نقد و بررسی فلسفه دانشگاه | چون نمیدانیم چه میخواهیم نارضایتی مدام اجتماعی داریم
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۸۰۲۶۵
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) هفتمین نشست از سلسله نشستهای «فرهنگ و دانشگاه» به نقد و بررسی کتاب «فلسفه دانشگاه؛ تاملاتی درباره دانشگاه در جهان و ایران» اختصاص یافت. این کتاب با مقدمه منوچهر آشتیانی و با آثاری از خسرو باقری، کریم مجتهدی، غلامرضا ذاکرصالحی، میثم سفیدخوش، علی پایا، رضا ماحوزی و شماری از پژوهشگران و اندیشمندان حوزه فلسفه دانشگاه منتشر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این نشست با حضور محمدرضا حسینی بهشتی عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، احسان شریعتی پژوهشگر و مدرس فلسفه و رضا ماحوزی معاون پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و ویراستار و گردآورنده کتاب فلسفه دانشگاه، عصر دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ در سرای کتاب خانه کتاب برگزار شد.
بهدنبال نسخه شفابخش
در ابتدای نشست، رضا ماحوزی کتاب «فلسفه دانشگاه» را فتح بابی برای انجام تاملات فلسفی در باب دانشگاه در ایران دانست و گفت: دغدغه من برای تدوین این کتاب برآمده از پرسشی بود که چند سالی درگیر آن بودم. آن پرسش این بود که چرا نهاد علم در ایران از اساس جدی گرفته نشد؟ یکی از ایدههایی که در این زمینه میتوان ارائه داد این است که بنیادهای دانشگاههای اروپایی در ایران طرح و جدی گرفته نشده است.
او با بیان این نکته که رد مطالعات فلسفی در باب دانشگاه و آموزش را تا نوشتههای افلاطون و بهطور مشخص کتاب جمهوری او میتوان پیگیری کرد: موضوع تاملات فلسفی در باب دانشگاه امری قدمتدار است اما آنچه که به طور مشخص و مدون در این زمینه موجود است به دو سده اخیر باز میگردد. اولین رساله جدی در این زمینه «نزاع دانشکدهها» اثر کانت است. از نگاه کانت، کارویژه دانشگاه، رهاندن علم از قید دو نهاد قدرت یعنی مذهب و دولت است. رساله کانت زمینه اندیشهای وارهاندن دانشگاه از این دو نهاد را فراهم ساخت و تاسیس دانشگاه برلین در سال ۱۸۱۰ نمود عینی و بیرونی این تلاش بود. در این رویکرد دانشگاه یک نهاد مستقل معطوف به آینده و است و روح دانشگاه مبتنی بر رشد عقل برساخته میشود.
این پژوهشگر حوزه فلسفه با برقراری تمایز میان مدل آلمانی و مدل انگلیسی مواجهه با مقوله دانشگاه در قرن نوزدهم گفت: این تمایز جدال اندیشهای قرن نوزدهم را سامان داد. در رویکرد آلمانی نسبت به مقوله دانشگاه، آنچه محوریت دارد تعقل است و در رویکرد انگلیسی به این نهاد، فرهیختگی و شرافت محوریت پیدا میکنند.
ماحوزی سپس به مرور رویکردهای فلسفی به دانشگاه در قرن بیستم پرداخت و گفت: در این قرن، با باز شدن مجالی برای علوم اجتماعی و تشکیک در بنیانهای علم ناب، غلبه گفتمان اقتصاد آزاد، تردید در بنیادهای عقل مدرن و... جایگاه فلسفه کمرنگ شد و این موضوع باعث شکل گرفتن دانشگاههایی به سبک جدید و عمدتاً متاثر از گفتمان آمریکایی شد که بر ارتباط با بازار آزاد مبتنی بودند. این وضعیت باعث شد برخی فیلسوفان از دل دانشگاه، مقوله عدم استقلال دانشگاه را فریاد بکشند و خواستار بازخوانی ایدههای قرن نوزدهمی در باب دانشگاه شوند.
