روایت شاهدان عینی از تحرکات مشکوک در اعتراضات بنزینی/ این رفتارها کار مردم عادی نیست + عکس
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۸۲۳۵۹۷
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، این روزها باز هم کشور شلوغ شده و اعتراضات بنزینی در خیلی از شهرها دیده میشود. در مورد اینکه مردم معترض هستند؛ همه اتفاق نظر داریم. اما در دل همین شلوغیها اتفاقاتی افتاده است که عادی به نظر نمیرسد و بعید است که کار مردم معترض باشد. در این گزارش بخشهایی از مشاهدات میدانی و اخبار شبکههای اجتماعی را مرور میکنیم تا بتوانیم بهتر تفکیک کنیم که آیا این ناآرامنیها کار مردم عادی است یا پای غریبهها در میان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روایت اول | گروهی هماهنگ در بلوار ابوذر
اولین روایت مربوط به یکی از اهالی بلوار ابوذر در شرق تهران است. راوی میگوید: «منزل ما روبروی کانون شلوغیهای بلوار ابوذر بود و از بالای پشت بام ماجرا رو دنبال میکردم. چندتا نکته رو بگم که به چشم دیدم و خیلی جالب بود جمعیتی که دیروز بلوار رو ریختن به هم در بهترین حالت ۵۰ نفر بودن رنج سنی زیر ۲۵ سال بود و همه آموزش دیده بودن یعنی همه کاپشنهای پفی پوشیده بودن و کلاه و ماسک. حتی ۵-۶ نفرشون کلاهشون یک جور (کلاه روسی) بود که کاملا به چشم میومد»
این شهروند تهرانی ادامه میدهد: «اینها اومدن از اتوبان بسیج رد بشن و برن سمت مرکز یگان ویژه، چون فکر میکردن منطقه خالیه، اما یگان امداد توی مقر بودن و با سرعت اومدن بیرون و نذاشتن از اتوبان رد بشن که خب همین باعث شد اتوبان شلوغ بشه و بسته بین ساعت ۴ تا ۵ ونیم. اینها از کوچهای که راه ماشین رو به اتوبان نداره اومدن توی بلوار ابوذر و پل اول رو بستن که خود همین کلی ترافیک ایجاد میکنه بعدش اومدن توی پیروزی و رفتن سمت پمپ بنزین سر همایون و بعدش رفتن سمت میدون شهدا.»
او در توصیف آنچه در بلوار ابوذر تهران دیده میگوید: «جالب این بود که هر کسی وظیفهای داشت. مثلا سه نفر مامور آتیش سطل آشغالها بودن که خاموش نشه و وقتی من و یکی از کسبه رفتیم خاموش کنیم با قمه تهدید کرد که یا میذاری روشن باشه یا تو رو روش کباب میکنیم که خب واضحا آتیش روشن موند. یکی مامور فیلم برداری بود دو سه نفر خوشش برخورد مسئول هدایت ماشینها به مسیر برعکس بودن و میگفتن راه بسته است که نبود!»
روایت دوم | یزدیهای معترض یزدی نبودند!
روایت دوم مصاحبه دادستان یزد با رسانهها است. دادستان یزد به رسانهها گفته حدود ۴۰ نفری را دستگیر کردند که اقدام به تخریب اموال عمومی کرده بودند و در مواردی نیز با پلیس درگیر شدند که حتی این درگیری به مصدومیت پلیس منجر شده است. اما نکته عجیب و تامل برانگیز اینجاست که دادستان میگوید بیشتر افراد دستگیر شده اصلا یزدی نیستند! سوال اینجاست که واقعا اگر این افراد مردم عادی بودند چرا چنین کار غیرعادی و عجیبی را انجام داده و برای اعتراض به یه شهر دیگری رفتهاند؟!
روایت سوم | لیدرهای مشکوکی که شیرکاکائو میدهند!
روایت سوم روایت یکی از فعالان فعال مجازی است. سیدمیلاد ناظمی دیروز توی اینستاگرامش روایت خودش از حضور بین معتضرین را نوشته که شاید برایتان عجیب باشد. ناظمی میگوید: «اینجا اتوبان ستاری، کمی پایینتر از ورودیهای بلوار فردوس است. وقتی تو دل اتوبان ستاری ایستاده بودم فهمیدم مردم عصبانی هستند، اما اینهایی که لاستیک آتش زدند، ماشین را وسط اتوبان پارک کردند و... مردم نیستند. اینها یک گروه بسیار آماده و منظم هستند که خیلی خوب تقسیم وظایف کردند. کسی را از بیرون خودشان رده نمیدهند و اینقدر منظم هستند که شیف عوض میکنند، تجهیزاتشان پشتیبانی میشود و حتی بِپا دارند تا مبادا کسی از پلاک ماشینها و چهرهها عکاسی نکند. به جز اینها جوان قدبلند ِ گوشی به دستی هم هست که از مرکز شلوغیها دور است، اما آرام و قرار ندارد. مدام گزارش اتوبان ستاری را به بقیه میدهد و از باقی خبر میگیرد.»
