مروری بر ماندگارترین ترانههای تیتراژهای سریالهای تلویزیون
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۹۷۲۶۳
شاید برای نسل امروز عجیب باشد که یک سریال یا برنامه تلویزیونی بتواند همه مردم را سر ساعتی مشخص در هر کجا که هستند پای گیرندههایشان بنشاند و به اصطلاح، خیابانها را خلوت کند. اما قدیمیترها که در آن دوران نفس کشیدند یادشان هست و هنوز از خاطرات خوش آن دوران یاد میکنند و حسرت میخورند.
آن زمان، آثار تلویزیونی حسابی بر دل مردم مینشستند و حتی بخشی از زندگیشان میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در میان همه این برنامههای رنگارنگ و متنوع اما سریالهای تلویزیونی جایگاه والاتری داشتند و اگر دل مخاطبان را به دست میآوردند، به جزوی از اتفاقات روزمرهشان بدل میشدند و از دیالوگ و تکه کلام گرفته تا شعر و آهنگ تیتراژشان، ورد زبان مردم در کوچه و خیابان بود.
فارغ از دیالوگها، به سراغ تیتراژهای ماندگار سریالهای تلویزیونی برویم که زمانی نه چون حالا، نقطه قوت و از عناصر شهرت یک سریال بودند. اتفاقی که این روزها کمتر شاهد آن هستیم و دیگر خبری از خلق آثار ماندگار برای تیتراژهای تلویزیونی نیست.
برای تجدید خاطرات و یادآوری آثار ارزشمندی که روزی از قاب تلویزیون شنیده شدند، بر بهترین و ماندگارترین تیتراژهای تلویزیون مروری داشتهایم. (انتخاب آثار براساس نظرسنجی از یک جامعه آماری محدود صورت گرفته است.)
«روزگار جوانی»
بدون شک اگر فهرستی از موفقترین سریالهای تلویزیونی تهیه کنیم، نام سریال «روزگار جوانی» به کارگردانی شاپور قریب و اصغر توسلی را نمیتوان نادیده گرفت. این سریال در سال های ۷۷ و ۷۸ از شبکه تهران پخش شد و فیلمنامه نویس فصل اول آن اصغر فرهادی، کارگردان نام آشنای سینمای ایران بود.
«روزگار جوانی» داستان پنج جوان دانشجو با بازی نصرالله رادش، امین حیایی، کیهان ملکی، بهزاد خداویسی و مهدی صبایی را روایت میکند که چهار نفرشان شهرستانیاند. آنان با یکدیگر خانهای را اجاره میکنند و در هر قسمت با ماجرای تازهای روبه رو میشوند...
اما تیتراژ این سریال هم یکی از ماندگارترین آثار این حوزه است، «رنگین کمون» نام آهنگی بود که با مطلع «مثل یک رنگین کمون هفت رنگ/سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ» با صدای محمدرضا عیوضی در تیتراژ پایانی خوانده شد. این اثر سروده ابوالفضل عزیزی بود و خود عیوضی، آهنگسازیاش را برعهده داشت.
«ولایت عشق»
آثار متعددی در طی سالیان اخیر درباره تاریخ اسلام و تشیع ساخته شدهاند که از میان آنها، چند اثر بیشتر مورد توجه قرار گرفتند و ماندگار شدند، «ولایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیمزاده یکی از همین آثار است که در سال ۷۹ از شبکه یک سیما پخش شد.
در این سریال که به زندگی امام رضا (ع) میپردازد، بازیگرانی چون محمد صادقی، فرخ نعمتی، مریلا زارعی، دانیال حکیمی، اکبر زنجانپور و... بازی میکنند.
مطمئنا یکی از زیباییهای این سریال، موسیقی آن است که توسط هنرمند فقید، بابک بیات ساخته و طنین آواز محمد اصفهانی نیز بر این موسیقی ارزشمند نقش بسته و به اثری جاودانه بدل شده است که هنوز هم برای مخاطبان تازگی دارد.
«پس از باران»
در سال ۷۹، تلویزیون یک سریال پرمخاطب دیگر را هم روی آنتن داشت؛ «پس از باران» به کارگردانی سعید سلطانی که از شبکه سه سیما پخش شد. این سریال که در گیلان مقابل دوربین رفت، نگاهی به تاریخ ایران در دوره رضا خان و نظام ارباب رعیتی آن زمان داشت.
محمود پاکنیت، کتایون ریاحی، بهزاد فراهانی، ثریا قاسمی، مرجان محتشم و ... از جمله بازیگران اصلی این سریال بودند.
