Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ چیستا یثربی نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما در ۲۷ مهر ۱۳۴۷خورشیدی در تهران متولد شد. او، فرزند دوم خانواده ای تحصیلکرده است. مادرش داستان نویس بود و پدرش هم گاهی دست به قلم می‌شد. یثربی فارغ التحصیل رشته روانشناسی از دانشگاه الزهرا تهران است و مدتی در همین دانشگاه به تدریس مشغول بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او مدرک دکتری خود را از کانادا گرفت.

چیستا یثربی در گفت وگویی که در ۱۳۷۶ خورشیدی انجام داده نکات جالبی درباره‌ فعالیت‌های خود بیان می‌کند. برپایه گفته‌های خودش، فعالیت حرفه‌ایش در تئاتر را در ۱۳۶۸ خورشیدی آغاز کرد. او برای یادگیری  تئاتر از کلاس‌هایی که به وسیله جهاد دانشگاهی دانشگاه الزهرا و فرهنگسرای نیاوران برگزار می‌شد، استفاده کرد. یثربی دوره‌های اولیه‌ بازیگری و کارگردانی را در کانون تئاتر بانوان گذراند، وی در ادامه صحبت هایش می گوید که در همان زمان اتاق آینه را با همکاری بهزیستی راه‌اندازی کرده است که از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ خورشیدی طرح موفقی بوده است. یثربی توضیح داد که  یکی از دلایل موفقیت این طرح این بوده که سوژه‌ آن از مردم و بیشتر از مشکلات آن‌ها بوده است. او بیان کرده است: کار ما حل مشکلات به وسیله اجرای تئاتر بود. بعد از آن دادگاه جادویی را کار کردم و بعد جمعه دم غروب و بعد سرخه سوزان که در جشنواره سیزدهم فجر به عنوان کار برتر شناخته شد و در جشنواره چهاردهم هم به عنوان بهترین متن درباره زن در عرصه انقلاب شناخته شد. یثربی در شهریور ۱۳۷۵ خورشیدی مشغول کار روی پهلوان ریزه بود، این متن به گفته خودش درباره آدم‌هایی است که به چشم ما آدم‌های معمولی هستند و شاید خیلی وقت‌ها آن‌ها را نمی‌بینیم. مساله اصلی کار تئاتر برای یثربی آدم‌های جامعه هستند، آدم‌هایی که به گفته او استعدادهای بی انتهایی در وجودشان قرار دارد. انگیزه‌ اصلی او برای پرداختن به کار تئاتر، مردم و زندگی آن‌هاست.

چیستا یثربی بعد از کارگردانی نمایش میهمان سرزمین خواب وقفه‌ای هشت ساله در کار کارگردانی تئاتر داشت. از آثار نمایشی برجسته او می‌توان به نمایش جنایت و مکافات اشاره کرد که در چند جشنواره خارجی اجرا شد و جایزه بازیگر نخست را هم کسب کرد. داستان پستچی که داستان واقعی زندگی اوست، باعث تحول صفحه مجازی یثربی و حتی آشنایی بیشتر و گسترده‌تر افراد و گروه‌های کتاب‌خوان با او شد.

یثربی حدود ۱۵ نمایش را روی صحنه کارگردانی کرده که از میان آن‌ها زنی که تابستان گذشته رسید، سرخ سوزان، بانو و مرد مرده، دخترک شب طولانی و راحیل، زندگی شاید، عاشقانه تا ۸ بشمار، برخورد نزدیک از نوع آخر، هتل عروس، چشم‌هایش می‌خندد، محاله که فکر کنید این طوری هم ممکنه بشه، آخرین پری کوچک دریایی، دو مرد و دوزن در آکواریوم و شعبده و طلسم، زنان مهتابی، مرد آفتابی و دو مرغ آخر عشق مهم ترین آنها است.

پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا همزمان با تولد ۵۱ سالگی چیستا یثربی به معرفی و تحلیل مختصر برجسته ترین کتاب ها، ترجمه ها و فیلمنامه های وی پرداخته است:

کتاب پستچی

سال‌هاست که با آمدن تکنولوژی، نامه‌های کاغذی جای خود را به نامه‌های الکترونیک داده‌اند. نامه رسان‌ها در لابه لای تاریخ گم شده‌اند و عاشق و معشوق ‌های زیادی از تبادل نامه‌های کاغذی به تبادل پیام در صفحات مجازی پناه آورده‌اند. اما هنوز هم خواندن داستان های لطیف و عاشقانه‌ای که از یک نامه کاغذی شروع شوند می‌تواند حال انسان را در این عصر دیجیتال خوب کند. رمان پستچی نوشته‌ چیستا یثربی یکی از همان داستان‌هاست. این کتاب قصه‌ عشق دختر جوانی به پستچی محل است که با همه سختی‌ها برای عشق خود می‌جنگد. این رمان کوتاه و زیبا دقایق لذت بخشی را برای خوانندگان خود می‌سازد.

داستان پستچی در ابتدا در  صفحه مجازی اینستاگرام چیستا یثربی منتشر شد. او می‌گوید قرار بود که این داستان تنها یک قسمت داشته باشد و آن هم در صفحه مجازی او باشد اما بعد یثربی متوجه شد این داستان توجه مخاطبان و قصه دوستان را به خود جلب کرده است و تصمیم گرفت که تا انتهای آن را به شکل قسمتی بنویسد. یثربی در یکی از گفت وگوهای خود می گوید: به نقل از یک سایت اقتصادی معتبر، مردم هر روز صبح به‌جای اینکه اول قیمت طلا و ارز را چک کنند، می‌رفتند در صفحه مجازی چیستا یثربی تا قسمت تازه‌ای از داستان پستچی را بخوانند.

داستان پستچی نمایی واقعی از زندگی چیستا یثربی است. او خود راوی این رمان عاشقانه است و به زبانی ساده و شاعرانه با لحنی صمیمی داستان را از زمانی که دختری ۱۴ ساله بوده است شروع می‌کند. چیستای ۱۴ ساله روزی اتفاقی در خانه را باز می‌کند تا نامه‌ای را از پستچی بگیرد و در آن لحظه عاشق پستچی محل می‌شود. بعد از نخستین دیدارش با پستچی، چیستا دیگر هوش از سرش می‌رود و به دنبال بهانه‌ای است تا پستچی را دوباره ببیند. او هر روز برای خودش نامه می‌نویسد و به آدرس خانه خودشان پست می‌کند تا یک بار دیگر پستچی بیاید زنگ خانه را بزند، از او امضا بخواهد و چیستا بتواند او را یک لحظه ببیند. اما یک روز پستچی جوان که چیستا عاشقش شده بود نمی‌آید و در خانه را پستچی پیری  می‌زند. روزها و سال‌ها می‌گذرد و چیستا پستچی جوان را فراموش نمی‌کند، او هر روز به پسر جوان، به پیک الهیش فکر می‌کند. تا اینکه روزی به شکل تصادفی اتفاقی عجیب برای چیستا می‌افتد و این شروع داستان عاشقانه اما تلخ اوست، داستانی که در دل جنگ برای دختری ۱۸ ساله‌ این رمان اتفاق می‌افتد.

چیستا یثربی در آثار خود ۲ فیلمنامه، چندین نمایشنامه و کتاب نوشته است که هیچ کدام به اندازه‌ پستچی شهرت ندارد. کتاب پستچی در ۱۲۰ صفحه به وسیله نشر قطره منتشر شده است و تا ۱۳۹۸ خورشیدی به چاپ هفدهم خود رسیده است که این نشان دهنده توجه و استقبال زیاد از این کتاب است. کتاب‌های چیستایثربی پس از انتشار پستچی معروف شدند و مخاطبان از آن‌ها استقبال کردند. کوتاه کردن موی مرده، خواب گل سرخ، از خواب تا مهتاب، شیدا و صوفی ومن آناکارنینا نیستم مشهورترین آثار این نویسنده‌اند.

