Web Analytics Made Easy - Statcounter

طی دهه ۹۰ بارها فرضیه ترور بیولوژیک چهره‌هایی چون نادر طالب‌زاده، نوباوه، علی دادمان، فرج‌الله سلحشور، کاظمی آشتیانی و تخت روانچی مطرح‌شده است. حالا بعد از طرح موضوع ترور ایرانیان با آب زمزم، بحث عقیم‌سازی آنها با پوشک مطرح‌شده است؛ ادعایی که باید منتظر ماند دید مانند موارد پیشین تکذیب می‌شود یا نه.

موضوع ترور بیولوژیک چندان تازه نیست؛ یکی از معروف‌ترین آنها ماجرای قتل یاسر عرفات، رئیس حکومت خودگردان فلسطین در حدود ۱۵ سال قبل است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پرونده‌ای که همچنان باز است و سرانجام آن مشخص نشده است. این ماجرا نمونه‌های داخلی نیز دارد. چند روز قبل مجتبی ذوالنوری، رئیس کمیسیون امنیت ملی در همایش ملی پدافند غیرعامل مدعی شد: «گاه دشمنان پنبه‌هایی را که با آنها پوشک بچه یا مشابه آن تولید می‌شود، به‌گونه‌ای تهیه می‌کنند که موجب عقیم‌سازی می‌شوند» و این را «یکی از بسترهای آسیب به جمعیت در عرصه بیوتروریسم» دانست که به آن کمتر توجه شده است.

طالب‌زاده، مدعی همیشگی بیوتروریسم

اظهارات ذوالنوری اولین موردی نبود که از ترور بیولوژیک چهره‌ای سیاسی یا مردم توسط سیاسیون مطرح می‌شود. چندی پیش با انتشار خبر بستری شدن مجید تخت روانچی، سفیر ایران در سازمان ملل در آمریکا، عده‌ای فرضیه ترور بیولوژیک او را مطرح کردند. البته این فرضیه توسط محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه رد و اعلام شد او به بیماری سرطان مبتلا و در حال درمان است.

این ایده پیشتر نیز مطرح‌شده بود؛ نادر طالب‌زاده، مستندساز و برنامه‌ساز صداوسیما چندین بار این موضوع را به‌عنوان یکی از اشکال حملات آمریکا به ایرانی‌ها مطرح کرده است. او حدود دو سال قبل در برنامه اینترنتی «آرمان» مدعی ترور بیولوژیک مسلمانان در جریان مراسم حج تمتع شد. او در این‌باره گفت: «آب زمزم به سم آرسنیک آلوده است و حجاج نباید از آن بنوشند. ماجرا را ردیابی کردیم و مشخص‌شده است پیش از حج سال ۱۳۶۶ کسی بعد از نوشیدن این آب بیمار نمی‌شد، اما امروز مسلمین جهان از آن می‌نوشند و طولانی‌مدت با بیماری آنفولانزا درگیرند». او همچنین مدعی شده است «اطلاعات و اسناد خود را در اختیار سازمان حج و زیارت قرار داده است و آنها نیز پذیرفتند حجاج به‌جای آن آب، از آب‌معدنی استفاده کنند، اما مسئولان از این کار سرباز زدند و آن را انکار می‌کنند». حتی او برای اثبات ادعای خود نقل‌قولی از مسئول هلال‌احمر در مکه، مبنی بر اینکه «ما به دلیل تقدس آب زمزم می‌ترسیم نتایج آزمایش‌های انیستیتو پاستور روی آن را منتشر کنیم» مطرح کرده است. البته این نخستین باری نیست که او چنین ادعایی را طرح می‌کند و پیش‌ازاین، در نشست خبری «تهدیدات نوین علیه مسلمانان» با موضوع بیوتروریسم این موضوع را عنوان کرده بود. اینها تنها ادعاهای او درباره ترور بیولوژیک نیستند، او خردادماه سال ۹۵ در مصاحبه‌ای مدعی شد، خودش نیز ترور بیولوژیک شده است. نادر طالب‌زاده، خردادماه سال ۹۵ در مصاحبه‌ای گفت «حدود دو سال پیش در سفر به شهر نجف در عراق چمدان او را از هتل برداشته و بعد از چند روز دوباره تحویلش داده‌اند. از همان‌ روز که چمدان را گرفتم، حالم بد شده است».