ناظمی که حس خبرنگاریش گل کرده و چند ساعتی بین جمعیت بوده در مورد رفتار عجیب این گروه غیرعادی مینویسد: «بزرگترین دستاورد این گروه عجیب سناریو داشتن برای تک تک لحظات مختلف این نمایش است. مثلا شعارهایشان اکثرا تند نیست، اما یک جایی یکی از لیدرهای شعار، بلند گفت "رضا شاه روحت شاد" چند نفر تکرار کردند، اما لیدر دیگر که میشد رفیقش و در واقع همکار شیفتش سریع گفت:" این چه حرفیه میزنی؟ " و شعارها قطع شد. این سناریوی دقیق، اینکه در اوج عصبانیت مردمی که در اتوبان گیر کردهاند، دست به توزیع چای و شیر کاکائو داغ بزنند و کلی برنامهریزی دقیق و جزئی دیگر نشان میدهد فکر همه جایش را کردهاند! هسته مرکزی این سناریو هم چیزی جز "مردمنمایی" معترضین نیست؛ و حقیقتا چقدر خوب اینکار را کردهاند.»
روایت چهارم | سیرجان و ماجرای تیراندازیهای مشکوک
برای روایت چهارم بهتر است دوباره نگاهی به صحبتهای مسئولین بیندازیم. محمد محمودآبادی فرماندار سیرجان دیروز جلوی دوربین آمد و از ماجرای تیراندازی در این شهر گفت. آقای فرماندار میگوید عمده شلوغیها جلوی مخازن شرکت نفت بوده است. جایی که آتیش زدنش میتوانسته به یک فاجعه تبدیل شود. اما فرماندار در مورد تیراندازی و زخمی شدن معترضین حرف عجیبی زده و میگوید وقتی به عیادت مجروحین رفتیم متوجه شدیم برخی از اینها از پشت و برخی نیز از بغل ضربه خوردند و قاعدتا اگر توسط مامورین زخمی شده بودند باید از روبرو زخمی میشدند. حالا اینکه وسط این ماجرا چه کسی شلیک کرده و از کدام زاویه شلیک کرده جای سوال داره و غیرعادی بودن ماجرا را پررنگ میکند
روایت پنجم | وانتهای بدون پلاک در بهبهان چه میکردند؟
روایت پنجم روایت شهر بهبان استه. رسانهها میگویند خوزستان خیلی زود به خشونت کشیده شده و در بعضی شهرها موتور سوارهایی دیده اند که به صورت کور و بدون هدف به مردم شلیک میکنند.
یکی از اهالی بهبان میگوید در بهبهان تا دلتان بخواهد لاستیک ماشین آتیش زده اند. اما چیزی که ماجرا را غیرعادی میکند این است که وانتهای بدون پلاک، لاستیک میاوردند و بین جمعیت خالی میکردند تا معترضین آن را آتش بزنند. آتش زدن لاستیک و ناراحتی از گرانی بنزین عادی است، ولی این وانتها اصلا عادی نیستند!
روایت ششم | کامیون نخاله ناگهان در وسط تهران سبز شد!
روایت ششم مربوط به نقطه دیگری از تهران بوده، ولی بازهم در مورد ماشینهای غیرعادی بین معترضین است. دیروز صبح از اتوبان امام علی تهران فیلمی پخش شد که در آن فیلم ناگهان کامیونی پر از سنگ و نخاله ساختمانی وسط معترضین خالی میشود و معترضین با ان سنگها اتوبان را بند آورده و به سمت پلیس سنگ پرت میکنند! تا اینجا ماجرا عادی به نظر میرسد، ولی نکته غیرعادی اینجاست که در این ساعت از روز هیچ کامیونی اجازه تردد در اتوبانهای تهران را ندارد و معلوم نیست چطور ناگهان یک کامیون وسط شلوغی مرکز تهران سر و کله اش پیدا شده است.
روایت هفتم | مانور زنان نقابدار!
