پیشنهاد بی شرمانه به زن جوان به قیمت سلاخی
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۳۳۷۴۳
رویداد۲۴ وقتی بازپرس پژوهش به آن جا رسید با جسد جوانی ۲۵ ساله رو به رو شد که صورتی تراشیده، موهای ژل زده و سشوار خورده، پیراهنی سفید و خونآلود، شلواری مشکی با اتوی مرتب و کفشهای مشکی براق داشت و روبهرویش بی حرکت بین زبالهها افتاده بود.
لابهلای لباسهای مقتول گلبرگ سرخ رنگ گل سرخ هم به چشم میخورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چند اثر کبودی زیر چشم پسرجوان بود که نشان از درگیری داشت، اما او با یک ضربه چاقو به قتل رسیده بود.
بازپرس در بررسی محل اصابت چاقو دید که رد تیغه تیز از روی ناف تا روی سینه و قلب امتداد دارد و از آن جا که از ناف به بالا جراحت عمیقتر میشد و در ناحیه قلب عمق ضربه از نیم سانتی متر به پنج سانتی متر رسیده بود، بازپرس پی برد که قاتل ضربه را به صورت پرتابی از پایین به بالا انداخته است که با پارگی شدید و خرد شدن استخوانهای قفسه سینه تیغه چاقو به قلب قربانی رسیده است.
دکتر پزشکی قانونی هم گفت قتل حدود دو ساعت پیش رخ داده است.
خواهر مقتول هم با توجه به تماس پلیس با شمارهای که در موبایل مقتول به دست آمده بود به محل جنایت رسید. او به بازپرس گفت که تصور میکند برادرش با زنی از بیماران خانم دکتر که خودش منشی اوست رابطه دوستی دارد چرا که یک بار دور از چشم او مدارک بیماران را دیده و فریاد زده است یافتم یافتم، اما بین بیماران خانم دکتر هیچ زن بی شوهری نبود که برادرم به او دل ببندد تا این که عصر امروز خیلی خوشحال بود و میگفت بالاخره توانسته دختر مورد علاقهاش را راضی به ملاقات کند.
بازپرس دستور داد تا تماسهای تلفنی فراز بررسی شود. خیلی زود مشخص شد یک شماره تلفن متعلق به خانهای با پیش شماره ۸۸۴۲ چندین بار با موبایل تماس داشته است.
هنوز عقربههای ساعت به ۱۲:۳۰ دقیقه نیمهشب نرسیده بود که بازپرس با خواهر فراز و تیمی از پلیس جلوی خانهای ایستاد و با خونسردی زنگ را به صدا در آورد.
صدای زنی از حیاط شنیده شد که پرسید چه کسی زنگ زده است؟ بازپرس خیلی آهسته گفت که پلیس است و خانه را به محاصره در آوردهاند. صدای جیغ بلندی شنیده شد و به دنبال آن صدای دو مرد که بلند فریاد میزدند اورژانس را صدا کنید، شنیده شد.
با باز شدن در، بازپرس دید که زن جوان از تراس خانه به پایین پرتاب شده و نیمه بیهوش است. از آن جا که خواهر فراز، با مسائل پزشکی کمی آشنا بود، به داخل خانه انتقال داده شد و با دیدن غزاله فریاد زد: «این زن را میشناسم، بیمارخانم دکتر است.»
دو مرد که یکی لباس قهوهای رنگ نامرتبی به تن داشت و موهایش ژولیده بود و دیگری پیراهن و شلوار سورمهای رنگ پوشیده بود بدون این که اقدامی برای فرار کنند، بالای سر غزاله ایستاده بودند.
ساعت ۲ بامداد شده بود که بابک به همراه برادر غزاله که مهدی نام داشت با سر و صورتی آراسته پیش روی بازپرس ایستادند.
مرد قهوهای پوش جلوتر از دیگری وارد اتاق شد، او خود را بابک معرفی کرد و گفت: «شوهر غزاله هستم».
فراز را میشناختی؟
تا زمان وقوع قتل او را ندیده بودم، زندگیمان را سیاه کرده بود. غزاله بیماری روحی گرفته است. مزاحمتهای تلفنی فراز زندگیمان را از هم پاشید.
از کی فهمیدی فراز مزاحم تلفنی است؟
همسرم میدانست من تعصبی هستم و ممکن است کار دست خودم بدهم، اما ناچار شد به من بگوید. دیدم چه زجری کشیده است. تصمیم گرفتم درس عبرتی به این مزاحم بدهم، به همین دلیل از غزاله خواستم با او طرح دوستی بریزد. به یک ماه نکشید که فراز به همسرم اعتماد کرد، اما غزاله حاضر نبود این رابطه را ادامه بدهد و از زنگ تلفن وحشت داشت. به اصرار من این کار صورت میگرفت تا این که خواستم با فراز قرار ملاقات بگذارد.
