Web Analytics Made Easy - Statcounter

«زمان، مصرف و زندگی روزمره»

نویسندگان: فرانک ترنتمان و الیزابت شاو

مترجم: علیرضا مرادی

ناشر:  علمی و فرهنگی، چاپ اول 1397

458 صفحه، 26000 تومان

 

****

 

در داستان‌های ملل کهن، زمان عنصر مهم و حیاتی بود. گویِ زمانِ جادوگرانِ توانمند آماده بودند تا در ازای پرداخت سکه‌ی طلا سرنوشت یک انسان کنجکاو را در یک چشم برهم زدن به او نشان بدهند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به مرور اما مسأله زمان پیچیده‌تر شد و به جای پرداخت پول برای باخبرشدن از آینده، ماشین زمان به تخیل انسان راه پیدا کرد. انسانی که نمی‌توانست مسأله زمان را به درستی دریابد، از وسایل مختلفی کمک گرفت تا فشار سنگین زمان را از دوش خود بردارد و فراتر از زمان سفر کند. علم توانست تخیلِ تسخیر زمان را عینیت ببخشد و در سفر به سیارات دیگر، بُعد زمان را برای خود تغییر بدهد. با اینهمه بخش مهمی از دغدغه‌ی انسان، یعنی گذر زمان در زندگی روزمره‌اش هم‌چنان مسأله او باقی مانده است. اگرچه فرایندِ زمان و چیستی و چگونگی آن به کمک علم و فلسفه تا حدودی شناخته شده است اما روال عادی و معمولی زندگی هنوز با این موضوع دست و پنجه نرم می‌کند. 

همه‌ی ما دوستانی داریم که زمان در حضور آن‌ها احساس نمی‌شود. اغلب علت این مسأله برایمان حل نشده باقی می‌ماند و دلیل واضحی برای آن پیدا نمی‌کنیم. تصور کنید که روزِ تعطیل است و شما کلافه‌اید. دقیقه‌ها برایتان قابل لمس می‌شوند. دلتان می‌خواهد این روزِ خسته‌کننده هرچه زودتر تمام بشود و روز دیگر آغاز شود. اما آنچه تمام می‌شود صبر و حوصله‌تان است. در این روزهای کِش‌آمده و طولانی‌مدت، در نهایت تصمیم می‌گیرید تلفن را بردارید و با دوستی که در ابتدا گفته شد قرار ملاقات بگذارید. یا ممکن است تصمیم بگیرید سینما بروید یا خرید کنید. گزینه‌های دیگر را نیز ممکن است امتحان کنید. مثلا شاید خودتان را با باغبانی مشغول کنید؛ به مجلات و گالری‌ها سر بزنید و مُد روز را دنبال کنید؛ شاید هم هوس کنید که به یک مغازه عتیقه‌فروشی بروید و یک ظرفِ رنگ‌ورو رفته‌ و ترک‌خورده‌ای را برای دکور منزلتان تهیه کنید. بعضی‌ها هم قبل از روز تعطیل برنامه‌ی طبخ یک غذای سنتی یا خاص را تهیه می‌کنند و روزشان را با آداب و رسوم خاص قابل تحمل می‌کنند. اگر در یک روستا یا شهری زندگی می‌کنید که رودخانه یا دریاچه داشته باشد شاید یکی از این روزهای کسل‌کننده را برای قایق‌سواری انتخاب کنید. همه‌ی این انتخاب‌ها در نهایت به معنایِ میل تصاحب زمان در چرخه‌ی مصرف‌اند. ما در مواجهه با پدیده‌ی زمان به مصرف‌گرایی روی می‌آوریم. مصرفِ موسیقی، هنر، ابزار و اشیاء و کردارهایی که زمان را به تصرف‌مان دربیاورد. 

