ملاصدرا حقیقت انسان را امکانهای بینهایت پیش روی او میداند
تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۹۶۷۷۱
ابراهیم علیپور رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتگویی درباره حکمت متعالیه و ملاصدرا به خبرنگار مهر گفت: ملاصدرا اولاً و بالذات یک فیلسوف است که البته اهل شریعت است و ناظر به قرآن کریم بحث میکند.
وی افزود: نکته دوم اینکه تأثیر آیات قرآن بر اندیشه ملاصدرا به نحو موجبه جزئیه امری قطعی است؛ برای مثال، ایشان در برهان صدیقین مانند فلاسفه گذشته به آیات قرآن استناد میکند، و نیز در بحث حرکت جوهری یا بحث جسمانیت الحدوث بودن نفس از آیه «ثم انشأناه خلقاً آخر» استفاده میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این محقق و نویسنده کشورمان اظهارداشت: نگاه ملاصدرا به انسان جامع، دقیق و متعالی است. ثانیاً در اغلب موارد انسان شناسی حکمت متعالیه دینی نیز هست و از قرآن بهره برده است. محور و اساس فلسفه ملاصدرا وجود است. وی قائل به اصالت وجود، تشکیک وجود، اشتراک معنوی وجود، حرکت جوهری و… است. بنابراین هسته مرکزی تفکر او و هسته مرکزی هستی در نگاه او وجود است. وجود در منظومه کلان فلسفه وی بس متعالی و عظیم القدر است. از این رو قدم اول برای سنجش عیار انسان در در نظام هستی روشن کردن رابطه و نسبت او با وجود است.
علیپور در ادامه سخنانش تصریح کرد: انسان در مراتب نظام هستی بیشترین سنخیت را با وجود دارد و آدمی نزدیک ترین حقیقت به وجود است. از این رو اگر حقیقت وجود و سر منشأ آن حضرت باری تعالی است که فاقد ماهیت و بسیط الحقیقه است، انسان متفاوت از سایر موجودات و متمایز از آنها در قرب او نشسته است، لذا به تعبیر وی حقیقت وجود انسان بدون ماهیت و بدون حد و مرز است. انسان به دلیل نسبت خاصی که با وجود دارد همواره از حدود هر تبیین ماهوی فراتر میرود و هر تبیین ماهوی فقط میتواند نمایانگر مرتبه یا شأنی از شئونات انسان باشد. همچنان که در باب وجود نیز موضوع به همین صورت است و در میان تمام مخلوقات و موجودات فقط انسان چنین قرابت و نسبتی با وجود دارد.
وی با بیان اینکه انسان این ویژگی منحصر به فرد در هستی را دارد که هویت خود را خویش به دست میآورد و میسازد، اضافه کرد: انسان از نگاه صدرا وجود منبسط ذومراتب و ذوشئون است همان طور که وجود چنین است. ملاصدرا در اسفار میگوید: «همانا نفس انسان دارای مقام معلومی در هویت نیست و برای او درجه معین در وجود، مانند سایر موجودات طبیعی، نفسانی و عقلانی که هر یک دارای تمام معلومی هستند وجود ندارد. بلکه نفس انسانی دارای مقامات و درجات متفاوتی است که برای او نشئات سابق و لاحق است. براین رو، در هر مقام و عالمی صورت دیگر است.» (اسفار، جلد ۸، ص ۳۴۳)
و ی اضافه کرد: ملاصدرا با استناد به قرآن به این نتیجه میرسد که انسان یک موجود پایان یافته نیست و در قالب نوع خود محدود و محصور نمیگردد. «ولا ان الانسان من بدو ولادته الی اوان موته علی جوهر واحد و هویة واحده، من غیر تحول و ارتحال کما زعمه الناس» (تفسیر القرآن الکریم، ج ۳، ص ۱۱۶) وی با استناد به آیه اول سوره دهر «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً» میگوید انسان برخلاف موجودات دیگر، شئ محصل و معین نبوده و به تعبیر دیگر حقیقت انسان فعلیتهای او نیست، بلکه امکانهای بینهایتی که در پیش روی دارد.