سم باغبانی برای ترور نوباوه

او در این مسیر تنها نبود، بیژن نوباوه، نماینده پیشین مجلس که مدتی خبرنگار صداوسیما در نیویورک بود نیز ادعای مشابهی را درباره علت بیماری خودش مطرح کرده بود. او دراین‌باره به تسنیم گفته بود: «بنده نمی‌خواهم این موضوع را باز کنم، ولی زمانی که بدنم را سم‌شناسی کردم، دو نوع سم آمریکایی در بدن من شناسایی شد که یکی از آنها سم باغبانی بود که توسط آمریکایی‌ها در جنگ جهانی دوم استفاده می‌شد. با توجه به اینکه بنده دو عمل جراحی مهم را در آمریکا انجام دادم، احتمال می‌دهم به دلیل سه ساعت بیهوشی، سم را در این مقطع وارد بدن بنده کرده‌اند». وی در بخش دیگری از اظهارات خود با تأکید بر ضرورت مقابله با بیوتروریسم، گفته است: «ما باید در راستای مراقبت از کسانی که به کشورهایی چون آمریکا سفر می‌کنند وارد عمل شویم، چون مواردی از قبیل مسمومیت‌ها و حوادث ساختگی در آمریکا سابقه دارد به‌گونه‌ای که هنوز پس از گذشت ۵۰ سال از ترور کندی، معلوم نشده است که چه بر سر وی آماده است».

سومین فردی که ادعای ترور بیولوژیک او  مطرح شد، علی دادمان، فرزند وزیر راه دولت اصلاحات و از چهره‌های جوان بسیجی و به تعبیر اصولگرایان «چریک تحریم‌ها» بود. اولین بار سید نظام موسوی، مدیرعامل پیشین خبرگزاری فارس ادعای ترور دادمان را مطرح کرد و نوشت: «یک ماه پیش که خبر بیماری‌اش را شنیدم، تلفنی جویای احوالش شدم. به شوخی گفتم: علی! بادمجان بم آفت ندارد. خندید و گفت: سید! این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست! گفت که چند وقت پیش سفری به خارج کشور داشته و پس از بازگشت بدون هیچ سابقه‌ای، دچار این بیماری مشکوک شده که به‌تدریج بخش زیادی از بدنش را درگیر کرده است». هرچند سندی برای اثبات این ادعا مطرح نشد، اما علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی درباره آن گفت «مسئله پیگیری و پیشگیری از این نوع حوادث در کمیته‌ای مورد بررسی قرار خواهد گرفت».

از تأیید معاون وقت سپاه تا رد آن توسط سردار جلالی

با طرح  گسترده موضوع ترور بیولوژیک در برخی رسانه‌های نزدیک به جریان اصولگرا و گمانه‌زنی درباره فوت فرج‌الله سلحشور، فیلم‌ساز و سعید کاظمی آشتیانی، رئیس پژوهشکده رویان در آنها، تیر ماه سال ۹۵  علاءالدین بروجردی، رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی اعلام کرد کمیسیون مذکور این موضوع را بررسی خواهد کرد. او مهرماه همان سال نیز در گفت‌وگویی با مهر گفت: «کمیسیون امنیت ملی مجلس به هیچ نقطه روشنی در زمینه ترور بیولوژیکی دست پیدا نکرده‌ و شواهدی مبنی بر وجود این ترورها نیست. بعد از ارائه گزارش کمیته پدافند غیرعامل در کمیسیون امنیت ملی، تصور ما بر این است که پرونده بسته ‌شده است.»

