جنگ با ایران ویرانگر است/اخراج بولتون تغییر بزرگی ایجاد نمیکند
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۴۸۸۱۵
خبرگزاری مهر، گروه بینالملل- مریم خرمائی: روایتها از دلایل اخراج جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید متفاوت است. اما همه آنها یک گمانهزنی را بیش از پیش تقویت میکند: در نبود باز شکاری کاخ سفید، شانس پیشبرد رویکرد دیپلماتیک در مناقشه ایران-آمریکا افزایش چشمگیری مییابد.
اما با توجه به واکنش مغرضانه مقامات آمریکا به حملات پهپادی «آرامکو»، میل شدید دولت ترامپ برای تداوم کارزار فشار حداکثری علیه ایران و اصرار طرف مقابل به مقاومت در برابر خواستههای وی، فرضیه آسان شدن امور با اخراج بولتون تا چه حد صحت دارد و چشمانداز مذاکره تهران-واشنگتن از این منظر چگونه است؟
در همین رابطه، خبرنگار مهر گفتگویی با پروفسور فرهنگ جهانپور استاد دانشگاه آکسفورد داشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی به تدریس در دانشگاه های «کمبریج» و «آکسفورد» مشغول است. وی همچنین استاد دوره های آنلاین در دانشگاه های «آکسفورد»، «ییل» و «استنفورد» است. جهانپور بورس یک ساله فرصت مطالعاتی در دانشگاه «هاروارد» را داشته و طی ۲۸ سال گذشته به تدریس در رشته سیاستهای خاورمیانه در بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاه «آکسفورد» مشغول بوده است.
*ارزیابی شما از اخراج جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید چیست؟ آیا با رفتن وی جناح جنگ طلب به اقلیت تبدیل میشود؟
همانطور که معروف است؛ جان بولتون یکی از تندروترین مسئولان دولت فعلی واشنگتن بود. حتی در دوره جرج دبلیو بوش و زمانی که به واسطه حملات ۱۱ سپتامبر یک حس قوی ناسیونالیستی و میل به انتقامجویی از عوامل جنایت شکل گرفت، کنگره آمریکا از تأیید نامزدی بولتون به عنوان سفیر این کشور در سازمان ملل امتناع کرد و وی تنها برای یک دوره کوتاه در بازه تعطیلی و بازگشایی کنگره، عهدهدار این سمت بود.
بولتون هیچگاه درگیر جدالی نمیشد که به آن راضی نبود و همواره نه تنها در قبال ایران، بلکه در قبال چین، روسیه، کره شمالی وحتی اتحادیه اروپا نیز سیاستهای به شدت خصمانهای داشت. سیاست اصلی وی مبتنی بر «اول بمباران کن، بعداً بپرس» بود.
او مردی بود که در رأس کودتای شدیداً ناکام علیه نیکلاس مادورو رئیسجمهموری ونزوئلا قرار داشت. همان کودتایی که دولت آمریکا را به شدت مضطرب کرد حال آنکه شاید به تقویت مادورو منجر شد.
بولتون با اظهار اینکه تنها توافق مورد رضایت با کره شمالی مبتنی بر مدل لیبی است – مدلی که بر حسب آن معمر قذافی برنامه هستهای ناچیز خود را رها کرد و بعد مورد حمله و قتل قرار گرفت- این توافق را به فنا داد.
در یادداشتی که بولتون در فوریه ۲۰۱۸ برای وال استریت ژورنال با عنوان «دلیل حقوقی برای حمله پیشدستانه علیه کره شمالی» نوشت، این گونه استدلال کرد که تهدید کره شمالی قریبالوقوع است و آمریکا باید پیش از آنکه خیلی دیر شود؛ حمله پیشگیرانیهای را تدارک ببیند.
قطعاً وی نیروی محرک اصلی در لغو معاهده برجسته INF (منع موشکهای هستهای میانبرد) بود که از سوی ریگان و گورباچوف امضا و مانع از توسعه تسلیحات هستهای میانبرد از سوی ۲ ابرقدرت شد که ممکن بود وقوع جنگ هستهای را محتملتر کنند حال آنکه این (فاجعه) دامن اروپا را هم میگرفت. لغو این معاهده جهان را به مکانی به مراتب خطرناک تر تبدیل کرده است.
