Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تسنیم»
2024-04-25@10:42:18 GMT

به نام کاوه

تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۰۵۱۹۹

به نام کاوه

چه تقارن زیبایی! سالروزشهادت قهرمان قله حاج‌عمران با نخستین روز‌های محرم هم‌زمان شده! اضافه بایدکردبه یاران سیدالشهدا،سردارتیپ ویژه شهدا را!شهادت درعملیات کربلای دوآن‌هم درآن قلل جلیل‌القدرکردستان ادامه همان راهی بود که درکربلای معلی گشوده شد. ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۷ رسانه ها خواندنی نظرات - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حسین قدیانی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت : چه تقارن زیبایی! سالروز شهادت قهرمان قله حاج‌عمران با نخستین روز‌های محرم هم‌زمان شده! اضافه باید کرد به یاران سیدالشهدا، سردار تیپ ویژه شهدا را! شهادت در عملیات کربلای دو آن‌هم در آن قلل جلیل‌القدر کردستان ادامه همان راهی بود که در کربلای معلی گشوده شد! بیچاره یزید که توهم زده بود اباعبدالله جز همان 72 تن یار دیگری ندارد! بیچاره مأمون که تصور می‌کرد با آوردن شمس‌الشموس از مدینه به طوس، نسل خورشید می‌خشکد! بیچاره شاهک فراری که هرگز متوجه معنی و مفهوم «سربازان درون گهواره» نشد! و بیچاره صدام امریکایی که آمده بود ریشه مقاومت را در ایران بخشکاند، اما فکرش را هم نمی‌کرد که حشدالشعبی انشعاب مبارکی از شجره طیبه بسیج ما باشد! یزید و مأمون و شاه و صدام، حساب همه جا را کرده بودند الا دست قدرت الهی که اگر اراده کند، قادر است کاوه را از صفحات افسانه‌ای شاهنامه به اسطوره‌ای عین واقعیت تبدیل کند؛ محمود کاوه! سلام و صلوات خدا بر سردار شهید محمود کاوه که اربعین پارسال، تصویرش را در خیمه‌ای مجاور عمود 400 دیدم، ولی هیچ کجا هیچ خبری از عکس صدام نبود! دیگر به معجزه به چه می‌گویند؟!


کاوه آنقدر بزرگ بود که 33 سال پیش وقتی صدام خبر شهادتش را شنید، حتماً به مستی خنده‌ای سرداد که «این هم از کاوه!» لیکن خداوند منان، پاسداری از خون کدام شهید نکرده که قهرمان ما کاوه، دومی‌اش باشد؟! شهادت کاوه در کربلای دو استعاره از جاودانگی دو حیات است؛ حیات خون سیدالشهدا و حیات کربلای معلی! خون هر شهیدی از جوشش خون حسین و محل شهادتش از تبلور کربلای حسین است! کجا، اما متولد شد کاوه؟ مشهدالرضا! باز هم نقشه بکش مأمون بلکه دست و پای آفتاب را ببندی! به یمن قدوم علی بن موسی، خدا را ببین که چه اشعه منوری در امتداد شمس ثامن کشیده؛ شاگردی که کاوه باشد و استادی که حضرت آقا! آن روز‌ها شاه یا در کاخ سعدآباد بود یا در کاخ نیاوران، اما بنگر عظمت خدا را که مساجدی، چون امام حسن و کرامت برایش از هر کاخی بزرگ‌تر است! کاوه متولد سال 40 است و روح خدا، چون سیم متصلی به آسمان داشت، نسل محمود را به رخ شاهی کشید که البته درک درستی از گهواره نداشت! خواه کاخ یزید باشد یا کاخ مأمون یا کاخ شاه یا کاخ صدام؛ خدا قادر است خون شهید را فوق تاریخ و مافوق طبیعت بنشاند! و دستاورد، ولی فقیه یعنی محمود کاوه! دیروز‌ها با خامنه‌ای آشنا شوی، کاوه می‌شوی و امروز‌ها حججی! و آن به آن سپاهیان این سید خراسانی به مسجدالاقصی نزدیک‌تر می‌شوند! به نظرتان عکس کاوه قهرمان را کدام دیوار قبه‌الصخره بزنیم، نتانیاهو از فردوسی عصبانی‌تر می‌شود؟!

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌‌ها

R1437/P/S9,1299/CT12.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

منبع: تسنیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۰۵۱۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اعتـراف به قتل قدیمی در بـزم شبـانه

پسر جوانی که راز یک جنایت را در سینه داشت با شرکت در یک بزم شبانه در حالت مستی به قتل اعتراف کرد و گرفتار شد.

به گزارش مشرق، اواسط سال گذشته مرد میانسالی با مراجعه به اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت از ناپدید شدن پسرش خبر داد. مرد میانسال در خصوص ناپدید شدن پسرش گفت: کاوه اهل رفیق‌بازی بود و بیشتر وقتش را با دوستانش می‌گذراند به همین دلیل گاهی اوقات چند شب به خانه نمی‌آمد، اما الان حدود یک ماه است پسرم ناپدید شده و کسی هم از او خبری ندارد.