در بخشی از کتاب پستچی می‌خوانیم: عاشق شدن، سخت است. عاشق ماندن، سخت تر. آدم شاید در یک لحظه عاشق شود، ولی یک عمر، طول می‌کشد که عشقش را از یاد ببرد، به خصوص عشق اول را. روی موتور نشسته بودم، نیمه شب بود. از امام زاده برمی‌گشتیم. ناگهان حسی به من گفت که بعضی چیزها را نمی‌توان به تقدیر و سرنوشت سپرد. باید به خاطرش جنگید! یک حس آنی بود. ولی یقین داشتم که با دعا و صبر، هیچ چیز خود به خود حل نمی‌شود! مادر علی، دخترخواهرش را به من ترجیح می‌داد. مادر من، حال خوبی نداشت و پدرم، هنوز موضوع را باور نکرده بود و فکر می‌کرد این ها خیال پردازی های دختر شاعرمسلکش است! اگر می‌دانست جدی است، واویلا! می‌شناختمش! گفتم:علی بیا کاری کنیم گشت ما را بگیرد! علی، ناگهان ایستاد. چی گفتی؟ گفتم:دو تا از هم کلاسی های منو، گشت با هم گرفت، بعد از پدر و مادرشون خواست که اونا رو عقد هم کنن! استاد منم میگه، وقتی عقد هم بشید، دیگه دشمنی ها یادشون می‌ره و کم کم عادت می‌کنن.

کتاب کفش های آبنباتی

برای خلق داستان با مضمون ویژه‌ای به ابزار خاصی احتیاج نداریم مگر قلم توانا که نویسنده با تکیه بر آن و تخیل خود داستان‌سرایی را آغاز کند. کتاب کفش‌های آبنباتی داستان یک مغازه‌ شکلات‌فروشی است اما این مغازه یک مغازه‌ ساده نیست. داستان به اندازه‌ دنیای آبنبات‌ها، شکلات‌ها و پاستیل‌ها رنگ و طعم‌های متفاوتی دارد که نوجوانان مجذوب آن می‌شوند. جوآن هریس نویسنده‌ توانایی است که با داستان‌های فراواقعیش از جمله شکلات شناخته می‌شود.

واقعیت تلخ این است که هر ساله، بیش از ۲۰ میلیون نامه برای مردگان فرستاده می‌شود. این اتفاق نشان‌دهنده‌ این است که زندگی با همه‌ دغدغه‌های ناچیزش ادامه دارد، غافل از آن که خیلی زود، معجزه‌ای رخ می‌دهد. از مردگان چیز زیادی باقی نمی‌ماند، جز چند صورت حساب، نام و کد پستی؛ در چمدانی که همچون تحفه‌ای در آستانه‌ در خانه‌ای قدیمی رها شده و شاید روباه‌ها پاره‌اش کرده باشند، چیزی نمی‌توان یافت. این جملات آغازین کتاب کفش‌های آبنباتی است که نشان‌دهنده‌ داستانی عجیب و غریب است. کفش‌های آبنباتی داستان مادری به نام یان کاربونی است که به همراه ۲ دخترش، رزت و آنی به شهر کوچکی مهاجرت می‌کنند. آن‌ها از قدرت جادویی برخوردار هستند، اما تصمیم می‌گیرند مدتی را بدون جادو زندگی کنند. ین به همراه رزت و آنی سعی می‌کنند، شبیه‌ بقیه‌ آدم‌ها، معمولی زندگی کنند، آن‌ها صاحب مغازه‌ شکلات‌فروشی هستند و در طبقه‌ بالا آن زندگی می‌کنند. مردم زیادی برای خرید به مغازه‌ شکلات‌فروشی می‌روند. روزی زوزی که شخصیتی متفاوت نسبت به بقیه دارد، وارد مغازه می‌شود. او از همان ابتدا با کفش‌های آبنباتی‌اش توجه بقیه را جلب می‌کند. زوزی دخترکی است که از قدرت استثنایی برخوردار است، او با هویت مردگان زندگی می‌کند و از مدارک و وسایل مردگان استفاده می‌کند. زوزی دی‌آلبا زندگی یان کاربونی، رزت و آنی را وارد چالش‌های جدید می‌کند و ‌آن‌ها درگیر اتفاق‌های جادویی می‌شوند.

