Web Analytics Made Easy - Statcounter

آفتاب‌‌نیوز :

چند سالی می‌شود که از آزادی‌شان گذشته، آزادی برای‌شان کلمه حیات‌بخشی بود و سال‌ها در آرزوی رسیدن به آن بودند. روزها و شب‌ها در زندان سختی کشیدند، عذاب وجدان گرفتند و کابوس دیدند تا شاید روزی برسد که بتوانند طعم آزادی را بچشند. حالا اما چند ‌سال است که به این آرزو رسیده‌اند؛ ولی هیچ‌کدام هنوز خوشحال نیستند، کابوس‌هایشان همچنان تمامی ندارد و سایه عذاب وجدان دست از سرشان بر نمی‌دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دارند در جامعه زندگی می‌کنند، اما هرگز نتوانسته‌اند مثل گذشته روال عادی زندگی را طی کنند و از آزادی لذت نبردند. اینها قاتلانی هستند که با رضایت و مهلت خانواده مقتول توانسته‌اند زندگی دوباره‌ای به دست آورند و از مرگ نجات پیدا کنند. دوباره به جامعه برگشته‌اند اما هیچ‌گاه نتوانسته‌اند آن روز و آن لحظه را فراموش کنند؛ لحظه‌ای که یک زندگی را تمام کردند و یه نفس را قطع کردند. یکی چهارده سال و یکی هفت سال و دیگری دو سال تمام در زندان بود و زندگی برای‌شان سخت و طاقت‌فرسا شد. حالا آزاد شده‌اند اما نمی‌توانند در جامعه‌شان مثل مردم عادی زندگی کنند. با این حال از این‌که فرصتی دوباره برای زندگی یافته‌اند، خوشحالند و تمام هدف‌شان جبران گذشته است؛ هم برای خانواده و هم برای جامعه‌شان. گفت‌وگوی «شهروند» را با سه قاتلی که توانستند بعد از رضایت اولیای دم در جامعه زندگی کنند، بخوانید تا در جریان روال زندگی‌شان قرار بگیرید.

خجالت‌زده‌ام

شش سال پیش بود، در آن شب تاریک درست در لحظه‌ای که برق کوچه رفت، آرمان به یک مجرم تبدیل شد؛ مجرمی که در شهرستان پاوه کرمانشاه جان پسرعمه‌اش را گرفت. پسرعمه‌ای که برای آرمان همیشه یک الگو بود و مثل برادرش می‌ماند اما دعوایی خانوادگی باعث شد که آرمان 17 ساله دست به چاقو شود و آن اتفاق تلخ و دردناک رخ دهد. دو ‌سال طول کشید تا خانواده او توانستند از اولیای دم رضایت بگیرند. آرمان آزاد شد و حالا چهار سال از آزادی این پسر جوان می‌گذرد. اما آرمان هنوز هم شرمنده است؛ از این‌که روزی حتی اتفاقی چشمش به خانواده عمه‌اش بیفتد، خجالت می‌کشد. او نتوانسته است کار درست و حسابی برای خودش دست و پا کند و در رستوران کار می‌کند و زندگی‌اش به سختی می‌گذرد؛ اما تمام هدفش این است که روزی بتواند برای خانواده‌اش آن همه سختی را جبران کند.

چند وقت است که از زندان آزاد شده‌ای؟

چهار سال است که آزادم؛ ‌سال 94 بود که رضایت گرفتم.

چه شد که پسرعمه‌ات را کُشتی؟

نمی‌خواستم او را بکشم. پسرعمه‌ام برایم یک الگو بود. آن زمان من 17 ساله و پسرعمه‌ام 29 ساله بود؛ مثل برادرم بود. اما آنها با پدرم درگیر شدند و این درگیری به یک دعوای دسته‌جمعی خانوادگی تبدیل شد. وقتی درگیر شدیم، من چاقو دستم بود؛ چاقوی آشپزخانه بود. لحظه‌ای برق کوچه رفت، همه جا تاریک شد، پسرعمه‌ام سمتم آمد و در درگیری متوجه شدم چاقو به قلبش فرو رفته است. هنوز هم که هنوزه باورم نمی‌شود که او را کشته‌ام؛ اصلا فکرش را نمی‌کردم که به او چاقو زده‌ام، در تاریکی نفهمیدم چه شد.