آخرین تیر ترکش وی موضعگیری خصمانه در قبال طالبان و افغانستان بود. آمریکاییها بیش از ۱۸ سال و با تحمیل دهها هزار تلفات به هر ۲ طرف آن هم با صرف هزینهای بیش از یک تریلیون دلار، در این کشور جنگیدهاند. نتیجه آن شد که طالبان همچنان شورشی است و بیش از نیمی از افغانستان را در اشغال خود دارد. چنانچه این جنگ ۱۸ سال دیگر نیز ادامه داشته باشد؛ نتیجه همین یا حتی بدتر میشود. مشخص است که برای تراژدی افغانستان راه حل سیاسی وجود ندارد. به طور غریزی ترامپ مایل به خروج نظامیان آمریکایی و حصول نوعی از توافق با طالبان است- موضوعی که بولتون با آن مخالفت کرد.
با این حساب، او فردی بسیار جنگ طلب با دیدگاه افراطی بینهایت خطرناک بود و اخراجش قطعاً به فال نیک گرفته میشود. اما اینکه اخراجش به این معنا خواهد بود که جناح جنگ طلب در دولت ترامپ به اقلیت تنزل خواهد یافت؛ موضوعی است که در آینده مشخص میشود.
*اخراج بولتون چه تاثیری بر سیاست آمریکا در قبال ایران خواهد داشت؟
در حالیکه بولتون موضعی منفی و افراط گرا در قبال بسیاری از مسائل بینالمللی اتخاذ میکرد؛ دشمنی ویژهای با ایران داشت. نظرات وی بازتاب نظرات اسرائیل و عربستان سعودی بود و حتی شاید در مقام دشمنی، واقعیتگرایی او به مراتب کمتر از آنها بود. در سخنرانی که در سال ۲۰۱۷ میلادی در جمع سازمان تروریستی منافقین داشت؛ از آنها به عنوان جایگزینی خوب برای دولت ایران یاد کرد. حتی وعده داد که پیش از ۲۰۱۹، با آنها در تهران جشن پیروزی بگیرد. همزمان، از بابت این سخنرانیها دهها هزار دلال از منافقین یا حامیانشان اجرت گرفت. در یادداشتی که در ۲۶ مارس ۲۰۱۵ برای نیویورک تایمز با عنوان «برای متوقف کردن بمبهای ایران، ایران را بمباران کنیم» نوشت؛ بولتون پیشبینی کرد «ایران درباره برنامه هستهای خود مذاکره نمیکند و تحریمها هم مانع از ساخت یک سازه وسیع و عمیق تسلیحاتی نمیشود... زمان به طرز فاجعهباری تنگ است اما امکان موفقیت حمله همچنان وجود دارد».
البته که پیشبینی او غلط از آب در آمد چراکه دیدیم ایران با دولت آمریکا و همه اعضای دائم شورای امنیت به اضافه آلمان به توافق رسید و توافق هستهای را امضا کرد که برنامه صلحآمیز هستهایش را به شدت مهار میکرد اما حتی با این وجود و بعد از اینکه بولتون به سمت مشاور امنیت ملی کاخ سفید منصوب شد؛ باز هم به مواضع سازشناپذیر خود ادامه داد.
*با اخراج بولتون، این گمانهزنی به وجود آمد که ترامپ راه دیپلماتیکی را با ایران در پیش میگیرد. از سوی دیگر، حملات یمنیها علیه آرامکو موجب شد تا واشنگتن از آمادگی برای جنگ با ایران سخن بگوید. ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟
اگرچه در دولت ترامپ، بولتون در رأس موضعگیری افراطی علیه ایران بود؛ قطعاً وی تنها شخصی نبود که چنین نظراتی در قبال ایران داشت. حملات حوثیها علیه پالایشگاههای سعودی نشان داد که شماری از مقامات بلندپایه آمریکایی به ویژه مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا قدم جای پای او گذاشته و علیرغم این حقیقت که حوثیها عهدهدار مسئولیت شدهاند؛ ایران را برای حملهها مقصر میدانند. این نشان میدهد که سیاست آمریکا در قبال ایران قرار نیست در نتیجه اخراج بولتون تغییر زیادی به خود ببیند.
