وقایع تاریخی دوره پیامبر(ص) و زندگینامه ائمه اطهار(ع) را بازآفرینی کنیم
تاریخ انتشار: ۶ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۹۸۷۶۲
مجید قیصری، نویسنده و مدرس ادبیات داستانی در گفتوگو با ایکنا از قم، گفت: آثار هنرمندان در هر شاخهای که فعالیت داشتهباشند، نسبتی با متون مقدس دارد، به گونهای که یک هنرمند باید در خلق اثر هنری خود، اندیشه دینی را به همراه داشته باشد حتی در غرب، هنرمندانی که دیندار نیستند نیز در خلق آثار هنری، با متون مقدس نسبتهایی را برقرار میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: اگر در متنی، بینا متنیت«متن پنهان» وجود نداشته باشد، ماندگار نیست، در 40 سال اخیر بسیاری از هنرمندان در حوزه داستان نویسی و فیلمسازی و.. تلاش کردند تا صرفا مضامین دینی بر آثار تحمیل شود که متاسفانه موفقیت آمیز نیست برای مثال در حوزه ادبیات و داستان نویسی، به بازنویسی تاریخی و زندگینامه ائمه اطهار(ع) اکتفا کردهایم.
این منتقد ادبی بیان کرد: اگر بخواهیم در خصوص پیامبر گرامی اسلام(ص) صرفا به 63 سال زندگی ایشان در همان زمان بسنده کنیم و گفتمان تازهای را ایجاد نکنیم، تا چندین سال دیگر عملا خلق اثری فاخر از پیامبر(ص) وجود ندارد و لذا باید به بازآفرینی وقایع تاریخی و زندگینامه ائمه اطهار(ع) بپردازیم.
وی با تاکید بر لزوم ایجاد ارتباط هنری و حرفهای نویسنده با متن مقدس، گفت: هنرمند برای خلق یک داستان نباید ایدههای دینی آن را سراسر داستان بیان کند بلکه متن داستان باید به گونهای طراحی شود که خواننده در پایان، مضامین دینی موجود در متن را درک و کشف کند و برای خلق چنین اثری لازم است نویسنده ابتدا شیفته و عاشق داستان و در مرحله دوم قرآنپژوه باشد.
آسانترین شیوه در داستاننویسی
قیصری اظهار کرد: داستانهای تعلیمی و حکمت آموز تاثیر لحظهای خود را میگذارند اما ماندگار نیستند، شرط ماندگاری یک اثری هنری، وجود بینامتنیت «داستان پنهان» است و یک نمونه از بینامتنیت پیوند با متون مقدس است؛ بهترین و آسانترین شیوه در داستاننویسی پرداختن به مصداقهای بارز و شاخص در قصصالانبیا و تمثیلهای قرآنی است زیرا این مصادیق با نویسندگان و مخاطبان ارتباط نزدیکی برقرار میکند.
نویسنده رمان « سه کاهن» یادآور شد: متاسفانه بسیاری از نویسندگان عادت به خلق آثار هنری مشابه کلید اسرار دارند، یعنی بدون پرداختن به مصادیق قصههای انبیای الهی و تمثیلهای زیبا در قرآن کریم، سعی در بهرهمندی از مفاهیم انتزاعی دارند که غالبا تاثیرگذاری لحظهای و محدود به زمان خاص دارد و ماندگار نیست.
فرم، مهمتر از محتوا
وی با اشاره به اینکه ما در رصدکردن ادبیات غرب نیز موفق نبودهایم، گفت: فرم روایت قصه در داستان نویسی مهمتر از مضامین آن است یعنی داستان، روایتکننده مصامین دینی باشد نه اینکه صراحتا موضوع دینی را بیان کند زیرا قصه باید خواننده را به کشف و شهود وادار کند.
