خوشخیالی کافی است آقای مارک ویلموتس !
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۹۸۹۱۳
به طرز غیرقابل باوری بد بودیم.بد،آنقدر که برخلاف طبیعت بازیهای عراق – ایران، لباس گلر حریف در نیمه دوم حتی یکبار خاکی نشود.
به گزارش ورزش سه، این خلاصه ای از مسابقه ایست که هرچه به پایانش نزدیک میشدیم،آشفتگی و شلختگی تاکتیکی و از هم گسیختگی سازمان تیمی ما بیشتر در آن نمایان می شد.چیزی که با روزهای تفوق ما بر حریفان آسیایی در دوره دوم کاری کارلوس کیروش برای هواداران تیم ملی به شدت گران تمام شده وبنابراین مارک ویلموتس نیز به سرعت از جایگاهی که ممکن بود در ذهن برخی طرفداران تیم ملی داشته باشد سقوط کرده و ابراز نگرانی از ادامه کار تیم ملی با او سکه رایج گفت وگوهای فوتبالی در شبکه های اجتماعی اسرت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما ما در این حد بد بودیم؟ اگر پاسخ مثبت است،چرا؟
*ایران در نیمه عقب،از ترکیبی قابل انتظار استفاده کرد. بیرانوند،کنعانی،پورعلی،رضاییان و محمدی.تیم یک تغییر نسبت به بازی بحرین داشت و این بار با خروج حسینی (عامل پنالتی بازی بحرین) پورعلی گنجی با رفع مصدومیت دوباره به میدان بازگشته بود.اما مدافعان ایران بارها مغلوب سرعت و تکنیک عراقی ها شدند.جالب اینکه به جز آشفتگی قلب دفاعی عملکرد منفی سه مدافع کناری ما (محمدی – نادری و رضاییان) روی هردوگل قابل تماشا بود.
*سه هافبک ایران احمد نوراللهی ، امید ابراهیمی و مسعود شجاعی هرگز موفق به پیروزی در جنگ های تن به تن با عراقی های باانگیزه نشدند.موفق ترین این جمع نوراللهی گلی زیبا برای ایران زد که می توانست متضمن یک بازی بدون باخت باشد؛اما در نهایت این هافبکهای عراق بودند که توپ را می گرداندند و بازی خود را به ما تحمیل می کردند. بازیکنان چابک و خوش تکنیکی مثل طارق و بشار که با توپگیری ها و دریبلهای موفق زمینه ساز چیرگی عراق در میانه میدان بودند.
*در خط جلو محمد محبی ، مهدی طارمی و سردار آزمون روز چندان موفقی را سپری نکردند و جز محبی که یک پاس گل داد دو بازیکن دیگر کمتر در موقعیت گل خطرناک و روبه دروازه جریف قرار گرفتند که شاید علت تعویض آزمون و طارمی هم همین بود.
* تیم پرخاشگر
اینکه کریم باقر مربی پرسپولیس که قبل از ترک ایران از سوی ملی پوشان به اردو رفته بود در مصاحبه با رسانه ها حرف از لزوم ارامش در این میدان بزرگ انداخت، ذهن ها را به سمت اخراج او در بازی تلخ مقابل قطر در مقدماتی جام جهانی 98 فرانسه برد که باقری عصبانی از توهین حریف کاری کرد حرکتی کرد که داور او را از زمین اخراج کند. اما با وجود پیش بینی و درخواست آقا کریم ایران در بازی پربرخورد مقابل عراق یک اخراجی داد که او کسی جز مسعودشجاعی باتجربه ترین بازیکن تیم ملی نبود.جالب اینکه در بازی قبلی هم تیم ملی مقابل بحرین به نحو دیگری از پرخاشهای بی پایان و عدم تمرکز بازیکنان لطمه خورده بود.
*ایده فنی
اینکه مارک ویلموتس با کدام ایده فنی تیم ایران را به میدان می فرستد برما نامکشوف است اما دو شکست متوالی خارج از خانه و خطری به بزرگی از دست رفتن احتمال صعود به جام جهانی 2022 نشانه ای از ناکارا بودن روش سرمربیگری او در تیم ملی است.ویلموتس که با اعلام میل به استعفا از هدایت تیم ملی ایران و جنگ برای دریافت دستمزد باعث اختلال در برنامه آماده سازی تیم ملی شد باید درباره رفتار خارج از استاندارد ورزشی خود که سرنوشت تیم تحت اختیارش را به بازی گرفت توضیح بدهد.
