تفکر صنعتی در سینمای ایران وجود ندارد
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۳۰۶۸۲
«تولیدی که نتواند ارز خارجی را به ارز داخلی اضافه کند، نه تولید صنعتی است و نه تولید ملی. بلکه فقط یک گردش مالی است و گردش مالی را نمیتوان اقتصاد دانست. صرفا پول از جیب عدهای از مردم به جیب معدود افرادی میرود.»
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، نشست «آیندهی سینمای ایران» با حضور محمدرضا اصلانی، بهنام بهزادی و همایون خسروی دهکردی یکشنبه ۲۴ شهریور در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خسروی دهکردی در ابتدای این نشست گفت: برای صحبت کردن راجع به آیندهی سینمای ایران، بازهای حدود ۱۰-۱۵ سال را بهعنوان آینده موردنظر لحاظ کردهایم. سینمای ایران را نیز در چند شاخه در نظر گرفتهایم؛ سینمای هنری، سینمای قصهگوی بدنه و سینمای گیشهای که احتمالا آینده متفاوتی خواهند داشت. باید بدانیم در حال حاضر در چه نقطهای هستیم، به کجا میخواهیم برسیم و برای این کار چه ابزاری در اختیار داریم.
تفکر صنعتی در سینمای ایران وجود ندارد
پس از آن اصلانی اظهار داشت: سینما دو وجه صنعتی و هنری دارد؛ این دو وجه جایی با همدیگر ترکیب میشوند و جایی نقش بنیانی خود را بازی میکنند. معضل ما اینست که این دو وجه نه فقط تعریف نشده، بلکه حرفهمند هم نشدهاند. سینما یکی از بزرگترین صنعتهای جهانی است. این صنعت جهانی به تکنولوژی و ابزار محدود نمیشود، بلکه در اینجا یک تفکر صنعتی مطرح است. هالیوود یک پایگاه تفکر صنعتی است و به تکنوکراسی محدود نمیشود. این تفکر صنعتی، نحو درونی ساختار هر تولیدی است. اولین مساله صنعت این است که هیچگاه متوقف نیست و مدام رشد میکند و چیز جدیدی از خود بروز میدهد. بدون توسعه، تفکر صنعتی وجود ندارد.
وی ادامه داد: ما این مساله را نه فقط در سینما که در کل صنعتمان حل نکردهایم. بیش از نیم قرن صنعت اتومبیل داشتهایم ولی صنعتی نبوده است، بلکه یک تولیدِ متوقف است که فقط مایحتاج مالی یک جامعه را حل و فصل میکند، نه یک اقتصاد اجتماعی را. طراحی صنعتی آن با ۵۰ سال پیش هیچ تفاوتی نکرده است در حالیکه شما هیچ کمپانی صنعتی در جهان نمیبینید که هر سال طرح جدیدی از خود بروز ندهد. چون اگر این کار را نکنند ورشکست میشوند، اما در اینجا ورشکست شدنی در کار نیست. به این ترتیب چنین صنعتی تبدیل به یک صنعت سیاسی میشود؛ در واقع یک تولید سیاسی اتفاق میافتد نه یک تولید صنعتی. سینمای ایران نیز چون نتوانسته یک تفکر صنعتی را در خود ایجاد کند و سامان دهد، پس روز به روز سیاسی میشود. سیاسی شدن نه به این معنا که به موضوعات سیاسی بپردازد، بلکه به این معنا که تبدیل به ابزاری برای بعضی سیاستها میشود.
گردش مالی سینمای ایران تورمزاست
کارگردان «شطرنج باد» افزود: سینما صنعت بسیار مهمی است و در جوامعی تفکر صنعتی را شکل میدهد. متاسفانه سینمای ایران نه از نظر اقتصاد سینمایی و نه از نظر نحو تفکر صنعتی نتوانسته خود را به منطق اقتصاد برساند. فروش سینمای ایران بالاست اما این فروش بالا چیست؟ تولیدی که نتواند ارز خارجی را به ارز داخلی اضافه کند، نه تولید صنعتی است و نه تولید ملی. بلکه فقط یک گردش مالی است و گردش مالی را نمیتوان اقتصاد دانست. صرفا پول از جیب عدهای از مردم به جیب معدود افرادی میرود. این گردش مالی به حال جامعه ایران مضر است. این نوع گردش مالی نمیتواند ارز خارجی را وارد کشور کند و برعکس، ارز را به خارج میفرستد چون همه ابزارهای سینما داخلی نیست و برای خرید این ابزارها ارز پرداخت شده است. بنابراین این سینما به لحاظ اقتصادی غیر ملی است. این گردش مالی ریالی، اقتصاد نیست و این نوع گردش مالی به خودی خود تورمزاست و علیه اقتصاد یک مملکت عمل میکند؛ هرچند ظاهر کار این باشد که فروشهای میلیاردی داریم اما در درون این فروشها یک معضل بزرگ اقتصادی نهادینه شده است.