دشمنی آمریکا با ایران به دولت ترامپ محدود نیست. حتی در دوره اوباما هم کنگره موضع بسیار خصمانهای نسبت به ایران اتخاذ و با توافق بزرگ هستهای مخالفت کرد. مادامیکه فعالان سیاسی به اصطلاح نئوکان و حامی اسرائیل در شعب مختلف دولت آمریکا چنین نفوذ قدرتمندی را بر کابینه دولت و هر ۲ حزب سیاسی (دموکرات و جمهوریخواه) داشته باشند؛ خصومت با ایران ادامه خواهد داشت. اخراج شماری از افراد یا انکار شکست سیاستهای نظامی و پارتیزانی در خاورمیانه طی چند دهه گذشته آن چیزی نیست که ضرورت دارد بلکه باید سیاستهای آمریکا مجدداً به طور گستردهای ارزیابی شود.
*اخیراً صحبت از نزدیکی دوباره به ایران حتی با در نظر گرفتن احتمال دیدار روحانی و ترامپ رؤسای جمهور ایران و آمریکا مطرح میشود. با در نظر گرفتن چنین دشمنی عمیقی، چشمانداز رابطه ۲ کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
حمله حوثیها به پالایشگاههای سعودی نشان داد حتی یک کشور کوچک با منابع محدود قادر به تحمیل خسارتی چنین بزرگ به کشوری به مراتب بزرگتر و قویتر است و میتواند نیمی از تولید نفت عربستان سعودی را تحتالشعاع قرار داده و تبعات عظیمی را برای آن کشور، بازارهای نفت و اقتصاد جهانی به بار آورد. آنهایی که در خانههای شیشهای نشستهاند، باید از سنگاندازی پرهیز کنند. اگر چنین حمله کوچکی میتواند چنین تاثیر خسارتباری را به جا بگذارد؛ تصور کنید اگر جنگی بزرگ در خلیج فارس دربگیرد و ایران علیه تاسیسات نفتی عربستان سعودی، امارات، بحرین و غیره انتقامجویی کند؛ چه پیش خواهد آمد. نتیجه یکی از تازهترین تحقیقات نشان میدهد در نخستین روزهای جنگ احتمالی با ایران، منطقه متحمل تریلیونها دلار خسارت میشود. چنین مسئلهای برای ایران و دیگر کشورهای منطقهای هم صدق میکند. برای همین است که در مواجهه با این حمله، غرب و به ویژه آمریکا یکی از این ۲ گزینه را میتوانند اتخاذ کنند: یا دست به ماجراجویی نظامی با تبعات نامعلوم بزنند یا تلاشی جدی برای گفتگو آن هم با هدف برقرای صلح در یمن و از آن بیشتر ایجاد محدوده امنیت منطقهای در خاورمیانه به خرج دهند که این میتواند شامل همه کشورهای منطقه از جمله اعضای شورای همکاری خلیج فارس، ایران، عراق و دیگر کشورها باشد.
