Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-04-25@22:05:14 GMT

خاطره علی نصیریان از «شعبون بی‌مُخ»

تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۸۹۱۳۰

خاطره علی نصیریان از «شعبون بی‌مُخ»

آفتاب‌‌نیوز :

ماهنامه اندیشه پویا در شماره ۶۱ خود با علی نصیریان گفت‌وگو کرد. بخشی از این گفت‌وگو به سال‌های دور و دهه سی و چهل خورشیدی خاطراتی را از آن روزها برمی‌گردد.

نصیریان درباره دیدار و برخوردش با «شعبان جعفری» مشهور به «شعبون بی‌مُخ» گفت: «شعبان جعفری را من از جوانی می‌شناختم. سر سه‌راه بوذرجمهری یک کله‌پزی بود که شعبان هر روز صبح آنجا صبحانه می‌خورد و من می‌دیدمش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یک سری از بچه‌لات‌های طرف‌های شهر نو و گمرک و مولوی هم توی مدرسه پیرنیا بودند و یادم هست که شعبان می‌آمد و مدرسه و برای نوچه‌هایش نمره می‌گرفت. این‌ قدر این مدرسه اوضاعش خراب بود که به آن می‌گفتند دانشکده. بعدها شعبان خیلی عوض شد. زورخانه‌ای تاسیس کرد و با سران رفت‌وآمد کرد و سر و لباسش را درست کرد و انگار که انتلکتوئل شده بود. سنگلج در جنوب خیابان پارکشهر بود و زورخانه شعبان در شمالش و این بود که او یک شب من و انتظامی و خیلی از هنرمندان دیگر را دعوت کرد برویم زورخانه و برنامه‌شان را ببینیم. بعدش یک شب همه‌شان آمدند سنگلج برای دیدن تئاتر پهلوان‌اکبر می‌میرد. راستش ما دیگر بعد از بیست‌وهشتم مرداد کار سیاسی را کنار گذاشته بودیم و سیاسی نبودیم.»

منبع: آفتاب

کلیدواژه: علی نصیریان شعبون بی مخ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۸۹۱۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پهلوانی به قامت «حیدر»

زورخانه‌ها را ذکرخانه می‌نامند و محل تربیت جسم و جان است و زمانی که گود زورخانه‌ای که میانه حسینیه برپا شود، قطعاً پسرانی از جنس ادب و مکتب پهلوانی حیدر تربیت می‌کند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، اولین تصویری که بعد از شنیدم اسم ورزش پهلوانی و باستانی در ذهن نقش می‌بندد گود زورخانه و ورزشکاران در حال چرخ زدن است. گروه سه نفره ما نیز پس از شنیدن و خواندن اسم ورزش پهلوانی در آدرس در پی یافتن زورخانه بودیم، اما در کنار حسینیه حضرت ابوالفضل (ع) هیچ نشانی از زورخانه نبود.

با شماره‌ای که برای هماهنگی برنامه داده بودند تماس گرفتم تا آدرس را دقیق‌تر بپرسم. پس از بوق سوم صدای سلام بفرمائید محکمی در گوشی پیچید. بعد از اینکه مکانی که در آن قرار داشتیم را شرح دادم، شخص پشت خط گفت: «درست اومدید بفرمائید تو حسینیه». عجیب و جذاب‌تر ین جواب بود آخر مگر می‌شود؟! حسینیه کجا و زورخانه و گودش کجا...

از پله‌ها بالا رفتیم، صدای یکی و دوتای کودکانه و گرم کردن مرشد جوان به گوش می‌رسید. با ورد به صحن حسینیه تعداد زیادی کودک و نوجوان با لباس‌های یکسان و شلوارک‌های باستانی در حال ورزش و تمرین نمایان شدند. چند ثانیه‌ای نگاهم به کودکانی که با ذوق و قدرت در حال تمرین بودند گره خورد که ناگهان متوجه دو پسر بچه حدوداً ۶-۷ ساله که صندلی را می‌کشیدند افتاد.

با چشم امتداد مسیرشان را طی کردم و به خانمی رسیدم که به نظر می‌رسید مادر یکی از آنان است که فرزندش را برای تمرین آورده است.

با چند قدم بلند و سریع خود را به وی رساندم همزمان کودکان صندلی به دست رسیدند و کودک قد بلندتر گفت: «مامان بفرما بشین». مادر با خنده و ذوق گفت: «راحتم مامان جان شما به ورزش و تمرین توجه کن» که کودک دیگر پا برهنه دوید در وسط حرفش و گفت: «تو مرام ما نیس مادرمون سرپا وایسه بفرمائید بشینید». مادر نشست و کودکان سریع به سمت من برگشتند پس از سلام پرسیدند اگر می‌مانم برایم صندلی بیاورند، اما گفتم برای کار آمده و نمی‌توانم بنشینم. پس از اصرار دو پسر بچه به بقیه پیوستند و ورزش را از سر گرفتند.