ویراستار کتاب «فلسفه دانشگاه» افزود: البته بازگشت به ایده قرن نوزدهمی دانشگاه، در این دوره، تام و تمام نبود. نقادی و خرد نقاد در نیمه دوم قرن بیستم که به ویژه در رویکرد فلسفی اندیشمندانی نظیر نوسبام، دریدا و... جلوهگر شد بنا را بر رهاییبخشی گذاشته بود. رهایی از تمام ایدئولوژیهایی که ایده دانشگاه را به محاق برده بودند.
ماحوزی در انتهای سخنان خود ضمن بیان اینکه در کتاب فلسفه دانشگاه تلاشی برای پاسخ به سه گونه پرسش صورت گرفته، این پرسشها را اینگونه صورتبندی کرد: آیا ما در این چند دهه که از شکلگیری دانشگاه به شکل مدرن در ایران میگذرد نیمنگاهی به تاملات فلسفی در باب دانشگاه داشتهایم؟ آیا با وضع فعلی که آشکارا وضع مناسبی محسوب نمیشود، ضرورت دارد که به مقولهای به نام فلسفه دانشگاه بپردازیم؟ متناسب با وضع ما، کدامین رویکرد به فلسفه دانشگاه نسخه شفابخش ماست؟
پس از ماحوزی، نوبت به احسان شریعتی رسید تا نقدهای خود به کتاب «فلسفه دانشگاه را بیان کند. او گفت: در این کتاب مجموعهای متنوع از مطالب در حوزه فلسفه دانشگاه گرد آمده و این مجموعه از این نظر مهم است که باب بحثی درباره هدف و رسالت دانشگاه باز میکند. این کتاب از این منظر فتح باب است که به یاد ندارم تا کنون بحثی در این زمینه مطرح شده باشد. اما از نظر من، ما در این کتاب هنوز وارد خود بحث نشدهایم. ابعاد مختلف کنار هم چیده شده ولی مجالی برای آنکه سنتزی متناسب با وضعیت ما از دل این تزهای متنوع ارائه شود پدید نیامده است که البته این نقص را میتوان برآمده از این واقعیت دانست که این اثر گام اول در این زمینه است.
شریعتی سپس با اشاره به اغلاط املایی و همچنین معادلگزینی نامناسب برای برخی اصطلاحات و ضبط ناصحیح املای لاتین برخی اصطلاحات، تدوین کتاب را تا حدودی شتابزده ارزیابی کرد و سپس بر یکی از مقالات کتاب که به یکی از خطابههای هایدگر میپردازد متمرکز شد. او گفت بهنظر میرسد مولف این مقاله آقای بیژن عبدالکریمی به خوبی به اصل خطابه هایدگر نپرداخته است. تنها چهار جمله از آن را مبنا قرار داده و بر مبنای آن چهار جمله خوانشی فردیدی از نگرش هایدگر به مقوله دانشگاه ارائه داده است.
او سپس به خطابه هایدگر پرداخت و گفت: هایدگر در خطابه خود از یک رفرم دانشگاهی بزرگ سخن میگوید. او تعریفی خودویژه از مفهوم آزادی ارائه میدهد تا نشان دهد چرا دانشگاه باید نسبت به قدرتهای دیگر آزاد و مستقل باشد و بلکه رهبری معنوی دیگر نهادهای قدرت را برعهده بگیرد. در رویکرد او آزادی معادل است با اراده ملت. آزادی هم مسئولیت در برابر هر اقدام است و هم قدرت تصمیمگرفتن.
او با اشاره به اینکه به گمان مولف در متن مقاله، هایدگر یکی از پنج فیلسوف بزرگ تاریخ و بزرگترین فیلسوف قرن بیستم است، به حمایت هایدگر از حکومت نازی در آلمان اشاره کرد و گفت: اینکه بزرگترین فیلسوف بزرگترین اشتباه سیاسی را انجام میدهد معنادار است و ریشه در رویکردهای اندیشهای او دارد و نمیتوان با سادگی از کنار این موضوع گذشت.
