Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-18@12:57:49 GMT

دانش و سیاست چطور هم‌آغوش شدند؟

تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۸۲۳۶۳۲

دانش و سیاست چطور هم‌آغوش شدند؟

سیاسیون باید بین دانشگاه و سیاست یکی را انتخاب کنند،‌ نه اینکه دانشگاه عرصه استراحت آنان در فاصله زمانی بین دو پست سیاسی‌شان باشد. بخشی از دانشگاهیان عملا امتداد سیاسیون در عرصه جدیدی به نام دانشگاه هستند و در این عرصه هم اصولا‌ کار سیاسی و ایدئولوژیک می‌کنند تا اینکه کار علمی و اندیشه‌ورزی داشته باشند در حالی که منطق این دو عرصه از هم متفاوت است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دکتر جبار رحمانی دکترای انسان‌شناسی و عضو شورای مرکزی انسانشناسی و فرهنگ

1. یکی از موضوعات کلیدی در جامعه ما،‌ نسبت علم و عالمان با سیاست است. این نسبت به دلایل مختلفی همیشه مورد اعتراض و شاید تعرض هر یک از طرفین قرار گرفته است. در عین حال همیشه این پرسش مطرح است که جایگاه دانشمندان در عالم سیاست کجاست؟ کسی که یک محقق و دانشمند است و درک عمیقی از یکی از ابعاد جهان انسانی دارد،‌ آیا لزوما شایستگی تصمیم‌گیری سیاسی هم دارد؟

مسأله را وقتی بهتر می‌توان فهمید که بدانیم رسالت دانشمندی چیست؟ ‌و وظیفه سیاستمداری کدام است؟ «دانشمندی» موقعیتی است که رسالت اصلی آن فهم و تحلیل عمیق پدیده‌های مورد بررسی به شیوه‌ای علمی است، به گونه‌ای که فارغ از ارزش‌ها و انتخاب‌های شخصی و ذوقی ما باشد. در حقیقت او کارشناس به معنای واقعی کلمه است. دانشمندی در جست‌وجوی حقیقت است ‌و تلاش دارد در مسیر این جست‌وجو در حد امکان از غرایز و اهداف شخصی به دور باشد.

در حالی که سیاستمدار بودن قبل از هرچیز به جهان منافع و ارزش‌ها مرتبط است. سیاستمداران موظف هستند که در هر کنش سیاسی بر اساس ارزش‌های فردی یا گروهی‌شان و در جهت تحقق منافع فردی یا گروهی‌شان فعالیت کنند. لذا این دو نقش و جایگاه، تمایزهای جدی دارند. البته یک دانشمند می‌تواند در عرصه سیاسی فعالیت کند، ‌اما لزوما دانشمندی او نمی‌تواند تضمین‌کننده موفقیت او در سیاست باشد،‌ زیرا منطق این دو عرصه از هم متفاوت است. از سوی دیگر سیاسیون هم شاید وارد عرصه علمی شوند،‌ اما باید دقت کرد مناسبات قدرت آنان نباید تعیین‌کننده موقعیت علمی‌شان در دانشگاه باشد.

 

دکتر جبار رحمانی/ انسانشناس

2. موقعیت کارشناسی و دانشمندی به دلیل مداخله‌های سیاسیون در عرصه دانشگاه و علم،‌ به یک موقعیت مبهم و آشفته بدل شده است. زیرا کسب مدارک بالای دانشگاهی لزوما به موقعیت و توانایی علمی بستگی ندارد،‌ و فرصت‌های دانشگاهی بخشی از رانت‌های سیاسی است که به هم‌مسلکان داده می‌شود. از این منظر، بخشی از دانشگاهیان عملا امتداد سیاسیون در عرصه جدیدی به نام دانشگاه هستند و در این عرصه هم اصولا‌ کار سیاسی و ایدئولوژیک می‌کنند تا اینکه کار علمی و اندیشه‌ورزی داشته باشند.

در همین راستا می‌توان از سیاسیونی یاد کرد که عضو هیأت علمی‌ دانشگاه‌های بزرگ هستند و این موقعیت ناشی از سرمایه سیاسی و اقتصادی آنان بوده تا سرمایه علمی‌شان. و البته گاه برخی از افراد دانشگاه را پله‌های ترقی سیاست خود کرده‌اند.