این کتاب که مجموعه‌ای از چیدمانِ زندگی روزمره در مقابل زمان را بررسی می‌کند، شما را با واقعیتِ چیستیِ کردارها و رفتارهایتان آشنا می‌کند. نویسندگان این مجموعه با نگاهی متفاوت به مسأله زمان در زندگی روزمره، پیرنگی از روانشناسی‌اجتماعی و فلسفه‌ی زمان با طرحی بدیع و نو درانداخته‌اند. آنها بدون استفاده از زبان تخصصیِ علم نجوم و فیزیک، بلکه با مثال‌هایی روشن از زندگیِ روزمره و وقایع آن، به دنیای مردم‌شناسی پانهاده‌اند و اغراق نیست اگر بگویم تلفیق خوبی هم از کار درآمده است. توجه آنها بر مسأله تولید و بازتولید و مصرف خلاقانه، با به چالش کشیدنِ شکلی از زمانِ منظم سنتی تا مدرنیته‌ی آشفته در رویکردهای پیشین مطالعات درباره‌ی زمان، به ریتم‌های چرخشی در دنیای تجاری مدرن و زمانِ طبیعی پرداخته اند. عادت‌واره‌ها و امورِ معمولی زندگی روزمره، نشانه‌های مهمی هستند که این کتاب سعی دارد با توصیف کردار مصرفی، تأثیر عمیق زمان را بر زندگیِ انسان امروز نشان بدهد.

شما با کتابی فربه روبرو هستید که مشتمل بر چهارده فصل است. این فصول در مجموع و به‌طور کلی به توصیف دقیق و معنادار کردار روزمره، حیات اجتماعی، ریتم و نظم، اختلال در نظم زندگی، سفرها و امر عادی تحرک، ساختن عادت‌ها و ویران کردن آنها، تقویم‌ها و ساعت‌ها و تجارت گل در امریکا، مُد و هوس و ابداع و تفاوت آنها،امور معمولی و عادت و اراده، خرید زمان، ریتم فصلی در چرخه‌ی زندگی مردمانِ کشور ژاپن، زمان‌های خاص و معمولی چای خوردن در ترکیه، قایق‌رانی و ساخت زمان و روابط دوجانبه‌ی اشیاء و مشروعیت بخشی به آنها و در آخر آگاهی و ملالت و ارزش می‌پردازد. 

نویسندگان با ارجاع به فیلسوفانی مانند آدورنو و جامعه‌شناسانی مانند وبر، هر کدام از بخش‌ها و فصل‌های کتاب را بصورت یک اثر مستقل درآورده‌اند. مطالعه‌ی کتاب بخصوص دو فصل اول آن برای خوانندگانی که عادت به مطالعه‌ی متون تخصصی ندارند کمی دشوار خواهد بود. اما با مطالعه‌ی بخش‌های بعدیِ کتاب، مفاهیم به مرور قابل فهم می‌شوند و تصور می‌کنم یک خواننده‌ی متون غیرتخصصی در حوزه‌ی مردم‌شناسی و فلسفه در انتهای کتاب میزان قابل توجهی اطلاعات بدست بیاورد. 

بخش پایانی کتاب از نظر من جذابترین بخش بود. در فصل چهاردهم به نقل از نویسنده بخشی در "چهارچوب‌بندی اخلاقی امر معمولی" است. در این بخش علاوه بر بازگشت به کردار به مثابه کالا و سرگرمی‌های عامه‌پسند، به مدیتیشن بودایی و غربی و تای‌چی اشاره می‌شود و فلسفه‌ی تکرار در این هنرها را به عنوان کرداری در برابر زمان معرفی می‌کند. توضیحات نویسنده در این زمینه شما را با فلسفه‌ی این دو آشنا خواهد کرد. همان‌طور که من از مطالعه این بخش لذت بردم تصور می‌کنم شما هم در پایان کتاب و در این بخش پایانی، پاداش خواندن یک کتاب پرحجم را خواهید گرفت.