شریعتی در فراز دیگری از سخنانش با اشاره به چهار مدل مواجهه با دانشگاه گفت: رویکردی وجود دارد که دانشگاه را در خدمت دین میخواهد، در رویکردی دیگر، دانشگاه در خدمت دولت تلقی میشود و رویکرد سومی هم هست که دانشگاه در خدمت حقیقت را دارای اولویت میداند. اما رویکرد چهارمی هم هست که دریدا بر مبنای خوانشی صحیح از هایدگر منادی آن است. در این ایده، دانشگاه بلاشرط است و در خدمت نهاد خاصی نیست. این ایده دانشگاه را «در راه» تلقی میکند.
او سپس به مقوله دانشگاه در وضعیت کنونی ایران پرداخت و گفت: دانشگاه مدرن در ایران منقطع از سنت شکل گرفت و البته نتوانست به مدرنیتهای برآمده از سنت ایرانی یاری برساند و تحولی در سنت ایجاد کند. اینگونه شد که ما در حوزه فلسفه دو دپارتمان منقطع از یکدیگر داریم. دپارتمانهایی که بین آنها بحثی در نمیگیرد و دو دنیای کاملاً متفاوت با یکدیگر دارند. یکی دپارتمان فلسفه اسلامی است که تلاش خود را بر شرح متون گذشتگان گذاشته و یکی دپارتمان فلسفه غرب که تلاشش مبتنی بر ترجمه است.
او همچنین به ضعف نهادی دانشگاه در ایران اشاره کرد و گفت: از منظر صنفی، دانشگاه ایران نحیف است و صنف آموزگاران در دانشگاه ایرانی شکل نگرفته است. یونیورسیته در معنای اولیه به معنای اجتماع صنفی اساتید و دانشجویان بوده است. این اجتماع در ایران شکل نگرفته است و حتی در وضعیت کنونی، حیات علمیای که در پیش از انقلاب وجود داشت نیز مشاهده نمیشود.
او با ذکر خاطرهای از بحثهای میان اساتید و دانشجویان پیش از انقلاب گفت: پیش از انقلاب خانه ما (خانه دکتر علی شریعتی) پناهگاه دانشجویانی بود که تا ساعتها درگیر بحثهای متنوع و مختلف بودند، اما در حال حاضر چنین بحثهایی کمتر مسئله دانشجویان و اساتید است. از اساس دانشگاه مسئلهمحور نیست و به کارخانه مدرکسازی تبدیل شده است.
او افزود: سنخ انسانی که فرهنگ و جامعه میخواهد بسازد چیست؟ این سوالی است که دانشگاه ما باید برای آن پاسخ داشته باشد و در حال حاضر ندارد.
او در پایان سخنان با تاکید بر اینکه کتاب «فلسفه دانشگاه» را به عنوان یک گام اول باید مورد بررسی قرار داد، گفت: این کتاب تنها به طرح مسئله میپردازد و راهحلی ارائه نمیدهد.
سومین سخنران این نشست، محمدرضا حسینی بهشتی استاد دانشگاه تهران بود. او در ابتدای سخنان خود گفت: صرف گردآوری نوشتهای متمرکز در باب فلسفه دانشگاه قابل تقدیر است اما در تدوین کتاب میتوان آثار شتابزدگی را مشاهده کرد. میتوان در کتاب مواردی را یافت که مشخص است گفتاری بوده و به درستی پیاده نشدهاند. در جاهایی از کتاب معادلها مناسب نیستند و تقریباً همه معادلهای آلمانی مکتوب شده در کتاب مغلوط هستند.