اصلانی ادامه داد: فیلمی که در هالیوود ساخته میشود باید به همان اندازه که در ایالات متحده فروش دارد، در خارج از آن نیز فروش داشته باشد و در غیراینصورت یک فیلم شکستخورده محسوب خواهد شد. فیلمهای سینمای ایران حتی در کشور همسایه ما افغانستان نیز اکران نمیشود، چه رسد به دیگر نقاط دنیا. در حالیکه ما یک سرزمین بزرگ زبانی هستیم و نه تنها از این ظرفیت استفاده نمیشود، بلکه علیه آن عمل میشود. این رفتار، اقتصاد فرهنگی ما را دچار معضل کرده است. باید به تمام این مسائل پرداخت و بعد به این رسید که وجوه صنعتی و هنری سینما قرار است چه موازنهای با هم برقرار میکنند و باعث رشد همدیگر میشوند.
فروشهای بالای سینمای ایران را نمیتوان تحت عنوان سینمای عامهپسند تحلیل کرد، بلکه این فروش در واقع عکسالعمل انفجاری جامعه است که در جایی به او فشار آمده و آن فشار را اینگونه جبران میکند. الان زمینههای سیاست درهای باز را دارند فراهم میکنند و زمانی که این اتفاق بیفتد، سینمای ایران به کلی ورشکست خواهد شد. کافی است دو فیلم آمریکایی و دو فیلم هندی در اینجا اکران شود تا بفهمیم این سینما چه نقش و آیندهای دارد. تجربه گذشته میگوید این مسیر ممکن است به ورشکستگی تهیهکنندگان و سینماسوزی منجر شود. آیا ما در حال تجربه گذشته هستیم؟
پولهایی که خرج سینما میشود منطق اقتصادی ندارد
در بخش دیگری از این نشست بهزادی گفت: ما سه نفر به نحله سینمای فرهنگی و هنری تعلق داریم و سینمای تجاری گمان میکند به این نحله نیازی ندارد؛ آنها هیچگاه چنین نشستهایی برگزار نمیکنند و نیازی به آن نمیبینند. آنها به ما کاری ندارند و ما هم به آنها کاری نداریم. ولی موقعیت فعلی سینمای ایران شبیه به وضعیتی است که یک نفر بخواهد همزمان روی چند صندلی بنشیند. شرایط ما یک شرایط تعریفنشدهی پیچیده است.
وی ادامه داد: ما در حال حاضر یک سینما داریم که رفتهرفته شناسنامه پیدا کرده و آدمهای خودش و چرخه تولید و توزیع و اکران و رسانه و.. خود را دارد. این یک سینمای مشخص ارگانی است که برخی از ارگانها از وجه فرهنگی پشت آن قرار دارند. یا ارگانهایی پشت این ماجرا هستند که قرار بوده سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کلی و کلان را انجام بدهند، اما بعد وارد تولید شدهاند، بعد دیدهاند تولید به تنهایی کافی نیست و بقیه عناصر این چرخه را هم به خدمت گرفتهاند و در واقع به انحصار خود در آوردهاند. آنها در ادامه چهرههای سینمای ایران را به کار خود وارد کردند چون از نظرشان رسیدن به هدف والا، هر وسیلهای را توجیه میکند. بعد رسانه و سالن و.. را هم به اختیار خود در آوردند و در ادامه دیدند به ساز و کاری بزرگ نیاز دارند تا کل سینما را در دست بگیرند. آنها به این نتیجه رسیدند که باید مثل هالیوود یک کمپانی تولیدکننده اصلی راه بیندازند و یکسری تولیدکننده داشته باشند تا کارها را برونسپاری کنند. چند کارگردان با ظاهر شیک و امروزین نیز به کار گرفتند تا جلوی ماجرا حضور داشته باشند.