مرگ، یک ببر، ۲ خرگوس، تغییر، چهار یکشنبه پیش از میلاد مسیح، ارواح مهربان، برج و جشن میلاد مسیح هشت فصل کتاب کفش های آبنباتی هستند که اتفاق‌های رمزآلود داستان را بازگو می‌کنند. کتاب کفش‌های آبنباتی را چیستا یثربی به فارسی ترجمه کرده است.

کتاب کفش‌های آبنباتی با ترجمه‌ چیستا یثربی را انتشارات پوینده منتشر کرده است. همچنین این کتاب با ترجمه‌ طاهره صدیقیان را انتشارات کتابسرای تندیس نیز چاپ کرده است که می توان کیفیت ترجمه یثربی را با همتای مترجمش اینگونه سنجید.

در بخشی از ترجمه این کتاب می خوانیم: او صاف در جایش نشس. حتی بدون کمک تخته سنگ گرانیت نیز می‌توانستم آشفتگی و اضطراب فزاینده‌اش را ببینم. رنگ از چهره‌اش پرید. صورتش عرق کرد و خشمی که ترس جایگزینش شده بود، همچون بادی پلید و بدسرشت بار دیگر طغیان نمود. او مانند خرسی خشمگین از جا برخاست، فنجانش را به میز کوبید و قطرات شکلات به همه جای میز پاشید. با صدای بلندی که در اتاق انعکاس یافت، گفت :پسر من هیچ ایرادی نداره. آلن تو کار خرید و فروش خونه‌ست. اون دقیقا مثل خودمه. من زیاد نمی‌بینمش، اما مفهومش این نیست که اون به من احترام نمی‌ذاره یا من بهش افتخار نمی‌کنم. صدایش آن قدر بلند بود که روزت گوش‌هایش را گرفت :کی چیزی غیر از این گفته؟ راکس چیزی گفته؟ اون حروم‌زاده تو این مدت جاسوسی منو می‌کرده؟ گفتم :این موضوع هیچ ربطی به راکس نداره. اگه تو از داشتن پسری مثل آلن شرمنده‌ای.

نگارش فیلمنامه دعوت 

چیستا یثربی در فیلم دعوت، هم در نوشتن فیلمنامه با حاتمی‌کیا همکاری کرده و هم انتخاب بازیگرانش را انجام داده و هم تا مرحله دورخوانی،کار بازیگردانی را انجام داده است. دعوت، فیلمی اجتماعی است که ساختاری اپیزودیک دارد و داستان چند خانواده متفاوت، با بحرانی مشابه را روایت می‌کند که هر کدام از آنها بنا به نگاه خاص خود به این بحران واکنش‌هایی از خود بروز می‌دهند. در دعوت؛ محمدرضا فروتن، مهناز افشار، کتایون ریاحی، مریلا زارعی، گوهر خیراندیش، ثریا قاسمی، رضا بابک، سیامک انصاری، فرهاد قائمیان، مجید مشیری، سارا خوئینی‌ها، سحر جعفرجوزانی، آناهیتا نعمتی، هدی ناصح، نگار فروزنده، نگین صدق‌گویا محمدرضا شریفی‌نیا به ایفای نقش پرداختند.