چند ‌سال زندان بودی؟

من رفتم و خودم را معرفی کردم؛ وقتی فهمیدم پسرعمه‌ام مرده است به کلانتری رفتم اما اصلا باورم نمی‌شد. شب‌ها و روزهای وحشتناکی بود. دو ‌سال در زندان ماندم و درنهایت با رضایت اولیای دم آزاد شدم.

چطور رضایت گرفتی؟

با کمک ریش‌سفیدان محل توانستیم با پرداخت دیه رضایت بگیریم. 110‌میلیون تومان جمعیت‌ امام‌علی‌(ع) و 190‌میلیون تومان هم پدرم پرداخت کرد؛ پدرم همه چیزش را فروخت، زندگی‌اش را داد و الان هیچ چیز ندارد و مستاجر شده است.

خودت چکار می‌کنی؟

ز وقتی آزاد شده‌ام، نتوانسته‌ام کار درست و حسابی‌ای دست و پا کنم الان در یک رستوران کار می‌کنم و آرزویم این است که روزی آن‌قدر پول داشته باشم که بتوانم برای پدرم آن همه سختی را جبران کنم. دلم می‌خواست حداقل می‌توانستم بوتیکی بزنم. همیشه این شغل را دوست داشتم اما هنوز نتوانسته‌ام به آرزویم برسم؛ به خاطر سابقه‌ام به من کار نمی‌دهند. با این حقوق کم فقط می‌توانم خرج زندگی‌ام را تأمین کنم. من شرمنده خانواده‌ام هستم؛ وقتی می‌بینم مادرم در شهرستان‌مان، پاوه، نان می‌پخت اما به خاطر من دیسک کمر گرفت و دیگر نمی‌تواند کار کند. وقتی می‌بینم پدرم خانه و زندگی‌اش را فروخت و حالا در روانسر سرایداری می‌کند.

توانستی آن اتفاق را فراموش کنی؟

هیچ‌وقت نمی‌توانم؛ مگر می‌شود آن شب را فراموش کنم. شبی که آن اتفاق افتاد و من در آگاهی بودم، حتی اگر می‌آمدند و می‌گفتند آزادی باز هم خوشحال نمی‌شدم. الان هم خوشحال نیستم. مرتب می‌ترسم نکند کسی را از خانواده عمه‌ام ببینم؛ نمی‌توانم در چشم‌های‌شان نگاه کنم، خجالت زده‌ام و همچنان کابوس می‌بینم. زندگی در زندان سخت است؛ اما بعد از این اتفاق در بیرون از زندان هم زندگی سخت است.

کاش می‌توانستم مانند یک فرد عادی زندگی کنم

‏هفت‌سال تمام عذاب کشید. روز و شب کابوس دید. ترس از اعدام و مرگ او را از پا درآورده ‏بود. تا این‌که درنهایت توانست رضایت بگیرد. تصور می‌کرد زندگی دوباره‌ای به دست ‏آورده است. حالا دو‌سال است که آزادانه زندگی می‌کند، ولی هنوز هم کابوس می‌بیند. ‏در این دو‌سال سعی کرد زندگی کند، اما از نگاه مردم و خانواده‌اش خجالت زده است. هر ‏کجا می‌رود سایه شوم قاتل بودن او را رها نمی‌کند. خودش می‌گوید در این دو سالی که ‏آزاد شده، بیشتر از هر زمان دیگری، شکسته شده است. با این حال می‌خواهد کار کند، سعی ‏دارد زندگی کند تا بتواند گذشته را هر طور شده جبران کند. مریم 20ساله بود که در یک ‏درگیری به شوهرش چاقو زد و شوهر 24ساله‌اش دو روز بعد جان باخت. هفت سال در زندان ‏ماند تا این‌که توانست رضایت بگیرد و آزاد شود. ‏

