حبس و شلاق ،برای یک زن و دخترانش/ وقتی کنار خیابان یک مرد پیشنهادچک 10میلیونی داد،فهمیدم می شود از آنها اخاذی کرد
تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۲۰۵۵۰۲
آفتابنیوز :
اوایل سال ۹۵ این خانواده با ترفندی خاص پنج مرد پولدار را به دام انداخته بودند تا از آنها باجگیری کنند.اعضای این باند خانوادگی در شعبه 7 دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شدند.
در جریان محاکمه اعضای این باند یکی از مردان فریب خورده در جایگاه ایستاد و گفت: من سوار خودرو شاسی بلندم از اتوبان ستاری عبور میکردم که زنی را بههمراه دو دخترش در حاشیه اتوبان سوار خودرو کردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از من پول خواستند و کارت عابر بانکم را به آنها دادم. سپس یک و نیم میلیون تومان پول نقدی را که همراه داشتم و چهار میلیونی را که در کارت عابر بانکم بود سرقت و رهایم کردند.
سپس اعظم مادر خانواده در دفاع از خود گفت: چند سال قبل به خاطر اعتیاد از همسرم جدا شدم. در یک آرایشگاه کار میکردم تا اینکه دخترم مبینا ازدواج کرد و صاحب یک فرزند شد اما او هم از همسرش جدا شد. مدتی بعد دخترم به عقد موقت مردی درآمد ولی بهدلیل اینکه آن مرد باید مهریه همسر اولش را میداد به زندان افتاد و برای آزادی اش نیاز به وثیقه ۳۰ میلیون تومانی داشت.
دخترم برای کمک به شوهرش پیشنهاد اخاذی از مردان پولدار را مطرح کرد. پسرم مردان پولدار را کتک میزد و مبینا از آنها اخاذی میکرد اما حالا حاضرم جرم دختر و پسرم را گردن بگیرم تا آنها آزاد شوند و از زندان بیرون بروند و من تا ابد در زندان بمانم.
سپس مبینا در جایگاه ایستاد و گفت: یک روز که از آرایشگاه آمده بودم و ظاهرم جلب توجه میکرد خودرویی جلو پایم ایستاد. راننده پیشنهاد دوستی داد و در مقابل یک چک 10 میلیون تومانی هم به من داد.آن جا بود که به ذهنم رسید میتوانم به همین راحتی30 میلیون تومان را برای آزادی شوهرم فراهم کنم. بنابراین به مادر و خواهرم پیشنهاد اخاذی دادم.
سپس دختر کوچکتر خانواده گفت: من بعد از دستگیری از سوی دادگاه انقلاب به اتهام فیلمبرداری و فساد به پنج سال حبس محکوم شدم و حالا دوسال از محکومیتام را هم گذراندهام. باور کنید من هیچ فیلمی از مردان غریبه نمیگرفتم فقط گوشی تلفن همراهم را به سمت آنها میگرفتم تا فکر کنند در حال فیلمبرداری هستم.
پسر خانواده نیز گفت: قبول دارم وقتی خواهرانم مردان غریبه را به خانه میآوردند عصبانی میشدم و آنها را کتک میزدم. میدانم اشتباه کردهام.
قضات شعبه هفتم دادگاه کیفری صبح دیروز هر کدام از متهمان را به اتهام مشارکت در آدم ربایی به هشت سال ویک ماه حبس و بهخاطر سرقت به پنج سال حبس، رد مال و شلاق محکوم کردند.
منبع: روزنامه ایران
منبع: آفتاب
کلیدواژه: دادگاه کیفری عابر بانک اخاذی کلاهبرداری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۰۵۵۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اخاذی با مهریه سنگین!
فریب خوردم، باورم نمی شد این گونه مرا سرکیسه کند! روزی که به عنوان منشی مطب استخدامش کردم،هیچ گاه به ذهنم نمی رسید که او با ترفند خاصی به من نزدیک شود تا جایی که مهربانی ها و از خود گذشتگی های همسرم را از یاد بردم و ...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات پزشک متخصص امور درمانی است که از 3 سال قبل با منشی مطب خودش به طور پنهانی ازدواج کرده بود و اکنون با افشای این ازدواج پنهانی و درحالی که هووها با یکدیگر در کلانتری درگیر شده بودند،شکایتی را به اتهام اخاذی از همسر صیغه ای اش مطرح کرد. در همین حال «سوسن» همسر اول این پزشک که دستانش از شدت خشم می لرزید درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی احمد آباد مشهد گفت:24سال قبل، زمانی با«نعیم»ازدواج کردم که او دیپلم داشت و تازه خدمت سربازی را به پایان رسانده بود، اما من حمایتش کردم و با تحمل سختی های زندگی، نامزدم را به ادامه تحصیل تشویق کردم .بالاخره او در رشته پزشکی یکی از استان های کشور پذیرفته شد و من هم با خوشحالی همه تلخکامی های روزگار را تحمل کردم تا 8 سال تحصیل او به پایان رسید و به مشهد بازگشت. در این مدت همسرم اصرار می کرد تا من هم ادامه تحصیل بدهم ولی حالا 3فرزند قد و نیم قد داشتم و نمی توانستم درس بخوانم.
