نامه بیش از هزار نفر از بانوان جهان اسلام به همسر شیخ زکزاکی
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۷۲۱۸۸
به گزارش خبرنگار مهر، بیش از هزار و ۱۰۰ نفر از بانوان خانواده های شهدای ۹ کشور دنیا با ارسال نامه ای خطاب به زینت ابراهیم همسر شیخ زکزاکی، با او ابراز همدردی کرده و اعلام کردند که او در این راه تنها نیست و خانواده بزرگ شهدای جهان اسلام، تا آخر با او همراه خواهند بود. این نامه از سوی بانوان و خانواده های شهدای کشورهای اسلامی از جمله ایران، عراق، لبنان، سوریه، افغانستان، نیجریه، پاکستان، بحرین و کشمیر نوشته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
متن این نامه به شرح زیر است:
همسر محترم رهبر عالیقدر جنبش اسلامی نیجریه و مادر بزرگوار شش شهید گُلگون کفن
خواهر گرامی سرکار خانم زینت ابراهیم
سلام عرض می کنیم
سلامی از طرف همه خانواده های شهدا، از سوی خانواده های شهدای صدر اسلام تا خانواده شهدای مقدمه ساز ظهور منجی بشریت، از سوی حضرت خدیجه و سایر شهدای شِعب ابی طالب که از گرسنگی و بیماری به شهادت رسیدند اما از عقاید خود دست نکشیدند تا خانواده های شهدای کربلا که پیام آور عاشورا و احیاگر عزت اسالم شدند. حتی از سوی خانواده های شهدایی که به تازگی در کشمیر به شهادت رسیدند. از طرف خانواده بزرگ شهدای اسلام، به شما سلام میکنیم و از خداوند می خواهیم اعیاد بزرگ قربان و غدیر خم را برایتان مبارک و خوش یمن گرداند.
بانوی فداکار و مجاهد دیدن بدن رنجور شیخ و چهره حزین شما اگر چه دلمان را می شکند اما به ما امید می دهد. امید به این که درس بصیرت و مسئولیت اجتماعی و صبر و ایثار هنوز هم نسل شیرزنانی که در مکتب حضرت زینب و استقامت آموخته اند، از بین نرفته است و نخواهد رفت. چرا که اگر زینب علیه السلام چون شما نبود، تاریخ چه زود به تحریف مبارزه می پرداخت و ادامه راه مجاهدان را ابتر می گذاشت. وقتی می شنویم که شما با وجود از دست دادن شش جوان رشید در این راه، نه تنها زبان به شکوه نگشوده اید، بلکه همچنان با میل و اراده خودتان در این مدت همراه شیخ در حبس مانده اید و تیمار و مراقبت از ایشان را خود به عهده گرفته اید، چشمهایمان از شوق این ایثار برق می زنند.
دلمان میخواهد که کنارتان بودیم و در این ایثار شیرین و سخت کمکتان می کردیم. افسوس که سرزمین ها و مرزها و دیوارها و نگهبان های بدخلق، بین ما و شما فاصله انداخته اند. اما بدانید که شما تنها نیستید. امّ البنین نیجریه این روزها دلِ ما مادران و همسران و دختران شهدای گوشه گوشه جهان اسلام از ایران، عراق، افغانستان، لبنان، سوریه، پاکستان، نیجریه، بحرین، کشمیر و ... با شماست و برای شما می تپد. نکند دلتان بگیرد که اگر شش پسرم زنده بودند، کاری برای آزادی ما و درمانِ شیخ می کردند.
خودتان بهتر می دانید که آن ها زنده تر از همیشه اند. ما نیز با شناختی که از سلوک شهیدانمان در حیات دنیایی شان داریم، میدانیم با این که «عند ربّهم یُرزقون» هستند اما در همان رضوان الهی نیز همراه و هم قدم راهیان این مسیر و پیگیر مسائل بزرگ جهان اسلام هستند. آنها لحظه ای دعای خیرشان را از مسلمانان و مظلومان جهان دریغ نمی کنند.