این کارگردان سینمای ایران افزود: پولدارهایی وجود دارند که نمیتوان آنها را بخش خصوصی دانست و بدون هیچ توجیهی یک مرتبه چند میلیارد تومان خرج فیلمسازی میکنند و اگر مثلا یک هفتم این هزینه برای آنها بازگشت مالی وجود داشته باشد، همان را نیز خرج کارهای مشابه میکنند. یا مثلا میبینیم یک فرد نامشخص میلیاردها تومن به یک جشنواره کمک میکند، بدون اینکه بهعنوان اسپانسر از او نامی دیده شود. چرا؟ اگر این آدم در تمام زندگیاش اینگونه خرج کرده بود که اساسا نمیتوانست چنین ثروتی داشته باشد. باید پرسید چرا این کار را میکند؟ بعد میبینیم جشنواره برای این برگزار شده که کسانی را در ویترین بگذارد و بالا بکشد و از عدهای تقدیر شود. به هر حال دو دوتا چهارتای اقتصادی آن درست در نمیآید و منطقش قابل فهم نیست.
با بدبختی فیلم میسازیم
بهزادی ادامه داد: گروه اندکی نیز وجود دارند که سرمایهگذاران بخش خصوصی هستند؛ اینها به چه دلیل پول به سینما میآورند؟ اول به بازار مسکن نگاه میکنند که وضعیت نامشخصی دارد اما سینما دارد خوب میفروشد. سود و زیانشان در سینما را هم بهدقت محاسبه میکنند و سعی میکنند تولید برایشان ارزان تمام شود و فروش بالایی هم داشته باشند. یعنی برای این گروه، معادلات اقتصادی مهم است. اما به اینکه چه بر سر این اقتصاد بیاید فکر نمیکنند چون سینما و ساختمانسازی برایشان فرقی ندارد.
کارگردان «وارونگی» اضافه کرد: عدهای نیز برای برندینگ، روی فیلمها سرمایهگذاری میکنند. یعنی افراد یا شرکتهایی که پول دارند اما در جستجوی پایگاهی اجتماعی و فرهنگی و.. هستند تا مورد توجه قرار بگیرند. اینها در پی این هم هستند که فیلم به جشنواره خارجی برود و برایشان ارز خارجی بیاورد. چون فیلمهایی که امثال ما میسازیم آنقدر کمخرج است که میتوانند روی اینکه خرج خودش را در بیاورد حساب کنند، پس هرآنچه در خارج بفروشد سود سرمایهگذار میشود که پول کمی هم نیست. یعنی به هر دلیل که وارد کار شوند، به این چیزها هم فکر میکنند و نگاه اقتصادی دارند.
وی در ادامه گفت: کسانی مثل ما که اینجا نشستهایم هم آدمهای ذلیل مرده این سینما هستیم؛ بخش نهادی و ارگانی سراغمان میآید ولی ما سراغ آنها نمیرویم. بخش خصوصیای که میخواهد پولش را چند برابر کند هم سراغ ما میآید و ما کار موردنظر آنها را هم بلد نیستیم. سرمایهگذاری که دنبال برندینگ است را هم من بلد نیستم بیاورم. هر فیلمی ساختهام با بدهی و بدبختی و عشق جنونآمیز بوده است.
سینما بهتدریج انحصاری میشود
بهزادی افزود: بنابراین چه اتفاقی میافتد؟ یکی از دوستان فیلمساز در مصاحبهای گفته بود ما سینمای مستقل نداریم. اینکه سینمای مستقل را چطور تعریف کنیم، بحث مفصلی دارد؛ یکی استقلال مالی است و دیگری استقلال مالی و فکری. من فکر میکنم سینمای مستقل داریم. اما به دوستمان هم گفتم که ما میتوانیم سینمای مستقل نداشته باشیم، اما سینمای وابسته را حتما داریم؛ سینمایی که به لحاظ فکری و ایدئولوژیک و اقتصادی بهطور مطلق وابسته است. نهادها و ارگانها به من نوعی نمیگویند فیلمی که دلت میخواهد را بساز، بلکه میگویند برای من فیلم فلانجور را بساز و مختصات فیلم را به فیلمساز اعلام میکند و حتی اسم پرسوناژها هم برایشان مهم است. این اتفاقی است که در تلویزیون میافتد و بازتولیدش را در سینما میبینیم.