انتقاد سردار جلالی از بی توجهی مسئولان به بیوتروریسم

البته این موضوع مخالفانی نیز داشت؛ علیرضا جلالی، فرمانده دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله در مصاحبه‌ای از میزان بی‌توجهی مسئولان به بیوتروریسم انتقاد کرد و با اشاره به استفاده رهبر معظم انقلاب از عنوان شهید برای کاظمی آشتیانی گفت: «در مورد مرحوم آشتیانی بنده هرچند شنیدم که مقام معظم رهبری چنین عبارتی را برای وی به‌کار بردند، ولی من نمونه مشخصی ندیدم. بااین‌وجود حتماً موضوعیتی داشته؛ چراکه دکتر آشتیانی نیز در عرصه پزشکی انقلابی ایجاد کرد». وی در بخش دیگری از این مصاحبه تأکید کرده است: «طبیعی است که دشمن بخواهد چنین افرادی را حذف کند و برای این کار هم از روش‌های ترور خاموش بیولوژیکی و بیوتروریسم استفاده می‌کند؛ لذا این‌گونه حوادث را قوی و جدی می‌بینم و حتی در مورد دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی کشور نیز که سرطان روده بزرگ داشتند، چنین مبحثی را شنیدم که یکی از قربانیان بیوتروریسم بودند». محمدصالح جوکار، معاون پارلمانی وقت سپاه از دیگر مقام‌های سپاه است که بر وجود بیوتروریسم صحه گذاشته است. او در گفت‌وگویی با میزان تأکید کرد: «به‌هیچ‌عنوان نباید ترور بیولوژیک را نوعی توهم توطئه دانست.»

بااین‌حال، شهریور ماه امسال سردار غلامرضا جلالی، رئیس پدافند غیرعامل در برنامه «نگاه یک»  گفت: «آنچه  شرکت‌های آمریکایی، سازمان منافقین یا سازمان‌های تروریستی دیگر می‌خواهند دراین‌باره انجام دهند کاملاً کنترل می‌کنیم البته ممکن است ترور اشخاصی مانند چاوز و عرفات براثر این حملات بیولوژیک بوده باشد.» با این‌ حال درباره گمانه‌زنی‌های مربوط به ترور بیولوژیک برخی چهره‌های ایرانی که در رسانه‌ها مطرح‌شده، تأکید کرد: «دو شخصی را که در کشور حمله بیولوژیک درباره آنان مطرح می‌شد کنترل کردیم، اما با چنین مسئله‌ای روبه‌رو نشدیم.»

حال باید از موافقان و مخالفان حقیقی یا غیرحقیقی بودن این پروژه تروریستی و جاسوسی در ایران پرسید طرح این موضوعات و تأکید بر آنها بدون ارائه اسناد در فضای سیاسی کشور با چه اهدافی انجام می‌شود؟ و چرا مسئولان ذی‌ربط اظهارنظرهای ضدونقیضی دراین‌باره مطرح می‌کنند؟/ ایرنا پلاس 

 

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۵۹۵۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرجام گروه فرقان با پشیمانی و خسران

یکی از گروه‌های منحط که در ابتدای پیروزی انقلاب بر اساس خط اعتقادی منحرف خود و برداشت‌های اشتباه و ناصواب از اسلام و قرآن، ترور و به شهادت رساندن مقامات سیاسی و نظامی وفادار و دلسوز نظام را در دستور کار خود قرار داده بود؛ گروه فرقان بود.

یکی از مقامات نظامی و متعهد به نظام که توسط این گروه، ترور و به شهادت رسید؛ سپهبد شهید؛ محمد ولی قرنی بود.

محمدولی قرنی در سال ۱۲۹۲ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۰۹، وارد د دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۳۶، به اتهام توطئه برای سرنگونی پهلوی دوم دستگیر و به اخراج از ارتش و زندان محکوم گردید.

با پیروزی انقلاب اسلامی، قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش شد و در مقابله با آشوب‌های کردستان ایفای نقش کرد. وی در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸، به دست چند تن از اعضای گروهک فرقان به‌شدت مجروح شد و به شهادت رسید.

