هنرمندان دوره گرد
تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۷۷۵۰۸
در پیاده راه آرام در حرکت بودم که ناگهان صدای ترانه زیبا توجهام را به خود جلب کرد، ابتدا فکر کردم صدای از خودرویی عبوری است امّا صدا آرام، دلنشین در حال نزدیکتر شدن بود، بله ۲ جوان در حال نوازندگی و خوانندگی بودند.
گامهایم آهستهتر شد تا از این نوای زیبا بیشتر لذت ببرم، ۲ جوان بیست و چند ساله که ترانه های قدیمی و محلی اجرا می کردند و بسیاری از مردم گذری بخصوص بچه های کم سن و سال، مبالغی برای ارج نهادن به این هنر و موسیقی به آنها هدیه میکردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خوانندهها و نوازندگان دوره گرد بسیاری در طول سال به بیجار سفر میکنند و سازهای مختلفی می نوازند، یکی آکاردئون به دست می گیرد و ترانه های خاطره انگیز خوانندههای قدیمی همچون مرغ سحر، مرا ببوس و از این قبیل را میخواند و شور حالی در خیابانها و محلهها به پا میکنند.
این نوع خوانندگی و نوازندگی که به آن موسیقی خیابانی میگویند ترکیبی از آهنگ های سنتی، مذهبی و قدیمی است که گردانندگان آن اغلب از سر نیاز و به امید جمع آوری اعانه از مردم به این کار مبادرت میورزند.
این ۲ نفری که در بیجار نوازندگی میکردند، رنگ چهره هایشان با مردمان گروس اختلاف بسیاری داشت و هنگامی که به صدای آنها دقت کردم متوجه لهجه شمالیشان شدم در چند دقیقهایی که استراحت میکردند هم صحبت شدیم و به طنازی و شوخی پاسخ سوالات مرا این چنین می گفتند که ما عاشق هنر هستیم!
محمدرضا ۲۹ ساله که ترانه های قدیمی و سنتی میخواند، می گوید: ما در کودکی و در کنار پدر و مادرمان یاد گرفتیم که در هنگام برداشت برنج با دست، ترانه بخوانیم برای کاهش خستگی و افزایش روحیهکاری، این ترانهها حدود ۲۰ سال است که در ذهن ما جای خوش کرده است.
وی ادامه داد: در دوران نوجوانی با عشق و علاقه ترانههای زیادی یاد گرفتم که هر روز و هر ساعت همراه من بود، دوست داشتم روزی خوانده ای باشم که در هر شهر و دیاری کنسرت برگزار میکردم، نه یک شالی کار یا نوازده دوره گرد.
محمدرضا با لهجه مازندرانی ادامه داد: در ۱۵ سال گذشته با یکی از هم روستاییان که همیشه با هم در شالیزار کمک کار خانواده بودیم، عصرها در گوشهایی من ترانه می خواندم و او با ساز دهنی همراهی میکرد تا اینکه امروز شهر به شهر و استان به استان میگردیم و ترانه میخوانیم و و نوازندگی میکنیم.
دیگری که حدود ۲۸ سال سن دارد و با ساز الکترونیکی به نوازندگی مشغول است، هم گفت: فصل برداشت برنج در اواخر مرداد به اتمام رسیده و حدود یکی ماهی تا شروع فصل کشت و کار بیکار هستیم، پس تصمیم گرفتیم، مسافرت کرده و تفریح کنیم.
حمید لاوه می گوید: من و محمد حدود سه سال است در یک ماه بیکاری فاصله برداشت تا کشت مجدد برنج در شالیزارها، به شهرها و استانهای مختلف سفر میکنیم و ضمن آشنایی با مردم منطقه و آداب و رسوم آنها، عشق بازی با ترانه و آوای محلی و سنتی، به یک درآمد اندک که جوابگوی هزینه هامان باشد، دست می یابیم.
وی ادامه می دهد: بیکار بودن در خانواده ما، یک ننگ بزرگ به شمار میرود، هر کاری که درآمد اندکی هم داشته باشد برای آبروی خانواه کفایت میکندو ما حدود یک ماه در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به صورت دوره گردی نوازندگی میکنیم.
این شالیکار هنرمند گفت: هر دوی ما مجرد هستیم امّا بسیاری از ترانههای ما عاشقانه است که مردم از پیر و جوان را به سر شوق آورده و در بیشتر مواقع آنها ترانه را با ما زمزمه کرده و ما را همراهی میکنند.
حمید از مهماننوازی بیجاری ها تشکر کرد و افزود: در طول سه سال، به شهرهای استان آذربایجان غربی و شرقی، زنجان و کردستان سفر کرده ایم امّا رسم مهمان نوازی و هنر دوستی مردمان دیار گروس برای مان جالبتر و ارزشمندتر است.