علیپور تأکید کرد: روشن است که تأملات فلسفی ملاصدرا وی را به این برداشت قرآنی کشانده است. او در تفسیر آیه «لم یکن شیء مذکورا» میگوید گرچه انسان در آغاز نوع معینی است، ولی در پایان حیاتش نوعی مستقل خواهد گردید. نیز وی با مبحث حرکت جوهری این موضوع را تبیین کرده است که نمیتوان حد معینی برای انسان در نظر گرفت. انسان ظاهرش در این دنیا و باطنش در دنیا دیگری است. او هم در جهتدهی و هم در تبینها از آیات قرآنی بهره برده است. برای نمونه وی انسان را مثال باری تعالی میداند؛ در عین اینکه هرگونه مثلی را از خدا نفی کرده است، با استناد به «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» انسان را مثال الهی میداند. او به ظرفیتهای وجودی انسان توجه ویژه دارد و برای بقای فلسفه خود از تفاسیر خاصّی از آیات بهره میگیرد که کاملاً معقول و منقول است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اذعان کرد: هم صدرا و نوصدرائیان نفس شناسی را مقدمه رب شناسی میداند و او در همه آثارش به این مطلب پرداخته است. شناخت حقیقت متعالی انسان اکتسابی نیست، بلکه حتی در شناخت انسان نمیتوان به عقل اکتفا کرد و به ولایت و نبوت هم نیاز است تا حقیقت انسان متعالی را شناخت، لذا تمام این چرخه تحت تأثیر نصوص دینی است. در کتاب اسرار الآیات فضائل مختلفی برای انسان ترسیم میکند. وجه تمایز انسان نه به عقل و نطق و نه به امور مادی است، بلکه به کمال اعلی و غایت قصوای اوست که به «الی المسیر» منتهی میشود.
وی بیان کرد: همچنین ملاصدرا اساس این بحث را از قرآن میگیرد که «ظلوم و جهول» بودن انسان باعث شد که وی امانت الهی را تحویل بگیرد؛ یعنی انسان چون نقصان داشت، امانت را پذیرفت و درواقع با این امر رو به سوی کمال خود حرکت کرد. نقصان انسان نقطه قوت اوست و این نقصان باعث میشود که از قوه به فعل حرکت کند.
علیپور در ادامه سخنانش درباره نوع مرجع بودن قرآن گفت: فلسفه یک اندیشه آزاد و مبتنی بر خرد انسان و برهانی است. ذات فلسفه، دانش مستقل عقلی است. ملاصدرا اولاً و بالذات یک فیلسوف است. او دو گونه توصیه دارد: عام و خاص: توصیه عام او به صفای باطن است و توصیه خاص وی نیز این است که در هر مسئلهای از خدا استمداد باید شود. روشن است که انسان ماهیت دارد؛ ولی چون تصور او متعالی است و لذا مقام او قابل تصور نیست، بساطت او بالاست و او عالم کبیر است. ملاصدرا «ظلوم و جهول بودن» را یک کرامت برای انسان میداند و میگوید: «تهی آی تا پرکرامت شوی». مقام معلوم هم موجودات روشن است، ولی انسان نه. لذا میتواند این مقام معلوم را بیشتر کند! انسان یک حقیقت ذو مراتب است و ملاصدرا که به پیشادنیا بودن و پسادنیا بودن انسان قائل است، مرتبه عقلی انسان را به مرتبه عقلی انسان را به مرتبه حقیقیه انسان مربوط میداند و….
رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: ملاصدرا در بحث ضرورت خلیفه بودن انسان میگوید که وجود انسان به عنوان خلیفه برای عالم ضرورت دارد، چون عالم اقتضای ذات الهی است و تدبیر میخواهد که انسان مدبر آن است. همچنین انسان کامل و کون جامع و جامع تمام عوالم عالیه و حرکتهای الهیه است. انسان نسخه عالم کبیر است و همه حقایق ماسوی الله را در ضمن خود دارد و از علی (ع) نقل میکند که «انت الکتاب المبین».
وی تصریح کرد: در فلسفه ملاصدرا مطالب و شواهد متعددی میتوان یافت که با استفاده از آیات قرآن کریم تفسیر متعالی از انسان ارائه میکنند که به نمونههایی از آنها اشاره میگردد. انسان جامع کونین و حقیقت هستی است. انسان فرد نیست بلکه با تمام هستی در ارتباط است. انسان همواره در حرکت و شدن و به کمال رسیدن است. انسان ذو مراتب است. انسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است. میان جسم و جان وی فاصل و دوگانگی نیست. تشبیه انسان به باری تعالی و النفس فی وحدتها حق القوه. انسان کامل هدف و غایت خلقت است. انسان وجود بی پایان است. کرامت انسان ذاتی است و حقیقت آن متعالی میباشد. نقش انسان در جامعه و تدبیر امور والاست.
علیپور گفت: ملاصدرا در کتاب «اسرارالآیات» با بهره گیری از آیات الهی هشت فضیلت برای خودشناسی و شناخت نفس آدمی میشمارد که قابل توجه است. ملاصدرا برهان و قرآن را در طول هم میدانند و اصلاٌ این مباحث را تفکیک نمیکند تا سوال شود که آیا برهان اصل است یا قرآن؟ و نیز اینکه ملاصدرا هم انسان را بالفعل صرف نمیداند، بلکه او را موجودی میداند که از قوه به فعل در حرکت وجودی است. ملاصدرا انسان را هیولی نمیداند؛ بلکه انسان را موجودی از هیولی تا «عند ربکم» میداند؛ یعنی هویّت او را در حال تعالی میداند.
این استاد حوزه و دانشگاه در پایان ضمن رد ارتباط اندیشههای ملاصدرا با امثال سارتر افق فکر ملاصدرا را متعالی در عین برهانی و فلسفی بودن مایل به روح شریعت و مستفاد از عرفان و قرآن دانست و افزود: البته افکار وی بشری و مثل همه اندیشههای بزرگ قابل نقد است.
کد خبر 4625143منبع: مهر
کلیدواژه: ملاصدرا ابراهیم علی پور حکمت متعالیه عاشورا کربلا امام حسین ع کنفرانس بین المللی معرفی کتاب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ماه محرم مراسم عزاداری فعالیت های قرآنی رادیو گفتگو امام موسی صدر نشست علمی آیت الله مدرسی آیت الله جوادی آملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۹۶۷۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جریان فیلمسازی مشکوک در خدمت صهیونیستها
نسان همیشه بهدنبال فضیلتهایی است که برای رسیدن به آنها ازهیچ رذیلتی دریغ نمیکند. این شاید همان وسوسه میانبر زدن برای رسیدن به هدف جلوه کند، اما در حقیقت همهچیز ازیک معنا نشأت میگیرد و آن معنای امر رذیلانه است؛ فلسفهای که نباید به اهداف و مقاصد و ارتباطش با امر رذیلانه تنزل داده شود. بهعبارت ساده مقاصد شر تنها زاییده امر رذیلانهاند نه عامل تحریک آن در انسان؛ فلسفهای که میتواند سرنخی برای کشف یک جنایت خاموش باشد؛ جنایتی که درواکنش به سریال پررمزوراز «حشاشین» تصمیم به نوشتن راجع به آن میکنم.
