نظر آیتالله مهدویکنی درباره احمدینژاد و تز جبهه پایداری درباره کاندیدای اصلح
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۵۹۳۵۷
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با بیان دیدگاههای مرحوم آیتالله مهدویکنی درخصوص احمدینژاد و هاشمیرفسنجانی و مواضع وی در انتخابات سال ۹۲ پرداخت.
مهر ماه سال ۱۳۹۳ یکی از برجستهترین چهرههای علمی و سیاسی کشور درگذشت. مرحوم آیتالله محمدرضا مهدویکنی که سابقه مبارزاتی و خدماتی بسیاری از جمله ۴۵ روز نخستوزیری را در کارنامه خود داشت، در آخرین ماههای حیاتش ریاست مجلس خبرگان رهبری را بهعهده داشت و در عرصه سیاسی نیز دبیرکل جامعه روحانیت مبارز بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیتالله مهدویکنی بهعنوان یکی از رهبران سیاسی جریان اصولگرایی شناخته میشد که نقش مهمی در ساماندهی جریانها و چهرههای سیاسی جناح راست کشور داشت. برای واکاوی دیدگاههای سیاسی رئیس فقید دانشگاه امام صادق(ع) در یک دهه پایانی عمرش بهسراغ یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز رفتیم.
حجتالاسلام حسین ابراهیمی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی است که در پاسخ به سؤالات ما به بیان نظرات آیتالله مهدویکنی در برهههای حساس تاریخ سیاسی کشور در یکی دو دهه اخیر پرداخت.
بخشهای مهم گفتگوی حسین ابراهیمی را در ادامه بخوانید:
* آیتالله مهدویکنی شخصیت مستقلی داشت. مسائل جناحی در حد حقیقت برایشان مطرح بود؛ نه اینکه به جناح فکر کند بلکه به واقعیت و حقیقت میاندیشید؛ حتی اگر حقیقت در جناح مقابل ایشان باشد، لذا اصلاحطلبان نیز برای آیتالله مهدویکنی احترام قائل بودند و اظهارنظرهای ایشان را میپذیرفتند. آیتالله مهدویکنی حقیقت و دیانت خود را فدای جناحهای سیاسی نمیکرد.
* مسیر نجات انقلاب اسلامی، پیروی از ولایت فقیه است و این موضوع را اصل میدانستند. اگر اصولگرایی از فرمان رهبری تبعیت نمیکرد، ایشان آن فرد را منفی تلقی میکرد. ادعای اصولگرایی برای ایشان مهم نبود، بلکه فرد باید از رهبری تبعیت میکرد.
*آیتالله مهدویکنی در شرایط بسیار مناسبی رئیس مجلس خبرگان رهبری شد و اگر ایشان رئیس نمیشد، ممکن بود به مقام ولایت ضربههایی وارد شود. ایشان سلیم النفس، مؤمن و مجرب بود که از پیش از انقلاب اسلامی در خدمت امام خمینی(ره) بود. امام تأییدات عجیبی در رابطه با ایشان دارند، امام فرمودند که "من به آقای مهدوی ارادت داشته و دارم". جایگاه آیتالله مهدویکنی بسیار ارزشمند، متدینانه و مورد اعتماد حضرت امام بود.
امام با حکمی که به آیتالله مهدویکنی دادند، بهنوعی اداره کشور را به ایشان واگذار کردند. کمیتههای انقلاب اسلامی ادارهکننده کشور در شرایط بحرانی بودند.
* (درباره دیدگاههای آیتالله مهدوی کنی درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی): آقای مهدوی کنی در دهه پایانی عمر خویش ضمن احترام گزاردن به آقای هاشمی رفسنجانی، دیدگاههای سیاسی ایشان را قبول نداشتند. بسیاری از افراد معتقد بودند که آقای هاشمی در سالهای آخر حیاتش، هاشمی اول انقلاب نبود. آقای هاشمی بر اساس باورهایی که اطرافیان وی برای ایشان به وجود آوردند و القائاتی که برایش به وجود آوردند، آن هاشمی ابتدای انقلاب نبود.
* بنده نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی بودم. در آن دوره آقای هاشمی رئیس مجلس بود. ایشان آن زمان مواضع بسیار خوبی داشت که مورد تأیید جریان انقلابی و حضرت امام بود. در موضوع انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری انقلاب نیز واقعیت امر این است که آقای هاشمی سنگِتمام گذاشت و کاری کرد که غیر از آقای هاشمی نمیتوانست انجام دهد. آقای هاشمی واقعاً ارادتمند به رهبر انقلاب بود.
*زمانی که آیتالله خامنهای رئیسجمهور بود، بنده همراه با جمعی خدمت آقای هاشمی رفتیم. متأسفانه آن زمان جوسازیهایی علیه ایشان صورت گرفته بود. به آقای هاشمی گفتیم که نیاز است آیتالله خامنهای مورد حمایت قرار بگیرد، آقای هاشمی گفت "من اگر بدانم که نیت آقا چیست، نهتنها به نظرشان که به نیتشان هم عمل میکنم."
آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوری و پس از آن در دوره رهبری کاملاً از آیتالله خامنهای حمایت کردند؛ اما در پایان نمیدانیم چه شیاطینی کاری کردند که آقای هاشمی بر اساس تشخیصی که پیدا کرده بود باور تازهای پیدا کرد که همین هم موجب شد آیتالله مهدویکنی رئیس مجلس خبرگان رهبری بشود.
* نمایندگان مجلس خبرگان رهبری خود تشخیص دادند که وضعیت بهگونهای است که با تداوم ریاست آقای هاشمی بر مجلس خبرگان رهبری ممکن است اتفاقاتی بیفتد، لذا آیتالله مهدویکنی را بهعنوان اینکه کسی نمیتواند در آن نفوذ کند و نظرش را تغییر بدهد بهعنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری انتخاب کردند.
زمان آقای هاشمی هم البته مجلس خوب اداره شد، اما نمایندگان پیشبینی میکردند که در آینده ممکن است اتفاقاتی در حوزه سیاسی بیفتد و بدینصورت تصمیم به تغییر رئیس مجلس گرفتند. آیتالله مهدویکنی مواضع مستحکمی داشت و در جریانهای سیاسی غرق نشد که استقلال خود را از دست بدهد. همه نمایندگان هم ایشان را قبول داشتند.
* (درباره دیدگاههای آیتالله مهدوی کنی درباره احمدینژاد): آیتالله مهدویکنی از سال ۸۴ و از ابتدا نظر مثبتی نسبت به آقای احمدینژاد نداشت؛ منتهی میگفت "بین بد و بدتر، من بد را انتخاب میکنم"! از این رو ایشان به آقای احمدینژاد در سال ۸۴ نسبت به نامزدهای دیگر راضیتر بود.
اما از زمانی که آقای احمدینژاد بهصورت علنی به مخالفت با نظر رهبری پرداخت، آیت الله مهدوی کنی بهکلی دیدگاهشان تغییر پیدا کرد و این موضوع از زمانی آغاز شد که احمدینژاد، مشایی را بهعنوان معاون اول رئیس جمهور منصوب کرد و بر آن هم اصرار ورزید. آقای مهدوی در این رابطه باید موضع میگرفت و از رهبر انقلاب باید حمایت میکرد.
حمایت از رهبری این است که در بحرانها باید ایستاد و از رهبری حمایت کرد. پس از آن هم قهر آقای احمدینژاد و خانهنشینی ایشان به وجود آمد که برای آقای مهدویکنی قابل تحمل نبود که کسی در برابر رهبری بایستد.
* (درباره نظر آیتالله مهدویکنی نسبت به آقایان ولایتی، قالیباف و حدادعادل): شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در آن زمان اقدام به رأیگیری کرد. افراد احراز صلاحیتشده از سوی شورای نگهبان افراد صالحی بودند. موضوع این بود که در شرایطی قرار گرفتیم که آقایان ولایتی، حدادعادل و قالیباف ائتلافی تشکیل داده و عنوان کرده بودند در پایان که هرکس رأیش بیشتر باشد، دیگران بهنفع او کنار میروند؛ اما در موقع نیاز به آنچه گفته بودند عمل نکردند.
* در آن زمان در شورای مرکزی بحث شد که "بهدنبال کاندیدای مشروع هستیم یا مقبول؟"، کاندیدای مقبول مورد تأیید قرار گرفت. نظر آیتالله مهدویکنی نیز کاندیدای مقبول بود. ایشان میگفت "اگر ما کسی را که مورد قبول مردم نیست، کاندیدا هم کنیم، فایدهای ندارد".
از نگاه آیتالله مهدویکنی و جامعه آقای جلیلی و آن سه نفر انسانهای خوبی بودند و مشروعیت داشتند، اما باید بررسی میشد که کدامیک بیشتر مورد قبول جامعه است. اما در عمل به نقطه مدنظر نرسیدیم و آن چهار نفر متفرق شدند؛ از این رو جامعه روحانیت سکوت کرد و از کاندیدای خاصی حمایت نکرد.
* در واقع جامعه روحانیت مبارز گزینه "صالح مقبول" را انتخاب کرد؛ اما چون خود نامزدها به تفاهم نرسیدند، جامعه مصداق عینی صالح مقبول را مشخص و معرفی نکرد؛ درست هم همین بود.
* زمان در این رابطه مؤثر است؛ یعنی اینکه هر زمانی اقتضائاتی دارد. هر عالمی که از دنیا میرود، ثلمهای وارد میشود، ثلمه یعنی خلأ و رخنه در حرکت متدینین. آیتالله مهدویکنی وجود مؤثری داشت و رفتن او ثلمهای وارد کرد. وقتی که امام خمینی(ره) از دنیا رفتند، دشمنان شاد شدند، اما این خلأ با وجود آیتالله خامنهای پر شد و دشمنان ناکام ماندند.
*پس از وفات آیتالله مهدوی کنی خلئی به وجود آمد؛ اما جامعه روحانیت مبارز تلاش کرد تا این خلأ را از بین ببرد، در نتیجه سراغ آیتالله موحدیکرمانی رفتیم. ایشان ابتدا نمیپذیرفتند، اما وقتی به ایشان اصرار کردیم که باید این خلأ پر بشود، پذیرفتند.
اکنون خلئی وجود ندارد، اما جای آیتالله مهدویکنی خالی است. او وجودی با تأثیرات خودش داشت. آیتالله موحدیکرمانی نیز وجودی با تأثیرات خودش دارد، اگر هر دو بودند احسن بود. آن زمانی هم که هر دو بودند، مکمل بودند.
*اکنون نیز جامعه راه آیتالله مهدویکنی را ادامه میدهد. در زمان حیات ایشان بنا شد تا اساسنامه جامعه تغییراتی پیدا کند و اکنون آن تغییرات به تصویب رسیده است. آیتالله موحدی کرمانی راه آیتالله مهدویکنی را ادامه میدهند. بهزودی نیز مجمع عمومی جامعه روحانیت مبارز تشکیل خواهد شد که ما معتقدیم در راستای اهداف آیتالله مهدویکنی است./ تسنیم
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۵۹۳۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امکان انتقال پایتخت؛ چرا احمدینژاد موفق نشد؟
تهران کلانشهری با مشکلات فراوان است و ایده انتقال پایتخت بارها در دولتهای مختلف مطرح شده است.
به گزارش خبرآنلاین، فضاهای اطراف رودخانههای تهران رها شده است. تهران شهر زخمی شدهای است که طرحهای نجات در آن اجرا نشده و طرح جامع اول تهران متوقف شده است. اینجا بزرگراهها ساخته شده، اما بدون اینکه بدانند هدف از آن چه بوده است. زمانی هم شهرداری تهران مایل نبوده شهر طرح داشته باشد، چون میخواسته تراکم فروشی کند. بخش عمدهای از مشکلات تهران مربوط بههمین طرحهای زخمی شده و رها شده است. الان هم تهران طرح ندارد.
حسین ایمانی جاجرمی در پاسخ به این سوال که انتقال پایتخت راهگشا نیست، ادامه میدهد: غیرممکن است. شما برای این کار پول ندارید. هر جای دیگر را هم برای پایتخت شدن انتخاب کنید دوباره همین مشکلات در آن تکرار میشود.
این کارشناس در خصوص اینکه زمان آقای احمدینژاد کار انتقال پایتخت شروع شد، حتی معاونتهای سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بهاصفهان و شیراز منتقل شدند، و ادامه آن روند موفق میشد، میگوید: نه، آن اقدامات پشتوانه مطالعاتی نداشت. ضمن آنکه باید اراده سیاسی کل حاکمیت درباره انتقال پایتخت اجرا میشد. دولت بهتنهایی قادر بهاین کار نیست.