پیامهای متناقض دونالد ترامپ، ادامه بازی را برای ریاض سخت کرد
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۳۵۴۹۹
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، دونالد ترامپ 73 ساله در حالی دولت خود را به نیمه عمر در دور اول رسانده که در سطح بینالمللی هیچچیز سر جای خودش نیست. آشوب و آشفتگی در تکتک پروندههایی که دونالد ترامپ میگفت آنها را با راه و روش خودش در کوتاهترین زمان ممکن به نفع کاخسفید حل و فصل میکند به چشم میخورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در چند روز اخیر باز هم حمله از یمن به اهدافی در عربستان سعودی، فضا را برای دو مساله آماده کرده است: 1- سناریوسازی امریکا و متحدانش برای اتهامزنی به ایران به دلیل فعالیتهای منطقهای و 2- تلاش دوباره عربستان برای ائتلافسازی علیه ایران.
عربستان سعودی که قرار بود در چند هفته کار حوثیها در یمن را یکسره کند قریب به چهارسال است که در این کشور زمینگیر شده اما به جای تندادن به راهکاری منطقهای برای پایان دادن به بحران انسانی در یمن همچنان دست و پا زده و بیشتر غرق میشود. ریاض که از ابتدا با توهم خودساخته حضور تمامقد ایران نظامی و سیاسی ایران در یمن برای مقابله با عربستان وارد این جنگ شد اکنون تلاش میکند در آخرین تقلاهای نافرجام، هزینهای بر ایران نیز تحمیل کند. از نگاه سعودی تحمیل این هزینه ممکن نیست مگر از جیب ایالات متحده امریکا.
اعلام مواضع متناقض از تریبون توییتر
حمله به تاسیسات نفتی عربستان که بامداد شنبه با ده حمله پهپادی به دو هدف مشخص صورت گرفت به بهانه تازه ایرانستیزی عربستان و امریکا تبدیل شده است. در حالی که حوثیهای یمن مسوولیت این حملات را برعهده گرفتهاند، برخی وزرای کابینه دونالد ترامپ مانند وزیر خارجه و وزیر انرژی ادعا میکنند که کار، کار ایران بوده است. دونالد ترامپ که فعلا درگیر پرونده هستهای و مذاکرات با ایران است در دو روز گذشته تلاش کرده از متحد سنتی خود در مواجه ادعایی با ایران دفاع کند اما همزمان با مقصر اعلام کردن مستقیم ایران، مقابله با تهران را به مسوولیتی برای امریکا تبدیل نکند. از آنجا که جهان قریب به سه سال است از توییتر رییسجمهور امریکا متوجه تصمیمهای سیاسی واشنگتن میشود، دونالد ترامپ در چند توییت تلاش کرد تکلیف واشنگتن با جدال جدید میان عربستان و ایران را مشخص کند. وی که روز شنبه با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در این باره گفتوگوی تلفنی داشته، نوشت: «خطوط نفت عربستان سعودی هدف حمله قرار گرفته. ما میدانیم کار چه کسی بوده، در صورت تایید موضوع، آماده اقدام نظامی هستیم، اما منتظریم عربستان سعودی نظر خود را درباره اینکه به باور آنها چه کسی عامل این حمله بوده بگوید و اینکه تحت چه شرایطی اقدام خواهیم کرد.» در این توییت چندخطی دونالد ترامپ جملات را به گونهای کنار هم قرار داد که حافظ سیاست ابهامآفرینیاش باشد و اتفاقا تحلیلهای متفاوت از این توییت نشان داد که موفق هم بوده است. برخی از خبرنگاران امریکایی با انتقاد از این توییت ترامپ ادعا کردند که وی با جمله «آماده اقدام نظامی پس از اعلام نتیجه تحقیق عربستان هستیم» به نوعی امریکا را به سرباز آماده باش عربستان تبدیل کرده است. با اینهمه پرهیز ترامپ از قید نام ایران در این توییت قابل تعمیم به تحلیل دیگری هم هست. دونالد ترامپ در این توییت برخلاف وزیرخارجهاش ایران را مقصر نشناخت و توپ اعلام مقصر و عامل پشت صحنه را به زمین عربستان سعودی انداخت. بدینترتیب اگر عربستان سعودی مدرکی درباره دخالت ایران در حمله به آرامکو دارد باید ارایه بدهد و همزمان با ارایه آن مسوولیت مقصر معرفی کردن ایران و تبعات هرگونه حمله نظامی احتمالی چه محدود و چه نامحدود به ایران را هم بپذیرد. این در حالی است که عربستان در این سالها سیاست تحریک امریکا برای اقدام نظامی علیه ایران را در پیش گرفته و تمایلی ندارد شخصا و راسا در این مسیر وارد شود. بنابراین میتوان گفت که دونالد ترامپ نوعی از زیرکی را در توییت اول خود به نمایش گذاشته است.