جالب اینکه تبعات این اشتباه بزرگ (با وجودی حق شخصی او در دریافت دستمزد و اعتراض به دیرکرد) از سوی بسیاری از کارشناسان پیش بینی شده بود (که بعنوان مثال می توانید برخی از این موارد را در ورزش سه بخوانید).
حالا ویلموتس بدون شک بخشی از اعتبار اولیه خود را در بین علاقمندان جدی تیم ملی از دست داده و این لطمه ای نیست که به سادگی قابل جبران باشد.همچنین در مقایسه دائمی وی با کارلوس کی روش سرمربی پیشین تیم ملی،آنچه که او بعنوان فوتبال تهاجمی مطرح میکند به جز در مسابقه با تیمهای ضعیف قابل لمس نبوده و مشخص نیست تاکتیک مدنظر (بخصوص با از دست رفتن زمان) چگونه قرار است در تیم ملی حلول کند و ایران را از یک تیم دفاعی به یک تیم مهاجم و صاحب توپ تبدیل کند.
-ویلموتس بدون شک در انتخاب فهرست های اولیه بازیکنان نمره کاملی نمی گیرد،اما عجیبتر ترکیبهای ناهمگون و متفاوت او در بازیهای مختلف تیم ملی است.چیزهایی که بجای حریف خودمان را عافلگیر می کند تا در روزی مثل امروز حتی توانایی وقت کشی ودر آوردن بازی با ضد فوتبال را نداشته باشیم.
-اینکه تیم ملی ایران بازهم با ویلموتس پیش برود در اراده رییس فدراسیون فوتبال است اما بدون شک زنگ خطر برای فوتبال ایران به صدا درآمده و باوجود خوشبینی نسبت به 4 بازی باقیمانده شامل سه مسابقه خانگی،وضعیت آنقدر بغرنج هست که حداقل دیدگاه سرمربی تیم ملی تغییر کند؛اینکه رقابت حتی در مرحله اول مقدماتی جام جهانی ممکن است همینقدر سخت باشد که امشب خیلی ها در هراس از حذف بی خواب باشند.
کمی استرس.خوشخیالی کافی است آقای ویلموتس.
پژمان راهبر
منبع: ورزش 3
کلیدواژه: تیم ملی ایران مارک ویلموتس سرمربی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۹۸۹۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
میل مضر تکیهزدن بر رأس هرم
الپرت در مقدمه کتابش مینویسد: زمانی تمام فکر و ذکرم این بود که روزی به بزرگی و برتری برسم جوان که بودم فکر میکردم برتری یعنی داشتن ثروت و دنبال راهی بودم که حسابی پولدار شوم. اولین راهی که به ذهنم رسید این بود که بروم سراغ کارگزاری بورس، با اینکه زیاد از آن سر درنمیآوردم مدتی بعد،شیفته ورزش شدم وتصمیم گرفتم برای ثروتمند شدن ورزشکاری مشهور شوم. رویایم این بود که بازیکن حرفهای بسکتبال باشم، بعد هم نوبت به تنیس و بیسبال رسید اما هیچوقت در هیچکدام از این رشتهها استعداد کافی نداشتم.سالهای پایانی دبیرستان و سالهای ابتدایی کالج، رفتهرفته دیگر برتری را بیشتر در شهرت میدیدم تا ثروت. اول دلم میخواست داستاننویسی با شهرت جهانی شوم و جوایز را درو کنم. وقتی فهمیدم دستیابی به این هدف چقدر سخت است و چون به اشتباه تصور میکردم کار آکادمیک ثبات بیشتری دارد، تحصیلاتم را در مقطع فوقلیسانس و دکترا ادامه دادم؛ امیدوار بودم از آن استادان دانشگاه مشهوری شوم که برای سخنرانی از این سر جهان به آن سر جهان دعوت میشوند. در مقایسه با برنامههای شغلی پیشینم، به این هدف نزدیکتر شدهام اما لزوما راضیتر یا شادتر نیستم. فکر میکنم دلیلش این است که هرچند این اهداف مختلف ارزشهای گوناگونی در زندگیمان دارند همگی در پی انگیزهای واحد شکل میگیرند؛ اینکه عضو طبقه برگزیده جامعه شویم و بر رأس هرم اجتماعی تکیه بزنیم.