تاکید قرآن مجید بر قضاوت نکردن بر اساس ظواهر و پرهیز از تمسخر دیگران
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۶۱۷۷۱
اخلاق جمع خُلق است و در لغت خُلْق و خَلْق از یک ریشه؛ یعنی (خ ل ق) هستند. خَلْق به شکل ظاهری انسان نظر دارد و خُلق به شکل باطنی و نفسانی. همانگونه که شکل ظاهری انسان، متصف به صفت نیک و بد است، شکل باطنی انسان هم اوصاف خوب و بد دارد. هدف انسان در فرهنگ اسلام، تقرب به خداوند است و اخلاق پسندیده اساسیترین راه وصول به این مقصد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اهتمام فوقالعاده قرآن مجید به عنوان کتاب مقدس مسلمانان به مسائل اخلاقی و تهذیب نفوس، موضوعی اساسی و زیربنایی است که برنامههای دیگر از آن نشأت میگیرد؛ به تعبیر دیگر، بر تمام احکام و قوانین اسلامی سایه افکنده است. اخلاق از مهمترین مباحث قرآنی است و از یک نظر مهمترین هدف انبیای الهی؛ زیرا بدون اخلاق، دین برای مردم مفهومی ندارد.
انسانها در هر شرایطی اعم از فردی، خانوادگی و اجتماعی نیازمند ارتباط هستند و مهمترین پل ارتباطی انسان و خداوند متعال و انسانها با یکدیگر، رعایت قانون است تا با رعایت قوانین هم به حقوق خود برسند هم حقوق دیگران را رعایت کنند. از این قوانین در حیطه ارتباطات فردی میتوان به اخلاق یاد کرد.
اما انسان چگونه میتواند اخلاقی و درست عمل کند و به تزکیه در اعمال برسد؟ با توجه به اهمیت موضوع در سلسله یادداشتهایی به بیان آیات مرتبط با اخلاق و ترجمه روان آنها بر اساس آیات سوره مبارکه رعد (از آیه ۱۹ به بعد) پرداختیم که صفات خردمندان یا به تعبیر قرآن اولوالباب را توصیف میکند. این مجموعه هفتقسمتی در نهایت هشت صفت از صفات خردمندان را بر اساس آیات قرآن بیان کرد.
در مجموعه جدید از این یادداشتها به بیان آیاتی از سوره مبارکه حُجُرات میپردازیم. این سوره مبارکه چهل و نهمین سوره و از سورههای مدنی قرآن در جزء ۲۶ است. حُجُرات جمع حجره به معنای اتاق است و این واژه در آیه چهارم سوره مبارکه آمده است. سوره حجرات درباره آداب برخورد با پیامبر (ص) و اخلاق اجتماعی همچون سوء ظن، تَجَسُّس و غیبت سخن میگوید. اولین نوبت از این مجموعه یادداشتها را با آیه شش سوره حجرات در مورد ضرورت تحقیق در مورد اخباری که به ما میرسد و عمل بر اساس علم آغاز کردیم، دومین یادداشت از این مجموعه در مورد ماهیت مفهوم اخوت دینی و آثار اجتماعی آن بود و سومین یادداشت را خوانیم.
مطابق ظواهر قضاوت نکنیم
یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی أن یکونوا خیرا منهم و لانساء من نساء عسی أن یکن خیرا منهنَّ و لا تلمزوا أنفسکم و لاتنابزوا بالألقاب بِئس الاسم الفسوق بعد الایمان و مَن لم یتُب فاولئک هم الظالمون (سوره مبارکه حجرات، آیه ١١)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید نباید قومی قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانی زنان [دیگر] را [ریشخند کنند] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت دادن پس از ایمان آوردن و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.
کلمه یسخر به معنای استهزاء کردن است؛ یعنی کاری که سبب تحقیر فرد دیگری بشود. حال چه با گفتار، اشاره، عمل یا حالت خاصی که سبب شود فرد مقابل احساس حقارت کند. هیچ کس نباید فرد دیگری را مسخره کند. شاید به همین دلیل برای تاکید بیشتر در ادامه آیه میفرماید: هیچ زنی نباید زن دیگری را مسخره کند.