مادر بی مقدمه گفت: «می‌بینی چه قدر مردَن اصلاً برای همین احترام، ذکر و تربیت محمد مهدی را برای تمرین ورزش زورخانه‌ای میاورم و مشوقِش هستم». با لبخندی از سر ذوق ادامه داد: «البته اینکه ورزش زورخانه‌ای با صدای مرشد و ذکر برای خودم بسیار مهیج و جذاب است نیز بی تأثیر نیست».

در همین حین مادر دیگری فرزند به بغل وارد شد و به کنار ما آمد. بلافاصله یکی از آن دو پسرک رفت و با تمام تلاش صندلی که دو برابر قدش بود را آورد و رو به مادرش گفت: «بفرمائید بنشینید من خیالم راحت شود»، مادر سر پسرک را بوسید و گفت: «فدای حیدرم بشم که مرد شده». با این جمله متوجه شدم پسرک چشم رنگی و زرنگ نامش حیدر است.

مربی آمد و همه به صف شدند تا پس از رخصت شروع به اجرای برنامه کنند. برای گرفتن عکس‌های بهتر از مادران دور شده بودم که حیدر و محمد مهدی پس از کسب اجازه از مربی به سمت مادرانشان رفتند تا رخصت بگیرند و وارد گودی که با صفحات فومی در میانه حسینیه ساخته شده بود بروند.

مرشد شروع به خواندن کرد و همه به ترتیب سن و کسوت از بزرگ به کوچک وارد گود شدند و اجرا شروع شد. در حالی که محو در صدای ضرب و ذکر مرشد و اجرای باستانی کاران بودم نگاه سرشار از غرور مادرانه توجه‌ام را جلب کرد و مجدد به سمت دو مادر رفتم، اما این مرتبه با انبوهی از سوال.

رو به مادر حیدر پرسیدم چه شد که حیدر را به ورزش زورخانه‌ای آوردید؟ بی مکث و سریع گفت: «حیدر عاشق ورزش زورخانه‌ای و مرام پهلوانی است. اولین بار چند سال پیش به همراه پدرش برای گل‌ریزان خرید جهیزیه به زورخانه رفته بود. جو زورخانه و مرام پهلوانی جذبش کرد. حیدر حتی در زمان گل‌ریزان پول اندکی که در جیب داشت را کمک کرده بود و با غرور تعریف می‌کرد من هم کمک کردم دیگر بزرگ شده‌ام. از آن روز حتی ثانیه‌ای از صحبت و فکر در مورد ورزش پهلوانی خارج نشد و از پدرش قول گرفت تا حتماً برای ورزش بیاید. از هفته بعد به اتفاق پدر و برادر بزرگترش برای تمرین می‌آید. ذوق حیدر برای رسیدن به حسینیه و تمرین غیر قابل وصف است. حیدر از شب قبل لباس‌هایش را آماده می‌کند و صبح زودتر از همه بیدار می‌شود که مبادا حتی یک دقیقه دیر به تمرین زورخانه‌ای برسد.»

در زمان استراحت حیدر را صدا زدم تا باهم صحبت کنیم. حیدر هفت ساله در جواب اینکه چرا ورزش زورخانه‌ای را انتخاب کرده و به ورزش‌های دیگری نپرداخته گفت: «ورزش زورخانه‌ای ورزش ملی و مذهبی ماست و پدر بزرگ همه ورزش‌ها. فوتبال و بسکتبال مصدومیت‌های سختی دارد که آسیب زیادی به بدن وارد می‌کند. من عاشق ورزش زورخانه‌ای هستم و دوست دارم در آینده مثل آقا وهاب استادم بتوانم میل را بر روی چانه بگذارم و بچه‌ام را روی میل بنشانم. ورزش زورخانه‌ای، مرام پهلوانی و ایثار، فداکاری، احترام و خویش تن‌داری را آموزش می‌دهد. اصلاً همین مرام و معرفت پهلوانی قشنگ است. دوست دارم بزرگ که شدم پهلوان باشم و به همه کمک کند. باید از حالا تمرین کنم تا یاد بگیرم. یک قلک دارم که همیشه پول‌هایم را جمع می‌کنم تا در گل‌ریزان شرکت کنم. بزرگترین هدفم این است که خودم زورخانه بسازم. بعد از دیدن اجرای باستانی کاران در محضر رهبر دوست دارم به دیدار ایشان بروم و من هم اجرا داشته باشم اما می‌دانم که باید خیلی تمرین کنم تا بتوانم مقابل آقا رو سفید شوم.»