همراه با نکات خوبی که از این کتاب آموختم نکته‌ی جالب توجهی که هنگام مطالعه کتاب با آن برخورد کردم شباهت مثال‌ها و رویکردهای نویسندگان به مسأله‌ی زمان، با کتابِ درجستجوی زمانِ از دست رفته، اثر مارسل پروست بود. از آنجایی که مشغول مطالعه‌ی این اثر بی‌نظیر هستم، هم‌زمانی این دو کتاب باعث شد فهم بهتری نسبت به طرح داستانی‌اش پیدا کنم. اگر این کتاب را مطالعه کرده‌اید یا قصد مطالعه‌ی آن را دارید توصیه می‌کنم در صورت امکان این کتاب را نیز بخوانید. نگاه فلسفی هر دو کتاب به مسأله زمان در زندگی روزمره برایتان جالب خواهد بود.

این کتاب به خواننده نشان می‌دهد که آنچه ما از زمان می‌دانیم با زندگی واقعی ما در دایره‌ی زمان تفاوت بنیادین دارد. مصرف‌گرایی توانسته است ابعاد جدیدتری از این مفهوم را بیان کند. اما مصرف‌گرایی چطور می‌تواند بر مفهوم زمان تأثیر بگذارد؟ آیا می‌توان گویِ زمان را با سکه‌های طلا خرید و آن را به چنگ آورد؟

کتاب در اینباره با شما سخن خواهد گفت.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۶۲۱۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنایت در غزه نتیجه جاهلیت مدرن است

آیت الله جوادی آملی در پیامی به کنفرانس سالانه ICAIR مشکل اصلی بشر را خودفراموشی دانسته و جنایت غزه را نیر ثمره جاهلیت مدرن ارزیابی کرد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیت الله جوادی آملی در پیامی به کنفرانس سالانه ICAIR که در تورنتو کانادا برگزار شد، جامعه جهانی را از حرکت در مسیر جاهلیت مدرن بر حذر داشت.

این مفسر قرآن کریم تصریح کرد: جامعه کنونی در عین حال که دانشوران و بزرگانی داشته و دارد، ممکن است – معاذالله - به سمتی حرکت کند که جاهلیت عصر گذشته به آن مبتلا بود. در جاهلیت دو غده بدخیم بود که بشر را به ستوه آورده بود: یکی اینکه نسبت به گذشته در حیرت و تیرگی به سر می‌بردند و دیگری اینکه نسبت به آینده در تاریکی مطلق به سر می‌بردند.

صاحب تفسیر تسنیم، مشکل اساسی بشر را خودفراموشی بیان کرده و خاطرنشان کرد: بشر خودش را گم کرده است چون از مبدأ خود غفلت کرده، آینده خودش را در نظر ندارد و گرفتار جاهلیت شده است، این جاهلیت هم باعث بیراهه رفتن خود آدم است هم باعث بستن راه دیگران. بنابراین الآن اگر جهان غرب به این بیندیشد که انسان هرگز نمی‌میرد و نابود نمی‌شود آینده اش شفاف و روشن خواهد بود. اگر به این بیندیشد که انسان خودساخته نیست گیاه خودرو نیست، از تیرگی به در می‌آید بین دو نور حرکت می‌کند. وقتی بین دو نور حرکت کرد، نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بندد، لذا ذات اقدس الهی فرمود که اولین کار این است که خودشان را فراموش نکنند.

نفرانس بین‌المللی «خدا در دنیای مدرن» در تاریخ 20 و 21 آوریل به همت مرکز بین‌المللی تحقیقات پیشرفته اسلامی و با همکاری مرکز جامعه جعفری در تورنتو کانادا برگزار شد. این کنفرانس هر سال با حضور گروه متنوعی از دانشمندان، الهی‌دانان و متفکران به منظور بررسی نقش در حال تکامل ایمان در قرن 21 برگزار می‌شود.

خوشدلی صاحب‌منصبان گذشته به کدخدای خود، عامل گستاخی صهیون شد

مشروح پیام آیت الله جوادی آملی به این کنفرانس بین‌المللی به این شرح است:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین و فاطمة الزّهراء سلام الله علیها و علیهم أجمعین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».

مقدم علما، دانشوران، دانشمندان، خبرگان و نخبگان محفل را گرامی میداریم و از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت علمی بر وزن این نشست و کنگره و همایش افزوده و میافزایند حقشناسی میکنیم. از همه بزرگوارانی که در برگزاری چنین محفل عظیم علمی سعی بلیغ داشتند، سپاسگزاریم. امیدواریم جامعه اسلامی و انسانی از این گونه محافل بهره علمی و عملی ببرند و دنیا را از جهل علمی و جهالت عملی برهانند!.