کارگردان «قاعده تصادف» ادامه داد: سینمای ارگانی دارای نگاهی کاملا ایدئولوژیک است و برای آن خرج میکند. اینها کار خودشان را خوب انجام میدهند؛ دارند سینما را به سمت خودشان میکشند و در ادامه سینما بهتدریج انحصاری میشود و امثال ما هم باید دنبال شغلهای دیگری باشیم که زندگیمان را با آن بگذرانیم. کار بزرگی که آنها در حال حاضر انجام میدهند اینست که سینما را به یک پروژه بزرگ و گران و غیرقابل توجیه به لحاظ اقتصادی تبدیل کردهاند. چون برای خودشان پول و فروش یا نفروختن فیلم هیچ اهمیتی ندارد. اما فیلمبرداری که پیشتر برای من با ۵ میلیون کار را انجام میداد، وقتی در چنان پروژههایی ۱۰۰ میلیون دریافت میکند، دیگر حاضر نمیشود با رقم پایین در فیلم من حاضر شود. یعنی اینها هزینههای تولید را بالا میبرند تا رفتهرفته جایی برای سینمای ما باقی نماند. امروز سینمای خیلی بزرگ و همهکاره داریم اما خیلی به سایپا و ایران خودرو شبیه است.
سینما در گرو مخاطب است
در ادامه خسروی دهکردی توضیح داد: همانطور که دوستان گفتند حتی سیستم اقتصادی درستی در سینمای ما وجود ندارد. حضور پولهای بزرگ به سینمای ما صدمه زده و از بازیگر تا لوکیشن را آنقدر گران کرده که بخش خصوصی اساسا توان فیلمسازی ندارد. اغلب سینماگران درست و حسابی ما هست و نیستشان را میفروشند تا یک فیلم بسازند و معلوم هم نیست بازگشت مالی داشته باشد.
وی در پایان گفت: سینما در گرو مخاطب است و من فکر میکنم باید از مخاطب شروع کنیم و زور ما به جای دیگر نمیرسد. مخاطب جامع و فرهیختهای که قاعدتا باید توسط تلویزیون و سینما و مطبوعات تربیت شود، اجازه نخواهد داد که هر کسی هر بلایی که خواست بر سر ما بیاورد. چنین مخاطبی دنبال آتش زدن سینما نخواهد رفت. باید بتوانیم از تقلیل و تخریب مخاطب جلوگیری کنیم و مخاطب ارتقاءیافته داشته باشیم. از سوی دیگر باید نظریهپردازی کنیم؛ نظریهپردازی یک ضرورت فراموششده در سینمای ایران است. نظریهپردازان میتوانند در فرآیند تولید و اکران و.. هم به فیلمسازان کمک کنند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: سینما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۳۰۶۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمید سهیلی سرباز سینما بود/ راشهایی که اسناد تاریخی مهمی هستند
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابطعمومی موزه سینما، مستند «مرمت آثار باستانی» به کارگردانی زندهیاد حمید سهیلی و با حضور پژمان مظاهریپور، مستندساز و اسکندر مختاری، پژوهشگر و استاد معماری و مرمت و جمعی از هنرمندان و علاقهمندان به این عرصه در قالب برنامه «شبهای مستند» موزه سینما روی پرده رفت. پژمان مظاهریپور مستندساز گفت: جای حمید سهیلی در میان ما خالی است. او آثار ماندگاری از خود باقی گذاشت. سهیلی فعالیت حرفهای خود را با سمت مدیر تدارکات و مدیر تولید در سریال «آتش بدون دود» به کارگردانی زندهیاد نادر ابراهیمی آغاز کرد. او سپس پژوهشهای مرتبط با ایرانشناسی را در موسسه «ایران پژوه» که توسط آقای ابراهیمی اداره میشد آغاز کرد.
وی ادامه داد: در این گروه سهیلی با محمدرضا مقدسیان و عزیزالله حاجی مشهدی کار میکرد. آنها کار پژوهشی مجموعه «سیاحت ایران» که قرار بود داریوش مهرجویی آن را تهیه و کارگردانی کند انجام میدادند. یک قسمت از این مجموعه که درباره «قلعه الموت» است به تولید رسید اما از نگاتیوهای آن اطلاعی در دست نیست. حمید سهیلی تصاویری به صورت هشت میلیمتری از روزهای تولید آن بخش را در اختیار داشت و تعلق خاطر او به مستندسازی در اینجا مشخص میشود. او اولین فیلم مستند خود را در مجموعه «سفرهای دور و دراز هامی و کامی» تجربه میکند که در ارتباط با مراحل استخراج ذغال سنگ است.