چرا شوهرت را کشتی؟

آن زمان خیلی کم سن و‌سال بودم. قصد کشتنش را نداشتم. یک‌سال بود که ازدواج کرده ‏بودیم. اما همیشه با هم اختلاف داشتیم. تا این‌که یک شب در درگیری شوهرم چاقو آورد. با هم ‏درگیر شدیم و چاقو به دست من افتاد. من هم ضربه‌ای به شکمش زدم. ضربه آن‌قدر شدید ‏نبود. شوهرم حالش خوب بود. دو روز هم در خانه بود و هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. به او گفتم ‏دکتر برویم، اما گفت خودش خوب می‌شود. ولی گویا کبدش خونریزی کرده بود. یک شب ‏وقتی خوابید دیگر بیدار نشد و در خانه‌مان در شهرری جان باخت. ‏

چطور فهمیدند که تو این‌کار را کردی؟

هیچکس نفهمید. من یک ماه بعد از مرگ شوهرم آزاد بودم. به همه گفتم خودش عصبانی شده ‏و به خودش ضربه زده است. اما آن‌قدر کابوس دیدم و عذاب وجدان گرفتم که درنهایت خودم ‏را به پلیس معرفی کردم. ‏

پای چوبه دار هم رفتی؟

نه. آن اوایل وقتی دستگیر و دادگاهی شدم، قتل را شبه عمد اعلام کردند و من به پرداخت دیه ‏محکوم شدم. اما خانواده شوهرم به این رأی اعتراض کردند و درنهایت به من قصاص دادند. ‏اما هر بار که حکم صادر می‌شد، به خاطر نواقص پرونده رأی تأیید نمی‌شد. برای همین هم ‏‏هفت‌سال طول کشید. ‏

چی شد رضایت گرفتی؟

یکی از هم‌بندی‌هایم وقتی داشت آزاد می‌شد، گفت که قول می‌دهد هر طور شده برایم ‏رضایت بگیرد. او آزاد شد و واقعا به قولش عمل کرد. رفت و دنبال پرونده مرا گرفت. در ‏همین ماجرا با جمعیت یاران نجات آشنا شد. جمعیتی که برای رضایت گرفتن از خانواده ‏مقتولان کار می‌کند. با کمک آن جمعیت برای من گلریزان کردند و درنهایت 400‌میلیون ‏تومان پول جور شد. خانواده شوهرم هم با گرفتن دیه رضایت دادند. ‏

از زندگی بعد از آزادی‌ات بگو؟

زندگی آن‌قدرها که فکر می‌کردم راحت نیست. سخت و طاقت فرساست برای ما؛ هنوز هم ‏کابوس می‌بینم. زندان روح و روانم را به هم ریخته است. به خاطر سابقه‌ام به من کار نمی‌‏دهند. الان دستفروشی می‌کنم. اما دلم می‌خواست این همه‌سال سختی را برای خانواده‌ام ‏جبران کنم و در جامعه فردی مفید باشم. دوست داشتم دید مردم نسبت به ما خوب باشد تا ما ‏هم بتوانیم بعد از آزادی مانند یک فرد عادی در جامعه زندگی کنیم. ‏

خانواده مقتول را بعد از آزادی دیدی؟

ما از آن محله رفتیم. ولی یکی دو بار پدرشوهرم را اتفاقی دیدم اما حرفی زده نشد. ‏

چهارده سال کابوس اعدام

درست از 17 سالگی در شبی شوم، زندگی‌اش از این رو به آن رو شد. پیمان در کردکوی استان گلستان در دعوایی با چند پسر دیگر درگیر شد و در این درگیری پسری را به قتل رساند. از آن شب به بعد زندگی وحشتناک پیمان شروع شد. چهارده سال تمام عمر خود را در زندان سپری کرد، سه‌بار پای چوبه دار رفت، طناب دار را دید و مرگ را با تمام وجودش لمس کرد؛ اما هر بار توانست از مادر مقتول مهلت بگیرد. این مهلت‌ها آن‌قدر زیاد شد که درنهایت دادگاه به دلیل درخواست پیمان به خاطر بلاتکلیف‌بودن پرونده، حکم به آزادی این پسر جوان داد. حالا پیمان سه ماه است که آزاد شده است؛ اما اصلا حال و روز خوبی ندارد. او در زندان بیمار شده است و مرتب به بیمارستان می‌رود، از لحاظ روحی به‌هم ریخته است و هنوز هم فکر می‌کند که در زندان است. عصبی شده است و همچنان تمام مقررات داخل زندان را در خانه‌اش هم رعایت می‌کند. پیمان آن‌قدر حالش بد است که نمی‌تواند صحبت کند، برای همین خواهرش در گفت‌وگو با خبرنگار شهروندآنلاین ماجرای زندگی برادرش را روایت کرد.