بگذارید به قرنها پیش بازگردیم، دقیقا درهنگامه اولین چکاچک شمشیر درمیدان جنگهای صلیبی. ریشه اولین تحولات امررذیلانه در برخورد مستقیم را همینجا میشود رهگیری کرد؛ جایی که ازهردو جبهه درگیر جنگ، شالودهای ازشایعه وحقیقت درهم تنیده و به خورد دیگری داده میشود تادررقابتی سهمگین هرکدام بتوانند نقشی صریحتربرنمایندگی حق راایفا کنند. شفافامنظور نظر نگارنده بحث راجع به احقاق حق درجبهههای جنگهای صلیبی نیست بلکه این دوره بهعنوان مطلع بسیاری ازدوغ ودوشابهای جعل حقیقت برای تاریخسازی مدنظر است؛ چیزی که براساس مستندات ونقل تحلیلگران تاریخی درجبهه صلیبیون بهعنوان امری سازمانیافته غیرقابلانکار است؛ امری که همانطورکه گفته شددردانش اطلاعاتی امروز اصطلاح سازمانیافته بر آن نهاده میشود؛ سازمانیافته به معنای استواربرزیرساختی متشکل ازروابط ودکترین طراحیشده مختص رسیدن بههدفی خاص درقالب عملکردهایی هماهنگ و هدفمند، جعلی سازمان یافته که طی آن پروژه ازآن خودسازی هماره مفهومی مورد تاکیدومهم بوده است، ردپای این از آن خود کردن را میتوانید ازسرقت دانش جهان اسلام تا ربودن زمینهای بومیان آمریکاواشغال فلسطین تاهمین امروزرهگیری کرد.
صلیبیون، از گذشته تا امروز
همانطور که گفته شد ریشه انتقال عادات و دکترین جرایم سازمانیافته غرب را میتوان در اولین ابداعات صلیبیون دانست که در انتقالی سری و محرمانه از طریق تأدیب نسل اربابان بالادست سیستم فئودالی تا اروپای پیشامدرن و قلب تقدیس و توصیل قدرت مفسدانه آن یعنی بریتانیای کبیر طی طریق کرده است؛ بریتانیایی که براساس اطلاعات و مطالعات خاص و عام پدر معروف استعمار نوین نام میگیرد، جزیرهای که آفتاب غصبیاش بر آسمان خیلیها تابیده و میتابد. مدینه فاضله اول فضایی را تصور کنید که فشار هژمونی نوخاسته اسلام چنان معادلات پیشین جهان غرب را درنوردیده که عملا طبقه اشراف و روحانیت مسلط بر امور دست به فروپاشی از درون زده است و جذام فساد گسترده در این طبقه گریبان جنگ و انتقال نیرو و ثروت به میدان را گرفته است. شرایطی مملو از فلاکت، رسوایی و مرگ. در یک سو جریان قدرت پنهان کلیسا در فرهنگ دالانی و زیرزمینی خویش و در سوی دیگر اربابان اشرافزاده تشنه حفظ قدرت که سالها در فساد و تجمل و توحش بیرقیب فئودالی ریشه دواندهاند.
ماحصل ترکیب این دو با هم چیزی شد که جهان امروز را براساس تسلط بر جریان ثروت و رسانه میچرخاند؛ جریانی که براساس موارد ژئوپلیتیکی و منابع مورد نیاز و البته نقش بیچون و چرای امپراتوری بریتانیا از ابتدا در جغرافیای فرهنگ صلیبی، تمرکز حساسی را در بریتانیا تشکیل داد، به گونهای که بریتانیای اروپای پیشامدرن و گذر کرده از عصر صلیبی عملا قرارگاه اصلی غرب و مدینه فاضله جریان صلیبیون برای فرماندهی و ارسال سیاستها شد. جریانی که بعدها در انگلستان ثانی به آمریکا بهعنوان مدینه فاضله دوم نگاه کرد و در آخرین تکمله خود، اسرائیل را بر خاکهای اشغالی بنا نهاد؛ جریانی حاکم متشکل از اربابان و روحانیون مسلط که تجربه سالها خونخواری و البته رویارویی با مسلمانان و از آن خودسازی بسیاری از منابع همچون دانشهای عینی و غیرعینی، علوم ماده و فراماده توانستند به تمکنی بیش از پیش دست یابند؛ جریانی که اروپای مدرن را پایهریزی کرد و جهان خاصه خویش را در قالب همان حکمیت آمرانه زیرزمینی و چند لایه کلیسا که فضایی مبهم و مرموز را ایفا میکرد بنا نهاد. جهانی که به رسم عتیق صلیبیون واقعیتش مرکبی از حقیقت و دروغ است تا بتواند حقیقت القایی خود را جایگزین حقیقت واقع کند. جاییکه حقیقت واقع در نقابی اجباری از تئوری توطئه گم میشود و جایش را حقایق القایی و سطحی مد نظر اربابان میدهد.
