شازده حمام با حضور خالق آن بازخوانی و تحلیل شد
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۸۰۸۱۴۸
ایسنا/کردستان به همت انجمن علمی زبان و ادبیات کردی دانشگاه کردستان، کتاب شازده حمام با حضور خالق اثر و مترجم آن بازخوانی و تحلیل شد.
امروز شنبه(۲۵ آبان) انجمن علمی زبان و ادبیات کردی، نشست بازخوانی و تحلیل کتاب شازده حمام را با حضور خالق اثر، محمد حسین پاپلی یزدی برگزار کرد.
در آغاز این نشست رئیس دانشگاه کردستان اظهار کرد: یکی از بزرگترین خدماتی که میتوان در حق یک ملت و بویژه ملتی که فرصت حفظ و نوشتن فرهنگ و تاریخ خود را نداشتهاند انجام داد، این است که اجازه ندهیم آداب و رسوم و پیشینه آنها از بین برود و این همان کاریست که محمدحسین پاپلی یزدی در حق کردها انجام داده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رحمت صادقی افزود: امثال این افراد به جهت مشقتی که طی سفر تحمل و حقایق را ثبت میکنند، قابل احترام است و به همین جهت از طرف جامعه دانشگاهی و تمامی افرادی که از این کتاب به عنوان منبع استفاده میکنند، از نویسنده این کتاب تشکر و حضورشان در استان را خیرمقدم میگویم.
دکتر یدالله پشابادی، استاد مشاور انجمن علمی زبان و ادبیات کردی دانشگاه کردستان نیز در ادامه ضمن خیر مقدم به نویسنده و مترجم این اثر، اظهار کرد: این کتاب وضعیت اجتماعی و فرهنگی مردم ایران طی سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۰ بازگو میکند که بخشی عظیمی از آن در دهه چهل خورشیدی در میان مردم کرد بوده است.
وی به چگونگی توصیف وضعیت کردها در کتاب اشاره و دو شخصیت کُرد را معرفی میکند و آنها را آیینه تمام نمای فرهنگ و آداب و رسوم کهن و نوین کردها میداند.
در ادامه محمد حسین پاپلی یزدی، نویسنده کتاب به بیان مهمترین ویژگیهای کتاب پرداخت و چرایی نامگذاری کتاب با این عنوان را تشریح کرد و سپس به بازگو کردن اتفاقاتی پرداخت که در سفر به کردستان سر راه وی قرار گرفته بود.
وی به اهمیت رشته زبان و ادبیات کردی در دانشگاه کردستان نیز گریزی زد و گفت: اهمیت این رشته به حضور و فراگیری زبان کردی توسط دانشجویان نیست بلکه رسالتی فراتر از ادبیات دارد و آن هم فرهنگ سازی، استانداردسازی زبان و بسیج نیرو برای دستیابی به این اهداف است.
پاپلی یزدی راهاندازی این رشته را موجب حرکت و گام برداری دانشگاه کردستان به سوی استانداردسازی زبان دانست و انجام این کار از سوی دانشگاه کردستان را پشتوانهای برای غنای زبان کردی و زبان فارسی به جهت نزدیکی دو زبان، عنوان کرد.
وی از دانشجویان این رشته نیز خواست تا هر گونه اسناد و مدارکی را گردآوری کنند تا در آینده بتوانند از آنها به عنوان منابع تحقیقی استفاده کنند.
در ادامه مترجم کتاب که آن را از فارسی به کردی برگردانده است، علت انتخاب این کتاب برای ترجمه را بیان واقعیات بدون غرض و وفاداری نویسنده کتاب اعلام کرد. به گفته طاها سکانیانی، این کتاب مملو از تجربیات تلخ و شیرینی است که بر دنیابینی خواننده تاثیرگذار خواهد بود. در پایان نیز به پرسش های مطرح شده از سوی حاضرین پاسخ داده شد.