چرا پیمان چهارده ‌سال در زندان ماند؟

مادر مقتول نه می‌خواست رضایت بدهد و نه دلش می‌آمد که پیمان اعدام شود؛ هر بار هنگام اجرای حکم به پیمان مهلت می‌داد البته پدر مقتول رضایت داده بود ولی مادرش رضایت نمی‌داد. حتی 300‌میلیون تومان پول دیه را هم جور کرده و به حساب دادگاه واریز کردیم؛ ولی مادرش آن پول را هم نگرفت البته حق دارد جگرگوشه‌اش از بین رفته است و ما حالش را درک می‌کنیم.

پیمان چطور آزاد شد؟

به خاطر بلاتکلیف‌بودن پرونده و بیش از حد در زندان‌ماندنش، دادگاه رأی بر آزادی‌اش داد.

حال پیمان بعد از آزادی چطور است؟

حال خوبی ندارد. در زندان سل گرفته بود؛ هنوز هم مریض است و مرتب دکتر می‌رود ولی از آن بدتر حال روحی‌اش است؛ حال روحی بدی دارد و افسردگی گرفته است هنوز هم فکر می‌کند در زندان است و هر غذایی را نمی‌خورد. سر ساعت باید غذا بخورد و بخوابد. سر ساعت باید بیدار شود. تمام کارهایش براساس برنامه‌ریزی‌های داخل زندان است؛ به ‌هر حال او چهارده ‌سال در زندان بود.

یعنی وقتی که آزاد شد، خوشحال نشد؟

نه اصلا؛ البته حتی ما هم خوشحال نیستیم. وقتی خودمان را جای خانواده مقتول می‌گذاریم، نمی‌توانیم خوشحال باشیم؛ ما چطور می‌توانیم خوشحال باشیم در حالی ‌که یک مادر پسرش را از دست داده است. پیمان اولین کاری که بعد از آزادی کرد، همراه ما سر خاک مقتول رفت. او هنوز هم کابوس قتل را می‌بیند، هنوز هم شرمنده است و عذاب وجدان دارد. ما هم شرمنده‌ایم و نمی‌توانیم خوشحال باشیم. حتی برای این‌که دل خانواده مقتول آرام بگیرد 20 روزی پیمان را به زاهدان فرستادیم. شرط خانواده مقتول این بود که اگر رضایت دهند، پیمان باید به زاهدان تبعید شود. ما هم خواستیم حرف آنها را گوش کنیم؛ پیمان را به آن‌جا فرستادیم اما به خاطر این‌که حالش بد بود، نتوانست دوام بیاورد و دوباره مجبور شدیم او را برگردانیم.

منبع: روزنامه شهروند

منبع: آفتاب

کلیدواژه: اعدام قتل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۹۵۴۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طهرانچی: تربیت نسل جوان مبتنی‌ بر توانمندی و سودمندی است

به گزارش خبرنگار گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا، دکتر محمدمهدی طهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در نخستین نشست هم‌اندیشی اعضای هیئت‌علمی گروه‌های آموزشی هنر ارتباطات و رسانه که امروز بعد از ظهر در سازمان مرکزی برگزار شد، گفت: اگر دانشگاه مفاخر است بخاطر وجود اعضای هیئت‌علمی است و قدر شما را نیک می‌داریم.

دکتر طهرانچی ادامه داد: برای اینکه شما بتوانید نقش‌آفرینی جدی داشته باشید، سعی کردیم تحولی در ساختار ایجاد کنیم؛ اما این واژگان کجاست و به چه سمتی می‌رویم.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی اظهار کرد: از بعد از دوره جدیدی که غرب سکاندار مدیریت علم جهانی را دست گرفت بعد از نیوتن تقسیم بندی شروع شد؛ گذار از علوم انسانی و علوم طبیعی انجام شد و مفهومی را تحت عنوان ساینس و علم تناور‌تر کرد.