نکته قابل توجه درباره این سریال، بهره بردن از ترانه و گویش محلی در تیتراژ بود که حسابی رنگ و لعاب دیگری به اثر بخشید و مخاطب را به فضای آن روزها برد. موسیقی حزنانگیزی این سریال را سعید انصاری ساخته بود و آهنگ تیتراژ و برخی از قطعات را فریدون پوررضا خوانده بود که در آن سال بسیار مورد توجه قرار گرفت و بعدها در قالب یک آلبوم موسیقی منتشر شد.
البته این اتفاق پیشتر هم در سریال «کوچک جنگلی» ساخته بهروز افخمی در سال ۶۶ انجام و برای تیتراژ این مجموعه از ترانه و خواننده محلی استفاده شده بود.
«زیر آسمان شهر»
«زیر آسمان شهر» ساخته مهران غفوریان را میتوان یکی از موفقترین و البته نخستین مجموعههای طنز تلویزیون دانست که حسابی در میان مردم بازخورد خوبی داشت و پس از پخش در سال ۸۰ به دلیل استقبال مردم، فصل دوم و سوم آن هم ساخته شد.
این سریال در قالب روایتی طنز، زندگی قشرهای مختلف شهر در کنار یکدیگر را به تصویر کشیده است و تمام داستان آن در یک آپارتمان میگذرد که چند همسایه در آن زندگی میکنند...
تیتراژ این سریال با صدای امیر تاجیک یکی از تیتراژهای ماندگار تاریخ تلویزیون است، ترانه قطعه «زیر آسمان شهر» را محمدعلی شیرازی، شاعر باسابقه سروده بود و مهدی غفوریان هم آهنگساز کار بود.
«خط قرمز»
قاسم جعفری یکی از کارگردانان موفق دهه ۸۰ تلویزیون به شمار میرود چرا که با دو سریال «خط قرمز» و «مسافری از هند»، مردم را به پای تلویزیون کشاند.
«خط قرمز» سریالی درام و اجتماعی بود که از ۱۳ آذر ۸۰ تا چهارم تیر۸۱ به صورت هفتگی روی آنتن شبکه سه سیما رفت. این سریال به معضل زندگی جوانان میپرداخت و از بازی بازیگرانی چون سروش گودرزی، پویا امینی، شهرام حقیقتدوست، ایمان اشراقی و ... بهره میبرد.
این سریال، قصه چند دانش آموز دبیرستانی است که هر یک برای فرار از مشکلات زندگیشان از خانه فرار میکنند، دور هم جمع میشوند و با هدف سفر به سوی آرمانها و خواستههای خود پا به راهی با مقصد نامعلوم میگذارند...
آهنگ و ترانه تیتراژ «خط قرمز» هم حسابی توانست نظر جوانان دهه هشتادی را به خود جلب کند و دست به دست شود. اسم این آهنگ «به امید یه هوای تازهتر» بود که با صدای حسین ریاضیان، ترانه حسن عسگری و افشین یداللهی و آهنگسازی پیروز ارجمند پخش شد.
«مسافری از هند»
دیگر سریال پرمخاطب قاسم جعفری، «مسافری از هند» بود که در سال ۸۱ روی آنتن شبکه سه سیما رفت. در این سریال، سروش گودرزی بار دیگر مقابل دوربین این کارگردان رفت و در کنار او شیلا خداداد، حمید گودرزی، بهنوش طباطبایی، ایرج نوذری، نسرین مقانلو و ... بازی کردند.
خلاصه داستان سریال به این شرح است: «رامین نادری برای درس خواندن به هندوستان میرود. او که قرار است با دختر دایی خود پروانه ازدواج کند، با دختری هندی به نام سیتا آشنا میشود و او را برای ازدواج به ایران میآورد، اما ورود سیتا به ایران مشکلاتی را به وجود میآورد…»
تیتراژ این سریال، بدون شک یکی از نقاط قوت کار بود که افشین یداللهی ترانه آن را سروده بود و محمدمهدی گورنگی هم آهنگسازی را برعهده داشت و در نهایت این قطعه با صدای مهرداد هویدا (ترانه هندی)، علیرضا بلوری (ترانه فارسی) و دکلمه شیلا خداداد منتشر شد.
«خانه به دوش»
نام مجید اخشابی با تیتراژهای تلویزیونی پیوندی ناگسستنی دارد و او یکی از پرکارترین خوانندهها در این زمینه به شمار میآید، اوج فعالیت او در دهه ۸۰ با سریالهای مناسبتی تلویزیون بود که نقش مهمی هم در به شهرت رسیدنش داشت؛ از «گمگشته» تا «متهم گریخت»، «دارا و ندار» و ...