 

 3. فارغ از تجربه‌ دانشگاه‌های ایرانی از مداخله سیاست و سیاستمداران،‌ می‌توان گفت دانشمندان و عالمان،‌ از دو وجه می‌توانند به سیاستمداران کمک کنند؛ یکی از وجه دانش کارشناسی برای ارائه فهمی درست از موقعیت پیش روی سیاستمداران است. چرا که در مواقع متعدد،‌ تصمیم‌های غلط سیاسیون و مدیران، ناشی از درک غلط آنان از واقعیت پیش‌رو بوده است. هرچند موقعیت قدرت گاهی به سیاسیون این توهم را می‌دهد که آنان درست‌ترین فهم را از واقعیت‌ها دارند،‌ اما در عمل تجربه نشان داده که به دلایل متعددی که ناشی از انحصار جهان اجتماعی پیرامون قدرت است، آنان به تدریج کاستی‌های عمیقی در فهم واقعیت جاری پیدا می‌کنند.

در وجه دوم، دانشمندان می‌توانند پیامدهای محتمل تصمیم‌های سیاسیون که بر حسب منافع و ارزش‌های صریح یا ضمنی‌شان گرفته‌اند را برای آنان و جامعه تشریح کرده و تحلیل کنند. زیرا کار علم، ‌و بالاخص علوم‌انسانی و اجتماعی، فهم رفتارهای انسانی و پیامدهای خواسته و ناخواسته آنها است.

وقتی سیاست حسب درک ناقصش از یک واقعیت (مثلا مساله آب در ایران)‌ یا حسب فشارهای ایدئولوژیک برای یک تصمیم (مثلا تبدیل سدسازی به یک امر حیثیتی در دولت‌ها)‌ قرار است پروژه سدسازی را نه تنها متوقف، بلکه توسعه هم بدهد، در اینجا دانشمندان علاوه بر ارائه فهمی درست از موقعیت پیش‌رو (وضعیت آب و شیوه‌های درست حکمرانی آب در ایران)‌ می‌توانند نشان دهند سیاست سدسازی بر اساس یک انتخاب ایدئولوژیک، تبعات جبران‌ناپذیری برای کشور داشته و دارد.

 

4. اتفاقی که در ایران افتاده آن است که دانشگاه که مسئول تربیت کارشناسان است،‌ به دلیل انبوه و توده‌ای شدنش، این روزها مدرک‌های کارشناسی و کارشناسی‌ارشد و حتی دکتری را به یک امر فراگیر و عمومی بدل کرده است. این مدارک میان تهی، یعنی مدارکی که عموما با دانش و بینش عمیق علمی همراه نیست،‌ از یک ‌سو منجر به ظهور انبوه شبه‌کارشناسان در دستگاه‌های قدرت شده که بواسطه رانت‌های قدرت، ‌در مراکز تصمیم‌گیری قرار گرفته‌اند و از سوی دیگر مدیران و مسئولان بسیاری هستند که این روزها در کنار مشغله‌های فراوان مدیریتی خود، ‌مدرک دکتری‌ای هم گرفته‌اند و مدعی دانش و بینش علمی هستند. به همین سبب یک ضرورت مهم در کشور تفکیک دانش کارشناسی و محقق علمی بودن از دارندگان مدارک عالیه از دانشگاه‌های رنگارنگ ایرانی است. این ضرورت را صرفا تشکیل اجتماعات علمی و نهادهای مدنی می‌توانند به سرانجام برسانند. لازمه اصلی آن هم تفکیک «میدان دانشگاه» از «میدان سیاست» و حفظ مرزها و حریم‌های هر کدام است. در اینصورت است که محققان واقعی می‌توانند نقش مشاور و منتقد را به خوبی برای سیاست‌ها و اصلاح روندها ایفا کنند. در غیر اینصورت، وضع موجود سبب شده دانشگاه بخشی از نظام رانتی قدرت سیاسی و اقتصادی ایران باشد و مداخله‌های بسیاری که رخ می‌دهد استقلال و آزادی دانشگاه را تخریب کند. در این شرایط،‌ دانش عینی و کارشناسی علمی،‌ جایش را به شبه دانش‌ها و شبه کارشناسی‌هایی خواهند داد که در خدمت قدرت هستند. از آن سو هم باید یک قاعده وجود داشته باشد؛ اصولا سیاسیون باید بین دانشگاه و سیاست یکی را انتخاب کنند،‌ نه اینکه دانشگاه عرصه استراحت آنان در فاصله زمانی بین دو پست سیاسی‌شان باشد.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۲۳۶۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دعایی: لطفاً یک نوآوری علمی مهم از حوزه نجف نام ببرید! / سروش محلاتی: در حوزه نجف هیچ کس به خاطر اظهار نظر، احضار نمی شود