اما روایت سرلشکر پاسدار محسن رضایی؛ رئیس وقت سازمان اطلاعات سپاه از اعتقادات این گروه و فعالیت‌های آنها و همچنین نحوه شناسایی، دستگیری و بازجویی و اعترافات آنان، روایتی جالب و در عین حال عبرت‌آموز است:

یکی دو ماه از انقلاب نگذشته بود. دولت موقت انسجام لازم را نداشت و نهاد‌های امنیتی هم در کشور شکل نگرفته بود. در کشور، احساسات و شور انقلابی جریان داشت و سلاح بسیار زیادی در دست مردم بود. ساختار اداری قبلی به‌کلی نابودشده و نهاد‌ها و سازمان‌های جدید هم در حال تأسیس بودند.

در چنین وضعیتی، گروه فرقان با رهبری یک طلبه جوان به نام اکبر گودرزی شکل گرفت. اعضای این گروه قصد داشتند که عده زیادی از روحانیون مبارز و سران نظام را ترور کنند.

آن موقع، مسئولان نظام محافظ و نگهبان نداشتند و هرکسی به‌راحتی می‌توانست آنها را ترور کند، چون خبری از پلیس و امنیت نبود. بعلاوه گروه فرقان یک گروه جوان و ناشناخته بود و برعکس گروه‌های دیگر مانند مجاهدین خلق یا حزب موتلفه اسلامی، تقریباً هیچ شناختی از آن وجود نداشت.

اعضای این گروه جوان‌هایی مذهبی، اما احساساتی بودند که با برداشت سطحی از قرآن و نهج‌البلاغه برای بیشتر مفاهیم دینی، مصادیق عینی ساخته و با یک برنامه حساب‌شده به دنبال ترور برخی از مسئولان و چهره‌های انقلابی بودند.

آنها کار بسیار خطرناکی را شروع کرده و عده‌ای از متدین‌ترین، انقلابی‌ترین و وفادارترین نیرو‌های انقلاب و امام را نشانه گرفته بودند.

در مرحله اول، امثال محمدولی قرنی، آیت‌الله مطهری، دکتر محمد مفتح، مهدی عراقی و پسرش محمد حسام را شهید و به جان خیلی‌های دیگر مانند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای سوءقصد کردند که ناموفق بودند.

گروه فرقان عده زیادی از افراد را نشانه گرفته بود تا شهید کند. اگر فرصت می‌یافت، احتمالاً ده تا پانزده نفر دیگر از سران نظام را شهید می‌کرد. البته بخش عمده‌ای از این اطلاعات، بعد از دستگیری آنها به دست ما رسید.

در واقع، ما با جریان ناشناخته‌ای مواجه بودیم که با اتکای به آیات قرآن و شعار‌های اعتقادی و ظاهر اسلامی، نزدیک‌ترین افراد به حضرت امام را هدف قرار داده بود.

نفوذ در درون گروه

یک روز مرتضی الویری یک نفر را به من معرفی کرد که به‌نوعی با گروه فرقان ارتباط پیداکرده بود. من این فرد را به آقای رمضانی و دکتر محمدی معرفی کردم و او نفر اصلی برای نفوذ در تشکیلات فرقان شد.

آن فرد به ما خبر داد که یکی از نیرو‌های کادر فرقان در جست‌وجوی خانه‌ای برای اجاره است. ما از این فرصت استفاده کردیم و خانه دو طبقه‌ای در نزدیکی بیت حضرت امام اجاره کردیم. در طبقه اول آن، یکی از برادران پاسدار به نام آقای قایقران را با خانواده‌اش قرار دادیم تا از نزدیک مراقب اوضاع باشد و طبقه دوم را از طریق عامل نفوذی خود به کادر فرقان پیشنهاد دادیم.

خوشبختانه آن فرد آمد و در طبقه دوم مستقر شد. ما به کمک دوستانمان در اداره دوم ارتش، در همه جای آن خانه میکروفون کار گذاشته بودیم و گفت‌وگوی افراد و جلسه‌های گروه فرقان را شنود می‌کردیم. از خلال شنود‌ها اطلاعات خوبی به دست آوردیم. تیم تعقیب و مراقبت ما هم فعال شد و ما با تعقیب افرادی که به آن خانه تردد داشتند، اطلاعات خود را درباره فرقان تکمیل کردیم.