یثربی درباره شروع همکاری با حاتمی کیا در فیلم دعوت چنین گفته است: ماجرا با یک تلفن شروع شد. واسطه‌مان محمد حاتمی ‌بود. حاتمی‌کیا گفت که دورادور با نقدهایم آشنایی دارد و می‌خواهد به عنوان یک خانم روان‌شناس و نویسنده، مشاور فیلمنامه باشم و بگویم که از سقط چه می‌دانم. قبلش با یک گروه دانشجو و روزنامه نگار تحقیقاتی انجام داده بود. اما من دیدگاه دیگری داشتم که وقتی شنید، گفت می‌توانی قصه‌هایش را بنویسی؟ سقط جنین در سال های اخیر در فیلم های "من ترانه ۱۵ سال دارم" رسول صدرعاملی و "میم مثل مادر" رسول ملاقلی پور مطرح شده بود. در عین حال فیلم "جونو" نیز که در اسکار بسیار مورد توجه قرار گرفت، این موضوع را مورد بحث قرار داده بود. بعد از حدود ۱۵ روز، ۷ تا قصه نوشتم که خوشش آمد و گفت پس فیلمنامه را هم خودت بنویس. او از آن کارگردان‌هایی است که مدام حک و اصلاح می‌کند و موقع کارگردانی هم دیالوگ‌ها را تغییر می‌دهد. اما در نهایت قصه‌ها و فضاها، سکانس به سکانس منطبق با فیلمنامه من بود.

وی درباره علاقه به سینمای حاتمی کیا به عنوان دلیلی برای همکاری مشترک با وی افزود: حاتمی‌کیا از سینماگران مورد علاقه من است. اما ما جزو یک نسل هستیم و حاتمی‌کیا برایم یک حالت نوستالژیک دارد. شاید چون کارهای او همزمان شد با تحولات روحی و بلوغ فکری‌ام. مهاجر و از کرخه تا راین فیلم‌های مورد علاقه‌ام بود، اما آژانس شیشه‌ای نه. یعنی سینماگر اسطوره‌ای‌ام نبود. یکی از کسانی بود که بعضی از کارهایش را خیلی دوست داشتم و با بعضی‌هاش نمی‌توانستم ارتباط برقرار کنم. اتفاقا اگر می‌پرسیدید یک درصد می‌خواهی باهاش کار کنی، می‌گفتم هرگز. چون احساس می‌کردم دیدگاهمان خیلی متفاوت است و او به یک دنیای دیگر تعلق دارد؛ دنیای جنگ، دنیای بزرگ شدن و پرورش در یک خانواده مذهبی.

چیستا یثربی همچنین درباره جزییات همکاری اش با حاتمی کیا در فرآیند تولید فیلم دعوت افزود: در مورد طرح ها صحبت کردیم و پس از گفتگوهای ۴۵ روزه، اغلب این طرح ها تغییر کرد و در نهایت شروع به نگارش قصه هفت زنی کردم که قصد داشتند فرزند خود را سقط کنند.

وی درباره چگونگی شکل گیری قالب اپیزودیک فیلم گفت: این هفت زن از قشرهای مختلف اجتماع بودند و هر کدام در موقعیتی قرار داشتند که باید برای حفظ یا سقط جنین خود تصمیم می گرفتند. وقتی داستان های ۵۰ صفحه ای من تکمیل شد، حاتمی کیا عنوان کرد که هر یک از اینها باید تبدیل به فیلمنامه ای ۱۵ دقیقه ای شود تا مجموع آن در قالب یک فیلم سینمایی بگنجد.