اما یکی از ماندگارترین تیتراژهایی که او خوانده است، تیتراژ سریال «خانه به دوش» به کارگردانی رضا عطاران است. سریالی طنز که در ماه رمضان سال ۸۳ از شبکه سه سیما پخش شد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. ترانه این قطعه را علی معلم سروده بود و آهنگسازی را هم خود اخشابی برعهده داشت.
حمید لولایی، مریم امیرجلالی، علی صادقی، غلامحسین لطفی، آناهیتا همتی و ... از جمله بازیگران «خانه به دوش» بودند.
«شبهای برره»
مهران مدیری در بین مخاطبان تلویزیون یکی از چهرههای محبوب است که همواره با سریالها و برنامههایش توجه بسیاری را به خود جلب کرده و میکند. اوج فعالیت مدیری پس از «ساعت خوش» در دهه ۸۰ بود که با ساخت سریالهای طنز توانست نام خود را دوباره بر سر زبانها بیندازد. یکی از پرمخاطبترین سریالهای او «شبهای برره» بود که در سال ۸۴ روی آنتن تلویزیون رفت.
سریال داستان شخصی به نام کیانوش استقرار زاده را که سردبیر یک روزنامه دهه ۲۰ است روایت میکند که با نوشتن مقالهای انتقادی به تبعید در نقاط دوردست ایران محکوم میشود. در بین راه در اتفاقاتی توسط یک مار گزیده میشود و به برره میرسد...
محبوبیت این سریال در بین مردم آنقدر زیاد بود که پول، اصطلاحات و دیالوگهای سریال تا چندین سال در زبان غیررسمی کشور کاربرد داشت.
تیتراژ این سریال هم سرنوشتی مشابه خود آن داشت و مهران مدیری توانست با خواندن آهنگ محلی این تیتراژ در حوزه خوانندگی هم به محبوبیت برسد. او ترانه «بیا بریم دشت» را با آهنگسازی بهرام دهقانیار بازخوانی کرد. این ترانه آواز معروفی است که در جنوب خراسان با نام ترانه صیاد رایج است.
«میوه ممنوعه»
حسن فتحی هم از جمله کارگردانانی است که سریالهای مناسبتی ماندگاری را برای تلویزیون ساخته است، از «شب دهم» تا «میوه ممنوعه». «میوه ممنوعه» با بازی علی نصیریان، هانیه توسلی، گوهر خیراندیش، امیر جعفری، طناز طباطبایی و ... در ماه رمضان ۸۶ از تلویزیون از شبکه دو پخش شد.
این سریال داستان فردی متدین به نام حاج یونس است؛ بازرگانی که به اصول دینی اعتقاد دارد و اهل حرام و حلال است اما اتفاقاتی در زندگیاش پیش میآید که او را درگیر ماجراهایی میکند. این مجموعه را شاید بتوان بنا به توصیف کارگردانش حسن فتحی، راوی آدمهای خاکستری دانست.
تیتراژ این سریال هم با صدای احسان خواجهامیری در فهرست ماندگارترین تیتراژهای تلویزیونی قرار دارد که خود او آهنگسازی آن را هم برعهده داشته است.
«مدار صفر درجه»
سریال دیگر حسن فتحی در تلویزیون که البته مناسبتی نبود اما توجه بسیاری از مخاطبان را متوجه خود کرد، «مدار صفر درجه» بود که در سال ۸۶ روی آنتن شبکه یک سیما رفت. این سریال بر اساس کتاب «مدار صفر درجه» احمد محمود ساخته شده که البته با انتقاداتی برای تغیر داستان و شخصیتها به نفع جناحهایی خاص، مواجه شد.
«مدار صفر درجه» در بستر جنگ جهانی دوم و قدرت گرفتن صهیونیست میگذرد. شهاب حسینی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، لعیا زنگنه و... از جمله بازیگران این سریال هستند.
تیتراژ این سریال با خوانندگی علیرضا قربانی هم به مانند خود اثر ماندگار شد. ترانه این قطعه را هم افشین یداللهی سروده بود و فردین خلعتبری آهنگسازی را برعهده داشت.
«معمای شاه»
سریال «معمای شاه» به کارگردانی محمدرضا ورزی که به تاریخ معاصر ایران میپرداخت و در سال ۹۴ روی آنتن شبکه یک سیما رفت هم توانست به فهرست ترانههای تیتراژهای محبوب راه پیدا کند، چرا که ترانه افشین یداللهی، آهنگسازی بابک زرین و صدای سالار عقیلی چندان با هم هماهنگ شدند که به گوش هر ایرانی خوش آمد.