اگر دیدار بین رؤسای جمهور ایران و آمریکا تا پیش از رویدادهای اخیر مفید و مطلوب بود، اکنون که با عمق فاجعه آشنا شدهایم، چنین دیداری یا دستکم مذاکرات جدی دوجانبه حیاتی و ضروری مینماید. ایران دست دوستی به سوی غرب دراز و به ازای رفع تحریمها، با توافق هستهای مهمی موافقت کرد که فعالیتهای هستهایش را به شدت محدود کرد. اگرچه طبق ۱۵ گزارش آژانس، ایران به همه تعهداتش ذیل برجام پایبند بوده، به دلیل تحریمهای فراسرزمینی و نامشروع آمریکا از امتیازات اقتصادی توافق محروم مانده. همچنان که شاهد شکست کامل سیاست «فشار حداکثری» هستیم و برخی از پیامدهای احتمالی وقوع جنگ میان ایران و دیگر کشورهای منطقه گوشزد شده است، پیروی همه طرفین از واقعگرایی و تلاش برای تنشزدایی بیش از پیش فوریت مییابد. آمریکا باید تحریمها را برداشته و به برجام برگردد. قدرتهای منطقهای ازجمله ایران و عربستان سعودی باید درک کنند که با تشدید خصومتها راه به جایی نمیبرند و جامعه بینالملل به رهبری سازمان ملل یا اتحادیه اروپا باید آغازگر روند میانجیگری و مذاکره در راستای حصول توافقی عادلانه و با دوام میان ایران و آمریکا و همچنین ایران و کشورهای منطقه باشد.
کد خبر 4721119 مریم خرماییمنبع: مهر
کلیدواژه: ایالات متحده آمریکا ایران آرامکو عربستان سعودی دونالد ترامپ جان بولتون برجام ایالات متحده آمریکا رژیم صهیونیستی عربستان سعودی ایران دونالد ترامپ عراق فلسطین سوریه نتانیاهو روسیه افغانستان جنگ 2015 یمن ترکیه جان بولتون
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۴۸۸۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان نبرد سایهها، تغییر منطق بازدارندگی و آغاز فصل جدید در رویارویی ایران و اسرائیل
گروه سیاست خبرگزاری علم و فناوری آنا- مریم خرمائی: متر نگیرید و وجب نکنید. نه روی اظهارات آنهایی که میگویند در شنبهشبی که ایران بهتلافی حمله اسرائیل به کنسولگریاش در دمشق، آبشاری از ۳۳۱ پهپاد و موشک را روانه اراضی اشغالی فلسطین کرد مانور بدهید، نه به داستانهایی بها بدهید که میگویند ۹۹ درصد موشکها و پهپادهای ایرانی رهگیری و بیشتر آنها پیش از رسیدن به قلمرو رژیم صهیونیستی منهدم شدهاند.
در یک کلام، اسیر اعداد و ارقام نشوید. اینکه یک مقام آمریکایی بیاید و بگوید درمجموع ۹ موشک به دو پایگاه صهیونیستی در صحرای «النقب» اصابت کرده و طرفداران ایران را اسیر روایت کیفیت کند که «بله ما نقطهزنی کردیم و دقیق هدف گرفتیم» و مخالفان ایران را به دام کمیت بیندازد که «بیخیال، از آن همه فقط ۹ تا به هدف خورد و آنهم که خسارت جانی نداشت» اصل ماجرا را تغییر نمیدهد و اصل ماجرا این است که حتی اگر یک پهپاد ایرانی هم در صحرای النقب فرود میآمد و هیچ خسارت مالی و جانی هم نداشت، همینکه به آنجا رسیده یعنی طلسم نفوذناپذیری گنبد آهنین شکسته است.
اینکه میگویند معادله در منطقه تغییر کرده است یا بهاصطلاح ایران قواعد بازی را تغییر داد، ناظر بر فهم این پیام است که تحت اراده ایران، نبرد تهران-واشینگتن از سایه خارج شده و در ملاء عام انجام میشود یا به عبارت بهتر «ایران اراده حمله مستقیم را دارد».
گنبد آهنین یا همان پدافند هوایی اسرائیل نماد چتر امنیتی آمریکا بر فراز سرزمینهای اشغالی فلسطین است و بازدارندگی کلمهای است که از پیش از عملیاتی شدن «وعده صادق» بارها شنیده شد ازجمله آنجایی که «مایک پمپئو» وزیر خارجه سابق آمریکا، هشدار ایران «مبنی بر اینکه واشینگتن عقب بایستد و مانع انتقامجویی ما نشود» را مصداق «شکست توانایی بازدارندگی ایالات متحده» نامید.
