Web Analytics Made Easy - Statcounter

یکی از کاربران توییتر با نام کاربری فروغ گرشاسبی با هشتگ #اميرحسين_ميراسماعيلى تصاویری مستند را در حساب کاربری خود به اشتراک گذاشت و نوشت:

سلام، من فروغ گرشاسبی هستم، مخاطب این استوری و توئیت، اکانت توئیتری ندارم و به واسطه درخواست دوستانم این اکانت را ساختم تا اتهام‌هایی که به من وارد شده را تکذیب و از خودم دفاع کنم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من با آقای امیرحسین میراسماعیلی رابطه عاطفی به مدت حدود ۷ ماه داشتم و به شدت مورد آزار و اذیت روحی از طرف ایشان قرار گرفتم و در این مدت بارها شاهد خیانت بودم.

من در این مدت کمک‌های مالی زیادی به ایشان کردم، ولی هدفم از نوشتن توئیت صحبت راجع به مسائل عاطفی و مالی نیست.

چند روز پیش من متوجه شدم همان طور که ایشان از من سوء استفاده مالی و عاطفی می‌کند، در ترکیه هم از یک خانم در حال سوء استفاده مالی و عاطفی است و زمانی که با آن خانم صحبت کردم و آن خانم هم متوجه شده طعمه این آدم قرار گرفته، ایشان را همزمان با من ترک کرد.

بعد از افتادن این اتفاق، ایشان من را تهدید کرد که برای من پرونده‌سازی می‌کند و من را به زندان میندازد ، همان طور که ک.م رو به زندان انداخت.

من به تهدید‌های ایشان توجهی نکردم تا اینکه امروز ایشان اسم و فامیل من را در یک استوری و توئیت اعلام کرد و من را متهم به همکاری در پادکست ایران ۵۷ کرد.

من هرگونه فعالیت کاری در هر زمینه‌ای را با ايشان را تکذیب می‌کنم و به خاطر اتفاقاتی که برای ک. م افتاد،به اصرار دوستان این قضیه را عمومی کردم و خواستم به اطلاع همه برسانم من صرفا مورد کلاهبرداری و شیادی این آقا قرار گرفتم و به شدت نگران اتفاقاتی هستم که ممکنه برای من بیفتد.

اردیبهشت ماه سال گذشته امیرحسین میراسماعیلی روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب روزنامه جهان صنعت با انتشار پستی در توئیتر به ساحت مقدس امام هشتم(ع) اهانت کرد. او پس از انتشار مطالب توهین‌آمیز خود بازداشت شد و سه ماه پس از بازداشت به ۱۰ سال حبس، دو سال محرومیت از فعالیت در رسانه‌ها و فضای مجازی، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و جزای نقدی شش میلیارد ریال محکوم شد. 

اما این خبرنگار هتاک که در حال حاضر در ترکیه سکونت دارد با انتشار یک استوری در صفحه شخصی اینستاگرام خود اعلام کرد که تا به حال نویسنده سه فصل از برنامه سالی‌تاک شبکه من و تو بوده و قرار است در فصل جدید هم به همکاری خود با این برنامه ادامه دهد.

گویا قرار نیست حواشی میراسماعیلی پایان داشته باشد، هر از چند گاهی نام او نقل زبان کاربران فضای مجازی می‌شود و نمایی جدید از زندگی او برملا می‌شود. او همزمان با فرارش از کشور بارها به عنوان روزنامه‌نگار و تحلیلگر در شبکه‌های ضد انقلاب حاضر شده است و به اظهار نظر پرداخته است.

منبع: آخرین نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۵۷۵۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مرا ببوس برای اولین بار/ بوسه‌ای که سانسور نشد

    عصر ایران؛ رضا صائمی-  در سکانسی از سریال «جنگل آسفالت» امیر جعفری، ریما رامین فر را می بوسد تا این زوج هنری/حقیقی، برای نخستین بار قابی از یک بوسۀ همسرانه را در مجموعه‌ای نمایشی به نام خود ثبت کنند. 

   واکنش مخاطبان به این بوسه در شبکه های اجتماعی از توجه به خود سریال هم بیشتر بود و حتی می توان گفت این کنش عاطفی شاید به مثابه یک تمهید در جلب مخاطب هم به کار رفته باشد.

      از دو منظر می توان به این اتفاق نگریست: یکی از منظر سینمایی و دراماتیک و دیگری از حیث مخاطب شناسی و اینکه چرا این صحنه که در سینمای جهان یک سکانس معمولی است که واکنش تماشاگران را برنمی‌انگیزاند، اینجا به یک سکانس ویژه تبدیل و در شبکه های اجتماعی وایرال شده است؟

در سینمای بعد از انقلاب به دلیل برخی ملاحظات فرهنگی و فقهی، بوسیدن زن و مرد در پشت خط قرمزها قرار گرفت و امکان بازنمایی آن وجود نداشت که اگر سهوا هم اتفاق می افتاد از فیلتر ممیزی و سانسور نمی توانست عبور کند. 