چرا حشاشین؟
درپاسخ آنکه چرا درواکنش به سریال حشاشین این نوشته را نوشتهام، باید تصریح کنم که حشاشین مصداق کاملی از همان چیزیست که از آن بهعنوان پروژه از آن خودسازی و جعل حقیقت در راستای تاریخسازی نام بردم؛ سریالی که بر مبنای مفاهیم خاصه جریان قدرت غرب و با بودجه مستقیم صهیونیستها در سینمای به اصطلاح مصر ساخته و پرداخته میشود؛ اثری که ماحصل همان رفتار سازمانیافته در جهت میل به خواستههای معین است، محصولی که در شش ماه از آب و گل در میآید و میلیون دلاری خرجش کردهاند. شاید از خودتان بپرسید چرا سینمای مصر؟ باید درجواب بگویم که مصر وجریانهای خفته در خاک غرب و نظم نوینش در آن پیوندی دیرینه با یکدیگر دارند که ریشه در عقاید کابالیستی و پروژه ایجاد رشتههای عقایدی غرب براساس تاریخ مصر دارد. در حقیقت تاریخ باستانی مصر و ماوراءالنهر بهعنوان بستری مورد علاقه و مهیا از نظر پتانسیل برای ریشهگذاری عقاید جدید و انحرافی تاریخسازی شده مد نظر جریان قدرت غرب مورد توجه است؛ موضوعی که صحبت راجع به زوایا و ابعاد آن در حوصله بحث فعلی نمیگنجد؛ بنابراین مصر بهعنوان یکی از اصلیترین نقاط سرمایهریزی جریان قدرت در منطقه ماوراءالنهر محسوب میشود؛ جغرافیایی که براساس گزارشات اطلاعاتی دارای چندین و چند شاخه فعال بهعنوان بازوی جریان غرب است؛ جایی که بهراحتی میتواند بهترین نقاب برای ساخت اثری هدفمند باشد. سریعالسیر بودن ساخت چنین پروژهای ردپای دیگر مختص جریان قدرت است؛ جریانی که ارباب بیچون و چرای رسانه، مبدع و مرسل آن است و در شش ماه پروژه حاضر و آماده تحویل مارکتش میدهد.