جدای از این، شما در حال حاضر چندین میلیون فرزند معنوی دارید که با افتخار حاضرند هر کاری را برای آزادی و درمان شما و شیخ انجام دهند. ما نیز خودمان را مسئول می دانیم که هر چه در توان داریم، برای شما انجام دهیم. برای شمایی که اسطوره صبر و مقاومت و بیداری و پرچمدار بصیرت و ایثار در نسل امروز جهان اسلام هستید. شنیده ایم این روزها سالروز تولدتان هم بوده بانو! روزی که پدرتان نام تان را زینت الدین گذاشت، شاید نمی دانست که روزی وجودتان زینتی خواهد شد برای دینِ خدا. که ما زنهای مسلمان با دیدن شما به خودمان ببالیم. افتخار کنیم که مکتب ما می تواند چون شمایی را تربیت کند که عقیده دارید مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.
این همان راهی است که سرور ما حسین بن علی (ع) نشان داده اند و برای آن خیلی بیشتر از همه ما متحمل رنج و مصیبت شده اند. زمانی که سرپیچی دولت نیجریه از قانون همان کشور و سرکوب شدید و بی رحمانه حق طلبان و آزادی خواهان را می بینیم، به یاد حضرت زینب می افتیم که خطاب به یزید فرمودند: آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و یارانت به زودی پراکنده خواهند گردید.
نیک می دانیم این که درمان با ذلت در کشور هند را نپذیرفتید و با هوشیاری با خطرات احتمالی مقابله کردید و ما بابت این تصمیم با شما همدلیم. شما بار دیگر ندای «هیهات منّا الذلّه» امام حسین (ع) را به گوش جهانیان رسانیدید و در عمل نشان دادید که تربیت شدگان مکتب اباعبدالله را که شش فرزندشان و همه زندگی شان را در راه خدا تقدیم نموده اند، نباید از مرگ ترساند که مرگ از شکوه عزتشان خجل است.
از خدا می خواهیم که ما و شما را پیرو واقعی آن بزرگوار و ادامه دهنده راهشان قرار دهد و امیدواریم که به واسطه باب الحوائج قمر بنی هاشم، هرچه زودتر سلامتی شیخِ مظلوم و مقتدر ما برگردد و آزادی کامل نصیب شما آزادگان شود و چون گذشته، سالهای سال شیخ را در مجاهدتهای اجتماعی و سلوک فردی اش همراهی نمایید. بدانید که دعای ما خانواده های شهدا هر روز و هر ساعت پشت سر شماست و تلاش هایمان فقط به دعا هم خلاصه نخواهد شد.
و عَلَی الله فَلیَتَوکَّلِ المؤمنون
کد خبر 4700435منبع: مهر
کلیدواژه: نیجریه شیخ زکزاکی كشمير مسلمانان جهان اسلام زنان خانواده شهدا شهرداری تهران وزارت آموزش و پرورش اربعین حسینی سازمان حج و زیارت قوه قضاییه نیروی انتظامی پیروز حناچی پلیس راهور حج تمتع 98 سازمان هواشناسی بنیاد شهید و امور ایثارگران شورای شهر تهران وضعیت معابر شهردار تهران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۷۲۱۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناگفته های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال ؛ ناصر را زده بودند اما به من اجازه پیگیری ندادند
این پرونده عبداللهی بدون پیگیری پدر و پسران عبداللهی مختومه اعلام شد و هرگز عاملان مرگش شناخته و مجازات نشدند.
پس از ۱۸ سال اما «فاطمه فهیمی» همسر«ناصر عبداللهی» در گفتوگو با «فراز» ناگفتههای زیادی را به زبان میآورد.
زندگی ناصر عبداللهی بعد از جدایی از همسر اولفاطمه فهیمی میگوید: «همسر اول ناصر بعد از جدا شدن، تمام زندگی، خانه و اسناد داخل خانه که برای ناصر و بچهها بود را شبانه جمع کرد. به جز وسایل خیلی کوچک که آن هم برای اتاق خواب بچهها بود، حتی برخی از وسایل بچهها را که میتوانست برده بود. ایشان شبانه رفتند و مدتها خبری از او نبود، ۶ سال بچهها در کنار من و تا زمانی که پیش ناصر بودم زندگی میکردند. از بچهها نگهداری کردم و هیچ خبری از آن زن نبود».