متأسفانه شهادت دکتر مفتح کار را برای ما سخت کرد. ما نمی‌دانستیم خانه‌های تیمی فرقان را که شناسایی کرده بودیم، بزنیم یا نه و اگر به این خانه‌ها حمله کنیم، آیا موفق خواهیم شد تا از ترور افراد دیگر به دست عوامل فرقان جلوگیری کنیم یا اینکه احتمال دارد اعضای فرقان هوشیار شوند و از دسترس ما خارج شوند؟ این تردید تا دی‌ماه سال ۵۸ که همه خانه‌های تیمی گروه فرقان را شناسایی و به آنها حمله کردیم، بین دوستان ما مطرح بود.

دستگیری و بازجویی اعضای گروه

بعد از شهادت شهید مفتح در آذر ۵۸ به نتیجه رسیدیم که به هر طریق ممکن، حمله به خانه‌های تیمی گروه فرقان را شروع کنیم. بر همین اساس، به یازده خانه تیمی حمله کردیم که در نتیجه آن، نزدیک به پنجاه نفر از اعضای فرقان دستگیر شدند.

آقای گودرزی (رئیس گروه) برخلاف تصور، در ۴۸ ساعت اول اعتراف کرد و اطلاعات زیادی در اختیار ما گذاشت. من از دوستان سؤال کردم: شما چطور این‌همه اطلاعات را از ایشان گرفتید؟ آیا او را کتک زدید؟ گفتند: نه ما حتی یک سیلی هم به او نزدیم.

دوستان ما فقط کار اطلاعاتی صرف نمی‌کردند، چون می‌دانستند که این گروه، اعتقادی است. ازیک‌طرف، با اعضای گروه فرقان مباحثه اعتقادی داشتیم و در وهله اول، بطلان عقایدشان را ثابت می‌کردیم. هنگامی‌که آنها از درون متزلزل می‌شدند، شروع به حرف زدن می‌کردند.

بنابراین، مهم‌ترین ابزار ما، اثبات بطلان اعتقادات آنها بود که برایشان بسیار سخت بود و از اینکه می‌دیدند همه اعتقادات آنها پوچ بوده، عذاب می‌کشیدند.

حادثه فرقان یکی از عبرت‌های تاریخ انقلاب است. افرادی متدین، نمازخوان، نماز شب خوان و دائم روزه‌دار با شعار اسلام آمدند و بهترین آدم‌های متدین انقلاب را به شهادت رساندند. اما با کار فرهنگی که روی آنها شد، به‌شدت عوض شدند، تغییر کردند و فهمیدند که اشتباه بزرگی کرده‌اند، طوری که تا نزدیکی چوبه دار، دغدغه این را داشتند که آیا خدای متعال توبه آنها را پذیرفته یا نه؟

آنها حتی پدر و مادر و خواهران و برادران خود را توجیه کرده بودند که اشتباه کرده‌اند. به آنها گفته بودند که برای ما دعا کنید تا خدا توبه ما را بپذیرد.

اگر این حادثه، هرسال یک‌بار به جوانان ایران یادآوری شود و به‌عنوان یک پند جلوی چشمانشان باشد، گزاف نخواهد بود.

منبع: ایسنا

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • آمارهای عجیب برای بالا بردن شبکه سه/ برمودا و شریفی مقدم ۳۰۰ میلیون بار دیده شدند شما چطور آقای فروغی
  • لحظه ترور یکی از رزمندگان سامانه پدافند هوایی حزب الله
  • لحظه ترور یکی از فرماندهان حزب‌الله لبنان توسط رژیم اسراییل (فیلم)
  • (ویدئو) لحظه ترور یکی از فرماندهان حزب‌الله لبنان توسط رژیم اسراییل
  • ممنوعیت فروش فرآورده‌های دارویی در عطاری‌ها
  • برخورد با عطاری‌هایی که فرآورده دارویی بفروشند
  • فرجام گروه فرقان؛ پشیمانی و خسران!
  • فرجام گروه فرقان با پشیمانی و خسران
  • دادگاه منافقین آغاز شد
  • روایتی از زندگی نخستین شهید ترور پس از انقلاب