بهشتی سپس با بیان این نکته که در کتاب اندیشههای متفکران مهمی در باب دانشگاه طرح شده است گفت: ما در ایران هنگامی که قصد داریم به کانت بپردازیم به بخش محدودی از اندیشه او مراجعه میکنیم و بهطور مشخص اندیشههای کانت در باب دانشگاه در ایران چندان مطرح نشده بود و این کتاب از منظر پرداختن به این موضوع قابل تقدیر است. در ایران اندیشههای همبولت نیز با همه اهمیتشان چندان مطرح نشده بودند. همبولت دگرگونی مهمی در نوع تلقی از فرهنگ و آموزش پدید آورد اما ما با ایدههای همبولتی آشنا نیستیم. ایدههای همبولتی میتوانستند ساختار علمی ما را متحول کنند.
بهشتی با مروری بر مطالب کتاب گفت: در این کتاب، علاوه بر کانت و همبولت، اندیشههای متفکرانی نظیر هگل، یاسپرس، هوسرل، هایدگر، ماکس وبر، هابرماس و دریدا در باب دانشگاه مورد توجه قرار گرفته است و در بخش دوم آن نیز مقالاتی در باب دانشگاه ایرانی ارائه شده است.
این پژوهشگر حوزه فلسفه با ذکر این نکته که عنوان «فلسفه دانشگاه» سوالبرانگیز است گفت: فلسفه عبارت است از بهمفهوم در آوردن واقعیات زمانه خود و دانشگاه نیز واقعیت زمانه ماست. تلاش برای به مفهوم درآوردن زمانه در بخش اول کتاب تا حدود زیادی دیده میشود و در بخش دوم نیز گاه میتوان نشانی از آن را گرفت. اما بعضی از مقالات کتاب نشان میدهند ما هنوز در فهم موضوع در حوزه اندیشههای یک فیلسوف یا در باب یک مفهوم فاصله داریم و گاه مشاهده میشود که درباره یک موضوع فرافکنیهایی در کتاب وجود داشته است.در مورد هایدگر، در این کتاب مشاهده میشود که هنوز مفاهیم اولیه درک نشده است. از اندیشه او چهار محور را مدنظر قرار دادهاند که به نظر میرسد مفاهیم کلیدی و محوری نیستند.
بهشتی با اشاره به این نکته که نهاد دانشگاه با هدفگذاری مشخصی پدید آمده است گفت: میتوان امروز این را پرسید که وضعیت ما نسبت به آن هدفگذاری چگونه است؟ چرا به نظر میرسد که دانشگاه در ایران کارکرد مختلی دارد؟
این استاد دانشگاه با ذکر این پرسشها، در مقام پاسخگو سخنان خود را چنین ادامه داد: وضعیت پریشانی در ایران منحصر به دانشگاه نیست. اگر دیگر نهادها در ایران کارکرد درستی داشتند و تنها کارکرد نهاد دانشگاه مختل بود، پرسش از مختل بودن این کارکرد درست بود، اما در شرایطی که این اختلال را در جای جای ساختارهای زیستی ایرانیان میتوان مشاهده کرد، پرسشهای طرح شده را باید یکی دو درجه عقب برد.
بهشتی افزود: به نظر من داستان اختلال در ساختارها به مسئله هویت بازمیگردد. این هویت دانشگاهی است که گویی در آن تلاطمی وجود دارد و بخشی است از یک کل. باید پرسید آیا مسئلهای که با آن مواجه هستیم، مسئلهای بنیادیتر نیست؟ به نظر من، ما با یک مسئله انسانشناسانه عمیق مواجه هستیم. اگر ما در گفتار و رفتار ناهمخوانی داریم، باید به سوالهای بنیادی مربوط به هویت انسانی بازگردیم.
او همچنین گفت: پرداختن به دانشگاه به شکلهای مختلف باید صورت گیرد اما نسبت میان پرسش فلسفی و دانشگاه باید مورد اندیشه بیشتری قرار بگیرد. باید سوالات را سادهسازی کرد. ما در قبال دو سوال بنیادی که نقش مهمی در زندگیمان ایفا میکنند دچار ابهامیم: «من کیستم؟» و «من چه میخواهم؟» این دو سوال فوقالعاده تعیین کننده است. نسبت ما با جهان از مسیر «من» میگذرد. اگر در هر عرصهای پلورالیسم معنا داشته باشد، در حوزه پاسخ به سوال «من کیستم؟» معنا ندارد. اگر من در تصویری که از خودم دارم دچار چندگانگی و ابهام باشم، این موضوع خودش را بلافاصله در شئون زندگی متجلی میسازد. اینگونه است که ما آدمهایی را میبینیم که در شئون مختلف زندگیشان رفتارهای متناقضی دارند. در مواجهه با همکاران به یک شکل هستند و در مواجهه با خانواده کاملاً برعکس عمل میکنند. شما اگر تصویر ناهمخوانی از خود داشته باشید، نه به دروغ که واقعاً «من» های متفاوتی از خود بروز میدهید.
