تلفات سنگین ارتش بعثی در روزهای نخست جنگ/ موجآفرینی BBC برای سقوط خرمشهر/ چرا صدام در دوران پهلوى به پالایشگاه آبادان حمله نکرد؟
تاریخ انتشار: ۳ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۲۳۴۶۷۱
آیتالله جمی در خاطرات خود میگوید: « ...رژیم صدام که نتوانست با حمله برقآسا، ظرف 24 یا 48 ساعت جمهورى اسلامى را به زانو درآورد، به مرزهاى ما در خوزستان رخنه کرد و با فشار شدید از راه شلمچه وارد خاک ایران شد، اما تلفاتش چنان سنگین بود که فرصت بردن اجساد خود را هم پیدا نکرد و خیلى از اجساد در بیابان خوزستان، طعمه حیوانات درنده گردید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روزنوشتهای شخصیتها از وقایع تاریخی یکی از مهمترین منابع دست اول برای واکاوی مباحث تاریخی محسوب میشود. در این میان روزنوشتهای جنگ برای ثبت و روایت بیواسطه تاریخ دفاع مقدس اهمیت دوچندان دارد.
مرحوم آیتالله جمی امامجمعه وقت آبادان یکی از آن دسته افرادی است که روزنوشتهای قابل توجهی از ایام شروع جنگ تحمیلی دارد که بخشهایی از آن در کتاب خاطرات وی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است.
ماموریت غرب به صدام
آیتالله جمی ذیل خاطرات روز 24 مهر 1359 مینویسد: امروز حدود یک ماه است که از تجاوز ارتش بعث عراق به کشور ما مىگذرد؛ ابتدا تجاوز هوایى به فرودگاههاى ما در تهران، بوشهر و خیلى جاهاى دیگر انجام شد و سپس به طور همزمان از راه زمین و دریا به ما حملهور شدند.
این مأموریتى بود که استعمار غرب و شرق به صدام داده بود و تصور عراق این بود که با یک حمله برقآسا نظام نوپاى اسلامى ایران را درهم مىشکند و جمهورى اسلامى با متلاشى شدن نیروهایش ساقط شده و یک رژیم استعمارى غربى جایگزین آن مىگردد، اما بطلان این خیال واهى خیلى زود روشن شد و روزهاى بعد از شروع جنگ نشان داد که ملت و ارتش و تمام نیروهاى مسلح ایران از پاسداران گرفته تا افراد عادى، همه مصمم هستند که استقلالى را که به قیمت خون حدود صد هزار شهید به دست آوردهاند، حراست کنند.
متأسفانه در اثر گرفتارىهاى فوقالعاده در جریان جنگ موفق به یادداشت روزانه تا این تاریخ نشدهام؛ اما به اتکاى آنچه از حدود سى روز گذشته در ذهن من مانده، نکاتى را یادآور مىشوم:
تلفات سنگین ارتش بعثی
...رژیم صدام که نتوانست با حمله برقآسا، ظرف 24 یا 48 ساعت جمهورى اسلامى را به زانو درآورد، به مرزهاى ما در خوزستان رخنه کرد و با فشار شدید از راه شلمچه وارد خاک ایران شد، اما تلفاتش چنان سنگین بود که فرصت بردن اجساد خود را هم پیدا نکرد و خیلى از اجساد در بیابان خوزستان، طعمه حیوانات درنده گردید.
ارتش بعث که با دادن تلفات فراوان، پس از حدود 10 روز، خود را به نزدیکى خرمشهر رسانده بود، تلاش فراوانى براى اشغال خرمشهر داشت که با مقاومت وصفناپذیر نیروهاى مسلح و مردم قهرمان خرمشهر و آبادان مواجه گردید. رژیم بعث با تلاشهاى مذبوحانه افراد مسلح و تانکها، خود را چندین بار تا دروازههاى خرمشهر آورد که بسیارى از تانکها به آتش کشیده شد و افرادش هم یا اسیر و یا کشته و یا پا به فرار گذاشتند.
بیچاره رادیو بغداد هم با آب و تاب همان 10 روز قبل خبر داد که محمره (خرمشهر) به وسیله ارتش عراق سقوط کرده است. صداى آمریکا و رادیو بىبىسى هم با لحن غرورآمیزى خبر رادیو بغداد را نقل کردند. در همان حال که آنها خبر از سقوط خرمشهر مىدادند، این شهر در دست رزمندگان جمهورى اسلامى بوده و تا این ساعت، یعنى 9 صبح 24/7/1359 خرمشهر و آبادان تماماً در اختیار حکومت جمهورى اسلامى ایران است.