با شکایت مرد میانسال، تحقیقات به دستور قاضی، عظیم سهرابی برای یافتن پسر جوان آغاز و پرونده به کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت سپرده شد. در حالی که با گذشت چند ماه هیچ ردی از کاوه به دست نیامده بود مدتی قبل پدر پسر گمشده به پلیس رفت و اطلاعاتی در اختیار تیم تحقیق قرار داد. او زمانی که مقابل افسر پرونده‌اش قرار گرفت، گفت: چند روز قبل یکی از دوستان کاوه به سراغم آمد و گفت در محل شایعه‌ای پخش شده و پسری به نام هرمز که از دوستان دور پسرم بوده، در جمعی شبانه اعتراف کرده که پسرم را کشته است.

مرد میانسال ادامه داد: نمی‌دانم صحبت‌ها و حرف‌های هرمز درست باشد، اما این شایعه در محل پخش شده و به غیر از دوست کاوه از افراد دیگری هم این حرف را شنیده‌ام.

اعتراف تنها مظنون

به دنبال اطلاعاتی که پدر کاوه در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان دریافتند آخرین‌بار کاوه با هرمز در تماس بوده است و با هم قرار ملاقات داشته‌اند، بنابراین هرمز به عنوان مظنون بازداشت شد. پسر جوان ابتدا مدعی بود از سرنوشت کاوه بی‌اطلاع است، اما در نهایت در مواجهه با مدارک و شواهد پلیسی لب به اعتراف گشود و گفت: با کاوه مشکل داشتم. او در کار خفتگیری و زورگیری از مردم بود، مرا هم ترغیب می‌کرد با تیم آنها همکاری کنم و در خفتگیری‌ها همدستشان باشم. می‌گفت به تو هم سهم می‌دهم اما من نه خلافکار بودم و نه جرأت این کار را داشتم، به همین دلیل با او مخالفت کردم.

کاوه اوایل فکر می‌کرد می‌خواهم سهم بیشتری از خفتگیری‌ها گیر من بیاید به همین خاطر قیمت پیشنهادی‌اش را بیشتر کرد، ولی من واقعاً نمی‌خواستم با او در خفتگیری و سرقت همکاری کنم.

او ادامه داد: روز حادثه کاوه با من قرار گذاشت و خواست با هم بیرون برویم. سوار موتور او شدم و به سمت خارج از شهر رفتیم. نزدیکی‌های کرج بودیم که یکباره در بیابان‌ توقف کرد.

بعد هم چاقویی از جیبش بیرون آورد و با تهدید گفت چرا ما را لو دادی؟ هر چه قسم خوردم کار من نبوده باور نکرد. ظاهراً یکی از بچه‌محل‌ها ماجرای خفتگیری‌های کاوه و دوستانش را در محل گفته بود و او تصور می‌کرد من در این ماجرا نقش داشتم. دعوایمان بالا گرفت و من که تیزی چاقو را مقابلم می‌دیدم از ترس و دفاع از خود او را هل دادم، کاوه هم تعادلش را از دست داد و از بالای تپه‌ای که روی آن ایستاده بودیم به پایین افتاد. به قدری ترسیده بودم که حتی جرأت نکردم برگردم و ببینم چه بلایی سر او آمده است. سوار موتور کاوه شده و آنجا را ترک کردم.

هرمز درباره شایعه قتل کاوه توسط خودش گفت: چند وقت قبل در بزمی شبانه شرکت کردم و دورهمی مشروب خوردیم. وقتی از حالت عادی خارج شدم بی‌اختیار راز قتل کاوه را که روی شانه‌هایم مثل کوه سنگینی می‌کرد تعریف کردم. آن شب واقعاً متوجه نبودم چه می‌گویم، فردا که به خودم آمدم تازه فهمیدم چه اشتباهی کرده‌ام و افرادی که در جمع بودند به سرعت ماجرای قتل را به گوش پدر کاوه رسانده بودند.

به دنبال اظهارات پسر جوان، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بررسی محل قتل، کشف جسد و همچنین تحقیقات برای بررسی انگیزه اصلی قتل را داد.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • دفاع جانانه کارشناسان عرب از ایران: صدام را به خاطر بیاورید!
  • سفر پریناز ایزدیار و رضا عطاران به کاخ صدام حسین!
  • شهادت و زخمی شدن ۸ لبنانی در حمله رژیم صهیونیستی
  • اعتراف به قتل قدیمی در بزم شبانه
  • اعزام کاروان زیارتی زائراولی‌های کربلای معلی ازشهرجدیدرامشار
  • (تصاویر) بارش باران بهاری در کربلای معلی
  • عکس/ بارش باران بهاری در کربلای معلی
  • بارش باران بهاری در کربلای معلی
  • یا سرم می‌رود یا سر صدام را می‌آورم!
  • اعتـراف به قتل قدیمی در بـزم شبـانه