به گزارش «مبلغ»، شاید مکتب قم اهمیت بسیاری به فلسفه و عرفان دهد، اما مکتب نجف، کمتر اهمیت می‌دهد، مکتب نجف بیشتر بر اصول و فقه تمرکز می‌کند، اما بدین معنا نیست که در عرفان و فلسفه وارد نیست، آیت‌الله خویی، فلسفه خواندند و کتاب الامر بین الامرین و قبح حسن و قبح عقلین را نوشتند، سیدعلی قاضی که شیخ العرفاست در نجف درس خوانده است، در حقیقت به فلسفه و عرفان ورود داشتند. درباره سیاست و موضوعاتی مثل ولایت فقیه نیز چنین تفاوت دیدگاهی بین دو حوزه نجف و قم وجود دارد که باید به دقت مورد بحث و بررسی قرار داد.

شبکه اجتهاد نوشت: حجت‌الاسلام سروش محلاتی اخیرا در یادداشتی کوتاه به ذکر مشاهدات خود از «حوزۀ نجف» و بیان شاخصه‌های آن در مقایسه با «حوزۀ قم» پرداخته است و حجت الاسلام سید محمدحسین دعایی در یادداشتی به موضوعات مطرح شده توسط ایشان پاسخ گفته است. در ادامه یادداشت هر دو نویسنده را می خوانید:

یک. نقد مبنامحور

بخش عمده‌ای از تفاوت‌های «حوزۀ نجف» و «حوزۀ قم»، نتیجۀ قهری اختلاف در مبانی بوده و به همین خاطر، مقایسۀ وضعیت آن‌ها با یکدیگر، بدون لحاظ این اختلاف، چندان موجه نیست. به عبارت دیگر، کاملا طبیعی است که حوزۀ معتقد به «اسلام سیاسی» و «ولایت مطلقه فقیه» که یکی از مهم‌ترین انقلاب‌های تاریخ بشریت را رقم زده، نظامی اسلامی را بر یک کشور حاکم کرده و به‌دنبال ایجاد «تمدن نوین اسلامی» است، عملکردی متفاوت با حوزۀ غیرمعتقد به این انگاره‌ها و متمایل به نوعی از «سکولاریسم مذهبی» داشته باشد.

در ثانی، آن‌چه جناب سروش محلاتی در وصف «حوزۀ نجف» گفته‌اند ـ اگر واقعیت داشته باشد ـ در واقع نه مدح این حوزه عریق و عزیز، بلکه ذم آن است؛ وضعیتی که می‌توان از آن با عنوان «آنارشیسم حوزوی» یاد کرد. به‌علاوه آن‌که این وضعیت، نه نتیجۀ یک انتخاب، بلکه عمدتا حاصل تحمیل اجتماع و عجز متولیان از ایستادگی در برابر متغیرهای محیطی است.

دو. نقد کارکردمحور

فارغ از تأمل در این‌که وضعیت «حوزۀ نجف» حاصل کدام مبنای مدیریتی است، با نگاهی منصفانه و واقع‌بینانه به کارنامۀ این حوزۀ مبارک هم می‌توان به نقد مدعای جناب سروش محلاتی پرداخت.