آثار سهیلی اسناد تاریخی معتبری به شمار میروند
مظاهریپور همچنین گفت: او پس از انقلاب اولین مجموعه مستند خود با نام «دست آفریدهها» را ساخت که در اتباط با کارگاههای صنایع دستی است. سهیلی فرد بسیار دقیق و منظبتی بود و در ساخت آثار خود با پژوهشگران تراز اول هر رشته مشورت میکرد. سال ۵۸ شش فیلم درباره تاریخ خط ساخت و به سراغ دکتر مهرداد بهار از اسطورهشناسان مطرح رفت. این مجموعه دارای یکی از مصاحبههای مهم بهار است. او در «مرگ یزدگرد» به عنوان مدیر تدارکات و تولید با بهرام بیضایی نیز همکاری کرد و سپس مجموعه «به سوی سیمرغ» را در قالب ۱۲ فیلم کار کرد که مربوط به تاریخ نقاشی ایران است و آیدین آغداشلو در اثر همراه او بوده است.
این فیلمساز سینمای مستند افرود: سهیلی از سال ۶۲ تا ۷۰ مجموعه «معماری ایرانی» را کارگردانی کرده است که پژوهشگر اصلی آن نیز خودش بوده است. حمید سهیلی فردی بسیار متواضع بود به همین دلیل فیلمهای او تیتراژ ندارند.
وی با بیان اینکه مجموعه «معماری ایرانی» در استودیو گلستان ساخته شده که متعلق به شبکه یک تلویزیون است، بیان کرد: سهیلی در این اثر نیز از کارشناسان مطرحی استفاده میکند که در معماری ایران افرادی معتبری هستند. محمد کریم پیرنیا و اسکندر مختاری که در این برنامه حضور دارد از جمله این افراد بودند.
وی ادامه داد: سهیلی در این مجموعه به بافتهای شهرهای ایران میپردازد و کار بسیار سنگین و پیچیدهای را صورت میدهد. او ۳۳ فیلم در این مجموعه تولید میکند که هر یک در حکم یک سند معتبر است. گفتار ماندگار متن فیلم را آقای میرفخرایی خواندهاند که این موضوع نیز از ویژگیهای این مجموعه به حساب میآید. مستند «مرمت آثار باستانی» دارای پشتوانه معتبر پژوهشی است. حمید سهیلی فردی بسیار متعهد، امانتدار و اخلاقمحور بود و جوایزی را که برای فیلمهای خود دریافت میکرد، به نهاد حامی فیلمهایش تقدیم میکرد. او ۱۰۴ فیلم ساخته است که در تاریخ سینمای مستند ایران ماندگار است؛ سهیلی دارای نشان درجه ۲ هنری بود اما لیاقت او بسیار بالاتر از دریافت نشان درجه یک بود.
شخصیتی استثنایی در سینمای مستند
در ادامه این نشست اسکندر مختاری از استادان حوزه معماری و مرمت نیز گفت: حمید سهیلی یک انسان استثنایی بود، چراکه همواره به دانشاندوزی میپرداخت و از فرصتهای پیش آمده برای خود استفاده میکرد. من در جریان فیلمهای «معماری ایرانی» با او آشنا شدم. او پیش از ساخت هر فیلم مطالعات زیادی انجام میداد. به همین دلیل یک کتابخانه شخصی مختص به خود داشت.
وی ادامه داد: سهیلی اعتقاد داشت که تفاوت میان کارشناسان و فیلمساز این بود که یک کارشناس به صورت تصویری به موضوع نگاه نمیکند و به همین دلیل نحوه نگاه او با ما تفاوت داشت. او خود نسبت به هر موضوع اشراف داشت و مصاحبه شونده زمانی که مقابل او قرار میگرفت متوجه این موضوع میشد.