این فرسایش بازدارندگی از دریچه چشم اسرائیل هم تعریف شد آنجا که «هاآرتص» نوشت: «نیاز تلآویو به حمایت آمریکا برای مقابله با ایران نشاندهنده از بین رفتن بازدارندگی اسرائیل است.»
«بازدارندگی امنیتی» بخش دیگری از پیام حمله انتقامجویانه ایران بود. تهران این بار ۷۲ ساعت قبل از عملیات به همه کشورهای همسایه پیشآگهی داد و برای آمریکا و همپیمانانش پیغام فرستاد که میخواهد سروقت اسرائیل برود- پیغامی که بهطور ضمنی به آنها فرصت نصب و فعال کردن پدافندهای اضافی جهت رهگیری و خنثی کردن پهپادها و موشکها را میداد.
ایران به اسرائیل نشان داد که حفظ امنیت تلآویو در گرو حضور دائمی ناوها و جنگندههای آمریکایی، فرانسوی و انگلیسی است- مسئلهای که در درازمدت با علم به اینکه شاید دفعه بعد فرجه ۷۲ ساعتی در کار نباشد، قابل تضمین نیست و «بازدارندگی امنیتی» ایران هم در همین نقطه تبلور مییابداین پیشآگهی چند هدف را دنبال میکرد:
*محدود نگه داشتن دامنه حمله بهمنظور جلوگیری از تبدیل تنش به جنگ تمامعیار
*دادن روایتی به اعضای غربی شورای امنیت برای اینکه به بهانه موفقیت در رهگیری و خنثی کردن حملات ایران، تبلیغات رسانهای را به نفع تطمیع اسرائیل برای پرهیز از پاسخ متقابل به ایران و دامن زدن به تنش مدیریت کنند.
*رعایت اصل همجواری و درعینحال هشدار به کشورهای همسایه که اگر به نفع اسرائیل کاری کنند یا موضعی بگیرند، از دایره امنیت خارج میشوند.
*از آن گذشته، این سطح از هماهنگی مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکا آنهم برای حمله به یکی از متحدان واشینگتن، امری بیسابقه از سوی ایران بود که میتواند نشان دهنده بلوغ دیپلماتیک تهران همزمان با قدرتیابی و قدرتنمایی نظامی باشد.
ایران به اسرائیل نشان داد که حفظ امنیت تلآویو در گرو حضور دائمی ناوها و جنگندههای آمریکایی، فرانسوی و انگلیسی است- مسئلهای که در درازمدت با علم به اینکه شاید دفعه بعد فرجه ۷۲ ساعتی در کار نباشد، قابل تضمین نیست و «بازدارندگی امنیتی» ایران هم در همین نقطه تبلور مییابد.
جمله «وانگ ئی اظهار داشت که پاسخ ایران محدود و مبتنی بر حق دفاع از خود بود» را چند دفعه میخوانم. آیا این همان چین محافظهکاری است که دستکم تا دو سال پیش، در واکنش به همه منازعات بینالمللی دستبهعصا راه میرفت و به گفتن «خویشتندار باشید» بسنده میکرد؟ همزمان با پایان نبرد سایهها میان ایران و اسرائیل، به نظر میآید که مرزبندی اتحاد چین- روسیه- ایران هم مشخصتر شده و بهویژه پکن و مسکو ابایی از علنی شدن آن ندارندیک نکته ظریف
شاید ائتلافسازی پدافندی آمریکا-فرانسه-انگلیس و اردن در رهگیری موشکها و پهپادهای ایرانی و نمایش هماهنگ آنها در صحن شورای امنیت و درنهایت موضعگیری یکپارچهشان مبنی بر تحریم ایران، تصویری از انسجام یاران اسرائیل را به افکار عمومی القا کرده باشد؛ اما این بازتاب ازهمگسیختگی آنها است که از قاب رسانه بیرون میریزد. استناد ما برای اثبات این ادعا، خبر «یورونیوز» است که میگوید «نتانیاهو به درخواست تلفن نخستوزیر بریتانیا پاسخ نداد» یا آنجا که «دیوید کامرون» نخستوزیر انگلیس در برابر دوربین «اسکای نیوز» اعتراف میکند که «اگر به کنسولگری بریتانیا حمله میشد قاطعانه پاسخ میدادیم» و خبرنگار غربی او را به چالش میکشد که «ایران هم دقیقاً همین کار را کرد».