او ادامه میدهد: «زمانی که ما به بندر آمدیم مدتها در خانه پدرم ساکن بودیم تا زمانی که بتوانیم خانهای تهیه کنیم. چون رفتن ما به بندر یک دفعه اتفاق افتاد. ناصر گفت ۱۰ سال میشود در تهران است و میخواهد به بندر برگردد. وقتی به بندر آمدیم، پدرم نمازخانهای را که در پایگاه فرهنگی داشت به ما داد تا ما بتوانیم وسایل را آنجا بگذاریم. بعد از آن تا وقتی که ما خانه پیدا کردیم در منزل پدرم ساکن شدیم».
فهیمی میگوید: «روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد من در منزل پدرم بودم و خانه خودم نبودم. من به خواسته خود ناصر به خانه پدرم رفتم و ناصر گفت من در حال تنظیم قطعهای هستم، شما برو و من هم تا غروب خودم را میرسانم. همه بچهها در خانه بودند (نوید، نازنین و نامی)».
او با بیان اینکه یکی دو ماه بعد از رفتن به خانه خودمان این اتفاق افتاد، ادامه میدهد: «روزی که این اتفاق افتاد بچهها به مدرسه رفتند و من با دخترم نینا برای خرید رفتیم که ناصر بهمن گفت شما برو من خودم به دنبالت میآیم. وقتی من رفتم، بعد از آن با ناصر تماس گرفتم و جوابی نداد. با بچهها که تماس گرفتم آنها خانه بودند. یکبار گفتند پدرشان خواب وبار دیگر گفتند در حال کار کردن است. فردای آن روز به من گفتند شما در سورو بمان پدر خودش به دنبالت میآید».
همسر ناصر عبداللهی میگوید: «فردای صبحی که من به خانه پدرم رفته بودم خانواده ناصر به منزل پدرم آمدند؛ فکر میکنم برادر ناصر بود که به دنبال پدرم آمد و پدر من نیز رفت. هرچه تماس گرفتم با پدرم که بپرسم چرا خانواده ناصر به دنبالش آمدند پاسخی نداد. بعد فهمیدم که ناصر در بیمارستان است که آن هم پدرم به من گفت. هیچکس به من حرفی نمیزد، حتی مادر ناصر به من گفت حال ناصر خوب است و گفته فعلا به خانه نیا با وجود اینکه ناصر در بیمارستان بود».
تن بیجانی که روی تخت بیمارستان افتاده بود…
او ادامه میدهد: «وقتی من به بیمارستان رفتم ناصر اصلا اوضاع خوبی نداشت. سر تا پای او دچار مشکل شده بود. حالا چه اتفاقی برایش افتاده بود واقعا متوجه نشدم. خانواده من نیز متوجه نشدند چه اتفاقی افتاده است. اما حاشیهها زیاد بود. میگفتند کار ما بوده و ما ناصر را زدهایم».
فاطمه فهیمی میگوید: «تنها یک تن بیجانِ بدون جمجمه، کتف، زانو و مچ پا را در بیمارستان دیدم. صورت ناصر زخمی و کلیهها از کار افتاده بود. من این جسمی که کاملا بیجان است را در بیمارستان دیدهام. اینکه چه بلایی سر این آدم آمده بود را تا به امروز من نفهمیدهام».
او ادامه میدهد: «ناصر یک سنی مذهب معتقد به اهل بیت بود. حتی زمانی که میخواست موزیک احمد سانی را بخواند وقتی با پدر من مشورت کرد، پدرم به او گفت حمایتت میکنم و حالا ما را به اینکه ناصر را کشتهاید محکوم میکنند».
قانون به فاطمه فهیمی اجازه پیگیری نداد!همسر ناصر عبداللهی میگوید: «وقتی من بهخاطر پرونده ناصر به تهران رفتم و پیگیری کردم؛ گفتند شما نمیتوانید بهعنوان همسر پیگیری کنید، فقط پدر، مادر و پسر ارشد او میتوانند پیگیر پرونده ناصر باشند. حتی قانون به من اجازه پیگیری نداد».