در چند سال گذشته به این باور رسیدهام که میل به تکیهزدن بر رأس هرم برای خودمان، روابطمان، جوامعمان و سیارهمان و حتی برای کسانی که موفق میشوند خودشان را به آن بالا برسانند، میلی شدیدا مضر است. بنابراین، در حد توانم شروع کردم به مبارزه با این انگیزهها. ادعا نمیکنم که چشم و دل سیر شدهام و دیگر برایم هیچ جذابیتی ندارند. اتفاقا دارند. خوب هم دارند. نمیدانم روزی میرسد که سوار هواپیما شوم و دیگر حسرت نشستن در قسمت درجه یک هواپیما را نداشته باشم یا به رویدادی بروم و حسرت نخورم که کاش جای یکی از مشاهیر روی صحنه بودم، البته هنوز هم تا آنجا که بتوانم ورزش میکنم و مینویسم. چیزی که مرا مردد کرده این نیست که کار خوبی را به خاطر نفس آن کار یا حتی جذابیت برنده شدن انجام دهم، بلکه تردیدم بابت نظمی اجتماعی است که استعدادهایمان را میگیرد و تبدیلشان میکند به میل مفرط به یافتن جایگاهی در رأس سلسله مراتبهای رقابتی. در واقع چنان که در این کتاب نیز به آن خواهم پرداخت به این باور رسیدهام که تلاشهای شخصیمان برای رسیدن به برتری و چهبسا از آن نیز مهمتر نظامهای اجتماعی نابرابری که به این تلاشها دامن میزنند مبنای بخش بزرگی از مشکلات جهانمان هستند.در این کتاب این مشکلات را با جزئیات شرح خواهم داد اما برای اینکه منظورم را دقیقتر متوجه شوید یکی از تناقضهای بنیادین وضع کنونیمان را در نظر بگیرید. در جهان ما فراوانی است اما کافی نیست. ما در دل فراوانی زندگی میکنیم و ظرفیت تولید بیسابقهای داریم، ولی همچنان میلیاردها نفر غذا پوشاک و مراقبتهای بهداشتی و درمانی مناسب ندارند. از اینرو در جهانی که روی هم رفته ۳۹۹.۲تریلیون دلارثروت دارد بیش از ۳.۴میلیارد نفر همچنان باروزی کمتراز۵.۵۰دلارصبح رابه شب میرسانند و سالانه ۳۴.۵میلیون نفر بر اثر کمبود امکانات بهداشتی و درمانی و حدود ۹میلیون نفر دراثرگرسنگی میمیرند.
در ضمن با اینکه امروزه بیشتر کارهای حیاتی ما را دستگاهها انجام میدهند، اوقات فراغت چندانی نداریم. جمعیت انسان در این کره خاکی ازهمیشه بیشتراست اما بازهم بسیاری ازماتنهاییم.ازقرنهاحکمت وپیشرفتهای علمی برای شادکامی بیشتر برخورداریم، ولی همچنان از اضطراب و افسردگی در عذابیم. در حقیقت علاوه برافزایش تعداد مبتلایان به افسردگی، متوسط تعداد سالهایی که افراد به گفته خودشان، گرفتار افسردگیاند نیز رو به افزایش است. ما میتوانیم به هر جای این زمین، اعماق اقیانوسها و حتی به فضا سفر کنیم اما همین ابزارهای کاوشگر، پایداری سیارهمان را به خطر میاندازند. هر سال نزدیک به دو برابر ظرفیت بازسازی زمین منابعش را مصرف میکنیم.این جریانها همه به هم مرتبطند. وقتی در جهانی زندگی میکنیم که برخی بیش از اندازه ثروتمند و بسیاری بهشدت فقیرند، فشاری عظیم وادارمان میکند خودمان را به اوج برسانیم وگرنه به قعر سقوط خواهیم کرد.در چنین جهانی آینده ما را مضطرب و اوضاع افسردهمان میکند، با همتایانمان بیگانه میشویم و اگر حس کنیم تنها راه بقایمان آسیب رساندن به محیطزیست است، این کار را با بیاعتنایی انجام خواهیم داد.چنین نیست که برای رسیدن به جهانی بهتر برای همه صرفا به متفکران بیشتر نیاز داشته باشیم، بلکه نیازمند متفکران خوب بیشتری هستیم. پس به جای اینکه منابع را (شامل احترام و توجه) فقط روی اقلیتی کوچک متمرکز کنیم، باید همه با هم همکاری جمعی مستمری داشته باشیم. میدانیم که کار سادهای نیست و مستلزم آموزش درست و نهادهای مناسب با ماهیتی آشکارا مبتنی بر همبستگی و سلسله مراتبی است که سرکوبگرانه نباشد. بیتردید از اشتباه گریزی نیست اما ساختن زندگی خوب و بسنده برای همه ارزشش را دارد. باهم خوب باشیم و مایحتاج کافی در اختیار هم بگذاریم از هم خواسته زیادی نداشته باشیم و زیادی برای خودمان نخواهیم. برای شکوفایی بشر همین کافی است.