جامعه کنونی در عین حال که دانشوران و بزرگانی داشته و دارد، ممکن است – معاذالله - به سمتی حرکت کند که جاهلیت عصر گذشته به آن مبتلا بود. در جاهلیت دو غده بدخیم بود که بشر را به ستوه آورده بود: یکی اینکه نسبت به گذشته در حیرت و تیرگی به سر میبردند و دیگری اینکه نسبت به آینده در تاریکی مطلق به سر میبردند. نه میدانستند گذشته آنها از کجا شروع شده است، مبدأ هستی کیست و چیست؟ عالم چگونه ایجاد شده، بر چه محوری میگردد؟ این نسبت به گذشته که برای آنها تیره بود و نسبت به آینده تاریک مطلق بود، زیرا فکر میکردند که با مرگ نابود میشوند و از بین میروند و در عدم هیچ خبری از این و آن نیست. بین دو نبش تیرگی و تاریکی مطلق زندگی میکردند. این میشد جاهلیت کهن. جاهلیت نو هم خدای ناکرده ممکن است کمکم به این سمت حرکت کند که نسبت به گذشته در تیرگی به سر ببرد که نداند گذشته چه بود و در این تحیر و تیرگی بماند و نسبت به آینده هم – معاذالله - خود را معدوم بپندارد که نیست میشود و از بین میرود.

اسلام به آن معنای جامع که همه ادیان الهی به اسلام دعوت کردند: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ﴾[1] و به معنای آنچه که رهآورد حضرت ختمی نبوت است که اسلام به معنی خاص است، این دو نمونه الهی آمدند، هم گذشته تیره و مبهم را شفاف و روشن کردند - که هیچ ابهامی در گذشته جهان نیست و هیچ ابهامی در گذشته انسانیت نیست، هیچ ابهامی در گذشته جوامع بشری نیست و مانند آن - هم نسبت به آینده شفاف کردند - که هیچ تاریکی نیست، ظلمت نیست، عدم نیست، بشر با مرگ نابود نمیشود، چه اینکه جهان خودساخته نیست - این جهل نسبت به گذشت و یأس نسبت به آینده را برداشت؛ لذا جاهلیت را به صورت یک تمدن عمیق اسلامی درآورد که از حجاز شروع شد و شرق و غرب را گرفت؛ البته همه انبیاء با همین دو عنصر اصلی آمدند که گذشته تیره و مبهم را شفاف کنند و آینده تاریک را روشن کنند که هیچ تاریکی در آینده نیست. مسئله برزخ و قیامت حق است و روشن است و انسان به اذن خدا بعد از مرگ، نابود نمیشود و یک حیات دیگری دارد و از اینجا به حیات جامع و برتر منتقل میشود. هم ابهام را و تحیر را و تیرگی را نسبت به آغاز این عالم برداشتهاند، هم تاریکی را و ظلمت را نسبت به آینده برداشتند. انسانی که بین دو نبش روشن زندگی میکند، نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد. نه جریان غزه و امثال غزه پیش میآید، نه تحریمهای ظالمانه پیش میآید، نه تجاوزهای ظالمانه صورت میپذیرد.