لازم به ذکر است؛ این کتاب خاطرات محمد حسین پاپلی یزدی در چهار جلد است که از سوی طاها سکانیانی در سلیمانیه به زبان کردی ترجمه شده است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: معرفی کتاب دانشگاه کردستان استانی علمی دانشگاهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۰۸۱۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمدعلی بهمنی: تمام شاعری ام مرهون فریدون مشیری است
آفتابنیوز :
فرشاد شیرزادی: محمدعلی بهمنی، یکی از زبدهترین و مشهورترین غزلسرایان زنده ایران متولد ۲۷ اردیبهشت ۱۳۲۱ است. چهره نجیب و خطوط صورتش حکایت از مهربانی و تجربه به سالیان و زیستن بر متن محتوم زندگی دارد. او ازجمله شاعرانی است که دستش در خورجین ادبیات نیست، بهعبارتی از ادبیات خرج ادبیات نمیکند. تولید ادبی او مبتنی بر متن و جانمایه حقیقی زندگی است که هنر واقعی و ناب از آن مایه میگیرد. بهمنی، واقعا زندگی کرده و سردی و گرمی روزگار را چشیده است و این تجربه زیسته در مجموعه «باغ لال» و شعر به یادماندنی «به شبنشینی خرچنگهای مردابی» کاملا متجلی است. به بهانه تولد این شاعر بزرگ سراغ او رفتیم و با او گفتگو کردیم. محمدعلی بهمنی بهرغم کسالت به سوالاتمان با دقت پاسخ داد. برایش آرزوی سلامت و شفای عاجل داریم.
هنوز بعضی از دوستداران شعر شما وقتی به بندرعباس میروند یادی از شما میکنند. به هر حال تعلق خاصی به جنوب دارید. ماجرای تولد شما چیست؟ در تهران به دنیا آمدید یا در بندرعباس؟
هیچیک. من زاده دزفولم. موضوع هم از این قرار است که برادرم مریض شده بود و در دزفول به سر میبرد. پدر و مادرم به اتفاق خانواده راهی دزفول شدند و تقدیر چنین بود که من در دزفول به دنیا بیایم. در شناسنامهام هم زادگاهم شهر دزفول قید شده، اما راستش را بخواهید پس از بهبود برادرم راهی تهران شدیم. این را هم بگویم که من در تهران بزرگ شدهام، اما اصالتا اهل بندرعباس هستیم.
نخستین شعرتان را در چند سالگی سرودید و کجا چاپ شد؟
مرحوم فریدون مشیری نخستین شعر مرا در ۹ سالگی چاپ کرد.
چه شد که فریدون مشیری شما را پیدا کرد و چطور به گفتن شعر ترغیب شدید؟
در ۹سالگی پس از مدرسه به همراه یکی از برادرانم به چاپخانه میرفتم. برادرم در این چاپخانه کار میکرد.
فریدون مشیری در آن چاپخانه چه کار میکرد؟ او را آنجا دیدید؟
آن چاپخانه جنب دفتر انتشارتیای بود که آقای فریدون مشیری در آنجا کارهای شعری دیگران و خودش را ویرایش و حک و اصلاح میکرد.
چه استعدادی در شما یافت که شما را به سرودن شعر ترغیب کرد؟
بهگمانم هر کسی که اندک ذوقی داشته باشد در همان ۹سالگی میتواند شعر بسراید. مرحوم مشیری با مهربانی و متانت اصرار کرد که شعرهایم را بنویسم. بهطور مشخص از من پرسید که آیا میتوانی شعر بگویی؟ من پاسخ دادم که شعر را دوست دارم، اما تا به حال شعری نگفتهام. فریدون مشیری با همان مهری که از او سراغ داشتم، گفت حالا اگر امکانش هست از تو میخواهم که شعری برای پدر، مادر یا هرآنچه ذهنت را بهخود مشغول کرده بگویی. میخواهم ببینم میتوانی شعر بگویی یا نه. من هم شعری سرودم.
فیالبداهه سرودید؟
خیر. فراموش کردم که بگویم برای سرودن شعر از مرحوم مشیری وقت خواستم. برای سرودن همان شعر چند روزی وقت گذاشتم. پس از چند روز دوباره سراغ مرحوم مشیری رفتم و شعرم را به او دادم. او شعر مرا در مجله «روشنفکر» که آنجا مسئول صفحات شعر بود چاپ کرد. از آن زمان به بعد رابطه من بهعنوان کسی که به شعر و شاعری علاقهمند است، با فریدون مشیری ادامه یافت.