ترامپ در توییت دیگری بدون مقدمه ادعا کرد که گزارشهای رسانهای مبنی بر آمادگی وی برای دیدار بدون پیششرط با ایرانیها دقیق نیست. وی نوشت: «رسانههای دروغین میگویند من مایلم با ایران ملاقات کنم، «بدون پیششرط». (طبق معمول!) این یک خبر نادرست است.»
به نظر میرسد که ترامپ در توییت دوم با اشاره به اسم ایران تلاش کرده تلویحا میان رد مذاکره بدون پیششرط با ایران و حمله به تاسیسات نفتی عربستان ارتباطی ایجاد کند اما نه ارتباطی به سبک و سیاق وزیر خارجهاش که هزینه سیاسی و نظامی هم بر واشنگتن تحمیل کند. با اینهمه توییت دوم دونالد ترامپ، خبرنگاران، تحلیلگران و اهالی فضای مجازی را به سمت راستیآزمایی اظهارات ترامپ سوق داد. بسیاری از کاربران در فضای مجازی به سخنان هفته گذشته (10 سپتامبر) مایک پمپئو استناد کردند که گفته بود رییسجمهور ترامپ آماده ملاقات با همتای ایرانی بدون پیششرط است. البته این توییت دونالد ترامپ در 24 ساعت گذشته بیشتر تحتتاثیر توییتهای وی درباره حمله به تاسیسات نفتی عربستان قرار گرفت و شاید در چند روز آینده تحلیلهای بیشتری درباره تغییر نظر او پیرامون مذاکره بدون پیششرط با ایران نوشته شود. توییتهای ترامپ درباره حمله به تاسیسات نفتی عربستان باز هم ادامه داشت و وی عصر روز گذشته به وقت تهران در توییترش نوشت: «ما در چند سال گذشته، عملکرد خوبی در بخش انرژی داشتیم (ممنون آقای رییسجمهور!)، ما انرژی را صادر میکنیم و هماکنون تولیدکننده درجه یک انرژی در جهان هستیم. ما به نفت و گاز خاورمیانه (غرب آسیا) نیازی نداریم و در حقیقت نفتکشهای بسیار اندکی در آنجا داریم، اما به همپیمانان خود کمک میکنیم!»ساعتی پس از این توییت، ترامپ دوباره اظهارنظر خود را آپدیت کرده و نوشت: «به یاد دارید، وقتی که ایران پهپاد [امریکایی] را ساقط کرد آگاهانه گفت که این پهپاد داخل حریم هوایی آنها بود، در حالی که اصلا نزدیک حریم هوایی آنها نبود. با آنکه میدانستند این روایت دروغ بسیار بزرگی است بهشدت بر سر آن پافشاری کردند. حالا میگویند که ارتباطی با حمله به عربستان سعودی نداشتهاند. خواهیم دید.»