این درحالی بود که «نعیم»مدام مدرک پزشکی اش را برسرم می کوبید و مرا به خاطر داشتن مدرک دیپلم تحقیر می کرد. بالاخره تصمیم گرفتم پرستاری برای فرزندانم پیدا کنم تا بتوانم به تحصیل بپردازم ولی در همین زمان متوجه شدم که فرزند چهارم را نیز باردار هستم. این بود که درس و دانشگاه را از ذهنم بیرون کردم و به امور خانه داری و تربیت فرزندانم پرداختم.
اما روابط عاطفی بین من و «نعیم» هر روز سردتر می شد این درحالی بود که او در دوره تخصص نیز شرکت کرد و 2 سال بعد به عنوان پزشک متخصص مطب خودش را هم راه اندازی کرد. در این میان اما روابط او با منشی های مطبش مرا بسیار آزار می داد چرا که احساس می کردم این گونه رفتارها خارج از عرف و بسیار نامتعارف است. بارها به فکر طلاق افتادم اما خانواده ام مرا حمایت نکردند و من مجبور بودم این گونه تحقیرهای آشکار را تحمل کنم.
او با تماس های پنهانی و پیامک های زننده ای که برای خانم ها می فرستاد مرا زجر می داد. با وجود این اعتراض ها و ناراحتی هایم نیز فایده ای نداشت و اوضاع مدام بدتر می شد تا این که چند سال قبل متوجه شدم «نعیم»از 3سال قبل زنی را به عقد موقت خودش درآورده است و آن زن هم مهریه ای به اندازه یک خانه مجلل و یک خودروی خارجی از او گرفته و به دنبال سرنوشت خودش رفته بود اما همسرم برای جلوگیری از آبروریزی ،همه مهریه اش را به او داد و صدایش درنیامد!
از این موارد در زندگی 24 ساله ام با «نعیم»بازهم دیده بودم ولی کاری نمی توانستم انجام بدهم تا این که فهمیدم او برای منشی مطب نیز خانه ای در بهترین نقطه شهر اجاره کرده ویک خودروی خارجی گران قیمت نیز برایش خریده است. خلاصه با تعقیب همسرم،نشانی منزل آن زن را پیدا کردم و به درخانه اش رفتم. آن جا بود که باهم درگیر شدیم و پلیس 110 ما رابه کلانتری هدایت کرد.
دراین شرایط پزشک متخصص که خود را به کلانتری رسانده بود با بیان این که فریب خورده است و قدر زحمات و مهربانی های همسر اولش را ندانسته، به مشاور کلانتری گفت:5 سال قبل این زن جوان را به عنوان منشی استخدام کردم. او خیلی زود با چرب زبانی در جریان امور مالی من قرار گرفت به طوری که دیگر همه موضوعات اقتصادی و مالی را انجام می داد. پس از گذشت مدتی از این ماجرا،او به من ابراز علاقه کرد و با ترفند های خاص زنانه ،طوری رفتار کرد که من هم به او علاقه مند شدم.
آن زمان نمی دانستم «کبری» چه نقشه شومی در سر دارد به همین دلیل هم خانه ای در منطقه مرفه نشین شهر برایش اجاره کردم و همه امکانات زندگی را به همراه یک خودروی خارجی در اختیارش گذاشتم ولی او با مهریه سنگینی که داشت مدام مرا در تنگنا قرار می داد تا به خواسته هایش عمل کنم من هم که قادر به پرداخت مهریه او نبودم مجبور می شدم سرتسلیم فرود بیاورم. حالا می فهمم که چقدر به همسر اولم ظلم کرده ام ای کاش...
باتوجه به اهمیت این ماجرا بررسی های قانونی و کارشناسی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد سید علی سید گلستان(رئیس کلانتری احمد آباد مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.