دکتر طهرانچی ادامه داد: هماهنگ شدن نظام آموزش عالی در مفهوم دیزاین خلق بشر بزرگترین ضربه را وارد می‌کند و هر چه جلوتر رفتیم بیگانه‌تر شدیم.

وی با بیان اینکه این دوره در درون خود مولود دیگری به نام فناوری داشت، اظهار کرد: فناوری بی‌رحمانه حاکم شد و مسئله علم تکنولوژی شد و مسئله تکنولوژی به توسعه تبدیل شد و این مسئله شتابان پیش می‌رود.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اینکه از زمان صفویه با جلوه‌های علم غرب مواجه شدیم، ابراز کرد: در این دوره یکی از سه نفر به نقاشی اعزام شد؛ آنچه در هنر ما به عنوان سازمان‌یافته مطرح شد، رشته‌هایی است که با رسمیت شناخته می‌شود.

دکتر طهرانچی ادامه داد: هنر معماری ایرانی با معماری برآمده از معماری گذشته تطابق ندارد آنچه رشته هنر دارد، برگرفته از رشته معماری در غرب است.

وی با بیان اینکه نظام دانشگاه هیچگاه نمی‌تواند خط را به عنوان رشته هنری در خود پرورش دهد، اظهار کرد: هیچ مهندس ایرانی نمی‌تواند مبتنی‌بر آجر گنبد آنچنانی داشته باشد.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اینکه صنعت دانشگاه در خود هیچ زایندگی‌ای ندارد، ابراز کرد: نکته مهم این است که در تعریف دانشگاه اختلاف ایجاد شده است. جامعه و دانشگاه در غرب کارکرد تعاملی سختی دارد. دانشگاه گلخانه ساخت جامعه و تمدن غربی است؛ تحولاتی که در سیر جامعه غربی است، در دانشگاه بروز و ظهور دارد.

وی با بیان اینکه تمام نظام دانشگاه برای ساخت جامعه است، اظهار کرد: نفسمان با قرابت با جامعه انجام می‌شود و به شیر نفت متصل نیست. اقبال اجتماعی نیاز ما را تامین می‌کند و نسخه‌های وارداتی از جانب مردم اقبالی ندارد، رشته‌ها مورد توجه مردم نیست؛ بنابراین کسی تمایلی به درس خواندن ندارد.

دکتر طهرانچی تصریح کرد: کل ورودی رشته تاریخ ۱۱ نفر بوده است. مگر می‌شود هنر زنده باشد، ادبیات فارسی نباشد و ۱۸۰ نفر در ادبیات فارسی و در ادبیات زبان انگلیسی ۱۰ هزار نفر ورودی داشته باشیم؛ این موارد با یکدیگر تطابق ندارد.

دکتر طهرانچی ابراز کرد: تربیت نسل جوان تربیت به توانایی است و مبتنی‌بر دانایی نیست. نسل جوان توانایی‌محور فکر می‌کند.

از ذهن پیچیده دیگر خبری نیست

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی تشریح کرد: دانشگاه آزاد اسلامی مبتنی‌بر توانایی و سودمندی است. کل ورودی ریاضی در دانشگاه آزاد اسلامی ۴۸، فیزیک ۵۴، نساجی ۷۰؛ اما طراحی و دوخت ۱۰ هزار دانشجو داریم. اینکه در مدرسه ۱۸ درصد از دانش‌آموزان به رشته ریاضی سوق پیدا می‌کنند نشان‌دهنده این است که از ذهن پیچیده دیگر خبری نیست.

وی با بیان اینکه بایستی بتوانم دانشگاه را از این مسیر عبور دهم، ادامه داد: برای ماندن علم و هنر در این سرزمین اندیشه و طرح نو لازم است و مبتنی‌بر این شناخت، دانشگاه را احیا کرد. ذات رشته هنر اقامت و بستگی به همراه می‌آورد و  باید به‌گونه دیگر دید تا نجات داد.