مهدی چه نقشی داشت؟
او برادرزنم است. هیچکاره، بیچاره امشب مهمان ما بود و از زبان خواهرش شنید که من به کمک نیاز دارم. در واقع همسرم برادرش را فرستاد تا من تندروی نکنم، اما نشد، حق فراز مرگ بود.
کجا قرار گذاشته بودید؟
سمت بولوار ابوذر. در تاریکی شب همه جا خلوت بود، بین چند درخت قرار بود غزاله و فراز همدیگر را ببینند. نشانیهای فراز را تلفنی گرفته بودیم. او دسته گلی به همراه داشت و قرار بود موبایلش را جلوی دهانش بگیرد. وقتی او را دیدم برادرزنم از پشت به او چسبید و من هر چه توان داشتم به سر و صورت فراز زدم. او به التماس افتاد، اما به یاد التماسهای غزاله افتادم که با بیاعتنایی فراز، برایش کابوس شده بود. بعد از مشت و لگدی که به او زدم. به یاد چاقویی افتادم که همراه داشتم. آن را بیرون کشیدم و با بلند کردن دستم خواستم ضربهای به سر و صورتش بزنم، به صورت قائم چاقو را پایین آوردم که مهدی صحنه را دید و صورت مقتول را به عقب کشید. هر چه در توان داشتم، به بازوهایم دادم. نتوانستم کنترل کنم و چاقو به قلبش نشست و شکم اش را پاره کرد.
بازپرس با شنیدن اعتراف به قتل بابک سراغ برادر غزاله رفت.
مهدی گفت: وقتی شب قتل از موضوع مطلع شدم، خون جلوی چشمانم را گرفت، اما چیزی نگفتم. در محل قرار بابک ابتدا او را به باد مشت و لگد گرفت و بعد از پشت او را چسبید تا من نیز دقدلی ام را خالی کنم. من از همان لحظه نخست تصمیم به قتل داشتم چاقویم را از جیب درآوردم تیغه چاقو چسبیده به انگشتانم زیر نور مهتاب برقی زد و من ضربه را به سمت مقتول پرتاب کردم فقط یک ناله کرد و همین!
بازپرس پژوهش که تصور نمیکرد در پایان این تحقیقات به دو مرد که هر کدام خود را قاتل معرفی میکنند بربخورد، صبح فردای آن شب در گزارش خود به دو دلیل قاتل اصلی را معرفی کرد.
قاتل کسی جز مهدی برادر غزاله نیست. بابک میگفت چاقو را بالا برده تا به سرو صورت مقتول بزند. در این صورت باید دسته چاقو را طوری میگرفت که عمود به بدن فراز باشد و اگر ضربه را بابک میزد باید از بالا به پایین پارگی صورت میگرفت، اما مهدی گفت چاقو را در دستم گرفتم و تیغه به انگشتم چسبید یعنی چاقو در صورت ورود به بدن باید از پایین به بالا میشکافت همان طور که در صحنه قتل مشخص بود چاقو از ناف وارد و تا قلب به سمت بالا کشیده شده است. پس قاتل مهدی است. خبر های مرتبط
منبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 پیشنهاد بی شرمانه اخبار حوادث سلاخی تجاوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۳۳۷۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مدیر یک شرکت لوازم آرایشی در برج بیست طبقهاش به قتل رسید
ساعت ۱۷ بعدازظهر روز ۲۸ فرودین ماه خبر قتل مرد جوانی به فوریتهای پلیس اعلام شد و بر همین اساس ماموران کلانتری ۱۴۱ کوهک به محل جنایت اعزام شدند.
ماموران در طبقه پانزدهم برج ۲۰ طبقه واقع در محله کوهک جسد مرد جوانی را مشاهده کردند که غرق در خون روی زمین افتاده بود و به گفته عوامل اورژانس حاضر در محل بر اثر اصابت ۳۷ ضربه چاقو در ساعت ۹ صبح یعنی ۷ ساعت قبل از کشف جسد به قتل رسیده بود.
گزارش تیم پلیسی به بازپرس ویژه قتل محمدجواد شفیعی قاضی شعبه پنجم دادسرای امور جنایی اعلام شد و او به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی و تیم تشخیص هویت و پزشکی قانونی برای کشف زوایای این قتل وارد عمل شوند.