تقسیم تقصیر بدون سند و مدرک
به نظر میرسد که سناریوهای امریکا برای مقصر جلوه دادن ایران و تلاش برای مبهم نگاه داشتن واکنش امریکا باز هم در حال تکرار است. این چندمین بار در دو سال و نیم گذشته است که ترامپ چنین رویکردی را در پیش میگیرد. امریکای ترامپ و عربستان سعودی پیش از این تلاش برای محکوم کردن ایران به دلیل فعالیتهایش در یمن در صحن شورای امنیت را هم امتحان کردند که ره به جایی نبرد. پس از آن وجود پهپاد امریکایی در خاک ایران در تیرماه جاری و هدف قرار گرفتن آن توسط ایران، شاهد همین سناریوی مبهم ماندن واکنش امریکا بودیم. با توجه به زمان اندکی که از انجام حملات گذشته، امکان اعلام نظر دقیق و بدون خط و ربط سیاسی درباره عاملان این حمله عملا وجود ندارد اما به نظر میرسد که برخی در امریکا چندان هم اعتقادی به پیشبرد کار با نتیجه تحقیقات ندارند. نخستین این افراد مایک پمپئو بود که اتهامزنی بیاساس وی به تهران در نخستین ساعات وقوع این حمله، صدای کشورهایی چون چین و روسیه و همچنین بسیاری از سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان امریکا را بلند کرده است. منتقدان پمپئو وی را به جنگافروزی متهم میکنند و هشدار میدهند که وی همصدا با عربستان به دنبال تحمیل هزینهای بر امریکا است که در حقیقت نتیجه سیاستهای ضدایرانی دونالد ترامپ در دو سال و نیم گذشته بوده است. پس از وقوع این حملات، برخی در دولت ترامپ با طرح این ادعا که حمله از خاک یمن صورت نگرفته، تلاش کردند پای عراق را به بازی باز کنند. نخستین جرقه این ادعا را هم خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام امریکایی زد که ادعا میکند حمله از طرف جنوب یعنی یمن نبوده بلکه از طرف غرب- شمال غربی انجام شده است. با توجه به این فضاسازیها، عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق با مایک پمپئو رایزنی تلفنی داشت که عمده بحث در این تماس تلفنی، حمله به تاسیسات آرامکو بوده است. در این تماس تلفنی، عادل عبدالمهدی اعلام کرد که ماموریت عراق، حفظ امنیت و ثبات، دوری از هر گونه اقدام تنشزا و عدم اجازه برای استفاده از خاک خود علیه کشور همسایه، برادر یا دوست است. پمپئو نیز در این گفتوگو اعلام کرد که اطلاعات آنها موید بیانیه دولت عراق برای عدم استفاده از خاک خود در این حمله است.
در همین راستا، «ترکی المالکی» سخنگوی ائتلاف سعودی علیه یمن در سخنانی درباره حمله آرامکو، اظهارات مقامات یمن درباره حمله پهپادی به دو پالایشگاه «خریص» و «بقیق» از خاک این کشور را رد کرد. براساس گزارشی که اسکای نیوز منتشر کرد، ترکی المالکی ادعا کرده که نتایج اولیه تحقیقات حکایت از آن دارد که حمله به آرامکو از اراضی یمن انجام نشده است. وی در ادامه بدون ارایه مدرکی مستند و مستدل ادعا کرده که تسلیحاتی که در حمله به آرامکو مورد استفاده قرار گرفته، ایرانی است.
