمده نمایان است.
«جستر دی» که شغلش رفتگری است در صبح یکی از نخستین روزهای مارس ۲۰۲۰ یعنی هم زمان با شروع نگارش این کتاب در بحبوحه همهگیری (کرونا) این متن را توبیت کرد:
من نمیتونم از خونه کار کنم و شغلم بخشی از خدمات شهری ضروریه که باید حتماً انجام بشه. کار سختیه، از خروسخون بیدار شدنش گرفته تا آسیبی که به جسم میزنه و یکنواختیش. گاهی ادامه دادن این وضع برام خیلی سخته...
اما حالا توی این شرایط احساس غرور و هدفمندی من از انجام این کار دو چندان شده. مردم رو میبینم. مردم شهر خودم که از پنجرههاشون به من نگاه میکنن، وحشتزدهن، همه وحشتزدهایم. وحشتزدهایم، اما سرسخت...
ما رفتگرها همچنان زبالهها رو جمع میکنیم، دکترها و پرستارها هم هنوز مشغول درمان و پرستاریان. همه چیز درست میشه. ما درستش میکنیم. شهرم رو دوست دارم. کشورم رو دوست دارم، سیارهام، زمین رو دوست دارم. اگه باهم خوب باشیم بالاخره این روزها رو پشت سر میذاریم.
باهم خوب باشیم و مایحتاج کافی در اختیار هم بگذاریم از هم خواسته زیادی نداشته باشیم و زیادی برای خودمان نخواهیم. برای شکوفایی بشر همین کافی است.