آیت‌الله جوادی آملی: "وعده صادق" طلیعه فتح است

قرآن کریم فرمود: خدا شما را زنده میکند؛ یعنی این حیاتی که برخیها دارند و در حد گیاه و یا حد حیوانی است، این را به حیات انسانی تبدیل میکند. انسان کسی است که مظهر ذات اقدس الهی است هرگز هویت خود را حراج نمیکند، هویت و ماهیت خود را تاراج نمیکند. به دست جهل علمی و جهالت عملی نمیسپارد. انسانی که آن قدر توانمند است که زمان و زمین را در نوردد درباره گذشته اظهار نظر کند، درباره آینده اظهار نظر کند، معلوم میشود نه تاریخ دارد و نه جغرافیا. تاریخ زمینی و زمانی، جغرافیای زمینی و زمانی برای بدن انسان است، اما حقیقت انسان و روح انسان - که میگوید: چند قرن قبل این چنین میاندیشیدند فلان اندیشه درست بود فلان اندیشه ناصواب، درباره آینده نظر میدهد - از زمان و زمین گذشته است؛ این انسانی که میتواند درباره دهها قرن قبل اظهار نظر کند و درباره دهها قرن بعد اظهار نظر کند، معلوم میشود که محکوم زمان و زمین نیست، این حقیقت انسان است و این مردنی نیست.

ذات اقدس الهی روح را - که یک موجود ملکوتی است و نه مُلکی و از عالم امر است نه از عالم خلق و موجود مجرد است نه مادی و یک موجود پایدار است نه از بین رونده - به انسان عطا کرده است و حقیقت انسان همین روح است، بدنش عوض میشود؛ البته همین انسان است با همین حقیقت، در برزخ هست؛ همین انسان با همین حقیقت، در معاد هست منتها ابدان و قالبها فرق میکند، وگرنه انسان با تمام هویتش در برزخ هست، با تمام هویتش در قیامت است؛ لذا در سوره مبارکه «انفال» فرمود: ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾[2] فرمود این دین آمده شما را زنده کند. الآن بسیاری از مردم متأسفانه خود را بیش از یک حیوان نمیدانند. آن حیوانی که نافع است بعد از مرگ سودی نمیبرد، آن حیوانی که زیانبار است بعد از مرگ ضرری ندارد، هیچ فرقی بین گوسفند و گرگ نیست؛ نه گوسفند مرده پاداش میبیند نه گرگ مرده کیفر. افرادی که در جامعه به سر میبرند و غیر الهی فکر میکنند و موحد نیستند، خوب و بدشان خود را مثل گوسفند و گرگ میدانند. اگر کسی خوب بود، بعد از مرگ هیچ اثری برای خوبی­اش نیست، چون - معاذالله - معادی در کار نیست و اگر بد بود – معاذالله - هیچ کیفری برای بدی­اش نیست، چون به زعم اینها بعد از مرگ خبری نیست.

اما در سوره «انفال» فرمود: ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾، دین آمده شما را زنده کند؛ یعنی از این حیات گیاهی و حیوانی که دارید به آن حیات عقلی که به شما داده است توجه کنید. وقتی به آن حیات عقلی توجه کردید، هم گذشتهای که دیگران تیره میبینند شما شفاف میبینید، هم آیندهای که دیگران تاریک میبینند شما شفاف و روشن میبینید؛ نه حیرتی درباره گذشته است چون مبدأیی وجود دارد علیم و قدیر بنام خدا که این نظام را آفرید و ابدی است و پایان ندارد؛ یک حقیقتی است که علم عین ذات اوست، یک حقیقتی است که قدرت عین ذات اوست، یک حقیقتی است که حیات عین ذات اوست، حقیقتی است که بدیل و مثیل و عدیل ندارد، ﴿لَا شَرِیکَ لَهُ﴾.[3] نسبت به آینده هم فرمود همه شما زنده میشوید. در قیامت ذات اقدس الهی بدن و همه اجزای بدن حتی انگشت و سرانگشت و خطوط ریز و درشت سرانگشت را زنده میکند و برمیگرداند. یک چنین خدایی است.

این عقیده باید باشد چه اینکه همه انبیاء همین عقیده را آوردند، گرچه بین انبیاء(علیهم السلام) در فروع جزئی برابر مقتضیات زمان و زمین یک تفاوتی هست، اما مخالفت نیست، اختلاف هست. اختلاف چیز بسیار خوبی است، اما مخالفت چیز بسیار بدی است. این اختلاف را قرآن رحمت میداند. اختلاف یعنی یکی خلیفه و جانشین دیگری باشد. فرمود: ﴿ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾،[4] اختلاف شب و روز در این است که روز خلیفه شب است و شب خلیفه روز. کاری که انسان در شب موفق نشد روز انجام بدهد، در روز موفق نشد شب انجام بدهد این اختلاف یعنی رفت و آمد؛ یعنی یکی جانشین دیگری است؛ لذا اختلاف لیل و نهار را قرآن رحمت میداند. آن مخالفت و روبروی هم قرار گرفتن است که بد است. اختلاف جامعه هم همینطور است که هر کدام جانشین دیگری باشند. کار نکرده دیگری را او انجام بدهد تا کاری بر زمین نماند.