حاتمی کیا با توجه به آشنایی یثربی با شخصیت های قصه، انتخاب بازیگران را هم بر عهده او قرار داد. یثربی درباره چگونگی انتخاب بازیگران می گوید: این مرحله سخت بود، چون فیلم، ۱۸ بازیگر اصلی و هفت هشت بازیگر فرعی زن داشت. علاوه بر آنها باید بازیگران مرد را هم انتخاب می کردم. اما مساله ای که به من کمک کرد، احاطه ام به شخصیت ها و تصویری دیدن داستان بود. در مورد نقش گوهر خیراندیش در اپیزود "سیده خانم"، زمان نگارش فیلمنامه دیالوگ ها را با صدای او می شنیدم و با توجه به سابقه همکاری قبلی حاتمی کیا و خیراندیش، با انتخاب وی موافقت شد. در "بهار" نمی توانستم به فردی جز مریلازارعی فکر کنم. با اینکه او برای بازی در فیلمی به خارج رفته بود، از حاتمی کیا خواستم صبر کند تا برگردد و نقش را به کسی نسپارند. افشار در این فیلم در نقش یک سوپراستار حاضر می شود. من نمی توانستم برای این نقش بازیگر ناشناخته یا فردی که ستاره نیست بیاورم. باید کسی این نقش را بازی می کرد که تماشاگر او را یک ستاره بداند. افشار در یک صحنه در سرمای زمستان در آب زیر صفر درجه رفت که پنج بار برداشت شد و واقعا برای او سخت بود.

یثربی همچنین درباره انتخاب آناهیتا نعمتی گفت: آقای حاتمی کیا از بازی های اخیر نعمتی کاری را ندیده بود. اما من با دیدن چهره او احساس کردم می تواند ۲ بعد منفی و مثبت را در چهره خود داشته باشد. او با این چهره می توانست به تماشاگر بباوراند که در نقش یک دکتر زنان، قادر به سقط جنین است.

وی فضای این فیلم را کاملا زنانه دانست و اظهار داشت: تمامی بازیگران مرد بیش از ۲ یا سه سکانس بازی ندارند. طولانی ترین نقش در میان مردها متعلق به فرهاد قائمیان است که پنج سکانس در فیلم حضور دارد.

فیلمنامه نویس دعوت با اشاره به پیشینه کارگردانی حاتمی کیا، گفت: باید توجه کنیم چطور حاتمی کیا که سال ها در سینمای جنگ فیلم ساخته سراغ چنین موضوعی می رود. او این فیلم را ساخته تا نشان دهد می توان راهی غیر از سقط انتخاب کرد، هر چند در فیلم، چندان فرصت ارائه راه حل ها برای حفظ فرزندان نبوده، اما حاتمی کیا تلاش کرده نشان دهد می توان راه هایی تازه یافت.

منبع: ایرنا

کلیدواژه: مریلا زارعی فرهنگسرای نیاوران محمدرضا فروتن چیستا یثربی دانشگاه الزهرا مهناز افشار فیلم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۹۹۷۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستان شغل ۵۰۰ ساله دلاکی با ۳۳ مهارت؛ مشهورترین دلاک ایرانی که بود؟

دلاکی را می‌توان در فهرست شغل‌هایی قرار داد که پیشینه چند صد ساله دارد. برخی پژوهشگران بر این باورند که دلاک‌ها از دوره صفویه که حمام‌های عمومی یکی پس از دیگری در جغرافیای آن زمان تهران ساخته شد کارشان را شروع کردند و آرام‌آرام دایره فعالیت‌شان گسترده‌تر شد و به خارج از حمام‌های عمومی رسید.

به گزارش همشهری آنلاین، نصرالله حدادی، پژوهشگر و تهران‌شناس، درباره پیشینه تاریخی دلاکی در تهران می‌گوید: «پیدایش حمام در ایران سابقه چندهزارساله دارد. ایرانیان باستان به این نتیجه رسیده بودند که پوست بدن انسان بعد از چند روز غشای مرده پیدا می‌کند و باید از بدن زدوده شود. ساخت حمام در تهران سابقه کمتری دارد و به عصر صفوی برمی‌گردد؛ کما اینکه حمام خانم یا حمام قبله در همان دوره تاریخی در تهران ساخته شده و شغل دلاکی پدید آمده است. بنابراین، می‌توانیم بگوییم دلاکی در تهران حدود ۵۰۰ سال قدمت دارد.»