بازی خطرناک تندروها در غرب آسیا
حمله به تاسیسات نفتی آرامکو که حوثیهای یمن مسوولیت آن را پذیرفتهاند مانند تکهای جدید است که به پازل بحران در منطقه غرب آسیا اضافه شده است. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در لجبازی عیان حاضر به نشستن پای میز مذاکره با حوثیهای یمن و پایان دادن به 4 سال جنگ و خونریزی نیست. همزمان در یمن جایی جز بدن بیرمق غیرنظامیان نمانده که عربستان و نیروهای ائتلاف به رهبری سعودی نشانه نگرفته باشند. عربستان از حمله به یمن درست مانند دخالت در تقویت نیروهای شبهنظامی در سوریه به دنبال تضعیف ایران بود که این هدف با هیچ متر و معیاری محقق نشده است. از سوی دیگر در حالی که عربستان گرفتار جنگ یمن بود ایران با 6 عضو دایم و غیردایم شورای امنیت به توافق هستهای دست یافت و این توافق به حصر سیاسی ایران پایان داده و ایران را از بازیگری که جامعه جهانی به دروغ بخشی از بحران در سوریه و یمن میخواند به بخشی از راهحل تبدیل کرد. شکلگیری ابتکار آستانه میان ایران، ترکیه و روسیه و مذاکرات 4 کشور اروپایی با ایران درباره یمن هر دو پس از برجام و با پشتوانه برجام آغاز شد و این مراجعه به ایران برای حلوفصل پروندههایی که عربستان در آنها گیر افتاده بود خشم سعودی را دو چندان کرد. برهمین اساس بود که عربستان سعودی به محض حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، وزیر خارجه وقت را برای خوشخدمتی به واشنگتن فرستاد تا بتواند از همان ابتدا بازی خود با ایران را در دولت جدید امریکا پیش ببرد. ترامپ تشنه پول بیشتر در ازای قراردادهای گزاف خرید تسلیحات به همبازی خوبی برای عربستان تبدیل شد؛ هرچند که این همبازی به مرور نقاب از چهره برداشت و ادامه اتحاد با ریاض را منوط به قراردادهای بیشتر و بیشتر کرد. شاید خروج امریکا از برجام در میانمدت تحقق رویایی بود که محمد بن سلمان همواره در سر داشت اما این رویا زمانی کامل میشد که خروج امریکا از برجام به از هم پاشیده شدن شاکله توافق هستهای و بازگشت قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران منتهی شود. در حالی که محمد بن سلمان زیر فشار بینالمللی ناشی از قتل روزنامهنگار سعودی در کنسولگری عربستان در ترکیه و همچنین اتهام جنایت علیه بشریت در یمن قرار داشت، مترصد فرصتی بود که ایران با پایان برجام یا تمامی پروندههای منطقهای را واگذار کند یا وارد جنگی با امریکا شود. خروج امریکا از برجام نه تنها این خواب ریاضنشینها را تعبیر نکرد بلکه انتظارهای دونالد ترامپ و تندروهای مشوق وی در دو سال و نیم گذشته را هم محقق نکرده است. هرچند ایران روند کاهش تعهدات برجامی را آغاز کرده اما هنوز نه تنها از اجماع بینالمللی علیه ایران خبری نیست بلکه بازماندگان در برجام که هرکدام وزنهای در شورای امنیت با حق وتو هستند تمام تلاش خود را برای بازگرداندن ایران به اجرای کامل توافق و حفظ آن به کار گرفتهاند. از سوی دیگر نه ادعاها درباره فعالیتهای هستهای ایران که از سوی اسراییل مطرح میشود و نه سناریوسازیها درباره ناامن شدن خلیجفارس توسط ایران به شکلگیری اجماع مدنظر سعودی علیه ایران منتهی نشده است. حتی اگر روایت سعودیها و همراهان آنها در کاخ سفید درباره دخالت ایران در حمله به آرامکو را هم بپذیریم سوال این است که آیا این روایت به معنای اعتراف به شکست سیاست فشار حداکثری امریکا علیه ایران نیست؟