به هر تقدیر قرآن کریم گذشته را خوب روشن کرد فرمود به اینکه آسمان و زمین حکیمانه و علیمانه خلق شدند: ﴿خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾؛[5] بعد فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخَانٌ﴾[6] شما فکر نکنید که ما شمس و قمر و این ستارههای پرفروغ را با دُرّ و لؤلؤ و مرجان درست کردیم، با یک مشت دود شمس و قمر را درست کردیم. علم میتواند کشف بکند که چگونه این امور پیدا شده است. فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخَانٌ﴾، ﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا﴾[7] این آسمان است آن زمین است، زمین را در دو روز خلق کرد؛ یعنی در دو مرحله از تاریخ، آسمان را در دو روز خلق کرد؛ یعنی در دو مرحله. بین آسمان و زمین را - که این بخش در قرآن کریم بالصراحه نیامده اما آن دو قسمت است – در دو مرحله دیگر. مبدأ شفاف و روشن است. نسبت به آینده هم فرمود به اینکه شما خودتان را فراموش نکنید، الآن بسیاری از مردم غرب گرفتار خودفراموشیاند، خودشان را به تاراج گذاشتهاند. هویت خودشان را حراج کردهاند. فرمود ذات اقدس الهی اینها را کیفری داد و کیفرش این است که اینها چون خدا را فراموش کردهاند ﴿فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾[8] خدا اینها را إنسا کرد یعنی مبتلا به نسیان کرد؛ یعنی اینها خودفراموش شدند، نمیدانند حقیقت اینها چیست! وگرنه حقیقتی که درباره قرون گذشته اظهار نظر علمی میکند، درباره قرون آینده اظهار نظر علمی میکند، معلوم میشود نبشِ گذشته و آینده را زمان و زمین را زیر پا دارد، نه خودش زمینی است و نه خودش زمانی، موجودی است مجرد. چنین موجودی مرگ ندارد، مرگ مفارقت روح از بدن است، نه زوال روح. ما هستیم که هستیم که هستیم. آینده شفاف و روشنی داریم هر کاری که کردیم ثابت است و روشن است. برای ما که به اذن خدای سبحان موجودی ابدی هستیم، آینده شفاف است، آینده تاریک نیست. برای ما که موحدیم آینده تیره نیست، میدانیم آغاز این عالم و سرآغاز، انجام این عالم و سرانجام روشن است و هیچ ابهامی در کار نیست. به تعبیر جناب فردوسی:

اگر بار خارست خود کِشتهای

وگر پرنیانست خود رشتهای

بنابراین تأمل و دقت و بررسی انسان درباره خودش که روح مجرد است، بسیاری از مسائل را حل میکند و سؤالها را جواب میدهد.

در سوره مبارکه «جاثیه» فرمود حرف اینها سه ضلع دارد که هر سه ضلعش یا جهل علمی است یا جاهلیت عملی: ﴿وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْر﴾،[10] همین سه حرف را الآن متأسفانه بسیاری از مردم غرب دارند! میگویند به اینکه جز طبیعت چیز دیگری نیست، یک؛ و ما هم جز زندگی و مرگ چیز دیگری نداریم! نه قبل از زندگی خبری بود، نه بعد از مرگ خبری هست، این دو؛ ﴿وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا﴾، غیر از دنیا عالم دیگری نیست، یک؛ ﴿نَمُوتُ وَ نَحْیا﴾، دو؛ و آنکه ما را آورده و میبرد غیر از روزگار و طبیعت چیزی دیگر نیست: ﴿وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْر﴾، این سه.