دلاک‌ها از دوره صفویه تا چند دهه قبل که کسب و کارشان رونق نسبی داشت، افرادی همه‌فن‌حریف بودند که علاوه بر مشت و مال، گاهی کار شکسته‌بندی، کوتاه کردن مو، کشیدن دندان و حجامت را هم انجام می‌دادند و لابه‌لای کارشان مردم را از اخبار و وقایع روز هم آگاه می‌کردند. به عبارتی، دلاک‌ها افرادی بودند که کارشان به تخصص نیاز نداشت و با روش‌های کاملاً سنتی در این صنف فعالیت می‌کردند.

حدادی می‌گوید: «کتاب «فرهنگواره گرمابه»، نوشته علیرضا لطفی و حسین مسجدی مرجع مناسبی برای پی بردن به سابقه و فوت و فن کار دلاک‌ها در تهران قدیم است. این کتاب از دریچه نگاه سیاحان مشهور اروپایی این شغل را بررسی کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست. هانری رنه دالمانی، سیاح معروف فرانسوی، که در دوره حکومت قاجار به تهران آمده بود در بخشی از سفرنامه‌اش به این نکته اشاره کرده که اصلی‌ترین کار دلاک‌ها، کیسه‌کشی و مشت و مال بوده، اما کار‌هایی مثل حجامت، زالو انداختن، رگ‌زنی، سرتراشی و ریش‌تراشی، ختنه نوزادان پسر، مداوای شکستگی‌ها و دررفتگی‌های استخوان، دندان کشیدن و جا انداختن ناف را هم که برخی اطبا از انجام آن امتناع می‌کردند، برعهده می‌گرفتند.»

شغل دلاکی در انحصار مردان نبوده و زنان دلاک هم در حمام‌های زنانه گوش دختران را سوراخ می‌کردند. حدادی معتقد است دلاک‌ها بنا به دلایلی در فرهنگ عامه مردم افراد محترمی بودند: «آنطور که سیاحان اروپایی روایت کرده‌اند، دلاک‌های تهرانی مسئولیت‌های مهمی از جمله دلالت ازدواج هم داشته‌اند که از نگاه عموم مهم جلوه می‌کرد. آن‌ها بین خودشان زبانی رمزگذاری‌شده داشتند و دو فرد دلاک، گاهی که می‌خواستند کسی متوجه گفت‌وگوهایشان نشود، به زبان مخصوص خودشان صحبت می‌کردند. این اطلاعاتی است که سیاحان مختلف به ما می‌دهند و در کتاب فرهنگواره گرمابه به آن اشاره شده است.

جیمز موریه، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی، در بخش دیگری از همین کتاب به نقل از حاجی‌بابا، یکی از مشهورترین دلاک‌های ایرانی، روایت کرده که در ۳۳ چشمه دلاکی استاد بود که منظور همان ۳۳ عملی است که دلاک‌ها در شهر‌های مختلف انجام می‌دادند و آرام‌آرام به تهران هم رسیده بود.»

دیگر خبرها

  • «رئالیست‌ها» وارد بازار نشر شدند
  • مردان و زنان در عوامل موثر در چاق شدنشان هم متفاوت هستند!
  • داستان شغل ۵۰۰ ساله دلاکی با ۳۳ مهارت؛ مشهورترین دلاک ایرانی که بود؟
  • داستان‌های عامه ما، ریشه در واقعیت دارند/ ردّپای کهن الگوها در روایت‌های زنان/ مضامین متنوع لالایی‌ها و شعرهای زنانه
  • آموزش نویسندگی خلاق با این کتاب
  • «عالیجناب بو» اثر جدید محمدرضا یوسفی منتشر شد
  • نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران فرصت مناسبی برای آشنایی با جامعه ادبی ایران و هند است
  • کتاب «سه چهارده» رونمایی شد
  • « ایتا » کانال فروشگاه پوشاک را به علت انتشار تصویر «چهره» زنان بست
  • دیدار احمدوند و سفیر هند در آستانه نمایشگاه کتاب تهران