این سریال داستان زندگی محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران را از زمان بازگشت او از مصر، پس از ازدواج با ملکه فوزیه تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی به تصویر میکشد. در این مجموعه ۱۲۰ بازیگر اصلی و ۸۵۳ بازیگر فرعی حضور داشتند.
«لیسانسهها»
حتما نباید برای یافتن تیتراژهای ماندگار تلویزیون به سراغ سریالهای قدیمی که در پس ذهنمان در حال خاک خوردن هستند برویم چرا که در سال های اخیر هم برخی از سریال ها بودند که با موسیقی و ترانه با کیفیت توانستند تیتراژ ماندگاری را از خود به یادگار بگذارند؛ مانند سریال «لیسانسهها» ساخته سروش صحت که در سال ۹۵ از شبکه سه پخش شد و مورد توجه قرار گرفت. قطعه تیتراژ این سریال که «تمام ناتمام» نام داشت، با ترانه، موسیقی و صدای امید نعمتی پخش شد.
محبوبیت این قطعه آنقدر زیاد بود که سازندگان حتی برای فصل جدید این سریال که بهزودی پخش خواهد شد، حاضر به تغییر تیتراژ نشده و از همین آهنگ استفاده کردهاند.
* خبرآنلاین
منبع: اکوفارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۹۷۲۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«دستهای فیلمسازان ما را در پروژههای تاریخی بستهاند»
مدتی است سریال «حشاشین» (محصول کشور مصر ۲۰۲۴ به کارگردانی پیتر میمی) در ایران سروصدای زیادی بهپا کرده، از این حیث که از قهرمان و ضدقهرمان گرفته تا دیگر شخصیتهای مشهور سریال و جغرافیای اثر همه و همه مستقیم به ما ایرانیها مربوط میشود و قصه سریال هم درباره یکی از جنجالیترین چهرههای تاریخ تشیع یعنی حسن صباح است، اما نکته قابل اهمیت انتقاداتی است که به شیطنت مصریها در چگونگی ارائه این شخصیت مربوط میشود و البته عدهای معتقدند مصریها با بیانصافی تمام در این سریال، همه چیزی را که ما امروزه به عنوان فرقه خطرناک داعش میشناسیم به حسن صباح و پیروان او نسبت دادهاند.
به گزارش اعتماد، فارغ از تمام این بحث و جدلها، پرسش این است که چرا این کاراکترها با تمام فراز و فرودهای شخصیتی که دارند در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
البته بنا بر شنیدههای موثق ما محمدعلی نجفی، کارگردان شناخته شده سینما به همراه نغمه ثمینی نویسنده، تصمیم داشتند قصه حسن صباح را برای تلویزیون بسازند، اما تلویزیون حاضر به همکاری با آنها نشد و آنها فیلمنامه این داستان را با عنوان «یک جرعه خون تازه» از طریق نشر لگا، منتشر کردند.
حالا با مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس، درباره این چالش سینما و تلویزیون گفتوگویی انجام دادیم که پیش روی شماست:
آقای سجادهچی! سریال «حشاشین» را تماشا کردید؟
به خاطر حرفه خود باید میدیدم. برایم جذاب نبود و ادامه ندادم.
نکتهای که درباره این سریال وجود دارد، انتقادهایی است که به محتوای آن وارد است، از کیفیت آن بگذریم، مثل اکثر مجموعههای تاریخی که کشورهای دیگر از مشاهیر ایران میسازند و روایت نامشخص و بعضا جعلی ارائه میدهند این مجموعه هم مورد اعتراض قرار گرفت، نظر شما چیست؟
ببینید، ویژگی سریالهای تاریخی همین است، چون تاریخ محض وجود خارجی ندارد، مانند «گذشته» است. به قولی تاریخ را کسی میسازد که آن را مینویسد و در زمانه ما؛ آن را به تصویر میکشد. نابترین روایت تاریخ هم صرفا گزینش استدلالی از میان بینهایت دادههاست. به بیانی دیگر، ما چیزی به اسم تاریخ نداریم، هر کسی از منظری یا روشی به تاریخ نگاه کند، منظرهای متفاوت و گاه حتی متضاد میبیند. روایت سریال «حشاشین» هم اینگونه است. از حسن صباح و قلعهالموت و فرقه اسماعیلیه، در کشور ما و در این هزار سال، روایات گوناگون و هر کدام به دلیلی شکل گرفته است. عدهای مخالف حسن صباح هستند و عدهای با او همدل و موافق هستند. عدهای حسن صباح را به نشانه وطنپرستی مبارز برای استقلال ایران تقدیر کرده و شخصی مبارز از داعیان فرقه اسماعیلیه میدانند، در این میان عدهای هم هستند که او را شخصیتی خطرناک و اهریمنی توصیف میکنند.