زمانی که حیدر در وصف ورزش زورخانه‌ای محکم، قاطع و با اراده و سنجیده سخن می‌گفت حس یک پهلوان بزرگ و جا افتاده را منتقل می‌کرد نه پسرکی کلاس اولی.

یکی از مادران از رد نگاهم متوجه می‌شود غرق در افکارم هستم، استکانی دم‌نوش به سمتم گرفت و گفت: «بفرمائید دم‌نوش آویشن است». استکان را می‌گیرم و تشکر می‌کنم.

مادر ادامه می‌دهد: «مرام و احترام را می‌بینی اصلاً دلیل اصلی آوردن محمد مهدی همین احترام و معرف در کنار ذکر و تعالیم تربیتی است. مگر یک مادر جز فرزند صالح و با ایمان چه می‌خواهد. زورخانه و پهلوان‌ها بهترین جا و الگو برای تربیت و رشد دینی و در کنار تربیت ذهن و بدن هستند. پسرم علاقه عجیبی به مداحی دارد و تنها ورزشی که هم در آن ذکر و توصیف ائمه است همین ورزش پهلوانی ست. امیدوارم تک‌تک این کودکان و نوجوانان سربازان امام زمان باشند.»

مادر حیدر می‌گوید: «ورزش پهلوانی عجیب به روح و جان بچه‌ها می‌نشیند و از همان کودکی راه رسم زندگی را به آنان آموزش می‌دهد، از زمانی که حیدر ورزش را شروع کرده نشده است ببینم با کسی دعوا کند یا بی احترامی از وی سر بزند. همیشه با لحنی آرام صحبت می‌کند و در دعواهای بچگانه کوتاه می‌آید و می‌گوید من می‌بخشیم و آدم باید دلش بزرگ باشه.»

با صدای زنگ مرشد همه به سرعت در جای خود می‌ایستند. مرشد یا علی‌گویان شروع به گرفتن ضرب می‌کند، رفته‌رفته ضرب تندتر می‌شود و در کنارش شعرهایی مزین به نام ائمه خوانده می‌شود...

حسین صادقی، مسئول مدرسه زورخانه‌ای و پهلوانی ۱۱۰ که خود را شاگرد مکتب پهلوانی معرفی می‌کند می‌گوید: فعالیت ورزش پهلوانی از سال ۷۹ شروع شده و در حال حاضر ۳۸ پایگاه ورزشی فعال در استان اصفهان داریم. در ورزش پهلوانی اصول دین به صورت مصداقی و بارز انجام می‌شود. ورزش پهلوانی با اقتدا به امام اولی شیعیان حیدر کرار و درس گیری از ایشان انجام می‌شود. برای برپایی این پایگاه‌های ورزشی با کمک بزرگان و فعالان مذهبی هر محله با تجهیز حسینیه‌ها، ذکر خانه‌هایی موقت برای تمرین ورزش ایجاد شد.

ضرب آهنگ مرشد نوید از حرکات جدید و نمایشی می‌داد و همه به ترتیب از بزرگ به کوچک حیدر گویان رفتند میل‌ها را برداشتند تا اجرا را شروع کنند. شکوه و هماهنگی اجرا با همراهی ضرب و نوای مرشد شوری وصف ناشدنی در فضا پراکنده می‌کند.

نوبت به حیدر می‌رسد تا برای چرخ به میانه میدان برود، حیدری با قامت کوچ اما با عیار بالای پهلوانی پس از گرفتن رخصت هماهنگ با ضرب شروع به چرخ زدن می‌کند…

گزارش از فاطمه شهسواری، خبرنگار ایمنا

کد خبر 747719

دیگر خبرها

  • فیلم|کهن‌کسوت مشهدی از آداب زورخانه می‌گوید
  • پهلوان بودن واژه ایست بینهایت
  • بهره برداری از زورخانه ده ونک
  • فرهنگ پهلوانی از گود زورخانه تا گرد جهان
  • فیلم| اینجا مشق پهلوانی می‌کنند
  • فیلم| اینجا تمرین پهلوانی می‌کنند
  • پهلوانی به قامت «حیدر»
  • ویدیو/ افتتاح زورخانه در منطقه ده ونک تهران
  • انتخاب رییس هیأت ورزش‌های زورخانه‌ای خوزستان
  • انتخاب رییس هیات ورزش زورخانه‌ای خوزستان