راز سر به مهری که پس از سالها توسط پدر بیمار فاش شد
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۷۷۲۱۶
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پدرم در حالی که با بغضی در گلو اشک میریخت قصه تلخ زندگی مرا بازگو میکرد، اما من چیزی نمیفهمیدم و با بهت و حیرت به چهره غمگین و بیمار پدرم مینگریستم. باورم نمیشد میخواستم فریاد بزنم که این حرفها دروغ است، اما پدرم هیچ گاه دروغ نمیگفت چرا که ...
اینها بخشی از اظهارات زن ۴۸ سالهای است که با افشای راز زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت:سالهای دور در یک خانواده پنج نفره و در جنوب کشور زندگی میکردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پدر و مادرم فرهنگی بودند و دو برادرم را نیز در بمبارانهای روزهای آغازین جنگ تحمیلی از دست داده بودم به همین دلیل پدر و مادرم توجه خاصی به من داشتند. من تنها فرزند خانواده بودم و همه نوع امکانات رفاهی در اختیارم بود تا این که با اتمام مقطع دبیرستان وارد دانشگاه شدم و در رشته ادبیات فارسی ادامه تحصیل دادم.
خلاصه در سال دوم دانشگاه تحصیل میکردم که روزی پدرم دچار ناراحتی قلبی شد، من که دست و پایم را گم کرده بودم هراسان با اورژانس تماس گرفتم و با کمک مادرم درحالی پدرم را به بیمارستان رساندم که تقریبا نفس هایش به شماره افتاده بود با وجود این پزشکان بیمارستان او را در بخش مراقبتهای ویژه بستری کردند تا این که با تلاش کادر درمانی به بهبودی نسبی رسید و با نظر پزشک معالج چند روز بعد از بیمارستان مرخص شد. پدرم را به منزل بردیم تا خودمان از او پرستاری کنیم. هنوز چند ساعت بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که پدرم مرا کنار تختش صدا زد و گفت: میخواهد راز مهمی را برایم بازگو کند. دلهره عجیبی داشتم نمیدانستم پدرم چه رازی را در سینه دارد. با چشمانی متعجب کنارش نشستم و دستش را فشردم. پدرم در حالی که بغض غریبی گلویش را میفشرد و قطرات اشک به آرامی بر چهره زیبایش میغلتید نگاهی به چشمانم انداخت و گفت: هیچ وقت جرئت نکردم این راز را برایت فاش کنم، چون احساس میکردم آمادگی شنیدن این حرفها را نداری! اما امروز که با این بیماری دست و پنجه نرم میکنم و هر لحظه احتمال دارد با یک حمله قلبی ناگهانی از دنیا بروم با مشورت مادرت تصمیم گرفتم تا این راز را با خودم به گور نبرم و حقیقتی تلخ را برایت فاش کنم. پدرم ادامه داد: ۲۰ سال قبل زمانی که دختری سه ماهه بودی مادرت به دلیل ابتلا به یک بیماری صعب العلاج دارفانی را وداع گفت و پدرت نیز سرپرستی تو را به مادرش سپرد چرا که او در یکی از روستاهای استان فارس به تدریس مشغول بود و از سوی دیگر نیز به دلیل فوت مادرت حال و روز مناسبی نداشت. در این میان مادربزرگت که مخالف ازدواج پدر و مادرت بود نقشهای کشید تا پسرش با دختر دیگری و بدون دلبستگی به تو ازدواج کند. در این شرایط من و مادر کنونی ات به دلیل از دست دادن فرزندانمان دچار ناراحتیهای شدید روحی بودیم و به دنبال دختر کوچکی میگشتیم تا او را به فرزند خواندگی بپذیریم بالاخره از طریق یکی از دوستانمان با زن میان سالی آشنا شدیم. آن زن که مادر بزرگ واقعی تو بود وقتی ما را در آرزوی داشتن فرزند دید، مدعی شد از نظر مالی ضعیف است و توانایی نگهداری از نوه یتیم اش را ندارد او گفت: عروسم فوت کرده و پسرم در شهری دوردست مشغول به کار است و توانایی نگهداری از فرزندش را ندارد خلاصه من با پرداخت مبلغی پول، تو را از او گرفتم و این گونه دختر ما شدی و ...
با شنیدن حرفهای پدرم تا چند روز در شوک بودم تا این که بیماری پدرم بهتر شد و مرا به منزل پدر واقعی ام در استان فارس برد. پدرم که فکر میکرد به گفته مادربزرگم در یک سالگی فوت کرده ام از دیدن من گویی روح تازهای گرفت و از شنیدن داستان زندگی ام بی نهایت خوشحال شد. من که با خواهر و برادر ناتنی ام روبه رو شده بودم ناگهان چشمانم به پیرزن بیماری افتاد که در گوشه پذیرایی اشک میریخت. پدرم گفت: او مادربزرگت است که با ما زندگی میکند، ولی توان حرکت ندارد. خلاصه یک سال از مادربزرگم پرستاری کردم و او در حالی که از دروغ گویی به خاطر تنفر از عروسش بسیار پشیمان بود دار فانی را وداع گفت؛ و من هم بعد از پایان تحصیلات دانشگاه، دبیر یکی از دبیرستانها شدم و از گناه مادربزرگم گذشت کردم. اکنون درحالی این سرگذشت را برای دانش آموزان بیان میکنم که دیگر پدر و مادرم نیز در این دنیا نیستند و ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اخبار حوادث سرگذشت زندگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۷۷۲۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آپوئل بدون مهری، پیش به سوی قهرمانی
به گزارش "ورزش سه"، دور هشتم از مرحله قهرمانی رقابت های لیگ برتر قبرس، با یک بازی مهم همراه بود که طی آن، آپوئل توانست در استادیوم خانگی خود با نتیجه دو بر صفر به پیروزی رسیده و صدر جدول رده بندی را حفظ کند.
در این مسابقه و پس از ارسال یک ضربه کرنر، عصام چبکه در دقیقه 8 توانست روی ریباند ضربه سر یکی از هم تیمی هایش، گل نخست را وارد دروازه کرده و تیمش را پیش بیندازد.
گیورگی کویلیتایا مهاجم تیم ملی گرجستان، اختلاف را بیشتر کرد. او روی یک حرکت انفرادی و پس از پشت سر گذاشتن دو مدافع حریف، ضربه اش را وارد دروازه کرد تا بازی دو بر صفر شود.
کویلیتایا در ادامه یک گل به ثمر رساند که به دلیل برخورد توپ به دستش، این گل رد شد. او در نیمه دوم نیز پشت یک ضربه پنالتی ایستاد که ضربه اش به تیرک عمودی دروازه برخورد کرد و روی ریباند نیز شوت عصام چبکه به تیرک افقی اصابت کرد تا این توپ به شکل عجیبی وارد دروازه نشود.
در نهایت نیز آپوئل در روزی که سعید مهری را 90 دقیقه روی نیمکت داشت، دو بر صفر پیروز شد تا فاصله یک امتیازی خود با لارناکا را حفظ کرده و در فاصله 2 هفته مانده به پایان لیگ، امید اول قهرمانی باشد.