   این حساسیت حتی نسبت به بازیگران زن و مردی که محرم بودند هم وجود داشت و زوج هایی هنری که زوج واقعی هم بودند مجاز به نمایش این کنش نبودند.

  مسأله فقط بوسیدن هم نبود، هر گونه تماس و لمس فیزیکی ساده مثل دست یکدیگر را گرفتن هم بین بازیگران محرم که زن و شوهر یا پدر و دختر بودند با نوعی اکراه همراه بود و فیلم‌سازان ترجیح می دادند تا جایی که ممکن است چنین لحظاتی در فیلم‌شان نداشته باشند. 

  البته پیش از این شاید بهرام بیضایی در فیلم «شاید وقت دیگر» این طلسم را شکسته بود. 

  زمانی که داریوش فرهنگ و سوسن تسلیمی هنوز از هم جدا نشده بودند و زن و شوهر بودند و در سکانسی از فیلم داریوش فرهنگ، بازوهای تسلیمی را می گیرد و به جلوی آینه می برد. 

   گرچه این لحظه عبور از هیچ مرز اخلاقی و عرفی یی در سینما محسوب نمی شد اما در آن دوره و در جو دهه ۶۰، این سکانس نوعی ساختار شکنی محسوب می شد.

   در دو دهه اخیر شاهد همبازی بودن برخی زوج های بازیگر بودیم تا دست کم برخی برخوردهای ساده فیزیکی با مشکل ممیزی مواجه نشود.

   مثل رضا عطاران و همسرش در فیلم «استراحت مطلق» عبدالرضا کاهانی که تماس های فیزیکی ساده ای دارند.

   یا بوسه بر سر جواد عزتی توسط مه لقا باقری همسرش در فیلم «شنای پروانه» که شاید باید آن را نخستین بوسه سینمای بعد از انقلاب دانست.

   لحظات کوتاهی از این دست  که با حضور زوج های واقعی ثبت شده نسبت به دو دهه قبل بیشتر شده اما هنوز برخی کنش های عاطفی ملموس تر مثل در آغوش گرفتن یا بوسیدن صورت در قلمرو ممنوعه و خط قرمزهاست.

   در سریال جنگل آسفالت هم شاهد بوسیدن سر ریما رامین فر توسط امیر جعفری هستیم نه صورت او.

   بر این اساس طبیعی است که همین بوسه که بیشتر به بوسه پدرانه شبیه است تا بوسه عاشقانه در کانون توجه مخاطبان قرار بگیرد.

   البته آن سوی این توجه از حیث دراماتیک هم نکته ای نهفته و آن باورپذیر شدن یک رابطه عاطفی در اثری نمایشی است.

  در همین چارچوب ها و قوانین رسمی نظام سینمایی هم می توان مثل همین سکانس، لحظاتی را گنجاند که هم بر بار عاطفی درام می افزید و هم باورپذیری آن را افزایش می دهد. 

 این تمهید در نهایت به رئالیستی تر شدن فیلم و سریال های ایرانی کمک می کند و امکانی برای خلق عواطفی پدید می آورد تا کارگردان بتواند به اصطلاح حس لحظه را درست از کار دربیاورد.

  سینما با احساسات و عواطف انسان سروکاردارد و بازنمایی آن در یک موقعیت نمایشی، تمهدی برای انتقال بهتر حس و حال صحنه به مخاطب است.

  بوسۀ امیر جعفری بر سر همسرش در سریال «جنگل آسفالت» موجب ترویج هیچ نوع بی‌اخلاقی‌یی نشد اما توانست میزان تاثیرگذاری صحنه را به دلیل افزایش بار عاطفی آن بیشتر کند. 

  این نه یک بوسۀ اروتیک و نه حتی بوسه‌ای رمانتیک، بلکه بوسه‌ای دراماتیک بود که بر عمق درام افزود و آن را به عواطف مخاطب گره زد تا در نهایت بتواند قصه‌اش را واقعی‌تر تعریف کند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: اولین بوسه زن و شوهری در سریال ایرانی ؛ ساترا سانسور نکرد (فیلم)

دیگر خبرها

  • دانشگاه یا پادگان؟ | رسوایی آمریکایی در برخورد خشونت‌بار با دانشجویان حامی فلسطین
  • ادب از که آموختی؟... از روزنامه اعتماد!
  • وابستگی عاطفی کاربران به دستیارهای هوش مصنوعی
  • هاآرتص رسوایی‌های نتانیاهو و کابینه‌اش را لیست کرد
  • سندروم مسئله با پدر در کمین دختران
  • سندروم «مسئله با پدر» در کمین دختران
  • سه گروه اصولگرایان از نظر عباس عبدی : از "ارزشی های واقعی" تا "بی شخصیت های هتاک"
  • سندروم «مسئله با پدر» در کمین دختران
  • رسوایی در برزیل: روی تیته آب دهان انداختند!
  • مرا ببوس برای اولین بار/ بوسه‌ای که سانسور نشد