تلاش صدام برای اشغال خرمشهر
رژیم متجاوز عراق دست از تلاش برنداشته است، چون به اربابان خود قول داده که ظرف چند ساعت کار را تمام کند. این درس را موشهدایان و بعضى از ژنرالهاى فرارى آریامهرى، امثال پالیزبانها به او دادهاند که با یک حمله برقآسا مىتواند کار را تمام کند، همانطور که موشهدایان در جنگ شش روزه کرد؛ ولى حالا مىداند بد کرده و غروپفهاى او اثرى چندان نداشته است؛ اما چون قول داده نمىتواند خود را از تب و تاب بیندازد و همچنان دست و پا مىزند که خرمشهر و آبادان را به تصرف خود درآورد و براى رسیدن به این هدف تجاوزکارانه، نیروهاى سنگین زرهى خود را به میدان کشانده و مردم بىسلاح و بىدفاع آبادان و خرمشهر را به زیر آتش توپ و خمپاره و بمبارانهاى هوایى درآورده است.
توصیف وضعیت خرمشهر و آبادان
لاینقطع (مدام) آتش مىبارد و خانه و کاشانه این مردم مظلوم بر سرشان خراب و ویران مىشود. مردم عادى، زنان، پیرمردان و پیرزنان و اطفال صغیر هدف توپ و خمپاره و بمبارانهاى هوایىاند. خرمشهر و آبادان شاید تا این تاریخ، 24/7/1359، بیش از هزار شهید داده که اغلب از مردم عادى هستند و بیش از این تعداد مجروح شدهاند و این برخلاف تمام قوانین و مقررات بینالمللى است که در جنگ باید مردم عادى و سکنه شهرها و روستاها از حمله نظامى مصون باشند، اما رژیم لجامگسیخته صدام همچنان که جنگش برخلاف تمام موازین بود و بدون اعلان جنگ و اطلاع قبلى حمله را آغاز کرد، پرواضح است که در ادامه و استمرار آن هم پیرو هیچ قاعده و رسم انسانى نخواهد بود.
هم اکنون اگر کسى بیاید و آثار این جنگ را در شهر آبادان و خرمشهر ببیند پى به ماهیت و هویت رژیم عراق مىبرد. در خرمشهر، اغلب خانهها نیمه مخروبه و آسیب دیده است...
دو شب قبل، کوى ذوالفقارى که از محلههاى فقیرنشین آبادان است، به وسیله خمپاره گلولهباران شد که خانههایى ویران و حدود بیست نفر از مردان و زنان و اطفال صغیر با وضع فجیعى به شهادت رسیدند. دست و پاى بعضىها قطع شده بود و بعضىها سرشان با خمپاره از تن جدا شده بود.
تمام محلههاى خراب شده در آبادان، همه از این قبیل است، یا مراکز فرهنگى و ادارى، یا مساجد و یا خانههاى افراد عادى غیرنظامى که اغلب منازل متعلق به مردم متوسط و فقیر است که با خون دل براى خود سرپناهى دست و پا کردهاند.
شهداى شهر هم از همین دستهاند: افراد عادى غیرمسلح، بازارى و کارگران زحمتکش و خدماتى اداراتى از قبیل شهردارى، سازمان آب و برق و پیرزنان و مردان و حتى زنان باردار که خود و جنینشان به ضرب خمپاره ریز ریز شدند.
پالایشگاه عظیم آبادان زیر آتش قرار گرفته و شعلههاى آتش از مخازن سوخت به هوا بلند است. شهر زیر کوهى از دود و بخار قرار گرفته است و این دستگاه با عظمت در شرف انهدام مىباشد و خدا مىداند که کارکنان پالایشگاه چقدر نگران و پریشانند، چون که بهتر از همه مىدانند پالایشگاه چیست.
چرا صدام در دوران پهلوى به پالایشگاه آبادان حمله نکرد؟
در اینجا مایلم نکتهاى را متذکر شوم. راستى چرا در دوران حکومت محمدرضا پهلوى صدام چنین غلطى نکرد و به پالایشگاه آبادان حملهور نشد؟ چرا روزى که پالایشگاه آبادان در خدمت اسرائیل بود و قسمت عمده سوخت اسرائیل و هواپیماهاى جنگندهاش از این پالایشگاه تأمین مىشد، مورد حمله قرار نگرفت، اما امروز که حکومت ایران اسلامى و ضد اسرائیلى است، پالایشگاه این چنین مورد تعرض قرار مىگیرد. چرا؟ آیا این نقشه استعمار نیست؟ و صدام در این میان نوکرى حلقه به گوش نیست؟
از این جا این نکته به خوبى روشن مىشود که صدام براى بقاى اسرائیل مأموریت دارد تا جمهورى اسلامى ایران را تعضیف کند. آرى باید اسرائیل از ناحیه ملت انقلاب کرده و نوپاى ایران که خاصیت اصلىاش ضد استعمارى و در نتیجه خطرى بزرگ براى اسرائیل است، خاطرش آسوده شود و ملت مسلمان و ضد صهیونیستى عراق نیز لازم است خرد شود تا اسرائیل دچار خواب آشفته نشود.
ستاد هماهنگی و تدارکات جنگ
همان طور که قبلا گذشت تا امروز 1359/7/24 نتوانستم به طور مرتب خاطرات روزانه خود را بنویسم، اما آنچه تا امروز مجملا بیادم مانده ]این است که[ به مجرد شروع جنگ و حمله ناجوانمردانه صدام از طرف فرماندار آبادان و نماینده اعزامى استاندار براى تبادل نظر به جلسهاى در محل فرماندارى دعوت شدم. در آنجا با تبادل نظر، ستادى به نام ستاد هماهنگى و تدارکات جنگ به ریاست فرماندار آبادان تشکیل شد که در آن نماینده سپاه، نماینده جهاد سازندگى، شهردار آبادان و نماینده شرکت نفت حضور داشتند. کار این ستاد تأمین و تدارک نیازمندىهاى رزمندگان بود. چند روزى محل تشکیل این ستاد در شهربانى آبادان بود، ولى بعد از اینکه اداره آموزش و پرورش بمباران شد، دوستان صلاح در این دیدند که محل آن ستاد را تغییر دهند و این کار را کردند.
نویسنده نیز به طور مرتب در این ستاد شرکت و با این برادران تبادل نظر داشته و همان طور که گفتم این ستاد به منظور تدارکات و تأمین نیازمندىهاى رزمندگان شکل گرفت، گرچه در تمام امور مربوط به جنگ هم دخالت داشت.
در اولین روزهاى درگیرى ستاد دیگرى هم به نام ستاد عملیات جنوب در پایگاه نیروى دریایى به ریاست ناخدا جوادى تشکیل گردید، ولى پس از چند روز فرماندهى این ستاد تغییر یافت و یکى از افسران ژاندارمرى (سرهنگ رضوى)، ریاست این ستاد را بر عهده گرفت. محل این ستاد هنگ ژاندارمرى در ایستگاه 9 مقرر گردید.
در اولین جلسه این ستاد که به دعوت سرهنگ رضوى در ژاندارمرى تشکیل شد، من هم حضور داشتم... ابتدا سرهنگ رضوى اوضاع جبهه را تشریح کرد و غفلتهایى را که موجب نفوذ ارتش عراق در مرزهاى ایران از ناحیه شلمچه شده بود، بیان داشت و تکلیف فرماندهان حاضر را معین نمود، ضمناً بشارت پیروزى و پیشروى نیروهاى خودى را نیز داد.
پیغام برای رزمندگان
در ماههاى اول جنگ و هجوم دشمن به خوزستان، یکى از کارهایم پیامهاى رادیویى بود که هر روز و احیاناً هر دو روز یک بار از طریق رادیو آبادان به برادران رزمنده در جبهه و هم چنین خواهران و برادران خوزستانى مىدادم و این پیامها بىاثر نبود و گذشته از خوزستان، به مناطق دیگرى از کشور و خارج از کشور، مثل شیخنشین کویت نیز مىرسید، مخصوصاً از کویت از برادران و خواهران حزباللهى و علاقهمند به جمهورى اسلامى نامههاى تشویقآمیز مىآید.
از دیگر کارهایم ارتباط تلفنى با دفتر امام در تهران و هم چنین با نمایندگان مجلس و رئیس مجلس شوراى اسلامى و گاهى هم با رئیسجمهور و همچنین با دفتر امام در قم بود.
خبرهای دروزغین بیبیسی
در شدت درگیرىها چند بار قواى دشمن به خرمشهر اندکى نفوذ کرد و هر بار رادیو بغداد و کویت و بى.بى.سى و صداى آمریکا با آب و تاب خبر از سقوط خرمشهر مىدادند.
در یکى از همان روزهایى که رادیوهاى بیگانه با تأکید خبر از پیشروى عراق و سقوط خرمشهر مىدادند، به اتفاق برادرم عبدالرسول به خرمشهر رفتیم و تقریبآ تمام مناطق شهر را بازدید کردیم. شهر هم چنان پابرجا و مقاوم از خود دفاع مىکرد. چند تانک دشمن هم دیدیم که توسط نیروهاى خودى منهدم و در حال سوختن بود. بعد از مراجعت از خرمشهر، به دفتر امام تلفن کردم و ماجرا را شرح دادم.
ارتش عراق براى تسخیر خرمشهر خیلى حساسیت دارد و تاکنون چندین بار بشدت حمله کرده، اما هر بار با مقاومت شدید و فوقالعاده نیروهاى مسلح مردمى مجبور به عقبنشینى شده است.