پس آنها اگرچه در شورای امنیت، ایران را بابت حمله سرزنش کردند، اما در جایی دیگر برای آنکه افسار «بنیامین نتانیاهو» را که ۳۳ هزار نفر را در غزه قربانی کرده است، بکشند، بهطور ضمنی حق را به ایران میدهند.
در مقابل، یاران ایران حتی یک لحظه هم از موضعگیری خود عقبنشینی نکردند چه در شورای امنیت و چه بعدازآن. این رونوشت روزنامه چینی «گلوبال تایمز» از تماس تلفنی وزرای خارجه چین و ایران بعد از حمله است.
جمله «وانگ ئی اظهار داشت که پاسخ ایران محدود و مبتنی بر حق دفاع از خود بود» را چند دفعه میخوانم. آیا این همان چین محافظهکاری است که دستکم تا دو سال پیش، در واکنش به همه منازعات بینالمللی دستبهعصا راه میرفت و به گفتن «خویشتندار باشید» بسنده میکرد؟
همزمان با پایان نبرد سایهها میان ایران و اسرائیل، به نظر میآید که مرزبندی اتحاد چین- روسیه- ایران هم مشخصتر شده و بهویژه پکن و مسکو ابایی از علنی شدن آن ندارند.
یک امتیاز اضافه
ایران پیشتر در واکنش به تبعات طوفانالاقصی و تجاوز اسرائیل به غزه، توانایی خود را در بسیج یکپارچه محور مقاومت به رخ کشیده بود، اما در شب حمله به رژیم صهیونیستی آنجا که برای ارسال پهپادها و موشکهای خود، آسمان منطقه را به کنترل درآورد، عملاً جلوه دیگری از قدرت خود را نشان داد؛ بهویژه آنکه به کشورهای منطقه هشدار داده بود مبادا آسمان خود را در اختیار طرف مقابل قرار دهند.
اینکه ترکیه بهعنوان یکی از اعضای ائتلاف ناتو بگوید از حریم هوایی خود علیه ایران استفاده نمیکنیم، شکننده بودن پیمانهای نظامی غرب را در برابر اولویتهای منطقهای و مذهبی (با توجه به مسئله فلسطین) به رخ میکشد. عدم محکومیت حمله تلافیجویانه ایران از سوی کشورهای همسایه هم نشانه دیگری از برتری دست ایران در میدان عمل بود.
از سوی دیگر، ایران با نفوذ به گنبد آهنین اسرائیل، به اعرابی که دنبال عادیسازی با اسرائیل و تشکیل پدافند مشترک هستند، هشدار داد اگر همسایه خوبی نباشند، زیر چتر امنیت آمریکا هم از دست موشکهای ایرانی در امان نخواهند بود.
ساده نباشیم
همانطور که شما را از داشتن نگاه کمیتمحور به توان بازدارندگی امنیتی ایران بر حذر داشتیم، از سادهانگاری درباره واکنش رژیم صهیونیستی هم بر حذر میداریم. درگیری با ایران برای نتانیاهو که ستاره اقبال داخلی و بینالمللیاش رو به افول است، همچنان از منظر بقای قدرت، یک اولویت است چراکه پای آمریکا را به درگیری مستقیم با ایران باز میکند.
اگر واکنش بهحق ایران به قیمت تا خوردن ورق به نفع اعلام همبستگی غرب با مردی تمام شده که تا یک هفته پیش به دلیل سلاخی کردن و گرسنگی دادن مردم غزه، با شماتت متحدانش مواجه بود، داخل شدنش به جنگ تمامعیار با ایران، کل جبهه غرب را به نام اسرائیل و به کام نتانیاهو بسیج میکند.
در حال حاضر، دولت واشینگتن به دو دلیل، بهصورت آشکار و نهان، به نتانیاهو اعلام کرده که اصلاً روی حمایت آمریکا در حمله مستقیم به ایران حساب نکند.