این داستان نویس ادامه داد: روایتهای متون مقدس بسیار گسترده و عمیق است و هیچ نویسندهای اعم از دیندار و غیر دیندار نمیتوانند آن را نادیده بگیرند؛ در یک داستان، شخصیت اصلی مانند قلب و مضمون به مثابه مغز داستان عمل میکنند و اگر نویسندهای مغز داستان را همان ابتدا افشا کند، بنابراین اثر هنری او دچار تکرار شده و برای مخاطب کسالتآور است و غالبا در داستانها و فیلمهای موفق خارجی نیز مخاطب در نزدیک به انتهای داستان میتواند مضمون اصلی را کشف کند.
ضعف عمده نویسندگان
نویسنده داستان بلند « ور سفید» با اشاره به اینکه ضعف عمده داستاننویسان کمبود مطالعه آثار ادبی است، گفت: عمده داستاننویسان ایرانی از کمبود مطالعه آثار ادبی رنج میبرند، در شرایطی که آنان برای گسترده ساختن نگاه خود نسبت به مفاهیم و روایات دینی باید به مطالعه هدفمند آثار نویسندگان بزرگ خارجی بپردازند؛ برای مثال نویسندگان خارجی در تصویر وجوه مختلف حضرت عیسی(ع) از کهنالگوها و تکنیکهای متعددی استفاده کردهاند که ما مشابه آنها را در مورد پیامبر اسلام(ص) ندیدهایم.
وی بیان کرد: تجربه 40 سال عرصه هنری ایران نشان دادهاست که انسانهای صرفا باورمند و معتقد به مضامین دینی در خلق آثار هنری موفق عمل نکردهاند زیرا در تکنیک هنری به شدت ضعیف بودند بنابراین برای ماندگاری یک اثر دینی هنرمند باید 90 درصد تکنیک هنری و فقط 10 درصد باور داشته باشد.
مدرس ادبیات داستانی گفت: هیچ هنرمندی در جبهه شر ساکن نیست، همانگونه که در آثار بزرگ و فاخر دنیا نیز مشاهده میکنیم، هنرمندان در آثار هنری خود در تقابل بین خیر و شر، در جبهه خیر ساکن و در حال حرکت بودهاند؛ برای مثال در آثاری مانند « مرد عنکبوتی» و « سوپرمن» نیز نویسنده به دنبال ترسیم شخصیتی خیرخواه است.
انتهای پیاممنبع: ایکنا
کلیدواژه: قرآن ایکنا قم قیصری دراماتورژی مدرسه هنر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۹۸۷۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نویسندهای که برای مخاطب دام پهن نمیکند
خون میچکید...خشم میخروشید و زمین میلرزید.
زنجیرها بریده و دشنهها در دست، خون زیر پوست شهر دویده بود.
سرها میغلتید.
از گیوتینها خون میچکید...
کوچههای پاریس در آن روزها قهرمانان زیادی را دید اما چارلز دیکنز قهرمانی را میبیند که شاید به چشم کوچههای پاریس هم نیامده باشد، قهرمانی که در تاریکی میایستد تا دیده نشود. چارلز دیکنز، داستان از خود گذشتن را روایت میکند. داستان پیدا نشدن و در کرانه ماندن.
«داستان دو شهر»، پیدایی است که میکوشد پنهان بماند؛ شاهکاری است که میخواهد معمولی باشد. شاید به همین دلیل بیرنگ و لعاب نشان داده میشود و بیشتر از آنکه جذاب به نظر برسد، ماندگار است. چارلز دیکنز با توصیف فخر نمیفروشد؛ مشتش را میفشارد تا قدرت توصیفش سرازیر نشود و این خودنگهداری آگاهانه، توصیفاتی خیرهکننده را پدید میآورد؛ مانند توصیف آتش گرفتن یک خانه که زندهتر و شفافتر از هر تصویری است.