این ارتباط عمیقتر نشد؟
اتفاقا چرا، عمیقتر هم شد. پس از آن مقطع فریدون مشیری به خانه ما رفتوآمد میکرد و هر بار هم چشمهای از کار را از او میآموختم. او همواره به من محبت میکرد. از آن زمان به بعد تأکید کرد که من بیشتر و بیشتر شعر بخوانم.
آرزویتان برای روز تولدتان چیست؟
پیش از هر چیز آرزو دارم که بهبود یابم یا با این وضع به دیار باقی بشتابم.
اگر فرصت پیدا میکردید که یکبار دیگر فریدون مشیری را در این سن و سال ببینید به او چه میگفتید؟
حتما به او میگفتم که با انتشار همان شعر توانستم ترانههای بسیاری بسرایم. میخواهم بگویم آقای مشیری! شما بودید که دست مرا گرفتید. باور کنید اگر زنده بود میخواستم الآن به شکل ویژه از او تشکر کنم. هر کاری که فکرش را بکنید، برایش انجام میدادم و دریغ نمیکردم؛ چرا که همه زندگی شعری و شاعری من مرهون محبتهای آقای مشیری است.
چه آرزویی برای مردم ایران و مخاطبان شعرتان دارید؟
امیدواریم که بهگونهای همهچیز سر و سامان بگیرد.
چه کتابی را پیشنهاد میکنید که مخاطبان بخوانند؟ اگر بخواهید کاری از خودتان پیشنهاد کنید، کدام اثرتان است؟
مجموعه آخری که منتشر شده و کل شعرهایم را در آن گنجاندهام به مخاطبان پیشنهاد میکنم. آنها میتوانند به کتابفروشیهای مختلف یا باغ کتاب بروند و این مجموعه اشعار را تهیه و خواندنش را آغاز کنند.
از همنسلانتان چه کتابی را پیشنهاد میکنید؟
پاسخ به این پرسش قدری سخت است، چرا که اغلب عزیزان ما دارای کتابهایی ارزشمندی هستند. توصیه میکنم که مخاطبان آثار حسین منزوی را بخوانند. یادش بخیر... حسین منزوی، جهان شعری خاص خودش را داشت.
اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است. از نگاه شما، اینکه زبان در گذر زمان تغییر میکند، ولی ما هنوز زبان قرن هفتم را درک میکنیم ایرادی ندارد؟ یا درنگاهیدقیقتر این زبان از قرن هفتم تغییرات عمدهای به خود دیده است. به هر حال اینکه یک زبان رایج و پرکاربرد تغییرات چندانی نداشته، اما همچنان کارا باشد پرسشانگیز است، چون زبان بهخودی خود عنصری زنده و موجودی فعال تلقی میشود. این تغییر زبان را نسبت به شعر و نثر سعدی چگونه ارزیابی میکنید؟ اینکه ما بخشی از ابیات سعدی را بدون مراجعه به کتابها و نوشتههای پژوهشگران بفهمیم، بهنظر شما که هم غزلسرا هستید و هم میدانیم سعدی را با دقت و فراست خواندهاید، در مجموع نمیتوان چنین نقدی داشت؟
شما به گمانم «نگفته»ای در این سخنتان دارید! در هر صورت، شعر ریشهاش در زبان قدیم است. شاعران و ادیبان و بزرگانی که توانستهاند برای ما مفاهیم و متونی را عرضه کنند و به ارمغان آورند تا قدری به حافظه، ذهن و زبان روشنی ببخشند همچنان قابل احتراماند. این مهم شامل حال همه نویسندگان در تاریخ ادبیات فارسی نمیشود. برای همه کسانی که ادبیات را بهدرستی زیستهاند این بزرگان همچنان سر جای خودشان هستند و در آینده نیز خواهند بود. در واقع سعدی شاعری است که در شهر مردمان آینده خانهها خواهد داشت. حتی زبان فارسی این قابلیت را دارد که بزرگان بیشتری را به خود ببیند. اما اگر بخواهیم بگوییم نه و چنین نیست، گویی جهان را که با شعر سعدی آشنایی دارد و همچنین خودمان که تشنه خواندن شعرش هستیم، جملگی همهچیز و همه کس را نادیده گرفتهایم. نمیتوان با یک چوب همه را راند و گفت که دیگر زمانه هر آنچه پیش از این بوده به سر آمده و گذشته است، چراکه زمانه کسانی را که میگویند آنها گذشتهاند، خیلی زودتر از قبل خواهد گذشت و منقضی میشود. امروز را اگر حساب کنیم که اصلاً سخن تازه، بدیع و درستی در هیچیک از انتشاراتیهای معتبر نیست؛ حرفی که تازه و فصلالخطاب ادبیاتمان باشد تا خوشحال و خرسند شویم و بهخود ببالیم که این است ادبیاتی که به جستوجویش چراغ برداشتهایم. هنوز آن اتفاق مهم معاصر و متأخر در ادبیات ما رخ نداده است تا بتوانیم آن شاهکار را بپذیریم.