استدلال قرآن کریم برای مسخره نکردن این است که عسی ان یکونوا خیرا منهم شاید آن فرد نزد خدا از شما بهتر باشد. (المیزان، علامه طباطبایی، ج ١٨، ص ٥٠٩). از آنجا که انسانها فقط ظاهر انسانها را میبینند و از باطن آنها خبری ندارند و نمیدانند چه کسی پیش خداوند متعال، عزیز است؛ نباید مطابق ظواهر قضاوت کنند؛ زیرا برای ما معلوم نیست فرد نزد خداوند متعال چه مقام و ارزشی دارد. از آنجا که انسان از ظاهر انسانها به درون آنها پی نمیبرد یا بسیار کم از درون آنها مطلع میشود؛ باید از هر گونه قضاوت کردن مطابق با ظاهر، پرهیز کرد. نهی از مسخره کردن هم شامل اجتماع و هم شامل حیطههای خصوصی و خانوادگی میشود و هم شامل گفتن و نوشتن در سطح اجتماع و در محیطهای مجازی. دامنه زمینه ارتکاب به این گناه گسترده است؛ شاید یک جوک به عنوان مثال که در آن یک گروه یا یک فرد مسخره شود، به دست هزاران نفر یا میلیونها نفر برسد.
استهزاء در ظاهر یک گناه ولی در باطن چند گناه است؛ از قبیل تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکندن، ایجاد کینه، فتنه آفرینی، تحریک به گناه، انتقامگیری، طعنه و گناهانی دیگر.
ریشه مسخره کردن میتواند تواند قدرت جسمی، موقعیت اجتماعی، تفریح و سرگرمی، مدرک تحصیلی و خود را بالاتر دیدن باشد. قرآن کریم میفرماید: فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا یستهزؤن (سوره مبارکه غافر، آیه ٨٣). آنان به علمی که دارند شاد هستند و کیفر آنچه را مسخره میکردند، آنها را فرا خواهد گرفت.
گاهی هم ریشه مسخره کردن جهل و نادانی است. وقتی حضرت موسی (ع) دستور کشتن گاو را داد، بنی اسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ و إذ قال موسی لقومه إنَّ الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة قالوا أتاخذونا هُزُوا قال أعوذ بالله أن أکون من الجاهلین (سوره مبارکه بقره، آیه ٦٧)؛ پناه به خدا می برم که از جاهلان باشم؛ یعنی مسخره کردن دیگران ریشه در جهل و نادانی دارد. از آنجا که مسخره کردن، تجاوز به حریم فرد است؛ فاولئک هم الظالمون؛ برای جبران آن باید توبه کرد. البته توبه تنها به زبان نیست، بلکه توبه تحقیر کردن یک فرد، با اکرام کردن اوست. (تفسیر نور، قرائتی، ج ١١، ص ١٨٥-١٨٣).
مسخره کردن از گناهانی شمرده میشود که خداوند متعال وعده عذاب داده است. الذین یلمزون المطَّوِّعین من المؤمنین فی الصدقات و الذین لایجدون الا جُهدهم فیسخرون منهم سخر الله منهم و لهم عذاب ألیم ( سوره مبارکه توبه، آیه ٧٩). کسانی که بر مؤمنانی که [افزون بر صدقه واجب]، از روی میل، صدقات [مستحبّ نیز] میدهند، عیب میگیرند، و [همچنین] از کسانی که [در انفاق] جز به اندازه توانشان نمییابند، [عیبجویی میکنند] و آنان را به ریشخند میگیرند، [بدانند که] خدا آنان را به ریشخند میگیرد و برای ایشان عذابی پردرد خواهد بود.
در شأن نزول آیه امده است؛ در غزوه تبوک، رسول خدا (ص) برای مخارج لشگریان امر فرمودند هر کس هر چه میتواند کمک کند. بعضی انفاق فراوان و بعضی کم کمک کردند. ابو عقیل انصاری نصف صاع (یک صاع معادل ٣ کیلوگرم است) خرما انفاق و به پیامبر خدا عرض کرد: شب گذشته تا صبح کار کردم و اجرتم یک صاع خرما شد، نصف آن را برای خانوادهام گذاشتم و نصف آن را برای انفاق آوردم. منافقین هر دو گروه را مسخره کردند و به آنان که مال کمی انفاق کرده بودند میگفتند خواسته خود را جزء انفاقکنندگان جلوه دهد یا خود را به یاد مردم آورد تا از صدقات چیزی به وی بدهند. (گناهان کبیره، دستغیب (رحمت الله)، ج دوم، ص ٣١٢).