توصیفات دیکنز بریده از داستان نیست و متناسب حالوهوای سکانس است؛ طلوع خورشید در آرزوهای بزرگ و داستان دوشهر فرق میکند، چون محتوای این دو داستان متفاوت است.چارلز دیکنز با توصیف دنیای پیرامون شخصیتها، به اعماق وجود آنها راه پیدا میکند؛ نویسنده برای مخاطب دامی پهن نمیکند. دیکنز تعلیق نمیسازد، بلکه داستان را از نقطهای آغاز میکند که تعلیق متولد میشود بیآنکه مخاطب دست نویسنده را در ایجاد تعلیق ببیند. نویسنده داستان را از اوج یک موج آغاز میکند.چینش موقعیتها بهگونهای نیست که از نقطهای شروع شود و به نقطهای دیگر ختم شود، بلکه خطوطی دوار است که از نقطهای آغاز میشود و به همان نقطه برمیگردد؛ بازگشتی که همراه با تکامل درونی شخصیتهاست.مخاطب در ابتدای داستان، خودش را در جزیرههایی دورافتاده از هم میبیند، ولی بهتدریج میفهمد که این جزیرهها پیکرهای واحدند که یک زلزله آنها را از هم دور ساخته و این زلزله همان نقطه اصلی و همان موج است. چگالی بالای نقطه مرکزی، قوامبخش تمام داستان است و مخاطب تا پایان داستان، دامنههای موج اولیه را لمس میکند. فرجام غافلگیرکننده داستان، فرمزده نیست؛ بلکه اوج گرفتن محتواست که مخاطب را در پایان غافلگیر میکند.فرم در نگاه دیکنز، تنها آیینهای برای نشان دادن محتواست و فنای فرم در محتوا، فرجامی ماندگار را در تاریخ ادبیات رقم میزند. فرجامی که به سینما هم میرسد و الهامبخش کریستوفر نولان، برای فرجام بتمن میشود.
تلاش دیکنز برای معمولی نگهداشتن حالوهوای داستان، قهرمان را دستیافتنی میکند؛ نویسنده جایگاه قهرمان را با تکنیکهایی مصنوعی تنزل نمیدهد تا مخاطب آن را باور کند. دست نویسنده در شکلگیری قهرمان پیدا نیست. انگار نویسنده فقط گردابی فراهم میکند و به پاخاستن شخصیتها از این گرداب، انتخاب خودشان است.گویی شخصیتها راه خودشان را میروند و خود فرجامشان را انتخاب میکنند.احساس استقلال شخصیتها از نویسنده، مخاطب را به آنها نزدیک میکند، آنقدر نزدیک که داستان دوشهر را تنها داستان پاریس و لندن نمیداند؛ هر کجا که رخوتی آرامشنما باشد، لندنی را هم میبیند. هر کجا که تلاطمی درونی باشد پاریسی را هم پیدا میکند و هر کجا که وجدانی باشد، گردابی را هم حس میکند.
از زندان معاف شد!
چارلز دیکنز با نام کامل چارلز جان هافِم دیکنز، در۷فوریه۱۸۱۲ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او کارمند یکی از ادارات سازمان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بود. اوهمیشه تلاش میکرد که خانوادهشان را بهعنوان خانوادهای مرفه و ثروتمند به دیگران بشناساند و در این راه حتی دست به فریب و نیرنگ با گرفتن وام و قرض میزد. به دلیل همین نیرنگها و بدهیها بود که پدر چارلز دیکنز مدتی را هم در زندان گذراند.در آن زمان اگر کسی بهدلیل بدهی راهی زندان میشد، تمام اعضای خانوادهاش را نیز با او به زندان میفرستادند. این قانون شامل حال خانواده دیکنز نیز شد و تنها چارلز دیکنز که در آن زمان ۱۲سال داشت، از زندان رفتن معاف شد. این اتفاق بار زیادی را روی دوش چارلز دیکنز جوان گذاشت. حالا او باید تمام بدهیهای پدر و مخارج خودش را تأمین میکرد. به همین دلیل به کارخانه واکسسازی رفت و تا آزادی پدر، در آنجا مشغول به کار شد. او پس از آزادی پدر مجددا توانست به مدرسه برگردد و تحصیل را ادامه دهد.