رابطه با زنان خیابانی زندگی یک خانواده را جهنم کرد
تاریخ انتشار: ۳۱ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۹۳۲۷۱
چشمانم را باز کردم هنوز گیج و منگ بودم نمیدانستم مرده ام یا زنده هستم. چند لحظه بعد پرستاران را بالای سرم دیدم و تازه فهمیدم که از مرگ نجات یافته ام.
به گزارش جنوب نیوز، لحظات ترسناک درگیری پدر و مادرم همانند سکانسهای یک فیلم از مقابل چشمانم رژه میرفت تا این که ...
دختر ۱۵ ساله که به همراه مادرش وارد کلانتری شده بود تا رازهای عجیبی را فاش کند، در حالی که بیان میکرد با جان و دل راضی به طلاق پدر و مادرم از یکدیگر هستم، درباره ماجرای اقدام به خودکشی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: از روزی که به خاطر دارم پدرم از طریق قاچاق مواد مخدر و بنزین هزینههای زندگی ما را تامین میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
آرایشگاه زنانه به اتهام دخالت در امر پزشکی پلمپ شداو راننده یکی از خودروهای سنگین است و برای انجام امور خلافش همواره به استانهای شرقی و جنوب کشور مسافرت میکند، اما برای آن که ماموران انتظامی به او مشکوک نشوند و بتواند به راحتی به قاچاق بپردازد با زنان خیابانی ارتباط برقرار میکند و با آنها به سفر میرود. مادرم نیز همیشه در برابر رفتارهای زشت پدرم سکوت میکند تا زندگی اش متلاشی نشود و فرزندانش را بزرگ کند.
خلاصه روزگار ما به همین ترتیب سپری میشد تا این که من و دو خواهر دیگرم بزرگتر شدیم، اما پدرم این زنان خیابانی را رها نکرد و هر بار برخی از آنان را به خانه میآورد و به عنوان همکارش در قاچاق مواد مخدر به ما معرفی میکرد.
پدرم آن قدر شرم و حیا را کنار گذاشته بود که در برابر چشمان من و خواهرانم با آن زنان غریبه روابط نامشروع داشت چرا که در خانه ما اتاق مجزایی وجود نداشت و همه اعضای خانواده در یک پذیرایی زندگی میکردیم.
مادرم با دیدن این صحنههای رقت بار اشک میریخت و سعی میکرد حواس ما را به موضوعات دیگری بکشاند تا شاهد کارهای زشت پدرم نباشیم. اما من و خواهرانم به سن نوجوانی رسیده بودیم و کاملا معنی اشکهای مادرم را میفهمیدیم در این میان پدرم وقتی با اعتراض ما روبه رو میشد همه ما را کتک میزد تا جایی که از شدت درد از اعتراض مان پشیمان میشدیم.
حدود شش ماه قبل بود که وقتی پدرم یکی از همین زنان غریبه را به خانه آورد مادرم به او اعتراض کرد که حداقل در برابر چشمان دخترانت از این ارتباطات نامشروع دست بردار! ولی پدرم با شنیدن این جمله او را به شدت کتک زد و از خانه بیرون انداخت. مادرم نیز به مدت سهماه قهر کرد و به خانه مادربزرگم رفت. در این میان پدرم از فرصت استفاده کرد و به رفتارهای زشت اش ادامه داد.
من که از خواهران دیگرم بزرگتر بودم با دیدن زنان خیابانی با وضعیت زننده در کنار پدرم زجر میکشیدم و با رفتارهایم به پدرم اعتراض میکردم، ولی او هر بار به سمت من و خواهرانم هجوم میآورد و ما را زیر مشت و لگد میگرفت تا حدی که یکی از خواهرانم دچار اختلالات روان پریشی و توهم و هذیان شد.
او گاهی از ترس جیغ میکشد و حرفهای بیربط میزند. خواهر کوچک ترم نیز هر شب با دیدن کابوسهای وحشتناک با جیغ و فریاد از خواب میپرد و من هم به خاطر لگدهای پدرم از ناحیه کمر آسیب دیده ام.
با وجود این، نبود مادرم در خانه، زندگی ما را سخت و دردآور کرده بود چرا که پدرم هیچ مسئولیتی را در قبال زندگی خانواده اش نداشت به همین دلیل بعد از گذشت سه ماه، با مادرم تماس گرفتم و با التماس و گریه از او خواستم به خانه بازگردد.
مادرم که نمیتوانست شاهد اشکهای من باشد چند روز بعد با پدرم آشتی کرد و به خاطر من و خواهرانم به خانه اش بازگشت، ولی متاسفانه نه تنها رفتارهای زشت پدرم خاتمه نیافت بلکه زنان بیشتری را به خانه میآورد تا این که هفته قبل وقتی با یک زن غریبه وارد خانه و با اعتراض مادرم مواجه شد، به اندازهای خشم و عصبانیت در وجودش موج زد که با لگد مادرم را از پلههای منزل به پایین انداخت و مقابل چشمان همسایه او را کتک زد و سپس به همراه آن زن خیابانی سوار خودرو شد و رفت.
من که از دیدن این صحنه به شدت ناراحت شده بودم کنترلم را از دست دادم و با یک تصمیم احمقانه تعدادی قرص خوردم تا خودکشی کنم، اما مادرم و همسایگان مرا به بیمارستان رساندند و از مرگ نجات یافتم.
روز بعد که از بیمارستان مرخص شدم به همراه مادر و خواهرانم به خانه مادربزرگم رفتیم و مادرم دادخواست طلاق به دادگاه داد. حالا هم من راضی به طلاق آنها هستم چرا که ...
در خور ذکر است، به دستور سرگرد محمد ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) اظهارات این دختر مورد پیگیریهای پلیسی و قضایی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان
منبع: جنوب نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jonoubnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جنوب نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۹۳۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دادگاه رسیدگی به اتهامات عروس فراری که پدرشوهرش را کتک زد
آفتابنیوز :
مرد جوان در ادامه با شکایت به پلیس گفت: همسرم، برادرش و دو نفر از دوستانشان در غیاب من به خانه پدرم حمله کرده و این بلا را سر پیرمرد آوردند.
وی در تشریح ماجرا گفت: من و همسرم به تازگی با هم ازدواج کردهایم. اما از همان روزهای اول بشدت با هم اختلاف داشتیم تا اینکه همسرم چند روز قبل قهر کرده و به خانه پدریاش رفت. من با او تماس گرفتم تا به خانه برگردد اما قبول نکرد.وقتی هم که من خانه نبودم آنها به خانه پدرم رفتند و آنقدر او را زدند که نیمه جان شده بود همان موقع مادرم با من تماس گرفت و من وقتی خودم را به آنجا رساندم، آنها فرار کرده بودند.
با این شکایت مأموران به سراغ نوعروس و برادرش رفتند و موفق شدند برادر 40 ساله وی و دو دوستش را بازداشت کنند اما عروس فراری بود. در ادامه نیز پزشکان اعلام کردند پیرمرد به خاطر ضربه به سرش دچار آسیب مغزی شده و دیگر قادر به حرف زدن و راه رفتن نیست.
نخستین جلسه دادگاه
پرونده چهار متهم با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. این درحالی بود که مأموران نتوانستند ردی از عروس فراری بیابند.
در نخستین جلسه دادگاه پیرمرد که روی ویلچر نشسته بود در دادگاه حاضر شد و پسرش از سوی وی شکایت خود را مطرح و برای متهمان درخواست اشد مجازات کرد.
سپس برادر عروس که با قرار وثیقه آزاد بود روبه روی قضات ایستاد و گفت: خواهرم در خانه همسرش یک روز خوش ندید و مدام با همسرمعتادش اختلاف داشت. آن روز به درخواست خواهرم همراه دو دوستم به خانه پدر شوهرش رفتم تا با پدر و مادر او صحبت کنم. من میخواستم میانجیگری کنم و به اختلافات پایان دهم. اما آنها شروع به داد و فریاد کردند و ما آنجا را ترک کردیم. من نمیدانم چطور چنین بلایی سر پیرمرد آمده است که قادر به راه رفتن و تکلم نیست. من اتهامم را قبول ندارم. ممکن است او به خاطر کهولت سن سکته کرده باشد وگرنه من با چاقو او را نزدم. از خواهرم هم بیخبرم و نمیدانم کجاست.
دومین جلسه دادگاه
در دومین جلسه رسیدگی به این پرونده داماد جوان گفت: پدرم معجزه آسا زنده ماند. اما قادر به حرکت و تکلم نیست. طی چندین عمل جراحی پزشکان در جمجمه پدرم پلاتین گذاشتهاند و باز هم باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. او میگوید سه متهم با هم او را کتک زدهاند و به همین خاطر از هر سه نفر شکایت داریم.
اما در ادامه هر سه متهم منکر کتک زدن پیرمرد شدند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به تناقض گوییهای متهمان ادامه جلسه را به بعد موکول کردند.
سومین جلسه دادگاه
در سومین جلسه رسیدگی به پرونده بار دیگر شاکی درخواست اشد مجازات کرد و گفت من به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم و برای متهمان اشد مجازات میخواهم.
این بار برادر عروس خانواده در جایگاه متهم ایستاد و گفت: آن روز وقتی من و دوستانم مقابل خانه پدرشوهر خواهرم رفتیم دامادمان در خودرواش نشسته و شاهد ماجرا بود. او چون به مواد مخدر اعتیاد دارد از ترسش از ماشین پیاده نشد. ولی ماجرا را دید. او میداند من ضربهای با چاقو به پدرش نزدم و در این ماجرا بیگناه هستم. من فقط به آنجا رفته بودم تا با پدرش صحبت کنم.
با اظهارات جدید مرد جوان قضات دادگاه پرونده را به دادسرا برگرداندند تا با نقطه زنی تلفن همراه تازه داماد مشخص شود آیا وی روز حادثه در محل حضور داشته است یا خیر و اگر شاهد ماجرا بوده چرا سکوت کرده است.