ظرفیت ایران در ادبیات فارسی تهاجمات را به زانو درمی‌آورد

دکتر طهرانچی افزود: اگر مغول حمله کرد، ملت از حمله مسجد گوهرشاد ایجاد کردند. اصالت نیز در این مورد مطرح است. ظرفیت این کشور در ادبیات و هنر به اندازه‌ای است که می‌تواند تهاجمات این‌چنینی را به زانو درآورد.

وی با بیان اینکه اگر ایران بتواند فرهنگ و اجتماع خود را حفظ کند، هیچ حمله‌ای نمی‌تواند این کشور را ویران کند، اظهار کرد: آنگاه که هنر و علم کشور نتواند تربیت جوانان را داشته باشد و جوانان با دارایی آشنایی نداشته باشند، ایرانی نمی‌ماند.

دکتر طهرانچی در پاسخ به سوال مبنی‌بر اینکه دانشگاه در حفظ جامعه و هنر چه کرده است، ادامه داد: دانشگاه جامعه را می‌سازد. تربیت آینده در دست این سازمان است و دانشگاه باید سهم خود را ایفا کند.

دانشگاه باید هویت جمعی داشته باشد

وی افزود: زمانی‌که یک دانشگاه هویت چندپاره دارد، یعنی هویت ندارد. دانشگاه آزاد اولین بار است که پای هویت جمعی ایستاده است و در آی‌یو‌آر رتبه ۱۸۰ تا ۱۹۰ را کسب کردیم؛ همین امر منجر شد که کسی دیگر ما را چند قسمتی نکند.

دکتر طهرانچی با بیان اینکه نظام یکپارچه پاسخ قرار دادیم، اظهار کرد: ۶۴ گروه‌ کشوری داریم؛ دانشگاه به عنوان سازمان علم تشکیل شده است و مشروطیت آن گروه‌هاست.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اینکه هویت دانشگاه در تهران ۲۲ پارچه بود، ابراز کرد: اساسا هیچ هویتی نداشتیم و باید هویت جمعی داشته باشیم.

دکتر طهرانچی با بیان اینکه رسانه یکی از بحث‌های جدی است، اظهار کرد: باید بنگریم که رسانه چه‌زمانی می‌تواند هویت پیدا کند.

وی افزود: چیزی که باعث می‌شود دروغ اینترنشنال باور شود، هنر رسانه است؛ همان‌طور که داعش فیلمی باورکننده برای کشتن آدم‌ها ساخت. هنر و رسانه یکی از موضوعات جدی کشور برای تربیت نسل جوان است.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با بیان اینکه غرب متوجه شد که رشته نمی‌تواند مسائل را حل کند، ادامه داد: رشته نمی‌تواند پاسخگو باشد و مسئله را حل کند، و سپس به بین‌رشته و بعد چندرشته‌ای و در آخر به فرارشته‌ای روی آوردند.

دکتر طهرانچی با بیان اینکه دنیا به این رسیده که مسائل تک‌رشته‌ای نیست، اظهار کرد: یکی از مسائل بلاشک در دنیا هنر و رسانه است؛ هنر باید در تعلیم و تربیت نیز نقش بازی کند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • قاتل گربه ها به ۱۴ ماه زندان محکوم شد !
  • شگرد عجیب کلاهبرداری مرد جوان از داخل زندان
  • رهایی ۶۱۳ نفر از قصاص در سال گذشته
  • طهرانچی: نسل جوان به دنبال توانایی است، نه دانایی
  • ۷ موقعیت در زندگی که هنگام مواجهه با آن ها باید «نه» بگوییم
  • طهرانچی: تربیت نسل جوان مبتنی‌ بر توانمندی و سودمندی است
  • ۷ موقعیت در زندگی که هنگام مواجهه با آن‌ها باید «نه» بگوییم
  • سخت‌نگیر! بیا وسط
  • رهایی یک بانوی لرستانی با همکاری ستاد دیه و خیران از زندان
  • طلاق می‌خواهم، چون شوهرم شب‌ها دیر به خانه می‌آید