مختاری با بیان اینکه سهیلی عالم را از عالمنما تشخیص میداد، ادامه داد: پس از ساخت فیلم، زمانی که صحبتهای ما را میشنید، اگر از موضوعی در اثر خود نمیتوانست دفاع کند، آن را تغییر میداد و اصلاح میکرد. او نریشن بیشتر مجموعه «معماری ایرانی» را خودش نوشت و من نیز در چند قسمت او را همراهی کردم. نکته مهم این است که سهیلی در نریشن و موسیقی به دنبال تاثیر عاطفی بر مخاطب نبود. من معتقدم اگر سهیلی فردی دانشگاهی در اروپا بود، به عنوان یکی از مهمترین افرادی که در راستای پیشرفتهای علمی کشور خود گام برداشته بود شناخته میشد.
وی اظهار کرد: دورههای تاریخی هنر ایرانی که سهیلی در آثار خود به تصویر کشیده است، در حکم یک دایرهالمعارف جامع است. این فرد استثنایی معایبی هم داشت و آن اینکه خود و همکاران را در تیتراژ فیلم معرفی نمیکرد. او تمام راشهای استفاده نشده خود را به مرکز اسناد میراث فرهنگی تحویل داد که امروزه از اسناد تاریخی مهم به شمار میروند. مجموعه «مرمت آثار باستانی» امروزه بخشی از تاریخ معماری است.
در ادامه مظاهریپور درباره اهمیت گفتار متن در سینمای مستند نیز گفت: او در نوشتن متن بسیار دقیق بود و این کار را با حضور کارشناسان پیش میبرد. او معتقد بود برخی از گفتارهای متن مجموعه «معماری ایرانی» برای مخاطب حوصله سربر است و از من میخواست در آثارم رویه دیگری را پیش بگیرم. او عقیده داشت باید نریشن دارای وجهی قصهگو باشد تا بتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند. میرفخرایی نیز تنها یک گوینده نبود بلکه فردی دانشمند، مولف و آشنا با علم بود.
مظاهریپور با اشاره به اینکه مستند «مرمت آثار باستانی» به صورت ۱۶ میلیمتری ساخته شده است، افزود: در زمانی که سهیلی با تلویزیون کار میکرد، نظام تهیهکنندگی وجود داشت و او نمیتوانست راشها را با خود داشته باشد و آنها بعد از قطع نگاتیو در آرشیو سازمان صدا و سیما نگهداری شدند. او با هوشمندی بخشی از موارد فیزیکی باقی مانده از آثار خود را به سازمان میراث فرهنگی تقدیم کرد.
سهیلی خود را سرباز سینما میدانست
در ادامه این برنامه ارد عطارپور مستندساز شناختهشده سینمای ایران که از افراد نزدیک به حمید سهیلی به شمار میرفت درباره او گفت: سهیلی فردی بسیار متواضع بود و من کسی را مانند او در سینمای ایران ندیدم. او خود را سرباز سینما میدانست و اگر از او کمکی میخواستید امکان نداشت از انجام آن دریغ کند. حتی اگر در حوزهای اطلاعات کافی نداشت به مطالعه میپرداخت و آن را در اختیار سوالشونده قرار میداد.
وی ادامه داد: خط تولید فیلم مستند درباره تاریخ معماری ایران، تحت تاثیر فعالیتهای حمید سهیلی است و افراد دیگری نیز از او الگوبرداری کردهاند. سهیلی زمانی به ساخت آثار مرتبط با تاریخ ایران مبادرت ورزید که آن زمان این اتفاق در کانون توجه نبود.
عطارپور یادآور شد: او با پافشاری کار خود را پیش میبرد چراکه علاقه زیادی به وطن خود داشت. فیلم «مرمت آثار باستانی» دارای دقت، جزییات و دکوپاژی دقیق و برجسته است و توضیحات کاملی دارد. همچنین دارای پلانهایی بسته و تعلیقی جذاب است. این مجموعه به یونسکو عرضه شد و در آنجا به عنوان یک سند دیداری و شنیداری به ثبت رسید و افرادی در خارج از کشور نیز متوجه این گنجینه ارزشمند باقی مانده از او شدند.
وی در پایان بیان کرد: من در ماههای آخر عمر حمید سهیلی از او خواستم تا طرحی را برای ساخت ارایه دهد و جالب است تمام موضوعاتی را که در دست داشت درباره ایران بود.
برنامه «شبهای مستند» با مشارکت انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند در موزه سینما برگزار میشود.
کد خبر 6087717