به‌راستی «حوزۀ نجف» چقدر پیشرفت علمی داشته؟ امروزه کدام نوآوری اصولی، فقهی، تفسیری، کلامی یا فلسفی را می‌توان به آن حوزه نسبت داد؟ کدام مسئله از مسائل مطرح در جهان معاصر را می‌توان با مراجعه به اندیشمندان نجفی پاسخ گفت؟ در حال حاضر چند پژوهشگاه یا مجله علمی، پژوهشی در آن‌جا فعال است؟ سالانه چند مقاله در این مجموعه علمی منتشر می‌شود؟ و این‌که اگر از تقلیل سخیف «زیست فناورانه» به داشتن صفحه در یوتیوب بگذریم، «حوزۀ نجف» با پدیده‌هایی مثل: تکنولوژی‌های نوین، فضای مجازی، هوش مصنوعی، بازی‌های رایانه‌ای و برنامک‌های موبایلی چه نسبتی دارد؟ اصلا پیام «حوزۀ نجف» برای جهان اسلام چیست که می‌تواند با عبور از فیلترینگ آن را به گوش علاقمندان برساند؟ فارغ از جایگاه «حوزۀ نجف» در سیاست و اقتصاد عراق، واقعا این حوزۀ تاریخی و سابقه‌دار، به چه میزان در ارتقاء فرهنگ عمومی یا دین‌داری مردم مؤثر بوده است؟ «حوزۀ نجف» در جلوگیری از رشد فزایندۀ فرقه‌های انحرافی در عراق چه عملکردی داشته؟ موضع «حوزۀ نجف» در قبال سلطۀ تحقیرآمیز آمریکا بر عراق چیست؟ و بالاخره آن‌که به‌طور کلی وزن «حوزۀ نجف» در معادلات ملی، منطقه‌ای و جهانی چقدر است؟

سه. نقد تطبیق‌محور

آقای سروش محلاتی، نه تنها نمی‌تواند از مبنای مدیریتی و کارکرد «حوزۀ نجف» دفاع کند، بلکه در تطبیق مدعای خود بر مصادیق نیز دچار خطاست. زیرا نه «حوزۀ نجف» آن‌گونه‌ای است که ایشان می‌گوید و نه «حوزۀ قم».

به‌راستی اگر کسی بخواهد در «حوزۀ نجف» راهبردهای مدیریتی متولیان امر را زیر سؤال برده و بر خلاف آن‌ها عمل کند، چنین اجازه‌ای به او داده خواهد شد؟ مگر نه آن‌که به گفته شما اگر طلبه‌ای حتی برای اعتاب مقدسه کار علمی کند شهریه‌اش قطع می‌شود؟ آیا این آزادی است؟ پس معلوم می‌شود در «حوزۀ نجف» نیز چارچوب‌ها و خط‌قرمزهایی وجود دارد، اما به‌شکلی دیگر. به‌علاوه آن‌که یقینا بعضی از آزادی‌ها، نه از روی اراده و مبتنی بر میل، بلکه ناشی از ناتوانی در نظارت بر همۀ اطراف ماجراست.

همچنین آیا واقعا در «حوزۀ قم» برای گرایش‌ها و سلیقه‌های مختلف، محدودیت ویژه‌ای وجود دارد؟ امروز کدام نحلۀ فکری است که امکان عرضۀ دیدگاه خود را ندارد؟ مگر نه آن‌که مثلا مخالفان فلسفه و عرفان، نه در مشهد، بلکه حتی در قم، مؤسسات و مدارس متعددی داشته و به‌شکل رسمی مشغول فعالیت هستند؟ و مگر نه آن‌که مخالفان مقوله‌هایی مثل: فقه نظام، علم دینی و علوم انسانی اسلامی، با آزادی کامل به طرح دیدگاه‌های خود پرداخته و هر از چند گاهی به مخالفت با ایده‌ها و پروژه‌های رسمی حاکمیت می‌پردازند؟

آری؛ با وجود همه اختلاف‌نظرها و اختلاف‌سلیقه‌ها، اصل ضرورت یک سازوکار مشخص برای ورود به وادی مرجعیت را همه قبول دارند. اگر در «حوزۀ نجف» نمی‌توان بدون سابقۀ علمی و تقوای لازم، حمایت حوزه را به دست آورد و به مرجعیت رسید، در «حوزۀ قم» نیز دقیقا همین‌طور است؛ با این تفاوت که تلاش می‌شود تا برای مفاهیمی مثل «سابقۀ علمی» و «تقوا»، شاخصه‌های روشنی تعریف شده و روش احراز آن‌ها سامان یابد.

خلاصه آن‌که هرکسی بتواند از سازوکار تعیین مرجعیت در «حوزۀ قم» بنالد، افرادی‌که بعضا مرجعیت را بازیچۀ اغراض سیاسی خود قرار داده و بدون آن‌که دلشان برای دین بسوزد، منافع حزبی خود را دنبال می‌کنند چنین حقی ندارند؛ همان‌ها که علی‌رغم برخورداری رهبر معظم انقلاب از همۀ ویژگی‌های لازم برای مرجعیت، هنوز که هنوز است تن به آن نمی‌دهند.

و اما چند نکتۀ پایانی:

۱ـ واضح است که آن‌چه گفته شد هرگز به‌معنای انکار نقاط قوت و خدمات «حوزۀ نجف» یا نفی نقاط ضعف و ناکارآمدی‌های «حوزۀ قم» نیست.

۲ـ برای قضاوت دربارۀ یک نهاد چندبعدی مثل حوزه، باید علاوه بر کارکرد آن نهاد، میزان هجمه‌هایی که علیه آن می‌شود را نیز در نظر گرفت؛ و کیست که نداند «حوزۀ قم»، همواره بیشتر از «حوزۀ نجف» در معرض هجمۀ دشمنان بوده است.

۳ـ جای هیچ شکی نیست که حضرت آیت‌الله سیستانی توانسته‌اند با بصیرتی مثال‌زدنی، ملت عراق را از خطرات فراوانی در امان داشته و برکات بی‌شماری را برای جامعۀ خود به ارمغان آورند. همچنان‌که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز با رهبری الهی و مدیریت حکیمانۀ خود، ایران عزیز را به منادی تمدن نوین اسلامی تبدیل کرده و تمام زمینه‌های لازم برای تبدیل این کشور به یک ابرقدرت جهانی را فراهم آورده‌اند.

۴ـ تا موقعی که تنگ‌نظری و طعنه‌زنی جای خیرخواهی و وظیفه‌محوری را گرفته باشد، تا وقتی که به‌خاطر حب‌وبغض‌های سیاسی و جناحی، مصالح اهم امت اسلام به مسلخ روند و تا زمانی که موقعیت جمهوری اسلامی در دنیای امروز و نقش تاریخی آن در پاسداری از اساس دین فهم نشود، دوگانه‌سازی‌های مخربی از قبیل «قم ـ نجف» نیز ادامه خواهد داشت؛ همان اقدامی که می‌توان آن را زمینه‌ساز تحکیم «سکولاریسم حوزوی» و «آنتی‌تز انقلاب» دانست.

۵ـ در کنار همۀ اشکالات، باید اعتراف کرد که در یادداشت جناب سروش محلاتی، یک سخن حق هم وجود دارد و آن این‌که: تحمل سختی‌های مادی برای حفظ هویت و استقلال، ارزشی است که هر ساختار مدیریتی مجاز است امور آحاد متعلق به خود را بر اساس آن تدبیر کند. اما چه کنیم که ایشان و همفکرانشان، دقیقا به‌خاطر التزام به همین ارزش، به تقبیح جمهوری اسلامی مشغولند!

حوزه نجف، حوزه استقلال و آزادی

متن یادداشت حجت‌الاسلام سروش محلاتی بدین قرار است:

دهه اول ماه مبارک سپری گردید و بنده توفیق داشتم که در نجف اشرف اقامه داشته باشم. هرچند به قصد زیارت مشرف شدم ولی در برخی جلسات علمی برای ارائه مباحث حوزوی حضور یافتم و با برخی طلاب، فضلاء و اساتید حوزه نجف نیز دیدار و گفتگو نموده و از اگاهی های آنان استفاده کردم.

اگر بخواهم درباره “نجف را چگونه دیدم؟” بنویسم، مطالب زیادی قابل نوشتن است ولی از میان همه آنها به ذکر دو نکته که برای ما طلاب قم جلوه بیشتر و اهمیت بالاتری دارد، بسنده می‌کنم:

استقلال حوزه: حوزه نجف، حوزه‌ای کاملا مستقل و فقط زیر نظر مرجعیت است، نهادهای حکومتی هیچ گونه دخالتی در آن نداشته‌ و نمی‌توانند داشته باشند. نه فقط وزارت علوم یا اداره اطلاعات و امنیت مداخله ندارد، بلکه وزارت کشور هم برای طلابی که از کشورهای دیگر وارد می‌شوند و قصد اقامت دارند تابع حوزه است و بالاتر آنکه مرجعیت نه تنها اجازه نداده که دولت کمک مالی به حوزه داشته باشد، بلکه جلوی پرداخت از اداره اوقاف به طلاب را هم گرفته است.

در عراق، اوقاف شیعی زیر نظر مرجعیت و از نظر مدیریت مستقل از دولت است، ولی آیت‌الله سیستانی اجازه نداده است که درآمدهای اوقاف به حوزه وارد شود. چند سال قبل رئیس اوقاف شیعی سید حسین شامی از علمای حوزه بود و تصمیم داشت که از اوقاف به حوزه و طلاب کمک کند، ولی با مخالفت آیت‌الله سیستانی، این طرح منتفی گردید. این رویه هرچند مانع رشد کمی حوزه می‌شود،‌ ولی بر استحکام ارکان آن می‌افزاید.

حوزه نجف در گستره نفود خود بر حفظ استقلال حوزه‌های دیگر نیز اصرار دارد و ورود هر گونه کمک مالی را راهی برای نفوذ در حوزه و اعمال دخالت میداند. لذا وقتی اوقاف شیعی در بحرین — که زیر نظر عده‌ای از شیعیان شناخته شده قرار دارد — تصمیم گرفت تا به کمک طلاب اقدام نموده و شهریه آنان را به حدود دو برابر افزایش دهد، آیه الله فیاض در پاسخ به طلاب، به صراحت آن را تحریم کردند .

البته در حوزه نجف نیز غالبا طلاب در مضیقه اند و بخصوص از جهت مسکن وضع بحرانی است، ولی سیاست مرجعیت، سیاست حفظ کیان حوزه به قیمت تحمل سختی‌هاست تا جایی که اگر طلبه‌ای در یکی از موسسات تحقیقاتی مانند عتبه حسینیه ولو بصورت پاره وقت مشغول بکار شود، آیت‌الله سیستانی شهریه او را قطع می‌کند!

زعمای‌ نجف در حالی بر این سیاست پافشاری می‌کنند و ناراحتی طلاب را متحمل می‌شوند که کاملا از وضع حوزه‌های علمیه در ایران و پیامدهای دخالت و نفود در حوزه آگاهی دارند، و همان تجربه بر هوشیاری و بصیرتشان افزوده است.

حوزه آزادی: حوزه نجف هر چند زیر نظر مرجعیت قرار دارد و در پذیرش طلاب و امتحانات آنان،‌ با دقت عمل می‌کند، ولی طلاب بلحاظ علمی و سیاسی از آزادی کامل برخوردار بوده و حتی در تنظیم برنامه درسی خود آزادند.

تکثر و تنوع: حوزه نجف، حوزه‌ای کاملا متکثر و با سلایق مختلف فکری و اجتماعی و سیاسی است: برخی طرفدار فلسفه و برخی ضد آن،‌ برخی طرفدار تقریب و برخی ضد آن،‌ برخی طرفدار اسلام سیاسی و برخی ضد آن، و برخی و برخی … والبته همه آنها نیز دارای تریبون بوده و از فضای مناسب برای تشکیل جلسات خویش و ارائه دیدگاه‌های خود برخوردارند. و در این میان،‌ مرجعیت عرصه را بر هیچ جریانی تنگ نمیکند و از موضع گیری بر علیه دیگران پرهیز دارد .

آزادی رسانه و رساله: آنجا داشتن رسانه آزاد است و هر کس و هر جریان که بخواهد می‌تواند صاحب رسانه باشد و صدای خود را از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای بگوش طرفدارنش برساند.‌ و علاوه بر آن داشتن رساله هم آزاد است، کسی مانع مجتهدی که می‌خواهد رساله بدهد نمی‌شود و او را فاقد صلاحیت اعلام نمیکند و یا جلوی انتشار رساله اش را نمی‌گیرد.

آزادی تدریس: در نجف فضلا برای تدریس در سطوح مختلف آزادند هیچ استادی برای تدریس نیاز به تایید صلاحیت و کسب مجوز از هیچ مقامی ندارد، از هیچ استادی سلب صلاحیت نمی‌شود.

در حوزه نجف دایره آمار و بررسی و یا دادگاه ویژه وجود ندارد و هیچ استاد یا شاگردی بخاطر اظهار نظر مخالف احضار نمی‌شود.

طلبه‌ها بصورت مستقیم یا غیر مستقیم به حضور در درسهای خاصی و یا عدم حضور درسهای دیگری تشویق نمی‌شوند.

آزادی مرجعیت: بدلیل همین است که در حوزه نجف، یک جریان فکری و یا سیاسی نمی‌تواند برای آینده مرجعیت تصمیم بگیرد، مثلا یک گزینه را جلو بیاندازد و یا مانع مطرح شدن برخی گزینه‌های دیگر شود.

مرجعیت نجف،‌ مرجعیت برخاسته از سوابق علمی و تقوایی در حوزه است که‌ بصورت طبیعی در میان علمای حوزه و شیعیان شناخته می‌شود و اگر کسی بخواهد از مسیر دیگری به این جایگاه برسد از حمایت حوزه برخوردار نخواهد بود.‌ در آنجا جماعتی خود ساخته وجود ندارد که از امتیاز ویژه برخوردار بوده‌ با نفوذ برخی چهره‌های سیاسی از بیرون و با هیاهوی برخی طرفداران خود از درون، لیست مراجع را بسته و اعلام نماید و در نتیجه برخی از فقهای اقدم و یا افضل را حذف کند.

در آنجا خطیب جمعه جرات نمیکند که به حوزه مرجعیت وارده شده و علیه شخصیتی موضع گیری کند یکی را تخطئه کند و دیگری را انگلیسی بخواند! هیچ فرد یا گروهی با توهم خود رئیس‌ پنداری نمی‌تواند فقیهی صاحب رساله و دارای مقلد را فاقد صلاحیت اعلام کنند و یا فقهای با سابقه را بجهت مواضع سیاسی شان خانه نشین کند.

آزادی ارتباطات: در نجف، چون پیام رسان‌ها از آزادی برخوردارند و تلگرام و واتساپ و یوتیوب و … فیلتر نبوده و بسهولت در دسترسند، لذا حوزه از ظرفیت آنها برای توسعه دروس و بحوث حوزوی استفاده می‌کند و همین آزادی بر نشاط علمی و گسترش خدمات آموزشی و ارتقاء سطح دانش می‌افزاید.‌ مثلا عتبه علویه در یوتیوپ صفحه دارد و درس‌های فقهای برجسته حوزه مانند شیخ محمدهادی ال شیخ راضی و شیخ باقر ایروانی‌ را بارگزاری می‌کند. بعلاوه اساتید معروف حوزه‌ از این شبکه‌های آزاد برای ارائه بحثهای حوزوی خود استفاده میکنند ( مانند سید منیر الخباز و شیخ محمد سند )‌ و گاه جمعیتی صد هزار نفری صفحه آنها را در یوتیوپ دنبال می‌کنند !‌ بدلیل همین برخورداری از آزادی و عدم فیلترینگ است که امروز حوزه نجف می‌تواند پیام خود را به دنیای اسلام برساند و با همه علاقه مندان ارتباط برقرار کند.

البته حوزه نجف علاوه بر استقلال و آزادی، از امتیازات دیگری نیز برخوردار است و همین امتیازات است که افق روشنی را در برابر آن می‌گشاید و امید می‌رود با استفاده از چنین ظرفیت‌هایی رکود علمی دوران خفقان حزب بعث را جبران نموده‌ به جایگاه رفیع خود در جهان تشیع باز گردد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1895996

دیگر خبرها

  • رئیس جمهور در پیامی درگذشت مرحوم پرویز داوودی را تسلیت گفت
  • دانشگاه علوم و تحقیقات دارای ظرفیت توسعه ملی دانش رباتیک است
  • دعایی: لطفاً یک نوآوری علمی مهم از حوزه نجف نام ببرید! / سروش محلاتی: در حوزه نجف هیچ کس به خاطر اظهار نظر، احضار نمی شود
  • «تشخیص طبی» پیش شرط خدمات درمانی است
  • امروزه تشخیص طبی پیش شرط خدمات درمانی است
  • خودم را محدود به هیچ عرصه‌ای نمی‌کنم!/ علاقه‌مند به مسائل سیاسی روز هستم
  • جمهوری اسلامی برای منطقه نعمت است
  • سخنرانی علمی «فناوری اطلاعات و امر دینی» برگزار می‌شود
  • برگزاری سومین همایش روایت پیشرفت در لرستان
  • دین عقلانی، جذاب، فراگیر و فطرت‌پذیر است