پیشبینیناپذیر بودن دونالد ترامپ به اضافه ذهن تاجرمسلک او عملا گمانهزنی درباره واکنش احتمالی وی به حمله به تاسیسات نفتی سعودی را سخت کرده است. از سوی دیگر ترامپ تا حدودی به راهکار فرانسه برای کاهش تنش با تهران چراغ سبز نشان داده یا حداقل به گفته برخی منابع در کاخ سفید با مشاور امنیت ملی سابقش یعنی جان بولتون بر سر ایده کاهش تحریمهای ایران در ازای مذاکره چندجانبه جر و بحث کرده است. در چنین شرایطی سوال اصلی این است که آیا ترامپ از گزینه نظامی ولو محدود علیه ایران یا همپیمانهای ایران در منطقه استفاده خواهد کرد؟ دونالد ترامپ یک بار اوایل تابستان جاری از فشار دادن دکمه سبز برای آغاز منازعه نظامی با ایران به دلیل هدف قرار گرفتن پهپاد امریکایی توسط ایرانیها سر باز زد. اینبار آیا رییسجمهور امریکا حاضر است در حالی که به گواه توییتش نیازی به نفت سعودی ندارد و حتی میتواند بازار نفت را هم تا مدتی از حیث قیمت مدیریت کند، به نیابت از عربستان منازعه نظامی با ایران را رقم بزند؟ در پاسخ به این سوال هم باز رفتارهای متناقض ترامپ در دو سال و نیم گذشته ارایه یک پاسخ واحد یا طرح یک احتمال قوی را سخت میکند. برخی تحلیلگران میگویند ترامپ در حوزه دیپلماسی به یک توفیق نیاز دارد و نه یک شکست یا گرفتار شدن در جنگی آنهم با ایران آنهم در منطقه پربحران غرب آسیا که در آن شاید آغازگر جنگ تو باشی اما پایاندهنده به آن تو نخواهی بود. بر این اساس این گروه به پرهیز ترامپ از منازعه ولو محدود نظامی با ایران رای میدهند و اعتقاد دارند که هیاهوی سعودی و شعلههای آتشی که آرامکو را در بر گرفت اینبار هم نمیتواند وسوسه جنگ را در ترامپ زنده کند. در آنسوی میدان اما تحلیلگرانی نشستهاند که عبارت «آماده شلیک» در توییت ترامپ را مصداق جنگی میدانند که در نگاهی سنتی روسای جمهوری امریکا در دور نخست دولت خود به آن نیاز داشتند تا شاید پیروزی در انتخابات برای بار دوم را تضمین کنند. البته که بسیاری از تحلیلگران شخصیت ترامپ را متفاوت با روسای جمهور قبلی میدانند و همچنان اعتقاد دارند که وی اگر هم به دنبال جنگی با ایران باشد ترجیح میدهد آن جنگ را سعودی با اسلحه امریکایی پیش ببرد و نه سرباز امریکایی به نیابت از منافع سعودی. مجموعه تحولات در چند روز آتی نشان میدهد که آیا پس از سیاستهای فشار حداکثری و فریب حداکثری، ترامپ و متحدانش در منطقه، تن به تنش حداکثری آن هم در قالب نظامی با ایران میدهند یا خیر.
منبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: عربستان سعودی دونالد ترامپ حمله نظامی ریاض
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۳۵۴۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جزائر الیاسات؛ چالش مرزی عربستان سعودی با امارات
جزائر الیاسات هر چند نمی تواند موجب بروز تنش میان عربستان سعودی و امارات متحده عربی شود اما زمینه ساز شکاف های عمیق بین این دو رهبر شبه جزیره عربی خواهد شد. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، عربستان سعودی یادداشت اعتراضی را علیه دولت امارات متحده عربی به سازمان ملل متحد ارسال کرد. ریاض در یادداشت اعتراضی خود اقدام دولت ابوظبی در اعلام منطقه الیاسات به عنوان منطقه حفاظت شده دریایی را غیرقانونی خوانده است.
عربستان سعودی معقتد است که بر اساس اسنادی که در سال 1974 طی معاهده ای که امارات متحده عربی را به رسمیت شناخته است این منطقه به عنوان منطقهای که حاکمیت مشترک دارد پذیرفته شده است. عربستان نسبت به آن منطقه یک حق حاکمیت سرزمینی مشترک متصور است با آنکه امارات آن را صرفا اماراتی می داند.
درگیری های مرزی همه جانبه عربستان سعودی و امارات با همسایگانش
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی کشورهای مختلفی در منطقه ی غرب آسیا به وجود آمدند که از پس این تحول کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس، اردن و عراق متولد شدند. به همین دلیل کشورهای این منطقه عموما با مشکلات مرزهای حاکمیتی مواجه هستند. عربستان و امارات متحده نیز مشکلات مرزی جدی با همسایگان خود دارند. پیش از پرداختن به مشکلات مرزی جزائر «الیاسات» به برخی از اختلافات مرزی این دو کشور با سایر همسایگانشان می پردازیم.