حشاشین چه میخواهد؟
باورتان بشود یا نه، تنها ابزار برنده غرب همین رسانه است. شاید از نظرتان ساختن یک سریال برای ایجاد رفرنس تاریخی امری مجهول و نامعقول باشد، اما کافی است نگاهی به اطرافتان بیندازید، جایی که منبع اطلاعات کودکانمان به جای کتاب و تحقیق و تفحص و آن همه زحمت که معمولا نیاز به علم تحلیل دیتا و دانستن چندین زبان دارد، میشود گوگل و انیمیشن و سریال، انتظار دارید ۲۰ سال بعد آنچه در ذهنها میماند و در تاریخچه سرچ موتورهای جستوجو بالا میآید، نگاه زاویه دید تحلیلگران راستین مایه با سواد باشد یا تصاویر مهیج و دیتای مانده از امثال حشاشین؟ بنابراین انکار آنکه رسانه یگانه تیغ برنده جریان غرب برای تفهیم مفاهیم خویش و تاریخسازیاست امری محال است، جایی که پروژه جعل حقیقت در حشاشین پا روی مفاهیمی از جنس تاریخ نظامی و تاریخ شیعی ایرانی میگذارد. از چریک نخبه تا داعشی متوحش آنچه در جعل تاریخ نظامی ایران و مفهوم اخص رزم ایرانی در حشاشین بر آن تلاش شده، خط زدنی عمدی بر نام ایران بهعنوان اولین مبدع جنگ چریکی در جهان و تنزل آن به امر تروریستی است، جایی که براساس مستندات مطالعاتی نیروهای تادیبی حسن صباح نیروهایی زبده، نخبه و مقید به اصول اخلاقی شیعی بودهاند، نیروهایی که زهد و ریاضت پایه اصلی آموزشهای ایشان بوده است، نیروهایی که در جهت مأموریتهای سری و سخت خود حتی از تزویج هم سر میپیچیدند تا آمادگی روحی و جسمی خویش را شبانهروز در جهت مأموریتها حفظ کنند، حالا این را بگذارید در برابر عیاشانی چاقو به دست که حشاشین برایتان تصویر میکند که تمام خواست و طلبشان زن و زیور و شراب و مخدر است. جالبتر روایات ساختگی انگلیسیزبانهای تاریخنویس و جهانگرد است؛ همچون فیتزجرالد و مارکوپولوی جعلی که آنقدر دروغ میگویند که نمیتوانم همهشان را یکجا برایتان نقل کنم، از ربط دادن نیروهای صباح به نام غلط حشاشین به معنای دونمایه بگیرید تا ربط دادن خود کلمه حشاشین به کسانی که حشیش مصرف میکردند تا به دل خطر بزنند، فارغ از اینکه گذشته از منابع مسلم و صحیح راجع به تاریخ پربار ایران نباید نادیده گرفت که حسن صباح و نیروهایش ایرانیانی بودند برخاسته از روحیه ضداستعماری و آزادیخواه که علاوه بر آن مقیدات شیعی نیز داشتهاند، همانطور که در تاریخ نظامی ایران حتی در شاهنامه از زبان رستم میخوانیم که روهام را بهدلیل باده بهدست بودن مورد شماتت قرار میدهد و مرد رزم را ننگ میداند که دست بر عیاشی برد؛ حال اینها را بگذارید کنار آزادیخواه بودن و شیعه بودنشان که نقل مسلم است که بسیار زاهد بودهاند، علاوه بر اینها کدام عقل سلیمی میپذیرد که چنان مأموریتهای دشواری را بشودیک عده لات عیاش نشئه انجام داده باشند، مأموریتهایی که به استناد تاریخ لرزه بر اندام حاکمان خونخوار انداخته بود. پس آنچه در سریال موهوم حشاشین پیگیری میشود؛ جعل این حقایق است که ایران اسلامی مبدع اولین واحدهای چریکی نخبه در جهان است، جعل این حقیقت که ایران اسلامی نقشی بی بدیل در تاریخ نظامی جهان و تولید سیاستهای چریکی داشته و دارد، نقشی که همچنان ایران بهعنوان طراح جنگ و معمار بیبدیل موازین بدیع جنگ چریکی درجهان بازی میکند وغرب سعی دروصلهزدن آن به نیروهای دمپایی بهدست خود، چون داعش و جیشالعدل و امثالهم دارد و از طریق جعل تاریخ سعی بر آن دارد ایران را مبدع تروریستهای عیاش و متوحش معرفی کند.