روحیه بالای رزمندگان
در جریان این چند روز، یک بار به پاسگاه ژاندارمرى نشطیط رفتم، دیدم ژاندارمها با نیروهاى مسلح مرزى در آنجا سنگربندى کرده و با روحیهاى قوى در سنگر مراقب دشمناند. مرا به یکى از سنگرها بردند و با دوربین مواضع دشمن را در آن طرف شط نشان دادند.
دو بار به گارد ساحلى در خسروآباد رفته و با فرمانده و معاونش ملاقات و گفتگو کردم. بار اول با معاون فرمانده بود، که الان نامش را در خاطر ندارم، آن چه برایم جالب بود، روحیه خوب تمام سربازان و درجهداران و افسران آنجا بود که فوقالعاده تحت تأثیر قرار گرفتم. بار دوم که براى بازدید گارد ساحلى رفتم، فرمانده عملیات سرگرد بهرامپور، در آنجا بود. مثل قبل، روحیهها را خیلى بهتر دیدم.
آمادگی عشایر برای دفاع از میهن اسلامی
مطلب تازهاى که بار دوم دیدم جمعى از عشایر کهگیلویه بودند که براى شرکت در عملیات به صورت داوطلبانه تجمع کرده بودند. البته بنا به درخواست سرگرد بهرامپور که ظاهراً خود سرگردى از همان نواحى بود، به دیدار آنها رفتم. همین که مرا دیدند و برایشان به عنوان نماینده امام معرفى شدم به شدت با هیجان ابراز احساسات کرده و با صلواتهاى پىدرپى از ما استقبال کردند. چند کلمهاى براى آنها صحبت کردم. در این دیدار که دو فرزندم محمود و مهدى و دو برادرم عبدالرسول و ابراهیم و همچنین آقاى صفاتى، نماینده مجلس شوراى اسلامى همراه بودند، بنا به پیشنهاد آقاى صفاتى، پس از دیدار از گارد ساحلى به طرف مینوچى رفتیم.
در مسجد آنجا عشایر مسلح با روحیه خوب و آمادگى کامل حضور داشتند، از آنها احوالپرسى کرده و سپس به طرف توپخانه مستقر در نزدیکى «چو سپیده» رفتم.
بین راه ماشین ما پنچر شد که با زحمت ماشین دیگرى پیدا کرده و به مقصد توپخانه حرکت کردیم. مقرّ توپخانه منحرف از جاده اصلى و در بیابان بود. افسران و درجهداران و سربازان توپخانه از ما استقبال خوبى کردند. با یک یک آنها صحبت و از زحماتشان قدردانى کردیم. اینجا هم با روحیههاى خوبى مواجه شدیم. این دیدار برایمان خیلى جالب بود. بیابان قفر و هواى گرم و سوزانى داشت، اما همگى خستگىناپذیر، مشغول فعالیت و خوشحال بودیم از آن که این گونه مورد محبت و استقبال اقشار ملت قرار گرفتهایم.
تا آنجا بودیم، چند بار توپ شلیک شد. هندوانهاى براى ما آوردند و در آن صحراى دلانگیز، مشغول خوردن هندوانه با برادران سرباز بودیم که ناگهان اوضاع غیرعادى اعلام شد و فوراً ما را به سنگر بردند و روى سنگر را با فرش پوشاندند تا از خطر حمله هوایى مصون بمانیم. پس از دقایقى که خطر حمله رفع شد، با آنها خداحافظى کرده و روانه آبادان شدیم.
زیارت مزار شهدا
در طول این مدت، یک روز براى زیارت شهدا رفتم. در قبرستان چند شهید را که با خمپاره به شهادت رسیده بودند، آورده بودند که همه غیرنظامى بودند. عملههاى قبرستان مشغول حفر و تهیه قبور بودند. به وسیله متصدى گورستان آمارى از قبور شهدا گرفته شد که تا آن روز به 166 قبر رسیده بود.
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۳۴۶۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اوقات شرعی پنجم اردیبهشت ماه به افق آبادان و خرمشهر
به گزارش خبرگزاری صداوسیما آبادان، امروز چهارشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳، پانزدهم شوال ۱۴۴۵ هجری قمری و بیست و چهارم آوریل سال ۲۰۲۴ میلادی است.
اوقات شرعی امروز به شرح زیر است:
صدای اذان ظهر در آبادان و خرمشهر ساعت ۱۲ و ۱۵ دقیقه شنیده خواهد شد و آفتاب ساعت ۱۸ و ۵۰ دقیقه غروب خواهد کرد.
گلبانگ اذان مغرب نیز در ساعت ۱۹ و ۸ دقیقه به گوش میرسد و نیمه شب شرعی نیز ساعت ۲۳ و ۳۳ دقیقه است.
اذان صبح فردا پنجشنبه ششم اردیبهشت ساعت ۴ و ۱۵ دقیقه و طلوع آفتاب ساعت ۵ و ۳۹ ثبت شده است.