آنچه که الآن در غرب یا بین غربزدهها مطرح است همین سه امر است که در سوره مبارکه «جاثیه» ذات اقدس الهی آنها را ذکر کرده است: ﴿ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْر﴾.

بعد خدای سبحان میفرماید که اینچنین نیست و اینها اشتباه میکنند؛ اولاً باید بدانند که قبل از اینها خلقت بود؛ قبل از زمان، دهر بود، قبل از دهر، سرمد بود، اینها بیراهه میروند و اینطور نیست که از تیرگی شروع کرده باشند. اینها ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ﴾، طبق گمان سخن میگویند، نه طبق علم! ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ﴾  برای همه اینها هدف است، برای همه اینها مقصد است. مرگ و زندگی در بیرون ریخته نیست که نصیب هر کسی بشود، ﴿خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ﴾[11] است، موت و حیات هم اینطور نیست که به اتفاق به انسان برسد، ﴿یُحْیی‏ وَ یُمیتُ﴾[12] است. ﴿وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ﴾، فرمود اینها عالمانه سخن نمیگویند، نه از مبدأ خبر دارند، نه از مبدأساز، نه از پایان خبر دارند نه از پایانساز. مبدأ انسان را ذات اقدس الهی تعیین کرده و میکند. پایان انسان را ذات اقدس الهی مطرح میکند که انسان هرگز نمیمیرد.

در سوره مبارکه «طور» و امثال ذلک، به نظام علّیت پرداختند. فرمود مگر میشود چیزی که هستی او عین ذات او نیست، خودبخود با بخت و اتفاق و شانس به وجود بیاید و با بخت و اتفاق و شانس چیزی از بین برود؟ اگر موجودی هستی عین ذات او نبود حتماً سبب میخواهد آن سب یقیناً خودش نیست یقیناً مثل خودش نیست، یقیناً حقیقتی است که هستی او عین ذات اوست. ﴿أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‏ءٍ﴾، یک؛ ﴿أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ﴾[13] دو، هردو باطل است، نه بشر بدون علت به وجود آمده، نه علت وجود آمدنِ بشر، خود بشر است بلکه ذات اقدس الهی است که اینها را انجام داده است.

مشکل اساسی بشر خودفراموشی است. اصلاً خودش را گم کرده است چون از مبدأ خودش غفلت کرده، آینده خودش را در نظر ندارد، گرفتار جاهلیت شده است، این جاهلیت هم باعث بیراهه رفتن خود آدم است هم باعث بستن راه دیگران.

بنابراین الآن اگر جهان غرب به این بیاندیشد که انسان هرگز نمیمیرد و نابود نمیشود آیندهاش شفاف و روشن خواهد بود. اگر به این بیاندیشد که انسان خودساخته نیست گیاه خودرو نیست، از تیرگی به در میآید  بین دو نور حرکت میکند. وقتی بین دو نور حرکت کرد، نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد؛ لذا ذات اقدس الهی فرمود که اولین کار این است که خودشان را فراموش نکنند. اینکه در جوامع روایی ما زیاد آمده است که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»،[14]‌ همین است و اگر کسی این تازیانه الهی او را متنبّه کرد که ﴿فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾، فوراً باید بیدار بشود و تدارک کند.

بنابراین ما امیدواریم بزرگانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش میافزایند بیشتر روی این جهت کار کنند که نظام بدون مبدأ فاعلی نیست. این نظام حیرتآور عقلی، جز مبدأ علمی مبدأ دیگری ندارد. الآن تمام علوم دانشمندان ما برگرفته از نظام هستی است. این نظام هستی عالمانه تنظیم شده است عالمانه آفریده شده است که مبدأ علمِ همه اندیشوران علمی ماست. فلان شخص عالم است یعنی چه؟ یعنی نظم بین این اشیاء را فهمید. فلان گروه در ستارهشناسی عالم است محقق است یعنی چه؟ یعنی نظم علمی بین ستارهها را فهمید. اگر کسی متخصص در کشاورزی و دامداری و در صنعت نفت و در صنعت گاز و در صنایع دیگر است، اگر کسی دانشمند است یعنی چه؟ یعنی نظم علمی این اشیاء را فهمید. پس یک ناظمی اینها را عالمانه تنظیم کرده است تا مشکل جهان حل بشود.