وی ادامه داد: در محل های زیادی از شهر بیجار ترانه خوانده و مردم بسیاری چه با پول و چه با نوشیدنی سرد یا چایی و قهوه از ما پذیرایی کردهاند که در کمتر شهری چنین مردم مهمان نوازی دیده ایم.
محمدرضا که قصد حرکت دارد و می خواهد شروع به خواندن کند، می گوید: شاید در نظر اول هنر ما به یک نوازندگی دوره گرد شباهت داشته باشد امّا هر کسی برای نشان دادن هنر خود، راهی را انتخاب میکند و این تنها راه ما است.
نوای «منم سرگشته حیرانت ای دوست» را آغاز می کند و به راه می افتد، گویی موظف به ماموریتی شده ند و فرصت هم صحبتی و هم نشینی ندارند، گویی باید در حرکت باشند تا این حرکت شاید بودن و شاد زیستن ادامه داشته باشد.
شهرداری هیچ مسئولیتی در زمینه حمایت از موسیقی خیابانی یا دوره گردان خواننده و نوازنده ندارد و هیچ مرجع قانونی در کشور نیز بر موسیقی خیابانی و این سبک خوانندگی و نوازندگی صحه نگذاشته است.
جوانان و مردمان بسیاری در بیجار به شغل کشاورزی گندم اشتغال دارند و با توجه به اینکه هنوز عده ی بسیاری بر این سنت کشاورزی میکنند که زمین یک سال کشت گندم میگردد و یک سال استراحت، حاضر نیستند در حدود یک سالی که بیکار هستند، به کار و شغل دیگری به پردازند و از همان درآمد اندک و یارانه استفاده میکنند.
چه بسیار جوانان بیجاری که بعد از برداشت گندم و تحویل آن به سیلوها، از محل درآمد فروش گندم با توجه به فصل تابستان، اقدام به خرید موتور سیکلت کرده و در خیابان ها و کوچه های شهر دور دور می کنند.
پدر و مادری که از سواد و تصحیلات بالایی برخوردار نیستند و از مشورت افراد خبره و سرمایه دار دور هستند، تنها راه درآمد و اشتغال را کشت گندم می دانند و از یک سال خواب زمین کشاورزی خود نمی توانند استفاده اقتصادی داشته باشند.
کشت گیاهان دارویی و روغنی مثل کلزا، کنجد، زعفران، نخود و جو، در چند سال اخیر توسط جهادکشاورزی برای کشاورزان برنامه ریزی و اجرایی شده است امّا گویی یک حس یا کم حوصلگی موجب شده است که کشاورزان جوان بیجاری از این طرح ها استقبال مناسبی نداشته باشند و هکتارها زمین به مدت یک سال بعد از برداشت گندم، بدون استفاده رها میشوند.
بیجار با داشتن بیشترین گستردگی جغرافیایی و ۸۹ هزار نفر جمعیت در ۱۴۰ کیلومتری شرق شهر سنندج مرکز استان کردستان واقع است و غالب کشاورزی این منطقه به صورت دیم و کشت سنتی است.
۹۹۴۳/۹۱۰۲
منبع: ایرنا
کلیدواژه: کردستان فرهنگی هنری موسیقی بیجار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۷۷۵۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقای قربانی با صدای شما عاشق شدیم...
همان صدایی که میخواند: «آمدهام تو به داد دلم برسی تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی...»
صدایی که وقتی در اصفهان خواستند که نخواند یا نوازندگان خانم را کنار بگذارند، او پای تیمش ایستاد و ماند و خواند، در فراق یارش هم خواند و با بغضی عجیب این ترانه را سر داد:«نمانده در دلم دگر توان دوری، چه سود از این سکوت و آه از این صبوری، تو ای طلوع آرزوی خفته در یاد، بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد»
همان ترانهای که همه ما در شبهای هجران با شنیدن آن اشک چشمانمان را کنار زدیم و زمان وصال یار این موسیقی را زمزمه کردیم «من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی..»
قربانی در روزهای بیقراری به ما یادآوری کرد که «ما وارثان دردهای بیشماریم ما گریههای چشمهای انتظاریم».
او ماند و ایستاد و خواند یکسال روی صحنه خواند، یکسال پر فراز و نشیب از زمانی که صدایش روی صحنه گرفت و حضار با او همخوانی کردند تا وقتی که به تهران رسید و بخاطر حجم بالای مخاطب کنسرتش تمدید شد، علیرضا قربانی مدت بیش از ۴۰ روز نبود یار را تاب آورد روی صحنه رفت و با بغض خواند
«مرا بخاطر دل شکستهام ببخش، مرا که از ندیدن تو خستهام ببخش»
۲۴۵۲۴۵
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1888407