به بیانی دیگر، روایتهای مختلفی که در میان شیعیان وجود دارد. درست است؟
قطعا همینطور است؛ به عنوان مثال، در آخرین گردهماییهای شیعیان، فرقه هفت امامی، مذهب اسماعیلی، به عنوان یکی از مذاهب شیعه شناخته نشده است که دلایل خاصی هم دارد، اما حوثیهای چهار امامی یمن، به عنوان مذهبی شیعه رسمیت دارند. میخواهم بگویم نیتخوانی از تاریخ متفاوت است، اینکه با چه نگاهی و با چه قرائتی از خصوصیات حسن صباح روایت میشود اهمیت دارد. شما اگر جامعهشناسی دوران سلجوقیان را بخوانید به صحبتهای من پی میبرید و میبینید که از عمر خیام، خواجه نظامالملک و دیگر چهرههای شناخته شده آن دوران، برداشتها و تعاریف مختلفی وجود دارد. این تفاوت روایتها ناشی از تفاوت دیدگاههاست. محال است درباره تاریخ اختلافنظر وجود نداشته باشد. هیچ واقعه تاریخی نداریم که همه آن را به شکلی یکسان قبول داشته باشند. درباره توفان نوح هم بین سه دین ابراهیمی نظرات مختلفی وجود دارد. واضح است که هر کدام فیلمی درباره ماجرای توفان بزرگ بسازند، با انکار و اتهامات طرفهای دیگر روبهرو خواهد شد.
از این مقوله بگذریم، درباره کمکاری که سینما و تلویزیون نسبت به چهرههای شناخته شده ایران دارند زیاد صحبت شده و مبحث جدیدی نیست، با این حال وقتی چنین سریالهایی به صورت گسترده در دیگر کشورها ظهور و بروز پیدا میکنند این سوال دوباره به ذهن میآید که چرا این کاراکترها در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
مهمترین نکتهای که درباره این کمکاری میتوان گفت اینکه تلویزیون بنا بر اعتقادات و دانستههای خودشان میخواهند به این موضوعات وارد شوند و خب نظرات آنها ویژگیها و محدودیتهایی دارد. به همین دلیل است که در ساخت چنین فیلمهایی دچار مشکل میشویم. اینکه چیزی نیست، ما حتی برای تولید آثار نمایشی از معصومین هم دستمان باز نیست.
اصلا احمدرضا درویش با فیلم «رستاخیر» نمونه مهمی است که چرا در ساخت فیلمهایی برای معرفی شخصیتهای برجسته تاریخی دچار مشکل هستیم.
باز فیلم رستاخیز ساخته شد، اما خیلی از فیلمها در همان مرحله پیش تولید متوقف میشود و به سرانجام نمیرسد. شما در نظر بگیرید در مقطعی بود که حوزه علمیه با ساخت فیلمهایی مربوط به ائمه معصومین (ع) مخالفت کرد، دستکم من اینطور شنیدم. همین نکته باعث شد که فیلمسازان سراغ این موضوع نرفتند، به نظر من این خیلی مهم است که در کشور شیعه ۱۲ امامی، مردمش در مورد ائمه خودشان نمیتوانند فیلم ببینند.
نکته دیگر اینکه همه رسانهها در همه جای دنیا، نسبتی میان سرگرمی و ایدئولوژی برقرار میکنند؛ در بعضی رسانهها این نسبت ۵۰-۵۰ است، بعضی رسانهها این نسبت به ۹۰ میرسد یعنی ۹۰ درصد ایدئولوژی حاکم است. مدیران میدانند که مردم نیاز به سرگرمی دارند؛ لاجرم بیشتر از ما میدانند، اما به هزار دلیل نمیتوانند کار درست را انجام دهند. با این وصف، عادلانه است بگوییم فیلمسازان ما نمیتوانند چنین فیلمهایی بسازند، نه اینکه سلیقه و سواد و مهارت ندارند.
میتوانیم بگوییم ساخت چنین فیلمهایی با سختیهایی همراه است.
به نظر من ساخت چنین فیلمهایی هم سخت است و هم دردسر دارد. خیلی وقتها، پس از تحقیقات، فیلمنامه نوشته میشود برنامهریزی برای تولید میشود، اما به تولید نمیرسد. اگر کسی به ساخت فیلم تاریخی مصر علاقهمند باشد درنهایت به شهرک غزالی میرود و ما آن موهای روغنزده مردان و حجابهای عجیب و غریب زنان و چند بنز قراضه را به عنوان فیلم تاریخی میبینیم.