معنای استهزاء الهی
استهزاء از اوصاف فعلی خداوند است و وصف فعلی از مقام فعل و از مرتبه امکان انتزاع میشود؛ از این رو چگونگی کاری که خدای سبحان درباره منافقان در مقام استهزاء آنها انجام میدهد، مطابق با روش مذموم خود آنهاست. مراد از استهزاء خدا، تحقیر شدن آنان در میان مردم است. چگونگی استهزاء الهی نسبت به منافقان در این آیه ذکر شده لاتعجبک أموالهم و أولادهم إنما یرید الله أن یعذبهم بها فی الدنیا و تزهق أنفسهم و هم کافرون (سوره مبارکه توبه، آیه ٨٢). تعجب نکنید، مال فراوان و فرزند آنها وسیله تعذیبشان است؛ چنین کیفری، متناسب و شبیه سیره منافق است که به ظاهر مسلمان و در باطن کافر است. دادن اموال زیاد و فرزند فراوان به منافقان، تمسخر خداوند نسبت به آنهاست. کسی که با مال یا فرزندش متلاشی میشود، (امتحان از راه مال و فرزند و موفق نشدن در این امتحان) در حقیقت گرفتار عقوبتی شده که ظاهرش نعمت و باطنش عذاب است. این عذاب دنیایی است و عذاب دردناک الهی در انتظار آنهاست. سخر الله منهم و لهم عذاب ألیم؛ [بدانند که] خدا آنان را به ریشخند میگیرد و برای ایشان عذابی پردرد خواهد بود.
بنابراین در آیه شریفه سوره حجرات همه مؤمنان را از مسخره کردن یک گروه یا یک فرد به هر دلیل نهی میکند؛ زیرا دیگر شیطان از راه شرک و بتپرستی آنها را نمیتواند از راه مستقیم دور کند. چون آنان ایمان آوردهاند. پس شیطان از راههای دیگر به سراغ مؤمنان رفته و آنان را از راه خدا دور میکند. یکی از آن راهها، مسخره کردن یکدیگر است؛ حتی به قصد شوخی و خنده زیرا در آن اذیت و تحقیر است.
منبع: ایرنا
کلیدواژه: اخلاق اجتماعی درس اخلاق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۶۱۷۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انسان به ذکر، یادآوری و توجه نیازمند است
محمدعلی انصاری، صاحب تفسیر مشکاة و مفسر قرآن، در نشست مجازی که امروز، ۴ اردیبهشت ماه، با موضوع «ذکر» برگزار شد، اظهار کرد: خداوند در آیه ۴۰ سوره مبارکه «بقره» میفرماید: «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ؛ ای فرزندان اسرائیل، نعمتهایم را که بر شما ارزانی داشتم، بهیاد آرید و به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم و تنها از من بترسید.» واژه «ذکر» در لغت به معنای «اِسْتِحْضارُ الْمَعْنیَْ فِی اللَّفْظِ أَوِ النَّفْسِ» است؛ یعنی حضور معنا در زبان یا در جان است.
وی ادامه داد: باتوجه به این امر ذکر بر دو قسم تقسم میشود، نخستین مورد ذکر لسانی یا لفظی و دومین مورد ذکر قلبی یا نفسی است. گاهی انسان معنایی را طلب کرده و آنرا بر زبان نیز جاری میکند که به آن ذکر لفظی میگویند، اما گاه معنا فقط در نفس و جان حاضر میشود که «ذکر نفسی و قلبی» است.