هفتمین روایت غیرعادی از اعتراضات بنزینی مربوط به خبرگزاری مهر است. این خبرگزاری در مورد شلوغیها با یک منبع اگاه مصاحبه کرده که این منبع آگاه احتمالا یک مسئول امنیتی است. او به خبرنگار مهر گفته در برخی از مناطق کشور زنان نقاب دار با نمادهای روشن عضویت در گروهکهای ضد انقلاب دستگیر شده اند که مسلح بودند. به نظر میرسد مسلح بودن مردم معترض به گرانی بنزین عادی نیست.
روایت هشتم | تجمعاتی که از جنس بنزینی نیست
روایت هشتم مربوط به شلوغیهای دیشب خیابان پیروزی تهران است. راوی یکی از فعالان فضای مجازی است که خودش آنجا بوده و میگوید شلوغیهای دیشب پیروزی اصلا شبیه اعتراض به گرانی نیست. او مینویسد: «خیابان پیروزی قفل بود و یک ساعت توی خیابان بودم. تقاطع امام علی و نبرد بیشترین تجمع بین نیروهای ضد شورش و عدهای جوان بود. سطلهای زباله را آتیش زده بودند و عدهای هم نردههای وسط خیابان را میکندند. تجمع کنندگان اصلا از جنس بنزینی نبودند.»
همه این روایتها نشان میدهد شلوغیهای دیروز اصلا عادی نیست و اگر بخواهیم تعارف را کنار بگذاریم و با خودمان صادق باشیم؛ این کارها بیشتر به گروهکهای آموزش دیده و اراذل و اوباش شباهت دارد! اما پس مردم عادی کجا بودند؟!
مردم عادی را میشود در همین فیلمهای شبکههای اجتماعی دید. مردم عادی را میشود در فیلمی که از خرم آباد دست به دست میشود تشخیص داد. آنجایی که مردم ضمن یادآوری اینکه شعار اشتباهی و شیشه شکستن ندارند، تأکید کردند که اجازه نمیدهند از تجمعشان سوءاستفاده شود.
یا مثلا در گلستان شعار مردم جالب بود. فیلمی از گلستان دست به دست میشود از مردمی که از گرانی ناراحت بودند و شعار میدادند «نه شورش نه بلوا فقط حق فقرا»
منبع: تبیان
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: سهمیه بندی بنزین اغتشاشات در ایران قیمت بنزین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۲۳۵۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاه ویژه ابوالفضل فاتح به ماجرای درمانگاه قم: فیلم را بازهم تماشا کنید
ابوالفضل فاتح در اعتماد نوشت: درباره ماجرای غمانگیز درمانگاه قم و دو سوی حادثه فراوان گفته شد. اما نکته مغفول، بُعد سوم ماجرا، یعنی رفتارمردمان حاضر و ناظر در درمانگاه است، که متاسفانه کمتر مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته یا اصلا دیده نشد.
فیلم را بار دیگر مرور کنیم. در آن صحنه تلخ، رفتار دقیق مردم، میتواند شناخت دقیقی از «نظام اولویت ها»ی بخش مهمی از جامعه ما پیش روی همه قرار دهد. حاضران در درمانگاه، یعنی همانها که در بطن حادثه حضور دارند و روایت دست نخورده ماجرا را مشاهده میکنند، آتش بیار معرکه نیستند و بر شعلههای منازعه، دامن نمیزنند و آنها که مداخلهای را ترجیح میدهند، تمام همتشان متمرکز بر وساطت، گفتگو و فیصله ماجرا است.
آنها مردمان بیتفاوتی نیستند، اما اولویتشان، پایان بهتری برای داستان با تلاش برای قانع کردن طلبه به پاک کردن تصویر احتمالی، و فرو نشاندن خشم و اطمینان دادن و آرام کردن بانوی معترض است.
این نگاشته متوجه نظام اولویتهای آن مردم است. من به «نظام اولویتها»ی آن مردم که بسیاری نیز دردمندند و قهرا برای تفریح به درمانگاه نیامدهاند، حسرت میخورم و به ایشان مینازم. آنها نمونه واقعی و دست نخورده اکثریت مردمان شکیبای این سرزمینند، که راه درست زیستن را میدانند و همزیستی انسانی را بر هر چیز مقدم میدانند.
این صحنه میتواند، آموزهای برای نظام اولویتهای حاکمان و نخبگان ما باشد. چه بسا اگر این رخداد در شهر یا جای دیگری روی میداد، نوع مواجهه شدت و ضعفها و تفاوتهایی میداشت، اما ناقض تحلیل نگارنده نیست، چرا که در دورانهای مختلف و در حوادث سنگین فراوان، چهرهای بسیار دوراندیشانه و پخته از مردم نجیب کوچه و بازار در مقایسه با بسیاری از قدرتمندان و سیاستمداران مشاهده کردهایم. اگر این دوراندیشی ملت شریف ایران نبود، معلوم نبود در پس بسیاری از ناکارآمدیها و بد عهدیهای قدرتمندان، چه حوادث تلخی نهفته بود.
اما ملت شریف ایران در ضمیر باطنی خود، «بلندمدت» میاندیشد و وزن بسیاری برای صیانت از کیان و تمامیت خود قائل است و در رفتار خود مراقبت بسیار دارد، چیزی که متاسفانه در عملکرد و رویکرد بسیاری از اهل قدرت و سیاست که «کوتاهمدت» میاندیشند، کمرنگ یا مفقود است.
بار دیگر به آرایش آرای آمده و نیامده انتخابات بنگریم. در این میانه، میلیونها تن به مدنیترین شکل ممکن نارضایتی خود را ابراز داشتند. آری در هر سرزمینی افراد و جریاناتی هم هستند که خشونت را محور اعتراض خود قرار میدهند، اما باور دارم، این در ملت ایران عمومیت ندارد.
اگر به مبدا شکلگیری انقلاب اسلامی نیز بازگردیم در مییابیم که انقلاب در ذات خود، انقلابی بسیار مدرن و نرم بود و مردم کمترین خشونت را بروز دادند و برخی خشونتها و ترورها از سوی تشکیلات و احزاب بود، نه مردم کوچه و خیابان. البته اگر مردم خدایی ناکرده روزی به جایی برسند که همه راهها به رویشان بسته شده و از همه کس و همهچیز ناامید شوند، آن داستان دیگری است.
کاش، در تحلیلها، این مردمان بُعد سوم را نیز مد نظر قرار دهیم و به جامعه رشید خود، خوشبینتر باشیم. شکافها و مناقشات و خستگیها و فرسودگیها و ناامیدیها جدی است، و فضا بهشدت قطبی شده است، اما ملتی با چنین سطح بینش را در معرض فروپاشی نمیدانم.
فروپاشی یک جامعه، آن هم چنین جامعه رشیدی، ادعای آسانی نیست. اینکه دقیقا آن طلبه آیا تصویری برداشته یا نه، نمیدانم و لابد روشن خواهد شد، اما کم نیستند نحلهها و محفلهایی که ورودها به حریم خصوصی مردم را توجیه، و موجبات تعرضات و خشونتهای اجتماعی کودکانه را فراهم آوردهاند. نیک بنگرند که مردم حاضر در صحنه، تعلقی به حامیان اینگونه تفکر نیز ندارند و البته به شیوه پر معنای خودشان، به مناقشات ورود میکنند.
اگر نظام اولویتها دقیق باشد - اینگونه وقایع در کشورهایی با کیفیت حکمرانی بهتر نیز روی میدهد، اما مردم آن سرزمینها هم به داوری نهادهای ناظر و هم به عبرتگیری حاکمان از این حوادث امید دارند. اگر در نظام اولویتهای فقهی و فرهنگی بسیاری از روحانیان مسندنشین، «انسان» و «کرامت انسان»، محوریت داشت، تلقی دیگری از رفتار آن طلبه شکل میگرفت و بسیاری دیگر از روحانیان غیر حکومتی قربانی اینگونه اتهامات نمیشدند، و صدها سال سرمایه معنوی و تلاشهای مردمی روحانیت شیعه در معرض حراج قرار نمیگرفت.
اگر آن بانو، در سطوح حاکمیت نمایندهای داشت و میدانست کسانی هستند که عادلانه و بدون جانبداری از حقوق او دفاع میکنند و صحنههای فراوان ظلم و تبعیض و بیانصافی علیه زنان میهن را در خلوت و جلوت اجتماعی و سیاسی به چشم ندیده بود، خود راسا به مطالبه وارد نمیشد. اگر آن فیلم که به رسانه بیگانه رفت، در اختیار رسانه داخلی قرار میگرفت و رسانه داخلی اجازه انتشار و بررسی منصفانه آن را مییافت، اگر آن مدعی «قلم»، به جای ردپای موساد، لنگی سیاستهای داخلی را میدید و پیامدهای حکمرانی «اقلیت محور» را میشناخت و اگر رفتار مردم حاضر در درمانگاه نیز بهدرستی تحلیل میشد، آنگاه روایتی جامع از این واقعه شکل میگرفت.