همانطوری که قرآن توانست جاهلیت کهن را از بین ببرد، میتواند جاهلیت جدید را هم از بین  ببرد و ما دیگر شاهد جریان غزه و امثال غزه نباشیم. بشر با یکدیگر دوستانه و برادرانه زندگی کنند تا بفهمند که اگر عدل و مِهر و گذشت و برادری و برابری بو میداشت و معطر بود جهان معطر میشد، چه اینکه اگر ظلم دود میداشت جهان تیره بود. جهان که تاریک نیست، برای این است که ظلم از آن جهت که ظلم است دود ندارد اما  اگر ظلم دود میداشت جهان مثل جریان غزه و امثال غزه تاریک محض بود.

مجدداً مقدم همه شما را گرامی میدارم و از دستاندکاران این محفل عظیم و باشکوه حقشناسی میکنیم. امیدواریم روزی این جاهلیت جدید مثل جاهلیت کهنه و کهن از بین برود و نورانیت اسلام ظهور کند و همه­ی انبیای ابراهیمی همین مطلب را آوردند؛ درست است که در فروعات جزئی اختلاف دارند، ولی وجود مبارک ابراهیم خلیل همان راهی که نوح پیامبر رفت، همان راه را ادامه داد؛ لذا در قرآن فرمود: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ﴾[15]، ابراهیم همان راه نوح را رفت؛ چه اینکه ذات اقدس الهی به ما میفرماید شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید، دین پدرتان را حفظ بکنید: ﴿فاتَّبَعَوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ﴾[16]، همه بشر، فرزندان یک پدر هستند که او پیامبر بود و انبیای بعدی هم سمَت پدری دارند، درباره حضرت ابراهیم فرمود که ﴿مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾[17]. امیدواریم که ذات اقدس الهی روزی جهان را پر از عدل و داد بکند که ما نه ظلمی بکنیم و نه ظلمی ببینیم.

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

منابع:

[1]. سوره آل عمران, آیه19.[2]. سوره انفال, آیه24.[3]. سوره انعام، آیه163.[4]. سوره فرقان, آیه62.[5]. سوره اعراف, آیه54؛ سوره یونس، آیه3؛ سوره هود، آیه7؛ سوره فرقان، آیه59؛ سوره سجده، آیه4؛ سوره حدید، آیه4.[6]. سوره فصلت, آیه11.[7]. سوره فصّلت، آیه11.[8] . سوره حشر، آیه19.[9]. شاهنامه فردوسی, فریدون, بخش20.[10]. سوره جاثیه، آیه24.[11]. سوره ملک، آیه2.[12]. سوره بقره، آیه258.[13] . سوره طور، آیه25.[14]. مصباح الشریعة، ص13؛ عوالی اللئالی, ج4, ص102.[15]. سوره صافات، آیه83.[16]. سوره آل عمران، آیه95.[17]. سوره حج، آیه78.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • واکاوی ابعاد مختلف مصوبه اخیر مجلس برای تعطیلات آخر هفته
  • انتشارات علمی و فرهنگی چگونه از عرش به فرش رسید؟
  • هوش مصنوعی اپل برای زندگی روزمره از راه می رسد
  • اهمیت توجه محمود نجم‌آبادی به نسخ خطی و ترجمه‌شان
  • لزوم اجرای برنامه های فرهنگی با محوریت کتاب و کتابخوانی
  • ترویج فرهنگ کتابخوانی نیاز امروز جامعه است
  • ترجمه «آموزه‌های استفان کاوی» منتشر شد
  • جنایت در غزه نتیجه جاهلیت مدرن است
  • چرا خواندن کتاب های روان شناسی به زندگی شخصی ما کمک می کنند
  • اهمیت ادبیات کهن در زندگی روزمره مردم و فرهنگ عمومی ایرانیان