انصاری بیان کرد: در قرآن کریم فراوان دیده میشود که خداوند سبحان انسانها را به ذکر و تذکر دعوت میکند. حال سؤال این است که آیا اساساً ذکر، مطلوبیت ذاتی دارد یا خیر؟ به بیانی دیگر، ذکر «طریقیت» دارد یا «موضوعیت»؟ برای روشن شدن این دو اصطلاح مثالی بیان میکنیم که این امر را تبیین میسازد. به عنوان مثال گاه، شخصی لیوان آبی طلب میکند و هدف او استفاده از آب درون لیوان است و نوع لیوان برای او مهم نیست. درواقع، لیوان طریقی است برای رسیدن به آب که موضوع و مقصود اوست؛ اما گاه خود لیوان مهم است و موضوعیت دارد و هدف، رسیدن به خودِ این ظرف است. بنابراین باید گفت که ذکر طریقیت دارد و مطلوبیت ذاتی ندارد، یعنی ذکر مقدمه و طریقی برای رسیدن به ذیالمقدمه است. بنابراین ذکر در حقیقت، راهی برای زدایش غفلتها است.
صاحب تفسیر مشکاة تصریح کرد: خداوند در آیه ۱۴ سوره «طه» فرموده است: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی؛ همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.» این امر در این آیه به صراحت بیان شده است چون نماز عامل اصلی زدودن غفلت است. همچنین وحی الهی و حتی شخص پیامبران نیز ذکر نامیده میشوند، چون مسیر زدایش غفلت از شاهراه مبارک وحی و نبوت میگذرد. از کارکردهای عمده ذکر این است که طریقی برای رسیدن به حقیقت شکر است و شکر از مسائلی است که مطلوبیت ذاتی دارد. پس ذکر زمانی حلاوت داشته و ارزشمند است که به شکر ختم شود و البته شکر واقعی نیز فقط با ذکر محض حاصل نمیشود. بنابراین اگر خداوند بندگانش را به ذکر دعوت میکند، مراد او ذکری است که همراه با آثار و برکات آن است.
وی گفت: غفلت پدیدهای بسیار تأثربرانگیز و مهلک است که متأسفانه انسانها بهشدت گرفتار آن هستند و با آن پلههای سقوط را بهتدریج طی کرده و از بسیاری فرصتها و داشتههای خویش بهآسانی میگذرند. غفلت آن است که انسان چیزی را میبیند، اما گویا نمیبیند، چیزی را لمس میکند، اما به آن توجه ندارد و یا در مسیر راه از کنار منظرهای میگذرد، اما به آن بیتوجه است. ما انسانها از بسیاری حقایق پیرامون خود و حتی حقایق برتر وجود غفلت داریم.
انصاری افزود: بر این اساس باید گفت که در مقابل مفهوم ذکر و تذکر، مفهوم غفلت قرار دارد. غفلت عاملی است که انسان را از حق و حقیقت دور میکند. راه برونرفت از غفلت و نجات از این مهلکه، تمسک به نقطه مقابل آن یعنی ذکر و تذکر است. البته مقصود، ذکر سجادهای و زبانی نیست، بلکه باید ذکری باشد که جان را بپروراند و ذهن و اندیشه انسان را تسخیر کند. اینگونه ذکر، مقدمهای برای گام بعدی یعنی فکر است که در واقع همان ذکر مدام است.
این مفسر قرآن در پایان اظهار کرد: همانگونه که سلولهای جسم انسان دائماً نیاز به اکسیژن و آب و غذا دارند، روح انسان نیز همیشه به ذکر، یادآوری و توجه نیازمند است. درواقع هنگامیکه ذکر در وجود آدمی لحظهبهلحظه بیاید، به فکر تبدیل میشود که نیاز جان انسان است. اما، غفلت انسان را از این نیاز اساسی محروم میکند و با شدت آن، حجابها روزبهروز ضعیفتر شده تا جایی که قلب او میمیرد و حیات انسانی را از دست میدهد. همچنین یکی از عوامل و ریشههای اصلی غفلت، بحث ظاهرگرایی است که موجب محرومیت انسان از دیدن حقایق میشود، بنابراین انسان، محتاج تعمق و ژرفنگری است و این مقام و مرحلهای است که انسان پس از ذکر و فکر در آن گام مینهد.
منبع: ایکنا (خبرگزاری بینالمللی قرآن)