بهشتی پس از تبیین ابعاد اهمیت پرسش «من کیستم؟» به پرسش «من چه میخواهم؟» پرداخت و گفت: ایدهآل ما، آنچه که میخواهیم باشیم، زمینه اخلاق را شکل میدهد و البته ما چندان نمیدانیم که چه میخواهیم و نارضایتی مدام اجتماعی و التهاب ما از این ندانستن نشات میگیرد. این ابهام خود را در فکر و عمل ما بروز میدهد. اگر ما اختلالی در دانشگاه یا مجلس یا دولت و یا هر جای دیگر داریم ابتدا باید از خود بپرسیم از آنها چه میخواهیم و چه تلقیای از آنها داریم؟ ما ابتدا باید بپرسیم دانشگاه کجاست و چه نقشی را باید ایفا کند تا اگر نتوانست این نقش را ایفا کند بپرسیم دلایل این نتوانستن چه بوده است.
او سپس از سخنان خود به کتاب «فلسفه دانشگاه» پل زد و گفت: ما نباید پرسش فلسفی از دانشگاه را در سطوحی متوقف کنیم که امکان پرسش از چیستی دانشگاه را از ما بگیرد. اگر از این منظر داخل شویم، سر نخی که کتابی مانند «فلسفه دانشگاه» باید از آن آغاز کند را پیدا میکنیم. در بعضی از مقالات این کتاب، صحبت از چیستی جدی گرفته نشده است. شاید هم پرسیده شده اما اکتفا کردهایم به لایههایی از پاسخ که به پرسش فلسفی از دانشگاه منجر نشده است. ما اگر به تنقیح این پرسش برسیم که از دانشگاه چه میخواهیم، شاید برخی پرسشهایی که در این کتاب طرح نشده در اولویت قرار نگیرد. از این منظر این کتاب میتواند ما را متوجه کند که شاید نقطه درست ورود ما به بحث، سوالاتی که در این اثر طرح شده نباشد. ما در مواجهه با مباحث فلسفی باید سوالات تیز، تمیز و دقیق بپرسیم. باید دانست چه پرسشی هست که اگر ما از آن آغاز کنیم از بنیادیترین جا آغاز کردهایم. این کتاب هنوز با پرسش بنیادی فاصله دارد.
منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۸۰۲۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علامه جعفری از شایستگی تفکر به صورت بالفعل برخوردار بود
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-سمانه نوری زاده قصری: علامه محمدتقی جعفری فیلسوف بزرگ و شهیری بود که در دوره حیاتش همیشه از شهرت فرار میکرد با این همه خداوند به او شهرت عطاء کرد. اما پس از درگذشت وی آنچنان که باید و شاید به آثار ایشان توجه کافی و وافی نشد. کارنامه فکری علامه جعفری، کارنامه پرمحصول مردی است که وجودش وقف دین و دانش بود. تلاش کرد حیات برای انسان تصویری منطقیتر بیابد و در وادی حیات معقول گام بگذارد. علامه با بیش از ۱۴۰ دانشمند بزرگ دنیا مباحثه داشت که مکاتباتش با «برتراند راسل»، یکی از فلاسفه غرب، شهرت بیشتری یافت که او علامه را «فیلسوف شرق» نامیده بود.