چند روز پیش ماجرای قتل ناصر عبداللهی در ۳۷ سالگی و در اوج شهرت هنری، از زبان شما نقل شد. طبق روایت شما چه کسانی او را به قتل رساندند؟
او را با ضرب و شتم به قتل رساندند و آن ویدئو هم گویا بود.
چرا قاتلانش تا به امروز دستگیر نشدهاند؟
بعضی موضوعات پیچیده است و نمیتوان ساده و سرراست به پاسخ رسید. هنوز خودم هم به پاسخ این پرسش نرسیدهام. من قدر مسلم آنچه را میدانستم در اختیار رسانهها و شما قرار دادم، اما اینکه چرا قاتل یا قاتلان به مجازات نرسیدند، برای خود من هم جای پرسش و، اما و اگرهای فراوان دارد.
نخستین شعر استاد محمدعلی بهمنی که فریدون مشیری در ۹ سالگی شاعر، آن را در مجله روشنفکر چاپ کرد:ای واژه بکرِ جاودانه /ای شعرِ موَشّح زمانهای چشمه سینهجوشِ الهام /ای حسِ لطیفِ شاعرانهای مطلع و مقطعِ غزلها /ای لطفو تَرنُم ترانه
شبها که بهخوابِ ناز بُردی / من را بهسروده شبانه
تا صبح نشستهای تو بیدار / بر بسترِ طفلِ پُر بهانه
آوازه گرم لایلایت / افکنده طنین عارفانه
شاعر نه منم، تویی که باشد / شعرت همه شورِ مادرانه
احساسِ تو را کسی ندارد / از توست مرا هم این نشانه
شعری از مجموعه «باغلال»
در این زمانهی بیهای
وُ هوی لال پرست
خوشا به حالِ کلاغان
ِ قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم
لحظه لحظهی خود را
برای این همه ناباور
ِ خیال پرست
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند.
ماهیِ زلال پرست
رسیدهها چه غریب
و نچیده میافتند
به پای هرزه علفهای
باغِ کال پرست
رسیدهام به کمالی که
جز اناالحق نیست
کمال ِدار برای منِ
کمال پرست
هنوز زندهام و زنده بودنم خـاری ست
به تنگ چشمی
نامردمِ زوال پرست
مکث
غزل من برداشتی از رودخانه نیماست
من از کودکی با وزن شعری آشنا بودهام و از لالاییها و شعرهایی که مادرم زمزمه میکرد، وزن در من درونی شد، به همین دلیل نیازی نداشتم که بروم عروض را به شکل مکتبی یاد بگیرم. زمانی وزن و عروض در شعر میتواند مکتبخانهای مفید باشد که در شعر درونی شده باشد، در غیر اینصورت شکل مکتبخانهای آن چندان مفید نخواهد بود و دانستن اسم بحرها و وزنها عامل خوب شعرگفتن نیست. غزل من چیزی نیست جز برداشتی با ظرف غزل از رودخانه «نیما». این ظرف را در دست منوچهر نیستانی دیدم؛ وقتی که داشت از پل استوار «سایه» (هوشنگ ابتهاج) عبور میکرد. غزل بعد از نیما را نوعی لجبازی میدانم، اما این باور از ارادتم به غزل نکاسته است.
منبع: همشهری آنلاین