جزائر تیران و صنافیر:
ریاض در راستای اتصال به خلیج عقبه و پیدا کردن موقعیت ژئوپلتیک برتر جهت اتصال به رژیم صهیونیستی نیاز به جزائر تیران و صنافیر مصر داشت، همزمان با مشکلات اقتصادی مصر و دست برتر اقتصادی عربستان، در برههای تلاش کرد این دو جزیره را به نام خود کنند.
کابینه مصر در سال 1395 پس از تصویب توافقنامه واگذاری جزایر تیران و صنافیر که در دادگاههای مصر مورد مناقشه است، آن را برای تائید به پارلمان این کشور ارجاع داد.
این توافقنامه طی آخرین سفر «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان به قاهره و دیدار وی با «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهوری مصر از سوی ریاض ارائه شد. پس از این توافق عبدالعزیز قول میلیاردها دلار سرمایه گذاری در مصر را ارائه کرد.
اما پس از مدت زمانی دادگاه عالی اداری واگذاری جزایر تیران و صنافیر را به عربستان لغو کرد که باعث شد تنشهای دو کشور بیش از گذشته شود.
میدان گازی آرش
میدان گازی آرش، جزء مناطق ژئواکونومی بود که پس از توافق میان ایران و عربستان میان طرفین برجسته شد. پس از برقراری روابط ریاض و تهران، میدان گازی آرش با فشار طرفهای غربی به سرخط خبرها تبدیل شد. برخی از کشورها تلاش کردند که میدان گازی آرش را دوباره تبدیل به اختلافی میان ایران، کویت و عربستان کنند.
با توجه به اختلافی که در خصوص مرزهای دریایی میان کویت و ایران با توجه به سهم هر کدام از آنها وجود دارد ورود عربستان سعودی به این مسئله مناقشهای جدید در روابط عربستان با همسایگانش تلقی میشود.
مناقشه مرزی امارات متحده با عمان
بارزترین اختلاف مرزی بین سلطنت عمان و امارات متحده عربی مربوط به منطقه البریمی بود که در نهایت بر اساس توافق حاصل شده بین سه کشور عربستان سعودی و سلطنت عمان و امارات متحده عربی حل و فصل شد. بر اساس این توافق مقرر گردید در قبال چشم پوشی عربستان سعودی از این منطقه قسمتی از اراضی غرب امارات به نام صبخه مطی به آن کشور واگذار گردد و لذا منطقه البریمی بین سلطنت عمان و امارات متحده عربی تقسیم گردید که بر اساس آن از 9 واحه موجود در منطقه البریمی 6 واحه آن در اختیار امارات متحده عربی و سه واحه دیگر نیز در اختیار سلطنت عمان قرار گرفت.( کتاب توسعه روابط جمهوری اسلامی ایران و سلطنت عمان و نقش آن در صلح و ثبات منطقه،آسایش زارچی)
سوء تفاهمات امارات با جمهوری اسلامی ایران در خصوص جزائر سهگانه
سوءتفاهم ابوظبی در خصوص جزائر سه گانه ایران نیز هر از چند گاهی باعث داغ شدن این مسئله در افکار عمومی کشورهای منطقه می شود، امارات تلاش میکند با استفاده از بیانیههای مکرر در خصوص جزائر سه گانه فشارهایی را به ایران وارد کند. امارات متحده سعی دارد با توجه به فضای به وجود آمده در التهابات منطقهای فشار خود را به عربستان و ایران برای به دست آوردن دستاوردهای سرزمینی دنبال کند.
دلائل اختلاف میان ابوظبی و ریاض در خصوص جزائر الیاسات
دلائل تاریخی: نگاهی تاریخی به منطقه دریایی که امروز بین مرزهای امارات، عربستان سعودی و قطر قرار دارد که از نظر تاریخی به آن نهرهای بنی یاس نیز گفته میشود. این شهر در ساحل امارت ابوظبی واقع شده است و نام آن از قبیله بنی یاس گرفته شده است. از دو جزیره تشکیل شده است، یاسات علیا در شمال و یاسات پایین در جنوب؛ این جزیره در گذشته محل استراحت غواصان ابوظبی (از قبیله بنی یاس) بوده است.
این منطقه که بر اساس قرارداد 1974 میان عربستان و امارات ، حین پذیرش حق حاکمیت سرزمینی امارات توسط پادشاه عربستان به نگارش درآمده تاکید شده که جزائر ما بین ابوظبی و عربستان به صورت حاکمیت مشترک درآید. اما امارات متحده عربی از سال 2000 به این سو با افزایش فعالیت خود در این جزائر و در نهایت با اعمال محدودیت حفاظت دریایی این جزیره را به حق اختصاصی خود تبدیل کرده است.
ژئوپلتیک: این جزیره با توجه به نزدیکی به میدان نفتی الشیبه و نزدیک بودن به امارت ابوظبی نقشی اقتصادی و ژئواکونومیک در منطقه ی خلیج فارس ایفاء می کند. امارات متحده تلاش میکند با اعمال فشار بر عربستان دست برتر اقتصادی و سرزمینی خود را نشان دهد.
همچنین با توجه به وجود ساحلهای مرجانی و جنبه ی ماهی گیری صنعتی که این جزائر دارند میتواند زمینه ی محروم شدن عربستان از جنبههای گردشگری تجاری و ماهی را نیز شاهد بود.
رقابت منطقهای: علاوه بر مزیتهای اقتصادی که این منطقه دارد اصل اختلاف عربستان و امارات در زمینه ی رقابتهای منطقهای است، ریاض و ابوظبی در حال حاضر یک نبرد پنهان در حوزههای مختلفی است از جمله قرار گرفتن در مرکزیت کریدور آمریکایی آیمک، افزایش درآمد ناخالص ملی، اعمال مداخله و قدرت نمایی در کشورهای اسلامی و آفریقایی، نزدیکی به آمریکا و... این رقابتهای پیدا و پنهان امارات و عربستان هر از گاهی نمایان می شود اما این بار در مسئله ی جزائر الیاسات خود را بروز داده است.
این جزائر که از سال 2009 در حال مذاکره میان دو طرف بوده است تاکنون به نتیجه نرسیده است و پس از 15 سال مذاکره به دادرسی بین المللی ارجاع پیدا میکند که نشان از اختلاف عمیق میان این دو رهبر جهان عرب است.
تجاوزات آمریکا و انگلیس و فرصتطلبی امارات برای دستاندازی بیشتر بر یمنعربستان و امارات پس از هفتم اکتبر؛ گریز از بحران منطقهای، ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی با رژیم صهیونیستی
در بیان جمع بندی میتوان گفت: رقابت میان بن زاید و بن سلمان برای قرار گرفتن به عنوان قطب نمای مطلق شورای همکاری خلیج فارس به صورت جدی در جریان است؛ هر دو این رهبران تلاش میکنند فارغ از رقابتهایی که با ترکیه و ایران دارند سهم خود را در نزدیکی به آمریکا، توازن بخشی با ایران، توسعه ی صادرات، برداشت گاز و نفت از میادین و در نهایت حداکثری کردن حقوق سرزمینی خود افزایش دهند.
جزائر الیاسات هر چند نمیتواند موجب بروز تنش میان عربستان و امارات شود اما زمینه ساز شکافهای عمیق بین این دو رهبر شبه جزیره عربی خواهد شد.از طرفی روابط نزدیک ابوظبی و واشنگتن نیز این توهم را برای ابوظبی به وجود آورده که می تواند به خاکهای همسایگانش تعدی کند چنانکه در خصوص جزائر سهگانه و منطقه الیاسات دچار سوءتفاهم شده است.
انتهای پیام/