دلیل اول: آمریکا در جبهه اوکراین درگیر است و باید روی مهار چین هم تمرکز کند و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴، میلی به داخل شدن در جنگ خاورمیانه ندارد، پس نتانیاهو را به انصراف از تلافی و کاهش تنش ترغیب میکند.
دلیل دوم: آمریکا میداند که اسرائیل برای حفظ حیثیت خود، بهاحتمالزیاد گزینه تلافیجویی نظامی را انتخاب میکند. پس با گفتن اینکه «روی من حساب نکن»، هم دایره حمله احتمالی رژیم صهیونیستی را محدود میکند، هم اتهام حمایت از جنگافروزی در منطقه را از خود سلب میکند کما اینکه میدانیم در پشت صحنه از حمایت اطلاعاتی دریغ نخواهد کرد.
نتانیاهو به دنبال آن است که بهتدریج شدت این بازی رفتوبرگشت را بهصورت پلکانی بالا ببرد تا درنهایت به هدف خود مبنی بر باز کردن پای آمریکا به جنگ تمامعیار برسداقدام نظامی از دریچه دید اسرائیل
فرض کنید که تلافیجویی برای اسرائیل جنبه حیثیتی داشته باشد، از کمک نظامی آمریکا (دستکم در این مرحله) هم ناامید باشد، آنوقت چه طور اوضاع را مدیریت میکند؟
فراموش نکنید که ایران قواعد بازی را تغییر داده و آن را بر نوع بازی اسرائیل هم تحمیل میکند.
«اسحاق هرتزوگ» رئیس رژیم صهیونیستی به «سیانان» گفته است که اسرائیل بعد از حمله اخیر ایران دنبال جنگ نیست و «در این شرایط نیازمند موازنه است».
ایدهآل نتانیاهو این است که یک گزینه محدود نظامی مثل انبار دپو تسلیحاتی در خاک ایران را هدف بگیرد، ولی برای این کار به موافقت کشورهای عربی خلیج فارس برای استفاده از حریم هوایی آنها نیاز دارد، مسئلهای که تضمینشده نیست و درعینحال، پاسخی بهمراتب شدیدتر از دفعه قبل را از جانب ایران به همراه خواهد داشت.
گزینه محتملتر این است که بخواهد با حمله محدود و درعینحال مستقیم به منافع و نیروهای وابسته به ایران در منطقه تلافی کند- اقدامی که موجب میشود ایران دوباره در مقام حمله و پاسخگویی براید.
بهاینترتیب، بهشرط پرهیز از جنگ گسترده، شاهد تکرار زنجیره همان نزاعهای قدیمی هستیم با این تفاوت که دیگر چیزی در سایه نیست.
اما، پیشبینی میشود نتانیاهو به دنبال آن است که بهتدریج، شدت این بازی رفتوبرگشت را بهصورت پلکانی بالا ببرد تا درنهایت به هدف خود مبنی بر باز کردن پای آمریکا به جنگ تمامعیار برسد.
عملیات پنهان درون ایران مانند «خرابکاری در تأسیسات نظامی یا یک حمله سایبری» و عملیات ترور «شخصیتهای نظامی و اطلاعاتی ایران در داخل یا خارج از کشور» هم با توجه به سابقه رژیم صهیونیستی در لیست گزینههای این رژیم است.
همه این گمانهزنیها در حالی است که به نتانیاهو هشدار داده شده که درگیری مستقیم با ایران، ارتش اسرائیل را پراکنده و تمرکز آن را از غزه منحرف میکند و منجر به بروز اختلال در اقتصاد خسته از جنگ اسرائیل میشود.
همزمان جبهه نامنسجم غرب میکوشد با تبلیغ «انزوای ایران» و اعمال تحریمهایی که ادعا میشود صادرات نفت، برنامه موشکی-پهپادی و شرکتهای مرتبط با سپاه را هدف قرار خواهد داد، دل نتانیاهو را به دست آورد.
انتهای پیام/
مریم خرمائی