در میان ۱۰۰ اثر علمی به جا مانده از علامه جعفری، مجلدات زیادی از آن درباره «تفسیری تفصیلی بر نهجالبلاغه» است که نشان از اهتمام و علاقه جدی ایشان به امام علی (ع) و نهجالبلاغه دارد. بسیاری این تفسیر را یکی از گنجینههای بزرگ جهان علم و دانش و معنویت به شمار میآورند و بسیاری جلسات سخنرانی و شرح نهجالبلاغه او را به یاد دارند.
در این زمینه با منوچهر صدوقی سها داماد و از شاگردان علامه جعفری و عضو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در رابطه با آرا و اندیشههای علامه جعفری به گفت وگو پرداخته ایم:
*در مورد کارنامه علمی استاد علامه جعفری مقداری برای مخاطبان جوان ما که شاید شناختی از استاد نداشته باشند توضیح دهید.
تحصیلات استاد علامه جعفری در رشتههای فقه و اصول است. اما آثار ایشان در این رشتهها کم و اغلب عرفانی و فلسفی بوده است. حوزهها در گذشته و حال بر فقه و اصول تکیه داشتهاند. ایشان در فقه به طور قطع مجتهد بودند. مرحوم بروجردی علامه جعفری را به عنوان حاکم شهر قرار داده بودند که حاکم شهر حتماً باید مجتهد مطلق باشد. مابقی آثارشان به غیر از عرفان، فلسفی است.
*چطور میتوان در تالیفات استاد علامه جعفری چندوجهی بودن ایشان را متوجه شویم؟
مقالهای برای بزرگداشت استاد علامهجعفری در روزهای پایانی عمرشان نوشته بودم که به گمانم ایشان را میتوان گفت که دنبال انسان شناسی بود و به عنوان انسانشناس معرفی کرد.
*تالیفات استاد علامه جعفری را چطور دسته بندی میکنید؟
در کتاب «حصال المجموع» بیشترین مسألهای که برای ایشان مطرح بود انسان و انسانیت است. ایشان تحصیلاتش را از تبریز شروع و ادبیات را به صورت موضوعی مطالعه کردند. در ادبیات عرب حجتی بودند زیرا از محضر مرحوم میرزا علی اکبر اهری در تبریز بهره برده بودند. ایشان میفرمودند از ابتدا که ادبیات و فقه و اصول میخواندم نظرم متوجه جهانشناسی بود. در حوزه سید عبدالحجت ایروانی در شهر تبریز شرح تجرید را خواندند و در ١٧سالگی به تهران میآمدند و در محضر آقا میرزا احمد آشتیانی منظومه و اسفار مطالعه میکنند.
در محضر شیخ محمدرضا تنکابنی فقه و اصول را فرا میگیرند و سپس به قم مشرف میشوند و در کنار فقه و اصول در محضر میرزا مهدی مازندرانی نیز حاضر میشوند. در سال ١٣٢١شمسی مشرف به نجف میشوند و در آنجا استاد فلسفه و مربی عرفانی ایشان شیخ مرتضی طالقانی است و در محضر شیخ صدرا بادکوبهای حاضر شدند و فیزیک جدید و ریاضی را نیز تحصیل کردند اما علامه هیچ گاه به این تحصیل اکتفا نکردند.
*در این کتب برای برون رفت مشکلات امروزی زاویه دیدشان چطور بوده است؟
در مملکت ما به برخی افراد، فیلسوف اطلاق میشود و نوعاً به اساتید فلسفه «فیلسوف» گفته میشود؛ در حالی که فیلسوف الزاماً خود فلسفه نیست و استاد فلسفه را نمیتوان فیلسوف نامید.«فیلسوف» فردی است که بالفعل تفکرمیکند و میاندیشد. در ایران معاصر استادانی که اهل فلسفه هستند، فیلسوف اطلاق میشوند اما خودم که در حوزه فلسفه فعالیت دارم حق دارم این حرف را بزنم فیلسوف با استاد فلسفه متفاوت است. اکثریت افراد اهل فلسفه در ایران متاخر اساتید فلسفه هستند. بنظرم استاد فلسفه با استاد تاریخ تفاوتی ندارد چون که استاد تاریخ این درس را نقد میکند و استاد فلسفه هم این رشته را نقد میکند. علامه جعفری از نوادر اهل فلسفه ایران معاصر ما بودند که خودشان میاندیشیدند، از این حیث میتوان فیلسوف اطلاق کرد که یقیناً علامهجعفری فیلسوف است.