با ورود بازپرس به محل جنایت تحقیقات اولیه از افراد حاضر در برج کوهک که از همکاران مقتول بودند، آغاز شد.
یکی از این افراد به بازپرس گفت که مقتول، مدیر یکی از شرکتهای بزرگ لوازم بهداشتی آرایشی بود و به تنهایی در این برج زندگی میکرد و همیشه راس ساعت ۹ به شرکت میآمد. وقتی ساعت از ۱۲ ظهر عبور کرد با او تماس گرفتیم ولی پاسخگو نبود. تا ساعت ۱۶ به صورت مستمر با گوشی همراه و تلفن منزلشان تماس گرفتیم، اما وقتی مطمئن شدیم جواب زنگهای تماس را نمیدهد نگران شدیم.
او در ادامه گفت: سرایدار شرکت کلید منزل مدیر را داشت و با چند نفر به منزلش رفتیم. ابتدا زنگ در ورودی را زدیم ولی بازهم جوابگو نبود. برای همین با کلید در را باز کردیم و به طبقه ۱۵ رفتیم و کلید را که بر در ورودی واحد انداختیم و چرخاندیم و در باز شد، با جسد غرق در خون او مواجه شدیم و با پلیس تماس گرفتیم.
یکی دیگر از شاهدان حاضر در محل جنایت در پاسخ به سوال بازپرس در خصوص مشاهده خصومت متوفی با فرد خاصی از طرف همکاران گفت: چند وقتی بود که با یکی از دوستانش بر سر مبلغی پول با هم اختلاف داشتند، اما این موضوع که در این جنایت نقشی داشته اند یا خیر را نمیدانم!
برهمین اساس بازپرس شفیعی دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر و بازبینی دوربینهای مداربسته برج کوهک و شناسایی عامل یا عاملین این قتل را در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داد.
کارآگاهان پلیس آگاهی با دستور بازپرس تحقیقات خود را آغاز و در همان ساعت اولیه بر اساس مشاهده دوربین محل جنایت متوجه حضور یک موتورسوار روبروی در اصلی برج شدند که بعد از چند دقیقه وارد ساختمان شده و پس از نیم ساعت با فرد دیگری از برج خارج و سوار بر موتور متواری میشوند.
راکب موتور شناسایی و سریعا توسط ماموران پلیس بازداشت شد. متهم در همان لحظات اولیه بازجویی، به معاونت در قتل مدیر عامل شرکت اعتراف کرد.
متهم به بازپرس گفت که مقتول با قاتل فراری که از دوستان قدیمی بودند بر سر یک میلیارد تومان باهم اختلاف پیدا کرده بودند و قاتل مدتی بود که با من زندگی میکرد و هر بار بعد از اینکه از دفتر مقتول به خانه برمیگشت با عصبانیت فریاد میزد که مقتول قصد دادن پولش را ندارد و من آخر یا او را میکشم یا خودم را.
او ادامه داد: روز جنایت هم از من خواست تا او را به در خانه مقتول برسانم تا مجددا با او صحبت کند. با موتور به محل زندگی مقتول رفتیم و دوستم پیاده شد و بعد از نیم ساعت از من خواست به طبقه ۱۵ بروم و وفتی وارد خانه شدم جسد مقتول خون آلود روی زمین افتاده بود و چاقو در دستان دوستم بود. وقتی از او پرسیدم چرا او را کشتی؟ گفت که قصد برگرداندن پولم را نداشت و منم او را کشتم.
من از ترس پا به فرار گذاشتم که دوستم هم به دنبالم آمد و سوار موتور شدیم و از محل فرار کردیم. دوستم بعد از اینکه به خانه امد سریع چند دست لباس در ساکش گذاشت و بدون اینکه به من بگوید کجا میرود از خانه خارج شد، اما من متوجه شدم و او پاسپورتش را هم برداشت.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران با انجام اقدامات فنی و پلیسی پیچیده، رد زنی خط تلفن و گرفتن نیابت، در کمتر از ۴۸ ساعت قاتل فراری را در یکی از شهرهای شمالی کشور شناسایی و دستگیر کردند.
بنابه گفته بازپرس محمدجواد شفیعی قاضی شعبه پنجم دادسرای امور جنایی، قاتل ظهر امروز ۳۰ فرودین برای انجام تحقیقات و بازجویی تحویل پلیس آگاهی تهران شد.
تحقیقات در خصوص پرونده قتل خونین برج کوهک ادامه دارد.
منبع: ایسنا
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی