«من سربازِ بشّار نیستم» منتشر شد/ ماجرای طلبهای که به دنبال احادیث «معصومین(ع)» و نشر آن در جامعه است
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۹۰۷۸۶
خبرگزاری میزان- کتاب «من سربازِ بشّار نیستم» جدیدترین اثر مجید پورولی است که در ۱۵۲ صفحه و قطع رقعی به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار شده است. تاریخ انتشار: 07:00 - 05 آبان 1398 - کد خبر: ۵۶۲۱۳۸ به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان به نقل از روابط عمومی انتشارات شهید کاظمی ماجرای طلبهای که سخت دنبال روایات و احادیث معصومین و نشر این روایات در میان جامعه است و برای اخذ مدرک دکتری ادبیات عرب به لبنان سفر میکند و در بازگشت، تقدیر و زمانه او را به سوریه می برد و در مقابل ۱۲ دختر گمشده سنّی قرار میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
برای مشاهده معرفی کتاب «سلوک شقایق» اینجا کلیک کنید.
عنوان کتاب را از تهمت بزرگی که در فضای مجازی به رزمندگان ایران که در خاک سوریه در حال جنگ بودند، انتخاب شده. برخی معاندان و جاهلان این رزمندگانِ دلیر و جان بر کف را به غلط «سربازان بشّار اسد» معرفی میکردند و سعی داشتند جوری القاء کنند که اینها برای «خاک سوریه» و برای «ارتش بشّار اسد» میجنگند؛ در حالی که اگر کسی اندکی بصیرت داشته باشد، درمییابد که حضور در سوریه در حقیقت «دفاع از حریمِ جمهوری اسلامی» است. در این سالها مرزهای سیاسی تعریف قدیم خود را از دست دادهاند و یک رزمنده ایرانی میتواند شجاعانه در خاک سوریه لباس رزم بر تن کند و در صف اوّل بجنگد؛ در عین حال هنوز سرباز گوش به فرمان رهبری و جان فدای پرچم جمهوری اسلامی باشد. عنوان کتاب در اصل فریاد رزمندگان ایرانی در سوریه است که میگویند: «من سرباز بشّار نیستم»
خط اصلی داستان، ماجرای یک طلبه سنّتی اصفهانی است که سخت دنبال روایات و احادیث معصومین و نشر این روایات در میان جامعه است. او برای اخذ مدرک دکتری ادبیات عرب به لبنان سفر میکند و در بازگشت تقدیر و زمانه او را به سوریه می برد و در مقابل یک سرباز داعشی و ۱۲ دختر سنّی قرار میدهد. این طلبه همسری دارد که سخت به او وابسته است. نیمی از داستان نامههایِ عاشقانه این زوج است. در داستان چند شخصیت فرعی دیگر نیز داریم که در پیشبُرد داستان نقش دارند. نظیر دایی صابر، احمدعدنان، جاسم و مصطفی. دایی صابر یک فرمانده جنگی و رزمنده دلیر ایرانی است که در خاک سوریه عاشقانه لباس رزم بر تن کرده و مدافع عظمت و شوکتِ جمهوری اسلامی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
همهمه افتاد توی دخترها. همه به هم نگاه کردند. خانم مدیر نگران نگاهم کرد. معلوم بود حسابی غافلگیر شده و شاید ترسیده. همانجور که به دخترها نگاه میکردم، ادامه دادم «من آمدهام بگویم که اسماعیل شهید مدافع حرم نبود، امّا با تمام وجودش، تویِ تمام دقایقِ زندگیاش، مدافعِ حریم بود، و من تمامِ افتخارم همین است که همسرِ یک مدافع حریم هستم! مدافع حریم امامت! و دلم میخواهد خودم هم یک روزی بتوانم سربازِ مدافع حریم باشم»، از میان صف اوّل دختری دستش را بُرد بالا.
نگاهش کردم. دختر ایستاد و گفت: «ببخشید خانم! سربازِ مدافع حرم چه فرقی با سرباز مدافع حریم دارد؟!» گفتم «حرم مقدّس و عزیز است. امّا تنها محدود به یک نقطه از کره زمین است. جایی به وسعتِ یک قبر. امّا حریمِ امامِ معصوم، تمام کره زمین و تمامِ دنیا را فرا گرفته است. وسعتِ تمام دریاها، تمامِ اقیانوسها و تمامِ خاکهای دنیا حریمِ امامِ معصوم است. شما دخترها هم میتوانید سرباز مدافع حریمِ امامت باشید. برای سربازِ حریم بودن نیازی نیست که حتماً مرد باشید، یا اسلحه و توپ و تانک داشته باشید! برای آنکه سرباز مدافع حریم باشید، فقط باید درباره دینتان و اعتقاداتتان مطالعه کنید و امامتان را، مخصوصاً امام زمانتان را، خوب بشناسید». کتاب «من سربازِ بشّار نیستم» جدیدترین اثر مجید پورولی است که در ۱۵۲ صفحه و قطع رقعی به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار شده است.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: انتشارات شهید کاظمی طلبه سوریه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۹۰۷۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بازشدن «پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» در بازار نشر
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب داستانی «پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» نوشته پیام ابراهیمی بهتازگی با تصویرگری مهناز سلیماننژاد توسط انتشارات فاطمی برای کودکان منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابهای طوطی» (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) است.
اینناشر پیشتر دو داستان پلیسی «دایناسور در مرغدانی» و «خانه سنگی» را هم از مجموعه «گورکن و راسو» منتشر کرده است.
کتاب پیشرو دربرگیرنده یکداستان پلیسی برای کودکان است که شخصیت اصلیاش یکجغد کارآگاه است. او از کودکی علاقه زیادی به سرنخها داشته و با دنبالکردنشان، به پاسخهای دلگرمکننده میرسیده است. همیشه هم دوست داشته همه جزییات را یادداشت کند. چون توجه به جزییات مهمترین ویژگی یککارآگاه است.
از دیگر شخصیتهای داستان «پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» میتوان به «مقتول (ملقب به سون سوناریان)» اشاره کرد که یکخفاش نوجوان سربههوا و بازیگوش است. او هیچوقت نتوانست کارآگاه شود و از آنجا که نتوانست، تبدیل به مقتول شد. خانم همسایه که یککلاغ پیر و تنهاست هم در کنار جناب معلم که یکخفاش دیگر است، ازدیگر شخصیتهای اینداستان هستند. اما اینقصه یک «قاتل» هم دارد که ملقب به سونسَن سانسوناریان است و او هم یکخفاش است و نام سخت و پیچیدهاش باعث میشود حرفزدن از او سخت و پیگیری پروندهاش هم سختتر باشد.
کارآگاه قصه در حال روایت گذشته خود و پروندهای است که وقتی جوان بوده، باعث تغییر مسیر زندگیاش شده است؛ پرونده قتل مرموز یکخفاش جوان. او میگوید بهنظر میآمد پای یک قاتل زنجیرهای در میان باشد. در اینصورت جان هزاران خفاش در خطر بود اما سرنخها با هم جور در نمیآمدند. کارآگاه میگوید هرطور که بوده باید معمای پرونده را حل میکرد چون در غیراینصورت حیثیت خانوادگیاش به باد میرفت و لکه ننگی بر پیشانی شغل آباواجدادیاش باقی میماند...
«پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» در ۱۳ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
از خانه کلاغ که بیرون آمدم، دفترچهام را بیرون آوردم و یادداشتهایی را که نوشته بودم، مرور کردم. باید چندمتهم دیگر هم پیدا میکردم. ذهنم عجیب درگیر آن سرنخ بزرگ شد. همان سرنخ بزرگی که امواج صوتیِ زیرش به گوش خانم و آقای سوناریان میرسید. همان سرنخ بزرگی که احتمالا سون قرار بود خوراکیها را با او بخورد. سرنخ بزرگی که میتوانست من را به سون برساند.
تصمیم گرفتم در غارهای اطراف گشتی بزنم. چندغار را گشتم تا اینکه بالاخره توی یکی از غارها به سرنخ جدیدی رسیدم: بقایای آتشی که روی سقف به پا شده بود؛ چند سیخ آویزان و تهمانده غذاهایی که اینجا و آنجا روی زمین ریخته بود. میشد حدس زد در آناطراف خبرهایی بوده. و بعد در کنار همه آنها یک تصویر، یک عکس دونفره: دوخفاش در کنار هم. لبهای خفاش جوان سرخ بود. آیا او واقعا یک خفاش بود یا یکخونآشام؟ آیا رد خون متعلق به سون بود؟ آیا آنعکس لحظاتی پیش از مرگ سون گرفته شده بود؟ یا حتی بعد از مرگ او؟ چشمهای نیمهباز سون هر احتمالی را ممکن میساخت. پرونده داشت پیچیده میشد.
اینکتاب با ۸۰ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 6086247 صادق وفایی