*چطور به شناخت واقعی استاد علامه جعفری برسیم؟
علامهجعفری را در دو ساحت میتوان شناخت که شامل ساحت و مسائل تخصصی و جامعه و دانشگاه است. شخصیت فلسفی علامه جعفری آن نیست که در کنار دانشجویان و تلویزیون باشد. ایشان چند کتاب دارد که هیچ شهرتی ندارد و حتی یکی از کتابها اصلاً چاپ نشده و نسخه آن در اختیار من است. کتاب «نهایت الادراک» کتاب عربی است که اگر ایشان همین یک کتاب را بیشتر نداشت، اطلاق فیلسوف برای نام او لازم بود. کتاب معروف دیگر علامه جعفری کتاب «ارتباط انسان و جهان» است که حاوی مسائل فلسفه است که در حدود ۳۰ سالگی چاپ شده است. اما هیچکس از این کتاب تخصصی آگاه نیست. استاد و فیلسوف علامه جعفری از طریق کتابها و تفکر ایشان شناخته میشود.
*استاد و فیلسوف علامهجعفری در زمانی زندگی میکردند که علمای دیگری هم وجود داشتند. چه ویژگی ایشان را از سایرین اندیشمندان و علمای معاصر متمایز میکند؟
عمدهترین خصوصیت ایشان این بود که خودشان متفکر بودند. ایشان اگر یک متن فلسفی از منظومه و … بیان میکرد، در ابتدا در مورد موضوع نیز فکر میکرد.
*خاطرهای در این خصوص از استاد دارید؟
روزی علامه جعفری به مساله وجود آدم پرداخت که در این بین مشکلی پیش آمد و به بنده نگاهی کرد که حرفی نداری. من حرفی نزدم و فرمود که من استاد خوبی نیستم. اینکه من استاد خوبی نیستم به این معنی نیست که به خوبی درس نخواندهام بلکه آن متون ایشان را اقناع نمیکرد. فلسفه اگر صرفاً روایت و نقد پیدا کند از فلسفیت خارج و همچون تاریخ میشود. فلسفه باید زنده باشد و فیلسوف تفحص کند و بیندیشد. بنابراین این قبیل اشخاص در محدوده متون نمی گنجد.
من به این فلسفه انتقاد میکنم. ملاصدرا بزرگترین فیلسوف اسلام است و در الهیات بالاتر از ابنسینا است. این فلسفه نیست که ما بگوییم ملاصدرا فرموده که ما هیچ حق اظهارنظری نداریم و به گمانم این مساله مرگ فلسفه است. اما اگر گفتیم تفکر با اساتیدی همچون ارسطو، فارابی، ملاصدرا و… تمام شد، صحیح نیست. انسان باید خودش فکر فلسفی کند چرا که این محاسبات فراوانی دارد و هرکسی نمیتواند فکر کند. علامه جعفری مرحوم قطعاً یکی از متفکران ایرانی بود و از شایستگی تفکر به صورت بالفعل برخوردار بود.
*چه پیشنهادی برای توجه نسل جوان به آثار استاد علامهجعفری میدهید؟
ایشان در بخشی به بدیهیات و علوم پیشین و در بخشی دیگر به وحدت و کثرت توجه داشتند. مسائل تخصصی استاد فراتر از دانشگاه بود. اما در مسائل فرهنگی همچون فلسفه هنر و علم تفکرات جالبی داشتند. من ایشان را بهعنوان یک فیلسوف متفکر قبول دارم. اگر از لحاظ تخصصی نگاه کنیم حقی ایشان ادا نشده است.
کد خبر 5948972 سمانه نوری زاده قصری