داعش، دکترین شکستخورده جریان قدرت
جالب اینجاست که بدانید پروسه تأمین و تجهیز گروهکهایی همچون داعش و دیگر گروههای تروریستی یک از اصلیترین دکترین جریان قدرت علیه قدرت چریکی ایران در خاورمیانه و جهان بود که نهفقط نتوانست نقش خود را ایفا کند، بلکه چنان آتش کبریتی زیر نسیمی ملایم از شیربچههای ایرانی در خاورمیانه خاموش شد، پروسهای که قرار بود برای ما قد علم کند، اما همانقدر که غرب را تخریب کرد، قدرتنمایی ما را بالا برد، حربهای که چنان توسط قدرت معادلهچینی ما در میدان خفه شد که تمام اهدافش در خاورمیانه محدود و به بهانه فعالیت پایگاههای آمریکایی، پروسهای که منجر به توقف غرب در استراتژیهای تدوینی خود شد و باعث گردیدغرب تن به جنگ غزه در اسرائیل بدهد تا شاید بتوانداهدافش راازآن طریق پیش ببردکه باز هم در خطای محاسباتیشان با سد ایران وسیلی محکم بعدی درقالب وعده صادق روبهرو شدند، چیزی که آنها را دربازی پیچیدهتر ازپیش انداخت. داراماتیزهای که رنگ و لعاب جاعلان است. مجموعه حشاشین که محصولی میلیون دلاری وحاصل همکاری چندین کشور با یکدیگر است که همچون دیگر محصولات رسانه غرب در پس رنگ و لعاب اکشن و هیجان و کیفیت تصویربرداریاش آنچه میخواهد را بادملهای چرکینش به خورد مخاطب میدهد، خوراندنی که حتی مخاطب عامه هم متوجه حس بدولزجش میشود، اثری که غلو میکند و دروغهای صد من یک غازش رادرپس صحنههای عاشقانه و اکشنهای مهیج و توفانی پنهان مینماید.
چرا زبان عربی و چرا رمضان؟
جالب این استکه جریان غرب تصمیم گرفت این اثررا بازبان عربی ودرماه رمضان برای مخاطب عرب پخش کند، یعنی در زمانی که بیشترین تمرکز بر اثر ازجانب مخاطبی که با فرهنگ ایرانی بیگانه است وجود دارد، امری که منجر به مورد توجه قرار گرفته شدن و پسندیده شدن اثروهمچنین اسم درکردن آن میشود، حال آنکه بیش ازنیمی ازجماعت عرب زبانش میتوانند وهابیهایی باشند که خصومتی گره خورده با ایرانی شیعه دارند که حتی در صورت فهمیدن دوغ ودوشاب سریال خوششان هم میآید که لجنزار به تصویر کشیده شده توسط غرب را به تماشا بنشینند و تبلیغش کنند که خود امری حساب شده درجهت توفیق عمل آنهاست. آنچه میماند حقیقت است. لجاجت شاید بزرگترین خصیصه جریان قدرت باشد. ازهرچه بگذرندوهرچه بخواهند خودشان را پنهان کنند لجاجتشان با نظم هستی را نمیتوانند پنهان کنند، لجاجتی که منجر به این میشودکه هرچه میبینند آخر تیرشان به سنگ میخورد و به استناد آیه صریح قرآن مکر خدا بر مکرهایشان فائق میآید. بازهم عبرت نمیگیرند و چنانچه قرآن میفرماید انگار که از خشم دست بر گلوی خویش انداختهاند. همچنان در لجاجت خود حیرانندواین حیرانی آنها را بازمیدارد از آنکه بفهمند تاریخ ایرانی ـــ اسلامی را با رسانه و بازی تصویر نمیتوان به گیجی کشاند، چراکه ما همچنان ایستادهایم و میدان امروز گویای آنچیزی است که ما و آنها در چنته داریم. میدانی که رستم تیغ به دست ماییم و توران بازیانداز که فردوسی ازآنها بسان شیونکنان شوی مرده یاد میکند آنها، حالا شما بگویید هیبت رستم پیروز است یا بازی اندازی آنها....
منبع: جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی