انتشار سفرنامه اربعین حمید حسام/ماجرای یادداشت ناتمام شهید همدانی
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۲۹۶۵۹
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «خس بیسروپا» روایتی است از سفر اربعینی حمید حسام به عتبات عالیات که در سال ۱۳۹۳ شمسی معادل ۱۴۳۶ قمری انجام شده است.
حمید حسام که پیش از این روایتهای او از زندگی بسیاری از رزمندگان دفاع مقدس را در کتابهایی چون وقتی مهتاب گم شد، آب هرگز نمیمیرد و غواصها بوی نعنا میدهند را نگاشته است در این کتاب خود و مشاهداتش از سفر پیادهروی اربعین را دستمایه نگارش قرار داده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حمید حسام در متن کوتاهی که به عنوان مقدمه در این اثر درج کرده است از تصمیم خود برای دریافت مقدمهای بر این کتاب به قلم سردار شهید حسین همدانی نوشته که به دلیل شهادت ایشان میسر نشده. وی در این یادداشت آورده است:
گفتم: «چراغ خاموش آمده بودی ولی بسیجیها دیده بودنت»
پرسید: «کجا؟»
گفتم: «انتهای جادهی نجف، ابتدای راه کربلا»
گفت: «با خانوادهام بودم»
و نگفتم که هزاران هزار، قافلهی دل، خانواده توست اما جسارت کردم و گفتم: «سفرنامهی اربعین را نوشتهام. مقدمهاش را شما بنویس» مثل همیشه با فروتنی پذیرفت. و یک ماه بعد نوشت.
و نوشت اما نه با قلم که با خون و نه بر اوراق این دفتر که بر تربت حریم صاحب اربعین ـ زینب سلام الله علیها ـ و عجبا که چه رازی بین او و زینب (س) در منظومهی اربعینها بود؟
۴۰ سال جهاد کرد و بر کارنامهی جهاد هیچ کس ـ جز او ـ این همه فراز و نشیب و زخم و آبله و صبر نگاشته نشد در دفاع از حریم، حرم زینب (س) به شهادت رسید و اربعین شهادت او مقارن با اربعین سیدالشهدا (ع) شد.
نامش حسین بود ولی بی کفن نماند/گریان و روضههای امام غریب بود
این کلمات به جای مقدمهای است که قرار بود، فرماندهام، سرورم، سنگ صبورم و برادرم، شهید حاج حسین همدانی «ابو وهب» بر دیباچهی این سفرنامه بنویسد. او با خون نوشت من با اشک چشم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
نجوای آهسته و محزون یک مداح دلشکستهٔ ایرانی، رمق تازهای به پاهایم میدهد که میخواند: «عمهٔ سادات داره میآد.» به خودم هی میزنم که «این راه را، این بهشت را، این مدینهٔ فاضله را که تو با این لذت و شوق و میزبانی میپیمایی، عمهٔ سادات با زخم پا و ضرب تازیانه و فراق جگرسوز برادر، نه از نجف تا کربلا که از کربلا تا شام پیمود. پس لحظهلحظهٔ این ثانیههای بیتکرار را از دست نده و مشغول دنیا نشو.»
دست به مخزنالاسرار طالبی میبرم و این بار سهم من از ذکر و دعا، خواندن «زیارت وارث» است. میخوانم و پرواز میکنم:
السّلام علی آدم صفوةالله، السلام علی نوحٍ...
سوره مهر این کتاب را در ۱۶۸ صفحه منتشر کرده است.
کد خبر 4743993 حمید نورشمسیمنبع: مهر
کلیدواژه: حمید حسام اربعین 98 انتشارات سوره مهر کتاب و کتابخوانی اربعین 98 ادبیات اربعین حسینی ترجمه ادبیات جهان بازار نشر معرفی کتاب گردشگری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انقلاب اسلامی ایران معرفی نشریات فرهنگ عمومی ادبیات کودک و نوجوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۲۹۶۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
توزیع بستههای معیشتی
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای گیلان؛ فاطمه علیزاده همسر شهید حسین دیبایی گفت: در آستانه دوازدهمین سالگرد شهادت شهید بزرگوار ۶۰ بسته معیشتی تهیه و در میان اقشار نیازمند شهر رشت توزیع کردیم.
وی با بیان اینکه ادامه راه شهدا و حفاظت از خون شهدا نیازمند نگاه ویژه است افزود: امروز کمک به خانوادههای نیازمند به معنی ادامه دادن راه شهداست.
همسر شهید دیبایی به خصوصیات اخلاقی این شهید بزرگوار اشاره کرد و افزود: کمک به همنوع و دست گیری از نیازمندان یکی از خصوصیات بارز این شهید بزرگوار بود.
این بستههای توزیع شده شامل ماکارونی، رب گوجه فرنگی، بسته چای، صابون، شامپو و دستمال کاغذی بود.
شهید حسین دیبایی سال ۱۳۶۷ در عملیات بیت المقدس ۵ در منطقه مریوان بر اثر برخورد خمپاره در نزدیکی اش از ناحیه کمر قطع نخاع و جانباز شد و در سال ۱۳۹۱ پس از تحمل و رنج فراوان ناشی از آن به درجهی رفیع شهادت نائل آمد.