او ادامه میدهد: «بارها به کسانی که من را مقصر دانسته و حاشیه میسازند گفتهام اگر من قاتل ناصر هستم چرا باید زنده بگردم؟ مگر ناصر پدر، مادر و خانواده نداشت؛ چرا هیچکدام از من شاکی نشدند؟ مگر به من نمیگویید قاتل؟ بالاخره آدم باید یک سرنخی را بگیرد تا به واقعیت برسد. وقتی من برای پیگیری میروم، میگویند شما نمیتوانید، باید فامیل درجه یک باشد؛ من که زن ناصر بودهام فامیل درجه یک محسوب نمیشوم. میگویند مادر، پدر، خواهر، برادر و پدر، اینها میتوانند پیگیر پرونده ناصر باشند».
فاطمه فهیمی میگوید: «وقتی من برای پیگیری میروم و میگویند شما نمیتوانی و حق این کار را ندارید، چطور پیگیر پرونده ناصر باشم؟ اگر قانون این اجازه را بهمن میدهد من پیگیری کنم! به من که هیچ اختیار عملی داده نشد، آنها هم که اختیار داشتند نرفتند، نمیدانم چرا، فقط میشنوم که به من میگویند خانم فهیمی برادر ناصر گفته است که شما ناصر را کشتید. من هم به آنها گفتم برادر ناصر تا دوسال بعد از فوت او در حمایت و پیش ما بود. پس چرا چیزی نگفت؟ چرا در آن دو سالی که ما به او کمک کردیم نگفت که ما قاتل هستیم، اکنون میگوید؟ برادرهایش میتوانند این موضوع را پیگیری کنند، اما اینکار را نمیکنند».
پزشکی قانونی؛ دلیل مرگ نامعلوم، پرونده مختومه است!فاطمه فهیمی با اشاره به اینکه خانواده ناصر گفتند ما پیگیری کردیم پرونده مختومه است و دیگر نمیشود پرونده ناصر ادامه داشته باشد، ادامه میدهد: «حالا چه دلیلی داشت، من نمیدانم و متوجه نمیشوم. گواهی پزشکی قانونی گرفتم دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. بچههاهم بعد از این اتفاق رابطه خودشان را با من قطع کردند و هیچکدام جواب درستی به من ندادند. من نمیتوانم در خصوص اینکه آیا آنها خبر دارند که چه اتفاقی افتاده است، نظری دهم؛ زیرا متوجه نشدم چه اتفاقی برای ناصر افتاد».
او میگوید: «از خانواده عبداللهی تنها کسی که میتوان از او بهعنوان یک انسان حرف زد تنها ناصر بود. من هیچ چیز خوبی در این خانواده ندیدهام. من هم دوستدارم بدانم چه اتفاقی برای همسرم افتاد. چه چیزی شد که ناصر آن شکلی شد و چه کسی این بلا را سر ناصر آورد؟ برای منی که محکوم به قتل ناصر هستم نیر سوال است. حتی نمیدانم که چرا پسرهایش به دنبال این موضوع نمیروند».
فهیمی با بیان اینکه من بهخاطر تمام شدن حاشیهها میروم سراغ پرونده، ادامه میدهد: «اما نمیشود، زیرا تمام پروندههای قانونی ناصر دست برادر و خانواده او است. آنها هم یک کلام میگویند پرونده بسته شده و این اختیار بهمن داده نمیشود».
مرگی که نه خودکشی بوده و نه بر اثر اعتیاداو با تاکید بر اینکه ناصر اهل خودکشی نبود و به هیچ عنوان اعتیاد هم نداشت، ادامه میدهد: «ناصر را زده بودند، اما اینکه چه کسی اینکار را کرد من هیچوقت نفهمیدم. هیچکس پیگیری نکرد. من میدانم به ناصر حمله شده است از آثاری که در بدن ناصر دیده میشد مشخص بود. هیچکس نمیتواند جوری به سر خودش بزند که جمجمهاش ترک خورده و نرم شود. هیچکس جوری که یک تکه گوشت از صورتش کنده شود خود را نمیزند. هیچکس نمیتواند در این حد خود را بزند که هر دو کتف، زانو و مچ پا را خورد کند».
همسر ناصر عبداللهی میگوید: «من در کسی دشمنی با ناصر ندیده بودم وقتی چیزی ندیدهام نمیتوانم کسی را محکوم کنم. پزشک قانونی حتی حمله را تایید نکرد و دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. مسئله ناصر به لحاظ قانونی و پیگیری مشکل داشت».
او با اشاره به قتل روحالله داداشی، ادامه میدهد: «چند سال پیش وقتی که روحالله داداشی را کشتند و زمانی که قاتل او را دستگیر و اعدام کردند من در تهران بودم. برای یک کار قانونی رفته بودم و همانجا گفتم که قاتل روحالله داداشی یک شبه با اینکه متواری شده و فرار میکند پیدا میشود؛ زیرا به لحاظ قانونی پیگیری شده و او را پیدا کردند. اما برای ناصر با آن همه شدت جراحتی که روی بدناش بود هیچ پیگیری انجام نشد»
محکومیتِ بی اساسفاطمه فهیمی میگوید: «بردار من آن زمان هیچ سنی نداشت و الان میگویند او قاتل است. چرا کسی را نبردند؟ اگر میگویند ما قاتل هستیم چرا ما را نبردهاند؟ خیلیها من، برادر و پدرم را محکوم میکنند. ناصر تمام زندگیاش با من و خانوادهام بود. اما نمیدانم یکدفعه چه اتفاقی افتاد که گفتند ما او را کشتهایم. اگر بحث اختلاف با زن بود بله ناصر با زن اول خود خیلی اختلاف و مشکل داشت. اما با من و خانواده منهیچجوره مشکلی نداشت. من آنها را هم محکوم نمیکنم با اینکه مشکلاتی بین آنها بوده من میگویم بالاخره زن و مرد بودند».
او ادامه میدهد: «من کسی را محکوم نمیکنم، اما تیر محکومیت تا آخرین لحظه سمت من است. با اینکه من تا آخرین لحظه کنار ناصر بودم و یک لحظه از او جدا نشدم. بعد میآیم کاری کنم که ناصر نباشد؟ اما اکنون همه میگویند کار زن دوم او و داییهایش بود».
اخباری که میتواند خانمانسوز باشدفهیمی در ارتباط با اخباری که به گفته او کذب و دروغ بوده است، میگوید: «برادر من با ارشاد صحبت کرد و آنها گفتند کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که در ارتباط با سایتهای خبری قانونی پیگیر شوید که کسی به خودش اجازه ندهد همچین کاری را کند. وقتی نهاد قضایی میگوید پرونده ناصر مختومه است و پیگیری نمیشود کنید از ما چه کاری بر میآید؟ چرا بعد از ۱۸ سال دل بچهاش را آزار میدهید؟ طرف آمده به دختر من پیام داده است، سکوت میکنی، چون مادرت قاتل است؟».
او ادامه میدهد: «نینا بهدلیل این اتفاقات یک دفعه دچار حمله عصبی میشود. او را پیش دکتر بردهام و میگوید لقمه عصبی در گلویش در آورده است و این میتواند بچه را دچار خفگی کند. به دلیل استرس، بغض و شوکهای عصبی. خدا میداند من چگونه با کمک خانوادهام در تمام این ۱۸ سال نینا را بزرگ کردهام و نگذاشتیم کمبودی داشته باشد. اما الان که بزرگ شده است هر کسی یک چیزی به او میگوید».
ابهاماتی که با گذشت ۱۸ سال، هنوز برملا نشده استهمسر ناصر عبداللهی با اشاره به اینکه روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد همه دیدند، آنجا بودند، میگوید: «خانوادهاش اولین کسانی بودند که او را در بیمارستان دیدند. پرسنل صدا و سیما، ارشاد، دوستان ناصر حتی از تهران همه آمدند و ناصر را در آن وضعیت دیدند. من فقط میدانم این اتفاق نه از سر خودکشی است نه اعتیاد».
او ادامه میدهد: «ناصر دچار مرگ مغزی شده و پشت جمجهاش نرم شده بود. آدم چه ضربهای میتواند به خودش بزند که پشت سرش نرم شود؟ هیچکس این شکلی نمیتواندا خودکشی کند. اگر انگشت اشاره سمت خانواده من است پس چرا وقتی خانواده ناصر حق پیگیری دارند، پیگیری نمیکنند؟ چرا در گوش همه میگویند کار خانواده زنش است. چرا بعد از ۱۸ سال هنوز پیگیری نکردهاند؟».
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: ناصر عبداللهی و همسرش (عکس) شش سال از رفتن «ناصریا» گذشت